نويسنده: عليرضا قائمي‌نيا

 

هر عضوي از يک فضاي ذهني ورودي، يک نظير در فضاهاي ذهني ورودي ديگر دارد. ميان اين اعضا، نگاشت‌هايي برقرار است. رابطه‌ي حياتي زنجيري است که دو عنصر متناظر از دو فضا را با هم پيوند مي‌دهد.

1. زمان

حوادث در زمان رخ مي‌‌دهند. به همين دليل، زمان نقش رابطه‌اي حياتي را ايفا مي‌کند که حوادث فضاهاي ورودي را با هم مرتبط مي‌سازد. در مثال مسابقه‌ي قايق‌سواري زمان چنين کاري مي‌کرد.
اين مثال به خبري از سال 1993 اشاره مي‌کرد که در آن، قايق بادباني که ويلسون و بوينگا آن را هدايت مي‌کردند، از مسيري ميان سانفرانسيسکو و بُستن عبور کرد. کشتي تندرو نورِثرن لايت اين مسير را در سال 1853 ميلادی در طول 76 روز و 8 ساعت طي کرده بود.

2.مکان

در مثال مسابقه‌ي قايق‌سواري، در فضاهاي ورودي هر يک از دو قايق مکان خاصي را پر کرده‌اند. در واقع، ممکن است مسير هر يک از آنها فرسنگ‌ها از مسير ديگري فاصله داشته باشد؛ اما در تلفيق رابطه‌ي بيرون فضايي به نحوي فشرده شده است که هر دو قايق يک مسير را طي مي‌کنند. به خاطر اين فشردگي مي‌توانيم بگوييم آن دو دقيقاً يک مسير را طي کرده‌اند. در مثال راهب بودايي هم مسير رفت و برگشت دقيقاً يک مسير نيست و با هم تفاوت دارد، ولي در تلفيق، به خاطر فشردگي، يکي در نظر گرفته شده‌اند. اين امر در صورتي امکان‌پذير است که دو شيء به صورت تقريبي يک مسير را طي کرده باشند.

3. بازنمايي

رابطه‌ي ديگري که ممکن است ميان فضاهاي ورودي در کار باشد، رابطه‌ي بازنمايي (1) است. رابطه‌هاي قبلي دو شيء مشابه مانندِ زمان و حوادث و غيره، را با هم ارتباط مي‌دادند، اما اين رابطه مي‌تواند اشياي متفاوت را با هم مرتبط سازد. فرض کنيد يک معلم فيزيک منظومه‌ي شمسي را براي دانش‌آموزانش با استفاده از توپ‌هاي تنيس روي ميز توضيح مي‌دهد. او مي‌گويد: «توپ زرد خورشيد و توپ‌ قرمز مريخ؛ يعني سياره‌ي چهارم در منظومه‌ي شمسي است. زمين هم توپ آبي است».
در فضاي تلفيقي، توپ زرد خورشيد است. اين رابطه‌ي بيروني ميان فضاها فشرده شده و رابطه‌ي حياتي درون فضايي «يکي بودن» يا «اين هماني» را به وجود آورده است؛ چرا که در فضاي تلفيقي، توپ زرد خود خورشيد به حساب مي‌آيد و با آن يکي است. اين شيوه فهم اشيائي را که از لحاظ مکاني جدا هستند، به عنوان يک شيء امکان‌پذير مي‌سازد. اين مثال نشان مي‌دهد که يک رابطه‌ي حياتي بيرون فضايي (بازنمايي در اين مثال) مي‌تواند روابط حياتي مختلف درون فضايي (يکي بودن و اين‌هماني در اين مثال) در تلفيق به وجود آورد.
هنگامي که به يک عکس مي‌نگريم و مي‌گوييم: اين عکس آقاي الف است؛ در واقع شبکه‌ي پيچيده‌اي را با تلفيق مضاعف و فشردگي به کار گرفته‌ايم. در اين مورد، شبکه‌ي تلفيقي بسيار پايه را داريم که در آن شخصي با بدنش ارتباط يافته و در تلفيق به يک عنصر تبديل شده‌اند.

4. تغيير

رابطه‌ي بيرون فضايي «تغيير» هم مي‌تواند فشرده شود و به صورت رابطه‌ي درون فضايي «يک» و «اين‌هماني» در بيايد. مثال زير اين نکته را نشان مي‌دهد:
«جوجه‌ي زشت يک مرغابي زيبا شده است».
در اين مثال، تغيير که در طول زمان رخ داده است، به نحوي فشرده شده است که جوجه‌ي زشت و مرغابي زيبا به عنوان يک موجود دانسته شده‌اند.

5. نقش - ارزش

اين نوع رابطه، ارزش‌ها را با نقش‌ها مرتبط مي‌سازد. نقش‌ها به مثابه‌ي نمادهايي عمل مي‌کنند که مي‌توانيم به جاي آنها ارزش‌ها؛ يعني چيزهاي مختلفي قرار دهيم. فشرده‌سازي اين نوع رابطه‌هاي بيرون فضايي هم رابطه‌ي درون فضايي «يکتايي» را در تلفيق به وجود مي‌آورد. به عنوان مثال، «آخرين پيامبر» نقش و «حضرت محمد (صلي‌ الله ‌عليه و آله ‌و سلم) ارزش است، به نحوي که ميان نقش و ارزش در اين مورد يکتايي در کار است و تنها يک شخص وجود دارد که هر دو عنوان بر او صدق مي‌کند. همچنين، «شهر» نقش خاصي را تعيين مي‌کند و به جاي آن، ارزش‌هاي گوناگوني مانندِ «تهران»، «کرج» و غيره مي‌توان قرار داد. اين شهرها نسبت به «شهر» ارزش به حساب مي‌آيند؛ ولي ميان «بزرگ‌ترين شهر ايران» و «تهران» در تلفيق يکتايي در کار است.

6. شباهت

يکي ديگر از روابط حياتي، تشبيه است که از راه فشردگي نقش - ارزش برقرار مي‌شود. دو مثال براي اين رابطه مي‌آوريم:
1.مثال نخست رابطه‌ي يکتايي را نشان مي‌دهد:
شهر
2.مثال دوم رابطه‌ي متفاوتي را نشان مي‌دهد و با مثال قبلي تفاوت دارد:
«ويروس کامپيوتري جديدي از طريق پست الکترونيکي انتشار مي‌يابد.»
مفهوم «ويروس کامپيوتري» تلفيق قراردادي است که از تلفيق دو فضاي ورودي «نابود کننده‌ي برنامه‌ي کامپيوتري» و «ويروس زيست‌شناختي» پيدا شده است. رابطه‌ي بيرون فضايي تشبيه ميان اين دو فضاي ورودي رابطه‌ي مقوله (2) را به وجود آورده است. مراد از رابطه‌ي مقوله عبارت است از: «الف يک باء است». در اين مثال هم «نابود کننده‌ي برنامه‌ي کامپيوتري يک ويروس است» رابطه‌ي مقوله است.

7. عدم شباهت

رابطه‌ي بيرون فضايي «عدم شباهت» هم مي‌تواند به رابطه‌ي درون فضايي تغيير فشرده شود. باز، اين رابطه هم مي‌تواند به يکتايي در تلفيق فشرده شود. مثال زير اين نکته را نشان مي‌دهد:
«صورت حساب ماليات من هر سال بيشر مي‌شود.»
اين مثال با تلفيق مجموعه‌اي از صورت‌حساب‌هاي مجزا و متفاوت ارتباط دارد و در نتيجه‌ي اين تلفيق، رابطه‌ي بيرون فضاي «عدم شباهت» به رابطه‌ي «تغيير» فشرده شده است؛ بدين معنا که تفاوت‌هاي صوت حساب‌ها در هر سال به عنوان تغيير يک صورت حساب و افزايش آن در نظر گرفته شده است. از اين گذشته، اين رابطه به رابطه‌ي يکتايي نيز فشرده شده است؛ تنها يک صورت‌حساب هست که افزايش مي‌يابد.

8. کل و جزء

فرض کنيد کسي به يک عکس نگاه مي‌کند و مي‌گويد:
«اين رئيس‌جمهور است».
مثال فوق نوعي رابطه‌ي کل و جزء را نشان مي‌دهد. ما نخست اين شخص را با صورتش يکي دانسته‌ايم. عکس هم در واقع تصويري از صورت او است با نگاه کردن به اين تصوير به صورت او منتقل مي‌شويم. صورت او را هم با خود او يکي دانسته‌ايم. در نتيجه، با ديدن اين تصوير به خود او منتقل مي‌شويم. اين مثال بر نوعي رابطه‌ي مجازي کل و جزء مبتني است. مجاز در اين مورد يک فضاي تلفيقي را به وجود مي‌آورد. دو فضاي ورودي داريم: يکي فضاي رئيس‌جمهور و ديگري فضاي صورت او. ميان اين دو فضا، رابطه‌ي جزء و کل در کار است. در فضاي تلفيقي هم رابطه‌ي کل و جزء فشرده شده و به صورت اين هماني يا يکتايي درآمده است.

9. علت و معلول

يکي از انواع مهم رابطه‌ي حياتي رابطه‌ي علت و معلول است. فوکونيه و تِرنر براي اين مورد، تمايز ميان کنده‌ي در حال اشتعال و توده‌ي خاکستر را مثال زده‌اند. اين دو در يک شبکه‌ي تلفيق به واسطه‌ي رابطه‌ي بيروني علت و معلول ارتباط دارند. در اين شبکه، هر مرحله و هر جزئي از کنده‌ي در حال اشتعال (علت) با مرحله و جزئي از توده‌ي خاکستر ارتباط دارد. اين رابطه به طور متعارف با رابطه‌ي زمان جمع مي‌شود و دستخوش اندازه‌گيري مي‌شود. همچنين، با رابطه‌ي تغيير جمع مي‌شود و به صورت امري واحد فشرده مي‌شود. به عنوان مثال، کسي به اين خاکستر اشاره مي‌کند و مي‌گويد:
«زمان بسياري طول کشيد تا آن کنده بسوزد.»
در اين مثال، تلفيقي صورت گرفته و اندازه‌اي براي زمان شده و توده‌ي خاکستر هم به صورت يک شيء فشرده شده است.
همچنين، ممکن است رابطه‌ي علت و معلول به رابطه ي حياتي خاصيت فشرده شود. به عنوان مثال، نتيجه‌ي پوشيدن يک کت اين است که شخص گرم مي‌شود؛ اما وقتي يک کت را با گرم‌بودن توصيف مي‌کنيم؛ يعني مي‌گوييم: «کت گرم»، علت گرم شدن را با معلول آن فشرده مي‌سازيم. در واقع، خود کت گرم نيست، ولي اين رابطه‌ي حياتي به خاصيت کت در فضاي تلفيقي فشرده شده است. نمودار زير اين نکته نشان مي‌دهد.

در جدول زير خلاصه‌اي از روابط حياتي و صورت فشرده‌ي آنها آمده است. در ستون اول جدول، روابط حياتي بيرون‌فضايي و در ستون دوم، روابط حياتي درون‌فضايي آمده‌اند.
روابط حياتي با فشردگي آنها

روابط حياتي بيرون فضايي

روابط حياتي درون فضايي (فشردگي)

زمان

زمان اندازه‌‌گيري شده
از ميان کوتاه شده

مکان

مکان اندازه‌گيري شده
مکان از ميان کوتاه شده

بازنمايي

يکتايي

تغيير

يکتايي

نقش – ارزش

يکتايي

شباهت

يکتايي
اينهماني
مقوله

عدم شباهت

تغيير
يکتايي

جزء و کل

يکتايي

علت و معلول (با زمان و تغيير جمع شده)

زمان اندازه‌گيري شده
يکتايي

علت و معلول

خاصيت

 

پي‌نوشت‌ها:

1.Representation.
2.Category.

منبع مقاله :
قائمي‌نيا، عليرضا؛ (1390)، معناشناسي شناختي قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول