جايگاه فلسطين در جهان اسلام
جايگاه فلسطين در جهان اسلام
جايگاه فلسطين در جهان اسلام
1) فلسطين
آوارگان نوار غزه که حدود يک ميليون نفرند با وجود آن که در قلمرو تشکيلات خودگردان فلسطين قرار دارند، در شرايط دشوار، از جمله محدوديت مسکن، محيط زندگي غير بهداشتي و محروميت از خدمات رفاهي زندگي مي کنند. يورش مداوم متجاوزان اسرائيلي نيز بر رنج ها و آلام آنان مي افزايد. نيم ميليون آواره فلسطيني در سوريه اقامت دارند که 45 درصد آنان را افراد زير پانزده سال تشکيل مي دهد. 1/800/000 نفر از مردمان اين سرزمين به صورت آواره در اردن زندگي مي کنند که غالباً به تابعيت اين کشور درآمده اند. چهار صد هزار آواره ي فلسطيني هم در لبنان وضع اسفناکي را سپري مي کنند. ديگر آوارگان، در کشورهاي خاورميانه، اروپا و آمريکا اقامت دارند.
در اواخر قرن نوزدهم ميلادي، هم زمان با شکل گيري حرکت نژادپرستانه صهيونيزم، موج مهاجرت يهوديان به اين منطقه آغاز گشت که اين روند با صدور اعلاميه لرد بالفور (نخست وزير وقت انگلستان) در حمايت از لزوم تشکيل يک دولت يهودي تسريع گرديد. در دوارن قيموميت بريتانيا بر فلسطين،يعني از سال 1301 تا 1327 ش و فعال تر شدن سياست هاي همسو با صهيونيسم، روند انتقال يهوديان به اين سرزمين و آواره کردن فلسطيني ها شدت گرفت. کشتار خونين دير ياسين در سال 1327 ش، زمينه گريختن فلسطيني ها را از سرزمين اصلي خود بيشتر فراهم ساخت. در اين سال به دنبال توافق تمامي کشورهاي بزرگ، کشتار مسلمانان فلسطيني و آتش زدن خانه هاي آنان چنان شدت يافت که آنان ناگزير به ترک خانه هاي خود شدند. در اين حال بن گوريون، تشکيل دولت غاصب صهيونيستي را اعلام کرد.
با تشکيل اين حکومت و به ويژه بعد از جنگ دوم اعراب و اسرائيل در سال 1967 م (1346 ش - 1386 ق) عده ي بيشتري از ساکنان فلسطين آواره شدند و متجاوزان که پيش تر 78 درصد سرزمين ياده شده را تصرف کرده بودند، به نقاط حساس دولت هاي مجاور، از جمله کرانه ي غربي رود اردن، بلندي هاي جولان سوريه و نوار غزه دست يافتند. آمريکا براي متوقف ساختن جنگ اعراب بر ضد اسرائيل، طرح راجزر را ارائه کرد که مقدمه اي بر تصفيه مقاومت فلسطين به دست رژيم هاي دست نشانده گرديد. نمونه ي بارز آنها، کشتار معروف سپتامبر سياه سال 1970 م است که توسط شاه حسين صورت گرفت. قتل عام اسفناک تل زعتر، شش سال بعد در لبنان به دنبال اين سياست آمريکايي به اجرا درآمد.
از اين پس، مقاومت مبارزان فلسطيني به لبنان انتقال يافت، اما در آنجا هم فالانژها، نبردهاي خونيني بر ضد رزمندگان فلسطيني ترتيب دادند. اين حرکت، جنگ داخلي لبنان را به وجود آورد. رژيم غاصب اسرائيل نيز در سال 1978 م جنوب لبنان را مورد يورش شديدي قرار داد. در همين سال، مصر با امضاي پيمان کمپ ديويد و به رسميت شناختن اسرائيل، به فلسطيني ها خيانت کرد. در اجلاس دوازدهم اتحاديه عرب که در سال 1981 م در «فاس» مراکش تشکيل شد، طرح فهد که شامل هفت بند بود، بر به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي تأکيد ورزيد. ايران که مدافع راستين حقوق مردم فلسطين است، به اين طرح اعتراض کرد. اصولاً سياستمداران محافظه کار درصدد هستند تحت پوشش صلح خاورميانه و بدون در نظر گرفتن حق ميليون ها آواره ي فلسطيني و براي تأمين منافع استکبار، با دولت غاصب اسرائيل سازش کنند، اما جنبش فلسطين مي کوشد با مبارزات پيگير و مداوم، در مقابل غصب کنندگان سرزمين مسلمانان اين سامان مقاومت کند. خوشبختانه در روزهاي اخير بر اثر عمليات نيروهاي مقاومت فلسطيني بر ضد ارتش رژيم صهيونيستي و شهرک نشينان، اشغالگران پس از 38 سال از نوار غزه عقب نشيني کردند که بر اثر اين پيروزي، موجي از شادماني سراسر نواحي اشغالي فلسطيني را فرا گرفته است. پيروزي قاطع و حيرت انگيز جنبش حماس نيز برگ زرين و پرافتخاري براي مبارزان و همه مجاهدان راستين فلسطيني به ارمغان آورد.
مزاياي انتفاضه فلسطين:
2. وحدت و انسجامي که ميان کشورهاي منطقه و گروه هاي فلسطيني در جريان انتفاضه پديد آمد، موجب شد تا بار ديگر مسأله ي فلسطين در کانون توجه افکار بين المللي قرار گيرد.
3. با شرايطي که انتفاضه پديد آورده است، مجامع جهاني ناگزير شده اند از حقوق فلسطيني ها سخن بگويند و از اجراي قطعنامه هايي در خصوص سرزمين آنها صحبت کنند.
4. انتفاضه، به عنوان حرکتي خودجوش و فراگير و مردمي، پيرو نااميدي از دولت هاي عربي منطقه و شکست روند سازش در کمپ ديويد دوم شکل گرفت که اقتصاد رژيم صهيونيستي را تهديد کرد. بخش گردشگري اين دولت غاصب که از مهم ترين منابع درآمد است، بر اثر مقاومت فلسطين از هم پاشيد و ضربات پياپي آن موجب گشت تا مهاجرت معکوس آغاز گردد. برخي گزارش ها حاکي است به دليل اوضاع نابسامان ناشي از عمليات شهادت طلبانه حماس، جهاد اسلامي و گردان هاي شهداي الاقصي، حدود هفتصد هزار نفر يهودي از فلسطين اشغالي رفته اند و مهاجرت يهوديان به اين منطقه نيز روند نزولي به خود گرفته است. برخي شهرهاي صهيونيستي مستقر در کرانه باختري رود اردن، نوار غزه و دشت اردن نيز تخليه شده اند. وجهه ي بين المللي رژيم اشغالگر قدس هم مخدوش گرديده است.
مرکز فلسطين بيت المقدس يا قدس شريف است که در 55 کيلومتري غرب اردن و هشتاد کيلومتري شرق مديترانه قرار دارد. دروازه شرقي بخش قديم آن، با کوه زيتون يا کوه طور ارتباط دارد و دروازه ي جنوبي، رو به شهرهاي بيت اللحم و الخليل است. در جنوب شرقي بخش کهن اين شهر، مجموعه مسجدالاقصي و مسجد صخره (قبه الصخره) واقع مي باشد که مجموعه ي آنها را حرم شريف مي گويند. حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله معراج خويش را از مسجدالاقصي آغاز کرد. (1)
2) فلسطين
تاريخ و جغرافياي فلسطين
در دوران هاي گذشته به فلسطين ارض کنعان هم مي گفتند، زيرا که از ابتداي تاريخ وطن عرب کنعاني بوده است و از آن رو اين سرزمين را فلسطين ناميدند. اهميت فلسطين بيشتر به خاطر سوابق تاريخي - مذهبي است که پيامبران الهي به طريقي با اين سرزمين ارتباط داشته اند. قبر حضرت ابراهيم در شهر الخليل قرار دارد و شهر بيت لحم زادگاه حضرت مسيح عليه السلام مي باشد. حضرت اسحق و يعقوب نيز در اين سرزمين متولد شده و زيسته اند. حضرت يوسف فرزند يعقوب از اين سرزمين به مصر برده شده و در آن وادي به حکومت رسيدند. حضرت موسي بعد از عبور از رود نيل، عده اي از قوم خود را به همراه حضرت يوشع به فلسطين فرستادند. حضرت داود در اين سرزمين به مدت چهل سال حکومت کردند و فرزندش حضرت سليمان بناي هيکل را در شهر اورشليم بنا کرد و بعد از مرگ در کوه صهيون دفن گرديدند. حضرت سلميان نيز به مدت 25 سال پادشاه عبرانيان بود و مرکز او در فلسطين قرار داشت. شهر قدس اولين قبله مسلمين بود و حضرت رسول از اين شهر به معراج رفتند. قبر هاشم بن عبد مناف جد پيامبر اسلام در غزه قرار دارد. يکي از انگيزه هاي مهم صليبيون که به مدت دو قرن براي تسلط بر فلسطين جنگيدند، اهميت اين سرزمين از نظر مذهبي بوده است. جمعيت فلسطين در سال 1917 ميلاي 700 هزار نفر بود که تنها 50 هزار نفر از آنها يهودي بودند. در سال 1947 به دنبال اجراي سياست امپرياليستي انگليس و صهيونيسم از جمعيت 180000 نفري تنها 560 هزار نفر يعني کمتر از يک سوم يهودي بودند. (3)
فلسطين قبل از جنگ جهاني اول و شکست و سقوط دولت عثماني، جزيي از امپراطوري عثماني بود و از سال 1919 در قيموميت انگليس قرار گرفت. در همين دوارن بود که زمينه مهاجرت يهودي ها به اين سرزمين و موجبات آواره شدن و نسل کشي اعراب مسلمان فراهم گرديد. اين عمل آنچنان بحراني در اين سرزمين به وجود آورد که تا به امروز ادامه دارد.
در سال 1917 لرد بالفور وزير امور خارجه وقت انگليس طي يادداشتي براي روچيلد که از صهيونيست هاي ثروتمند بود، وعده ايجاد يک وطن يهودي در سرزمين فلسطين را به آنها داد. همين يادداشت، سنگ بناي رژيم صهيونيستي اسرائيل گرديد، از آن تاريخ سيل مهاجرت يهوديان و غصب زمين هاي مسلمانان و آواره کردن ايشان آغاز گرديد. در اين دوران بود که با ايجاد محيط ترور و وحشت توسط حکومت انگليس و صهيونيست ها، زمينه براي شورش و قيام عمومي مردم فلسطين فراهم گرديد که مهم ترين آنها قيام شيخ عزالدين قسام در سال 1936 بود. در سال 1949 انگليس بر بخش مهمي از اين سرزمين سلطه پيدا کرد و دولت اسرائيل را عليرغم اين که حتي در اين شرايط بيش از يک سوم از جمعيت فلسطين را تشکيل نمي دادند، پايه گذاري و موجوديت آن را اعلام کردند و در سازمان ملل متحد طرح تقسيم فلسطين و تشکيل اين دولت ساخته دست استعمار را به تصويب رساندند. رژيم شاه هم در ايران آن را به صورت دو فاکتور به رسميت شناخت.
از آن تاريخ بحران فلسطين وارد مرحله تازه اي گرديد و به عنوان نه تنها مسأله فلسطين بلکه جهان عرب و حتي جهان اسلام مطرح و از حالت ملي و منطقه اي خارج گرديد و به صورت يک معظل بين المللي خود را نشان داده است. اين سرزمين چهار جنگ منطقه اي و بين المللي را در اين دوران پشت سر گذارده است که در اين جنگ ها، دولت هاي ديگر نيز نقش داشته اند. جنگ 1948 دولت هاي عربي عليه اسرائيل، جنگ 1956 فرانسه، انگليس، اسرائيل عليه مصر، جنگ 1967 معروف به جنگ شش روزه اسرائيل عليه مصر، اردن و سوريه و جنگ 1973 مصر عليه اسرائيل به نام جنگ رمضان را مي توان نام برد. در همه اين جنگ ها محوريت سرزمين فلسطين و تعارضات و تضادهايي که بر سر اين سرزمين وجود داشته محوريت بوده است.
در کنار اين جنگ هاي بين دولي، نهضت هاي آزادي بخش، ايدئولوژي هاي متفاوت و در عين حال با هدف آزادسازي سرزمين فلسطين از چنگ صهيونيست ها عموماً به صورت عمليات چريکي و پارتيزاني شکل گرفته است. صرف نظر از حرکت شيخ عزالدين قسام که جنبه اسلامي داشت، کليه اين نهضت ها جنبه سکولار و عموماً ناسيوناليستي داشته و عليرغم اهميت ديني اين سرزمين اسلامي، از انرژي اعتقادات و باورهاي ديني مردم بهره برداري لازم به عمل نيامد و عموماً با شکست مواجه گرديده است. اعراب در مرحله اي اين معضل را به دولت هاي عرب واگذار کردند که عموماً ضعيف و وابسته به غرب بودند و در دوارن اوج ناسيوناليسم عربي به رهبري جمال عبدالناصر، موضوع فلسطين را بخشي از مشکل جهان عرب ديده و حل آن را موکول به حل مسأله وحدت جهان عرب مي ديدند و زماني نيز آن را در قالب ناسيوناليسم فلسطين و اعاده ارض سرزمين فلسطين ديده شده است.
توفيق الطيب در کتاب ماوراي دو شکست مي گويد :
در حقيقت شکست سال 1948 شکست انديشه هاي فکري ليبراليستي عربي به شمار مي آيد، در حالي که شکست سال 1967 شکست انديشه هاي فکري سوسياليستي و انقلابي عربي ناميده مي شود. شکست نظامي و شکست فکري هر دو توأم و ملازم يکديگر بوده اند، لذا تحليل نهايي آن است که اصل شکست اعراب در جنگ هاي گذشته، شکست افکار و انديشه هاي ليبراليستي و سوسياليستي آنان بوده است. به تعبير دقيق تر شکست انديشه ها و گرايشات نوين فکري عربي مي باشد، و ما قبل از اينکه سرزمين مان را از دست بدهيم و براي خاکمان ماتم زده شويم، براي افکار و انديشه مان به ماتم نشستيم، و چه بسا مصيبت فکرمان مقدمه مصيبت خاکمان بوده است. (4)
پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1979 موجب گرديد، ميان جوامعي که مي کوشند هم از شر نظام هاي ورشکسته و ناکارآمد رهايي يابند و هم سيستم کارآمد و با ثباتي را جايگزين نمايند، مذهب نقش مهم و چشمگيري در تحقق آرمان ها و هويت بخشيدن به زير ساخت هاي نظام هاي سياسي و مشروعيت آنان پيدا کرد.
گروه ها، شخصيت ها، روحانيون و بسياري از رهبران مسلمان در دوارن معاصر که داراي گرايشات سنتي بودند، اسرائيل را به عنوان يک «درد سر فرعي» مي شناختند که در پي فروپاشي خلافت عثماني در قلب جهان اسلام به وجود آمده است. انديشه اين گروه بر اين اساس بود که مشکل اصلي جوامع اسلامي فقدان يک دولت ديني توانا به منظور برافراشتن پرچم جهاد و مبارزه در جهت خلع يد از غاصبان سرزمين هاي اشغالي است.
هواداران اين طرز فکر در توجيه مواضع و عملکرد خود اظهار مي دارند که از شيوه پيامبر يپروي مي کنند؛ چرا که پيامبر پس از طي يک مرحله تربيت و آماده سازي سيزده ساله از مکه به مدينه هجرت کردند و در آنجا دولت اسلامي تشکيل دادند؛ آنگاه فرمان نبرد و جهاد براي مسلمانان صادر کردند. فلسطين يک سرزمين اسلامي و آزادسازي آن نيز يک وظيفه ديني است، اما هرگونه تلاشي براي آزادي اين سرزمين منوط به پيدايش يک دولت اسلامي قوي در منطقه مي باشد.
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران دوران جديدي از ترکيب دين و سياست و اعتماد و عدم جدايي اين دو مقوله را به وضوح آشکار نمود و «اسلام سياسي» بار ديگر در عرصه نظريات مربوط به سياست و حکومت عنوان گرديد. انقلاب اسلامي ايران توانست الگوي مناسب و قابل دسترسي براي نظام هاي سياسي که دچار سرخوردگي ناشي از بي هويتي ديني بودند ارائه دهد.
انقلاب اسلامي ايران علاوه بر آن که توانست الگوي مناسب جهت شکل گيري حکومت هاي اسلامي ارائه دهد، بلکه باعث تغيير و تحول در ايدئولوژي جنبش هاي مبارزاتي، - به خصوص در سرزمين فلسطين - گرديد به گونه اي که رهبران اين جنبش ها به اين مسأله اذعان دارند که پيروزي انقلاب اسلامي در ايران توانست تحول بزرگي در روش مبارزاتي آنان و شکل گيري جنبش هاي جديد و به وجود آمدن پيش زمينه هايي جهت برقراري يک نظام حکومتي با زير ساخت هاي اسلامي ايجاد نمايد.
پي نوشت ها:
1. گيتاشناسي کشورها، ص 223؛ راشد الغنوشي، مسأله فلسطين، ترجمه سيد هادي خسروشاهي، ص 62 - 55؛ و نيز جزوه ي انتفاضه به قلم دکتر فتحي شقاقي؛ جنبش جهاد اسلامي، فلسطين سرزمين تاريخ و مقاومت، ص 24 - 20.
2. اکرم زعيتر، سرگذشت فلسطين، صص 68 - 67.
3. همان، ص 67.
4. توفيق الطيب، الحل الاسلامي ما بعد النکبتين، 1979؛ توفيق الطيب نويسنده مسلماني است که در سال 1968 کتابي تحت عنوان ماوراي دو شکست به رشته تحرير درآورد که يکي از مهم ترين نشريات بحث انگيزي است که پس از شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 منتشر شده است، زيرا به صورت موضوعي، اسباب و ريشه شکست هاي اعراب را ارزيابي کرده است. (فتحي عبدالعزيز الشقاقي، الخميني الحل الاسلامي و البديل، قاهره، ماهنامه المختار الاسلامي)
2) محمدي، منوچهر: بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، 1385، صفحات 244 - 249.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}