نويسنده: اصغر طاهرزاده

 

خداوند در قرآن در مورد خانواده و تعريفِ صحيح آن و اين‌که جايگاه زن و مرد در خانواده جايگاه خاصي است، مي‌فرمايد: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمً»(1) و آنچه را خداوند به‌سبب آن بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده آرزو مكنيد. براى مردان است آنچه كسب كرده‏اند، و براى زنان است آنچه كسب كرده‏اند، و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست.
مي‌فرمايد اي آدم‌ها، چه زن و چه مرد، هيچ‌کدام آرزوي چيزي را که خدا به ديگري داده نداشته باشيد، هرکدام از زن و مرد بهره‌اي از آنچه کسب کرده‌اند مي‌توانند ببرند، به جاي آن‌که امتيازهاي همديگر را بخواهيد، «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از فضل خدا چيزي را بخواهيد که شما را در بهره‌بردن در آن چه به شما داده است موفق گرداند. همين‌طور که مثلا به جنابعالي يک هوش بيشتري از بقيه داده، و به آن ديگري قدرت بدني بيشتر داده است، مي‌فرمايد آرزوي قدرت بدني او را نکن بلکه از خداوند بخواه که بتواني از هوش خود بهره‌برداري درستي بکني. مي‌فرمايد: «لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ»؛ هر مردي يک نصيبي و يک نتيجه‌اي دارد از آن چه که کسب مي‌کند «وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْن»؛ هر زني هم از آنچه که کسب کرده يک نصيبي دارد. مرد در مردبودنش اگر فعاليت کند در همان راستا نتايجي به‌دست مي‌آورد و از زندگي بهره‌اش هماني است که با مرد‌بودنش و بر اساس تلاش به‌دست مي‌آورد. زن هم در زن‌بودنش اگر تحرک و تلاش بکند در همان راستا از زن‌بودنش بهره‌ي لازم را مي‌برد. لذا مي‌فرمايد: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ آن چيزي را که خداوند به ديگري بخشيده براي خود آرزو نکنيد. خداوند کمالاتي به مرد داده است که مرد از طريق همين کمالات مي‌تواند از زندگي‌اش نتيجه بگيرد. يک کمالاتي را هم به زن داده است که او هم از همان طريق مي‌تواند کمالات مخصوص به خودش را به‌دست آورد. اگر مردان کمالاتي را آرزو کنند که زنان با زن بودنشان به‌دست مي‌آورند به مشکل مي‌افتند. اگر زنان هم کمالاتي را بخواهند که مردها با مردبودنشان مي‌توانند به‌دست آورند، به مشکل مي‌افتند، چون آنچه براي مردان کمال است معلوم نيست براي زنان کمال باشد. اگر کسي بتواند کمي در فضاي معنوي اين آيه زندگي کند، به راحتي مي‌فهمد خطر بعضي از شعارهايي که در مورد زنان مي‌دهند چه اندازه با ساختار روحي و جسمي زنان در تضاد است. آيه مي‌فرمايد هر کدام از زن و مرد سعي کنند خودشان باشند و در همان بستري که هستند حرکت به سوي کمال را شروع کنند. «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ» به همين معني است، که اي زنها شما مرد بودن را نخواهيد و اي مردها شما زن بودن را نخواهيد. شما «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از خدا کمالات متناسب با خودتان را بخواهيد، ابتداي آيه فرمود: آرزو نکنيد آنچه را که خداوند به هر کدام از شما به عنوان زن و مرد داده، شما از خدا کمالات خودت را آرزو کن. ميل کامل شدن در بستري را که خداوند برايت قرار داده است داشته باش، ولي ميل مردشدن يا زن‌شدن را نداشته باش، به طوري که زن کمالاتي که مربوط به مردان است دنبال کند و برعکس. در آخر آيه علت اين که بايد اين نوع توفيق را از خدا بخواهد روشن مي‌کند و مي‌فرمايد: «إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا»؛ خداوند به هر چيزي دانا است، و لذا کمال هر چيزي را مي‌داند. او داناست به اين‌که زن اگر چه چيزي به‌دست بياورد براي او کمال است و احساس مي‌کند به مقصد رسيده است و چه چيزي را اگر به‌دست بياورد براي او کمال نيست و احساس مي‌کند به مقصد نرسيده است. پس کمال خود را از خدا بخواه، چون کمال هرکس در رسيدن به مقصدي است که خدا در جلوي پاي او قرار داده است. خداوند حقيقت هر فردي و اين‌که نياز و کمالش به چيست را مي‌شناسد، پس همان را از خدا بخواه.
نگاه قرآن را مقايسه کنيد با آن بينشي که در نهضت‌هاي به اصطلاح احقاق حقوق زنان مي‌خواهد به اسم تساوي زن و مرد عملاً زنان را با ارزش‌ها و اعمال مردان ارزيابي کند، در حالي که نه نيازهاي واقعي زنان را مي‌شناسند و نه نيازهاي واقعي مردان را. خداوند است که مي‌داند کمال واقعي زن و مرد کدام است و بر همان اساس بستر رسيدن به آن کمال را تعيين مي‌کند. آيا به قول غربي‌ها خِرد بشري براي به کمال‌رساندن بشر کافي است؟ و يا آن‌طور که ما معتقديم خرد بشري آن‌است که بفهمد دين خدا راه رسيدن به سعادت است و عقل و خرد بشر براي تدبّر در دين است. در سمينار زنان جهان در فرانسه دغدغه آن سمينار اين بوده که چرا مردها مي‌توانند چند زن بگيرند ولي زنان نمي‌توانند چندتا شوهر بکنند؟ ما فعلاً بحث در خوبي و بدي موضوع نداريم، بحث ما اين است که اگر زن بتواند چند شوهر بکند آيا آن وقت به کمال مربوطه‌اش دست مي‌يابد؟ آيا خداوند چون ابعاد روحي زن را مي‌شناخته و مي‌خواسته است که به کمال مربوطه‌اش دست يابد مي‌فرمايد چند شوهر نکند يا اين که خدا مي‌خواسته زن را محدود نمايد؟ اين اشكال علاوه بر موضوع گم‌شدن ارتباط نسل‌هاست که ديگر در چند شوهري زنان، هيچ‌کس نمي‌داند پدرش چه کسي است. دين با علم الهي به ابعاد کمالي زن، موضوع را بررسي مي‌کند، ولي نهضت زنان جهان با خرد و عقل بشري مرد و زن را بررسي مي‌کند، آن هم از ديد ميل‌هاي سطحي و احساسي.
مگر کار مردان درست است که هرطور و هرچند همسر که خواستند اختيار کنند، يا اسلام براي موضوع چند همسري شرايط خاص گذاشته است؟ به قول علامه طباطبايي«رحمه‌يالله‌عليه» وقتي در جامعهْ زنانِ بسياري بي‌شوهر باشند در آن شرايط است که اسلام اجازه مي‌دهد مرد با آن زنان ازدواج کند تا علاوه بر سرپرستي آن‌ها، از خطر به فساد افتادن آن‌ها در جامعه جلوگيري نمايد. وقتي زنانِ بي‌شوهر در تحت سرپرستي مرد خاص قرار نگيرند خطر به انحراف کشيدن مردان زيادي نيز هست و لذا همان خانمي که مانع همسر دوم شوهرش مي‌شود زمينه‌ي آلوده‌کردن شوهر خود و شوهر بقيه زنان را از جهتي فراهم کرده است. آيا جواز ازدواج با بيش از يك همسر در شرايط خاص، به نفع مردهاست و يا به نفع زن‌ها؟ وقتي معلوم نباشد اين کودک فرزند کدام مرد است، علاوه بر عقده رواني که براي آن کودک پيش مي‌آيد، اين فرزند را چه کسي نگهداري ‌کند؟ بايد طلبکار کدام مرد ‌شد که خرج زندگي او را بدهد؟
نكات فوق از آن جهت مطرح شد تا معلوم شود گاهي خرد و عقل بشري بدون هدايت شريعت الهي چه راه‌هاي خطرناکي را مطرح مي‌کند، وگرنه بحث چند همسري بايد در جاي خود بحث شود. مگر دين اجازه مي‌دهد که همين طور هر کس خواست هر تعداد زن که بخواهد بگيرد. اين‌ها سوءاستفاده کردن از آيات الهي و احکام پروردگار است. رسول خدا مي‌فرمايند: «تزوّجوا و لا تطلّقوا فإنّ اللَّه لا يحبّ الذّوّاقين و لا الذّوّاقات».(2) زن بگيريد و طلاق مدهيد زيرا خداوند مردانى را كه مكرر زن گيرند و زنانى را كه مكرر شوهر كنند دوست ندارد.

پي‌نوشت‌ها:

1 - سوره نساء، آيه 32.
2 - نهج‌الفصاحه، حديث شماره 1146.

منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آن‌گونه که بايد باشد، اصفهان: لُب‌الميزان، چاپ اول