ابراهيم بن محمد
(م132ق) ابواسحاق ابراهيم بن محمد ابن علي بن عبدالله بن عباس، معروف به ابراهيم امام، پيشواي شيعيان کيساني و جنبش سري عباسيان. وي در 125ق که پدرش محمد درگذشت به وصيت او به امامت نشست و
(م132ق) ابواسحاق ابراهيم بن محمد ابن علي بن عبدالله بن عباس، معروف به ابراهيم امام، پيشواي شيعيان کيساني و جنبش سري عباسيان. وي در 125ق که پدرش محمد درگذشت به وصيت او به امامت نشست و بيدرنگ کارهاي پدر را دنبال کرد، داعياني به اطراف، بالاخص خراسان که عباسيان به مردم آن بيش از جاهاي ديگر اميد بسته بودند، فرستاد و نمايندگان شيعيان عراق و خراسان را که براي دادن گزارش و گرفتن دستور در حميمه به خدمت او ميشتافتند با زيرکي و هوشمندي رهنمود ميداد. ولي سازمان دهندهي اصلي جنبش عباسيان ابوهاشم بکير بن ماهان بود که در 105ق به بيعت عباسيان درآمد و اندکي بعد که رهبري دعوت را بدست گرفت تمامي نقبا و داعيان عباسي به دستور و هدايت وي کار ميکردند و هم او بود که ابومسلم را در زندان کوفه کشف کرد و پس از رهايي از بند به خدمت ابراهيم برد. در ذيحجهي 125ق که ابراهيم در ازدحام حجگزاران با نقباي دعوت ديدار کرد، برخي از آنان از وي خواستند که آشکار بر بنياميه بيرون آيد، اما ابراهيم که منتظر رسيدن فرصت مناسب بود به خواستهي آنان اعتنايي نکرد و با دادن دستورهاي لازم به ايشان به حميمه بازگشت. با مرگ بکيربن ماهان در 127ق، ابراهيم ابوسلمه خلال را که داماد بکير بود به سفارش پدرزنش مأمور ادامهي کار او کرد. اما گذشته از بکير و ابوسلمه که مسئول رهبري و نشر دعوت عباسي در عراق بودند، بسياري ديگر نيز در خراسان فعاليت ميکردند که از آن جمله بود سليمان ابن کثير خزاعي که شيعيان خراسان وي را سخت بزرگ ميداشتند و امام عباسي اعتماد زيادي به او داشت. ابراهيم در 128ق ابومسلم را با دستورهاي تازه به خراسان فرستاد و چون پيش از اين سليمان بن کثير وي را از مساعد بودن اوضاع در خراسان باخبر ساخته بود، به ابومسلم فرمان داد که دعوت را علني کند و علم قيام برافرازد. سفارشهاي ابراهيم به ابومسلم در مورد رفتار وي با تازيان خراسان و بهرهبرداري از اختلاف آنان به سود قيام از تدبير و هوشمندي امام عباسي خبر ميدهد. وي به ابومسلم سپرد که با قبيلهي نزار دشمني کند، حتيالمقدور يمنيها را به خود نزديک گرداند و در مورد ربيعه جانت احتياط نگهدارد. همچنين هر که را بدو گمان بد ميرود به کام مرگ سپارد و در صورت لزوم هيچيک از کساني را که در خراسان به عربي سخن ميگويند زنده نگذارد. اما در آستانهي پيروزي قيام که سپاه سياه جامگان به عراق درآمدند، به دستور مروان حمار ابراهيم را در حميمه دستگير کردند و به حران که خليفهي اموي آنجا را به واسطهي بروز شورشهاي پيدرپي در عراق و شام تختگاه خود ساخته بود انتقال دادند. مروان به واسطهي محبوبيتي که ابراهيم در ميان مردم داشت و نيز از بيم طغيان بنيهاشم جرأت نيافت که او را به قتل رساند، ازينرو ناچار وي را زنداني کرد؛ اما در دل چارهاي ميانديشيد تا به گونهاي او را نابود کند. به قولي به اشارهي خليفه، ابراهيم را به زهر بکشتند يا سقف زندان را بر سرش فرو آوردند، اما به احتمال زياد وي به واسطهي ابتلا به بيماري طاعون که در سال 132ق در شام شيوع يافته بود در گذشت.
کتابنامه: ابومسلم سردار خراسان، 31 به بعد؛ تاريخ فخري، ترجمه، 185 به بعد؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه، 300/2 به بعد؛ الوزراء و الکتاب، ترجمه، 106، 119-122؛ مروج الذهب، 61/6، 69 به بعد.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
کتابنامه: ابومسلم سردار خراسان، 31 به بعد؛ تاريخ فخري، ترجمه، 185 به بعد؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه، 300/2 به بعد؛ الوزراء و الکتاب، ترجمه، 106، 119-122؛ مروج الذهب، 61/6، 69 به بعد.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}