نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
گربه‌اي عاشق جواني زيبارو شد و به آفروديت (1) التماس کرد تا او را به زني زيبا تغيير شکل بدهد. آفروديت دلش به حال زار او سوخت و او را به آرزويش رساند. وقتي مرد جوان دخترک را ديد، عاشق او شد، با او ازدواج کرد و او را به خانه‌ي خود برد. آفروديت که نمي‌دانست ذات دخترک تغيير کرده است يا نه، هنگامي که آن دو تنها بودند، موشي را جلوي پاي دخترک رها کرد. دخترک ناگهان از تخت بيرون پريد و براي گرفتن و خوردن موش به اين‌سو و آن‌سو دويد. آفروديت از اين رفتار او رنجيد و او را به همان شکل اوّلش برگرداند.
انسان‌هاي نادرست همين گونه‌اند. آن‌ها حتّي اگر ظاهرشان را هم دگرگون کنند، خصلت‌هاي‌شان همان است که هست.

پي‌نوشت‌:

1. Aphrodite؛ الهه‌ي عشق و زيبايي در يونان باستان- م.

منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم