(356-284ق) علي بن حسين بن محمد اموي قرشي، محدث و مورخ و اديب و شاعر و موسيقي‌شناس. از اعقاب مروان بن محمد ملقب به جعدي يا حمار، آخرين خليفه‌ي اموي (72-132ق) بود. خاندانش در اصفهان ساکن و بعضي آنها محدث و عالم بودند و مذهب تشيع داشتند. او عهد خلافت المعتضد (242-289ق) در اصفهان متولد شد. در کودکي به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت. از عنفوان شباب به جمع اخبار ادبا و موسيقي‌دانان و استماع نوادر تاريخي و ضبط احاديث و اشعار و ترانه‌ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قريحه‌ي ابوالفرج سبب شد بزودي در جهان اسلام مشهور گردد و مورد تشويق آل بويه در ري و بغداد و آل حمدان در شام و امويان اندلس واقع شود. رکن الدوله او را به ري دعوت کرد و مدتي کاتب رسائل او و همکار ابن عميد وزير (م359ق) بود. سپس مهلبي حسن بن محمد (م352ق) وزير عزالدوله (م356ق) او را به بغداد خواند و مشاور نديم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزير از وي جدا نگشت. خاندان ابوالفرج با اينکه مرداني نسب بودند مانند بسياري از روشنفکران آن زمان به مذهب شيعه گرايش داشتند. او در آثار و اشعار خويش اظهار تشيع نموده است. نام او و پدرش نيز قرينه‌ي تشيع ايشانست، چون در بني مروان اين نامها معمول نبوده است. علماي رجال نيز به تشيع او تصريح نموده و بعضي محدثين سني مثل ابن تيميه و ابن جوزي به همين علت احاديث ابوالفرج را ضعيف شمرده‌اند. علاقه‌ي آل بويه و آل حمدان و آل مهلب به او نيز ناشي از همين امر بوده است. ولي علامه حلي و بعضي علماي اماميه او را شيعه‎‌ي زيدي مذهب دانسته‌اند نه اثني عشري. ابوالفرج در سالهاي آخر عمر دچار فالج و اختلال حواس بود و سرانجام در بغداد در کنار دجله- بين درب سليمان و درب دجله- بدرود زندگي گفت.
ابوالفرج بي‌گمان از چهره‌هاي درخشان و از نوابع تاريخ ادبيات عرب است. مردي درويش صفت و بي‌تکلف و منيع الطبع بود. از زندگي خانوادگي وي و اينکه اصلاً زن و فرزندي داشته خبري نداريم. ياقوت در ارشادالاريب (149/5) گويد: «وي علامه و نسب شناس و راوي اخبار و جامع بين وسعت روايت و دقت تحقيق بود و حافظه و هوشي فوق العاده داشت. هيچ مؤلفي را نمي‌شناسيم که آثارش در فنون ادب نيکوتر و جامعتر از ابوالفرج باشد و با اين همه شاعري شيرين گفتار بود». ثعالبي در يتيمة الدهر (96/3) او را از اعيان ادباي بغداد و از مصنفان کم نظير خوانده است. داوود بن هيثم تنوخي گويد: «از شيعي مذهبان که با ايشان ديدار کردم يکي هم ابوالفرج اصفهاني بود. هرگز کسي را نديدم که به اندازه‌ي او اشعار و اصوات و اخبار و احاديث مسند و انساب از برداشته باشد. دانشهاي ديگري هم داشت که از آن جمله است لغت و نحو و قصص و مسير و مغازي و آنچه از اسباب منادمت است مانند علم جوارح و دامپزشکي و پاره‌اي معلومات طبي و نجوم و اشربه و غيره. شاعر نيز بود و شعرش متانت و اتقان علما را با ملاحت غزلسرايان نازک خيال جمع دارد». تأليفات ابوالفرج را در تذکره‌ها تا صد کتاب نام برده‌اند که از آن جمله فقط سه اثر باقي مانده است: الاغاني که معروفترين کتاب وي است؛ مقاتل الطالبيين و اخبارهم که در سال 313ق تأليف شده، در شرح احوال 216 تن از اولاد ابوطالب که به سبب سياسي يا در ميدان جنگ يا در زندان شهيد شده و يا مخفي گشته‌اند؛ کتاب ادب الغرباء يا آداب الغرباء يا ادباء الغربا. شامل شرح احوال و نمونه اشعار بعضي شاعران ساير بلاد يا غيرعرب که آن را در سالهاي آخر عمر تأليف نموده است. اين کتاب به سال 1972م در بيروت بوسيله‌ي دکتر صلاح منجد چاپ شده است.
کتابنامه:
يتيمه الدهر، 96/3؛ وفيات الاعيان، 334/1؛ تاريخ بغداد، 398/11؛ روضات الجنات، چاپ سنگي، 459؛ مقدمه‌ي شرح و ترجمه‌ي فارسي ج1 الاغاني، مشايخ فريدني.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول