امامت در کتاب خدا و حدیث نبوی

نويسنده:منشد الخفاجی



در صحیح بخاری به نقل از جابر آمده:" از پیامبر (صلی الله علیه واله) شنیدم که می گفت: دوازده امیر هستند که همگی آنها از قریش می باشند. ترمذی می گوید: این حدیثی صحیح و درستی است و به همین گونه از جابر بن سمره و این مسعود و عبد الله بن عمرو نیز روایت شده است.
( اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَ مَن یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ] زمر 23.
ادله امامت در قرآن بسیار است و آنگونه که بعضی می گویند شیعه از پیش خود آنها را بدعت ننموده است، بلکه عین آیات الهی است که بشر در آن دخالت ندارد و همانطور که خدای عزّ و جلّ ادله نبوت انبیا را بیان داشته، برای امامت هم ادله ای ذکر کرده است.
امامت همان خلافت و جانشینی خدا در زمین و مکمّل مسیر انبیا به شمار می آید و بنابراین نبوت بدون امامت منقطع از دیگری و متناقض با جوهره اسلام است که قائم بر استمرار رسالت تا روز قیامت است.
نبوت آغاز حیات، و امامت استمرار حیات است.
معنی امامت تقدم شخصی بر سائر مردمان است، به طوری که از او تبعیت و بر او اقتدا کنند، و به امر الهی شامل تمام امّت و در تمام امور دین و دنیاست.
امام منصوب و مختار از سوی خدا و خلیفه حقیقی رسول الله (صلی الله علیه واله) است که از سوی خدا به پیامبر سفارش شده است، خداوند با علم خود او را برگزیده، و این به سبب صفات ذاتی و اخلاقی و عصمت اوست که وی را شایسته بر عهده گرفتن وظیفه تعلیم احکام خدا و رهبری بر صراط مستقیم و هدایت به سمت سعادت دنیا و آخرت نموده است، چنانکه همین صفات به طور یکسان برای پیامبر هم ذکر شده است، زیرا منبع همه اینها یکی است، جز اینکه امام پیامبر نیست.
او کسی است که مردم به او اقتدا و در قول و فعل از او تقلید می کنند (1). امّا صریح آیه قرآن، کلمه "ائمه" را در امامت حق و باطل در معنی مذکور به طور یکسان می آورد، آنجا که می فرماید: { یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ... } (2). و نیز { وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ } (3). و نیز :
{ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ } (4). و نیز : { وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنصَرُونَ } (5) . و نیز:{ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ }(6) .
امامت یا مطلق و عامّ است، مانند این آیه که خداوند سبحان در مورد حضرت ابراهیم خلیل (ع) می فرماید: {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ} (7) .
و یا مقیّد به حدود خاصی است، مثلاً امام جماعت یا جمعه یا امامت حجاج و ...
وظیفه امامت صیانت از دین خدا و تعالیمش در برابر تحریفات و یا تفسیر به رأی و قیاس شخصی است و با آن، مسلمانان از انحراف و اختلاف مذاهب و طوایفی که یکی دیگری را تکفیر نماید، رها می شوند.
در بحث از وجوب امام منصوب از سوی خدا در می یابیم که این دو مکمل یکدیگرند و تفکیک آنها ممکن نیست، همانطور که تفکیک قرآن از عترت امکان ندارد.
قرآن کریم می فرماید: (قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً) (8) .
و قوله سبحانه (وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً) (9).
و قوله عز من قائل: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ) ((10).
و قوله تبارک وتعالى (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) (11).
و قوله جل شأنه (وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیاتِنَا یُوقِنُونَ) (12 ).
و قال تعالى :ومن قوم موسى امة یهدون بالحق و به یعدلون وقطعناهم اثنتى عشرة اسباطا امما(13).
رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما .. (14) .
و جایز نیست که هیچ دوره ای از وجود امام واجب الاطاعه و منصوب از سوی خداوند خالی باشد، به سبب این که خداوند فرموده: : {... إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ و َلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}( 15) .
احادیث فراوانی از پیامبر(صلی الله علیه واله) روایت شده که در آنها به تعداد امامان بعد از خود با ذکر اسامی آنان تصریح نموده و این احادیث در مضمونی واحد از علمای اهل سنّت و شیعه به حدّ تواتر روایت شده، که در زیر به بعضی از این احادیث اشاره می شود:
در صحیح بخاری به نقل از جابر آمده:" از پیامبر (صلی الله علیه واله) شنیدم که می گفت: دوازده امیر هستند که همگی آنها از قریش می باشند.(16)
ترمذی می گوید: این حدیثی صحیح و درستی است و به همین گونه از جابر بن سمره و این مسعود و عبد الله بن عمرو نیز روایت شده است.(17)
این ادلّه بر افضلیت ائمّه ما در حدیث ثقلین از جهات متعدد اشاره دارد؛ چون این احادیث بر تقدّم ائمه از جمله در علم دلالت دارد که این بدون شک مقتضی داشتن افضلیت در علم است.
تفتازانی در شرح المقاصد می گوید: فضل عترت طاهره به خاطر این است که آنها چراغهای هدایت و تابعان رسالتند و با تمسّک به آنها مردم از ضلالت و گمراهی نجات می یابند(18)
احمد بن حنبل (متوفی 241هـ) از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: در حجة الوداع از رسول الله (صلی الله علیه واله) شنیدم که فرمود: پیوسته این دین بر دشمنان غالب خواهد بود و هیچ مخالفی بر آن ضرری وارد نخواهد آورد، تا زمانی که دوازده امیر از امّت من که همگی از قریشند، قائم بر امور باشند.(19)
همچنین سلیمان بن ابراهیم حنفی (متوفی1294هـ). از جابر نقل می کند که رسول الله (صلی الله علیه واله) به او گفت: ای جابر! اوصیا و ائمه مسلمین بعد از من اولشان علی سپس حسن و سپس حسین، سپس علی بن حسین و سپس محمد بن باقر – که تو او را خواهی دید، و آنگاه که او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان – سپس جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس قائم که همنام و هم کنیه با من است، محمد بن حسن بن علی است که خدای تبارک و تعالی توسط او مشرق و مغرب زمین را فتح خواهد کرد و او از چشم مردم غایب خواهد بود و بر امامت او جز کسی که خداوند ایمان قلبش را امتحان نموده باشد، ثابت نخواهد ماند(20).
و در صحیح مسلم به سندی از زید بن ارقم آمده: که رسول الله (صلی الله علیه واله) فرمود: ای مردم! من بشری هستم که به زودی پیک حق در خواهد رسید و من اجابت خواهم کرد و در بین شما دو ثقل بر جای می گذارم که یکی از آن دو کتاب خداست که در آن هدایت و نور است پس به آن تمسک جویید و اهل بیتم، که خدا را در مورد آنان یادآور می شوم... و سه بار جمله آخر را تکرار نمود.(21)
امّا مقصود از اهل بیت در حدیث ثقلین چه کسانی هستند و چرا تنها به پیروی از اهل بیت سفارش شده و شامل پیروی از عموم صحابه آنطور که علمای اهل سنّت گفته اند، نمی شود؟
در صحیح ترمذی آمده که وقتی آیه (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا) نازل شد، پیامبر در خانه امّ سلمه بود، پس فاطمه و حسن و حسین و علی را فرا خواند و آنها را داخل کساء نمود و گفت: خدایا! اینان اهل بیت من هستند.(22). این روایت در کتب بسیاری از اهل سنّت نیز آمده است.
امّا امامت از اصول دین و نه از فروع آن است؛ به خاطر اینکه امامت تبیین تعالیم خدای تعالی است؛ زیرا امامان خود تعلیم و تربیت الهی یافته بودند و بنابراین بررسی در مورد حقیقت آنها تنها با دلیل محکم و برهان قاطع میسر است نه با تقلید، زیرا با شناخت امام حق و پیروان او تمام احکام و تعالیم خدای سبحان آنطور که به پیغمبر اکرم رسیده، شناخته می شود و نیز با شناخت امام حق تمییز بین حق و دینی که خدا به آن آمر نموده، و باطل و بدعت های موجود در آن و گمراهی که خدا به آن راضی نیست، شناخته می شود، علاوه بر این منصب امامت و اهمیّت آن به دلیل این است که مردم بعد از پیامبر به او در امور خود رجوع می نمایند، چنانکه ولایت و رهبری در جماعات امری فطری و عقلی و وجود آن در هر جامعه ای واجب است.
سنّت خدای تعالی در بعثت انبیا این گونه بود که آنان بعد از خود وصیی را به عنوان جانشین معرفی می کردند تا امّت ها بعد از خودشان در شناخت تعالیم الهی به آنان رجوع نمایند، پس چطور ممکن است که پیامبری که خاتم تمام انبیا و تعالیمش خاتم تعالیم ربّانی است که باید خداوند با این تعالیم عبادت شود تا امّت بتواند به غایت خود که همانا سعادت دنیا و آخرت است برسد، امّتی که خداوند خواسته مقتدای همه امم باشد، او وصی و امام بعد از خود را معرفی ننماید تا مسؤولیت امامت بر مسلمین را بر عهده گیرد و بر وفق امر و نهی او حرکت کند؟ به اعتبار اینکه او استمرار مسیر پیامبر در هدایت به صراط مستقیم است...
بلکه تمام شواهد دلالت بر ضرورت وجود رهبر برای مسلمین دارد، رهبری که پیامبر به امر خدا به اطاعت از او سفارش کرده است: چنانکه در آیه مباهله می فرماید: [ فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ] (23).
بر این اساس پیرو خاندان پیامبر شاهدش قرآن است و هر کس که از خاندان پیامبر منحرف شود، تزکیه نمی شود و عملش مردود خواهد بود و عمل و زحمتش در عبودیت همه در معرض باد و نامقبول است.
در آیه مذکور مراد از ابناء پیامبر، حسن و حسین و مصداق زنان، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و نفس نبی (صلی الله علیه واله)، امام علی (علیه السلام) قرار گرفته اند، و این آیه در مقابل نصارای نجران به عدم کذب از سوی آنان شهادت می دهد.
پیامبر(صلی الله علیه واله)، امام بعد از خود را امیر المؤمنین علی (علیه السلام) معرفی کرد، کسی که در حال رکوع زکات داد و می توانست بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه واله) احکام خدا را استنباط نماید و خدا ما را به رجوع کردن به او در امور خود فرمان داده است، از این دو آیه عصمت امام نیز برمی آید؛ زیرا او در حکم خود مرتکب خطا و اشتباه نمی شود : (( وإذا جاءهم أمرٌ من الخوفِ أو الأمن أذاعوا به ولو ردّوه إلى الرسول وإلى أولی الأمر منهم لعلِمهُ الذینَ یستنبطونه منهم ولولا فضل الله علیکم ورحمته لا تبعتُم الشیطان إلاّ قلیلا )) (24)
و نیز : (( إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ * وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ )) (25)
علی(علیه السلام) ولیّ حق بعد از خدا و جان پیامبر است، چنانکه آیات مذکور عدم راه یافتن کذب در او و سایر اهل بیت و تطهیر آنان و بر وجوب دوستی و تقرب به سوی ایشان تصریح نموده است، و بر اساس آنچه گفته شد، حجت بالغه خداوند از نصب ائمه معصومین (ع) حفاظت از تعالیم وی و هدایت امّت اسلامی بوده است.

پی نوشتها:

1- راغب، مفردات غریب القرآن : 24، و نیز: مجمع البحرین : 1 / 108 ،علامة فخر الدین بن محمد
2- سوره إسراء: 71
3- سوره أنبیاء :73
4- سوره سجدة : 24
5- سوره قصص41
6- سوره بقرة 124
7- سوره توبة 12
8- سوره بقرة 124
9- سوره فرقان:74
10- سوره أنبیاء:73
11- سوره قصص:5
12- سوره سجدة:24
13- سوره اعراف :159 -160
14- سوره نساء 164
15- سوره رعد : 7
16- صحیح بخاری 9/101
17- سنن ترمذی 4/106
18- شرح المقاصد ج 5 ص 303
19- مسند أحمد بن حنبل : 5 / 90 ، چاپ بیروت
20- ینابیع المودة : 2 / 593 ، چاپخانه الحیدریة ، نجف اشرف
21- صحیح مسلم کتاب الفضائل "باب فضائل علی ج 5 ص 272 چاپ دار الشعب شرح النووی
22- صحیح ترمذی ج 2 ص 209
23- سوره آل عمران 61
24- سوره نساء 84
25- سوره مائدة 55 ـ 56

منبع:سلام شیعه