مدیریت عملکرد و تاثیر آن بر افزایش بهره وری نیروی انسانی
مدیریت عملکرد و تاثیر آن بر افزایش بهره وری نیروی انسانی
چکیده
مدیریت عملکرد رویکردی است که با دادن آموزشهای لازم به نیروی کار و همچنین برقراری یک نظام منصفانه در ارزیابی عملکرد کارکنان و نیز برقراری نظامهای حقوق و مزایا و پاداشهای مبتنی بر عملکرد ، سعی در ایجاد همدلی بین کارکنان و سرپرستان دارد تا از این طریق اهداف کارکنان را با اهداف سازمان همسو نموده و بر بهره وری نیروی انسانی بیافزاید.
این مقاله سعی در توضیح مفاهیم مدیریت عملکردو بهره وری و نیز رابطه بین این دو مفهوم دارد و می کوشد تا با ذکر اصول و فرایند اجرای آنها ، یک چارچوب عملی برای اجرای مدیریت عملکرد توام با افزایش بهره وری در سازمانها را ارائه نماید .
کلید واژه ها :
مقدمه
بهره وری به تعبیر کلی معیار سنجش این امر است که مصرف منابع بعنوان ورودی (نهاده ها ) برای تولید خروجی (ستانده های ) مورد نیاز جامعه در درازمدت چقدرمؤثر و کارآمد بوده است . اگر بهره وری در ساده ترین شکل آن بعنوان نسبت ستانده ها به داده ها یا همان راندمان یا بازدهی درنظر گرفته شود ، بدیهی است که هرچه مخرج یا داده ها کمتر شوند ، بهره وری یا راندمان افزایش می یابد که برای نیل به این هدف به سه طریق می توان عمل نمود :
1-کاهش مقدار داده ها و برداشت همان مقدار قبلی ستانده با توجه به افزایش کارایی وبهبود عملکرد سیستم.
2-افزایش مقدار ستانده با بهره گیری از افزایش کارایی و بهبود عملکرد سیستم و همان مقدار قبلی داده ها .
3-افزایش همزمان مقدار ستانده با بهره گیری از افزایش کارایی و بهبود عملکرد سیستم و نیز کاهش مقدار داده ها
نیروی کار مهمترین داده ( ورودی ) درتولید کالاها و خدمات محسوب می شود . بهره وری نیروی کار از تقسیم ارزش افزوده بر متوسط تعداد شاغلین(یا نفر ساعت کار در طول یکسال مالی ) حاصل می شود . این شاخص نشان می دهد که به طور متوسط هر نفر نیروی انسانی شاغل چه میزان ارزش افزوده ایجاد کرده است .
معیار سنجش موفقیت هر سازمان ، به میزان مطلوبیت عملکرد کارکنان آن سازمان می باشد . بنابراین برای سنجش موفقیت سازمانها نیاز به نظامهای منابع انسانی مترقی می باشد که بتوانند با ارائه راهکارهای مناسب و ایجاد هماهنگی لازم بین اهداف سازمان و اهداف کارکنان ، بر بهره وریکل سیستم بیافزایند و سازمان را در رسیدن به اهداف خود هر چه بیشتر یاری نموده و به پیش ببرند.
به منظوربهره گیری هر چه بهتر از عامل نیروی انسانی ، می بایست آموزشهای لازم تدوین و هماهنگی و همدلی در بین کارکنان ایجاد و اهداف آنها را با اهداف سازمان همسو نمود . مدیریت عملکرد با ایجاد محیطی مشارکتی و ابلاغ اهداف سازمان به کارکنان و راههای دستیابی به آنها و همچنین برقراری جلسات ارزیابی و هدایت کارکنان و نیز با بهره گیری از سیستمهای پرداخت بر مبنای عملکرد ، باعث ایجاد همسویی اهداف کارکنان و سازمان گردیده و بهره وری نیروی کار را افزایش می دهد. در چنین نظامی افراد احساس تعلق خاطر بیشتری به سازمان می نمایند . انجام رضایتبخش امور محوله توسط کارکنان باعث بهبود عملکرد کل سازمان می گردد . بنابراین یک تعهد دوسویه بین کارکنان و سازمان ایجاد می شود که نتیجه آن چیزی جز بهبود عملکرد ، کارایی و بهره وری سازمان نمی باشد . یک نوع هماهنگی بین اهداف کارکنان و اهداف سازمانی ایجاد می شود که هر چه کارکنان برای تحقق اهداف سازمانی بیشتر تلاش نمایند ، اهداف خودشان نیز که آمیزه ای از دریافتهای جبرانی و احترام بیشتر است ، بیشتر محقق می گردد و از سوی دیگر سازمان نیز با افزایش بهره وری که بدست می آورد بهتر می تواند در محیط رقابتی به کسب درآمد بپردازد و پرداختهای جبرانی و تسهیلات بهتری را در اختیار نیروی انسانی خود قرار دهد .
تعریف مدیریت عملکرد
مدیریت عملکرد را می توان مجموعه ای از اقدامات و اطلاعات تلقی کرد که به منظور افزایش سطح استفاده بهینه از امکانات و منابع درجهت دستیابی به هدفها به شیوه ای اقتصادی توأم با کارایی و اثربخشی صورت می گیرد . ( سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور ، 1382 )
مدیریت عملکرد اصطلاح عامی برای آن دسته از فعالیتهای سازمانی است که با مدیریت امور و مسئولیتهای شغلی و رفتاری کارکنان سرو کار دارد . مدیریت عملکرد راهی برای تسهیل برقراری ارتباط و ایجاد تفاهم بین کارکنان و سرپرستان است و به پیدایش محیط مطلوب تر کاری و تعهد بیشتر نسبت به کیفیت خدمات منجر می شود . ( ابیلی و موفقی ، 1382 )
با توجه به تعاریف فوق می توان مدیریت عملکرد را رویکردی دانست که با استفاده از ارتباطات دوجانبه بین سرپرستان و کارکنان ، باعث تفهیم خواستها و انتظارات سازمان از کارکنان از یکسو و انتقال خواستها و تقاضاهای کارکنان به سرپرستان و مدیریت سازمان از یکسو ، محیطی را جهت استفاده بهینه از کلیه امکانات و منابع در جهت تحقق اهداف سازمان پدید می آورد . مدیریت عملکرد باعث می شود تا سرپرستان به آسانی عملکرد ضعیف کارکنان را تشخیص و در جهت بهبود آن اقدام نموده و از سوی دیگر با دادن پاداشهای مناسب به عملکرد مطلوب کارکنان ، عملکردهای مطلوب را ترغیب و تکرار پذیری آنها را افزایش دهند . مدیریت عملکرد فرایندی است که هم ارزشیابی عملکرد وهم نظامهای انضباطی و خط مشی های رسیدگی به شکایات را بعنوان ابزار مدیریتی خود در بر می گیرد . فنون و ابزار این مدیریت برای بالا بردن بهره وری کارکنان و کسب مزیت رقابتی سازمان بکار می رود .
تعریف بهره وری
بهره وری به تعبیر کلی معیار سنجش این امر است که مصرف منابع بعنوان ورودی ( نهاده ها ) برای تولید خروجی ( ستانده های ) مورد نیازجامعه در درازمدت چقدر مؤثر و کارآمداست .
تعریف دیگری که از دیدگاه سیستمی برای بهره وری ارائه شده است : بهره وری از این دیدگاه ارتباط بین داده ها (Inputs ) و ستانده ها (Outputs ) را مشخص می کند . بر این اساس بهره وری نشان دهنده میزان کارایی ترکیب عوامل در فرایند تولید است . یعنی اگر از امکانات ، خوب استفاده شود بهره وری نیز افزایش می یابد . بنابراین در صورتی که از نیروی انسانی بعنوان یکی از عوامل تولید به خوبی استفاده شود ، بهره وری نیروی انسانی نیز افزایش خواهد یافت .
بهره وری بطور کلی دارای دو مؤلفه است . مؤلفه نخست کارآیی و مؤلفه دیگر اثر بخشی انجام فعالیت است . کارآیی به توانایی بدست آوردن ستاده از داده کمتر اطلاق می شود . به عبارت دیگر خوب کار کردن همان کارآیی است . اثربخشی به تطبیق نتایج حاصل از انجام کار با هدفهای مورد نظر اطلاق می گردد و به دیگر سخن ، کار خوب کردن را می توان اثر بخشی نامید . بنابراین در یک تعریف کلی بهره وری عبارت است از « درست انجام دادن کار درست »
بنابراین درصورتیکه کارها یا وظایف سازمانی به خوبی مشخص و شرائط احراز هر مسئولیت و نحوه انجام هر وظیفه نیز معین گردیده باشد و از سوی دیگر نیز اگر افراد به نحو صحیح و با توجه به استعداد ، توانایی و دانش لازم به هر یک از وظایف یا کارها گمارده شده باشند ، انتظار می رود که بهره وری نیروی انسانی افزایش یابد .البته نباید از راهنمایی های ارائه شده توسط سرپرستان و پرداخت های جبرانی و نظام پاداشها متناسب با عملکرد کارکنان غافل شد . چرا که بدون انجام صحیح این موارد ، نه تنها بهره وری افزایش نمی یابد چه بسا کارکنان بدلیل عدم کارآیی سیستم در جبران خدمات آنها سرخورده شده و بدلیل بی عدالتی های حاکم بر سیستم ، کم کاری نموده و عملأ باعث کاهش بهره وری کل سیستم شوند .
اصول مدیریت بهره وری
1-تلاشهای افزایش بهره وری باید همه جانبه و توسط تمام کارکنان انجام شود .
2-کوششهای افزایش بهره وری باید دائم و مستمر باشد .
3-برنامه های افزایش بهره وری باید از حمایت کامل ، فعالانه ، مشهود و مشارکت مدیران تمام سطوح به ویژه مدیران رده بالا برخوردار باشد .
4-در برنامه های افزایش بهره وری باید از جزء جزء دانش شغلی و خلاقیت هر چه بیشتر کارکنان ، بدون در نظر گرفتن سمت آنها بهره برداری گردد .
5-سازمان باید بتواند شاخص های کمی سطوح بهره وری هر قسمت یا واحد را شناسایی کند .
6-مدیران باید قادر باشند اهداف محسوس بهره وری را برای کلیه بخشهای سازمان مشخص نموده و حمایت و تأیید افراد مافوق ، پذیرش و تعهد افراد زیردست و همکاری همکاران خود را جلب نمایند .
7-باید نظامی ایجاد کرد که بتواند به طور پیوسته و دقیق نتایج افزایش بهره وری را نسبت به هدفهای تعیین شده منتشر کند و به طور منظم این اطلاعات را به تمام مدیران ذینفع برساند .
8-درجه موفقیت و تحقق هدفهای بهره وری باید داده ای مهم برای ارزیابی عملکرد مدیریت باشد و نظام پاداش باید به موفقیت ارتقاء بهره وری کمک کند .
9-مدیریت باید قادر باشد تا عواملی را که منجر به بهره وری پایین در سازمان می شوند را شناسایی و اصلاح نماید .
مدیریت ارشد سازمان در کنار رعایت موارد نه گانه فوق و همچنین از طریق برقراری نظام مدیریت عملکرد ، سعی در بهبود عملکرد نیروی انسانی نموده و با برگزاری آموزشهای لازم برای کارکنان و نیز برقراری جلسات متناوب ارزیابی عملکرد کارکنان که توسط سرپرستان واحدهای سازمان در دوره های زمانی مشخص انجام می شود ، نسبت به ارائه راهکارهای عملی بهبود عملکرد اقدام نموده و توصیه هایی را به کارکنان ارائه می نماید . کارکنان نیز با مد نظر قراردادن راهنمایی های ارائه شده ، نسبت به اصلاح ضعفهای موجود اقدام می نمایند . این فرایند مستمر در بلند مدت باعث بهبود کارآیی و اثربخشی کل سیستم شده و در نتیجه بهره وری کل افزایش می یابد .
چرخه مدیریت بهبود بهره وری
مرحله اول : مرحله اندازه گیری بهره وری
نیروی کار مهمترین داده ( ورودی ) در تولید کالاها و خدمات محسوب می شود . بهره وری نیروی کار از تقسیم ارزش افزوده بر متوسط تعداد شاغلین ( یا نفر ساعت کاردر طول یکسال مالی ) حاصل می شود . این شاخص نشان می دهد که به طور متوسط هر نفر نیروی انسانی شاغل چه میزان ارزش افزوده ایجاد کرده است .
مرحله دوم : مرحله ارزیابی با تحلیل بهره وری
مرحله سوم : مرحله برنامه ریزی بهره وری
1-مرحله شناسایی اهداف و فراهم آوردن شرایط پذیرش آن توسط مدیریت ( پیمایش )
2-مرحله تحلیل ، انتخاب هدفهای معین و اطمینان از تعهد و التزام مدیران بخشها نسبت به آن.
3-مرحله اجراء شامل طراحی توسعه تفصیلی و وظایف دربهبود بهره وری به اجرای اقداماتی برای بهبود در کنترل نتایج.
مرحله چهارم: بهبود بهره وری
بهبود یکباره و دفعی رویکردی است که در چارچوب آن حرکت برای بهبود بهره وری به سرعت و به طور مستقل صورت می پذیرد . در این رویکرد تأکید اصلی به تعریف مشکل و حل آن بر اساس روشهای عمومی حل مسئله با بهره گیری از ابزارهایی مانند تحقیق و توسعه و پروژه های بهبود است.
عوامل تأثیر گذار در اجرا و پیاده سازی نظام مدیریت عملکرد :
1-حمایت همه جانبه مدیریت ارشد سازمان از برنامه های مدیریت عملکرد و همسویی و هماهنگی کامل در برقراری فرایند مذکور .
2-آمادگی و تمایل مدیریت ارشد سازمان برای انجام تغییرات لازم درفرایند فعلی ، در صورت نیاز به انجام تغییرات .
3-هماهنگی کامل نظام مدیریت عملکرد با سایر نظامهای سازمان .
4-برقراری آموزشهای لازم و مناسب جهت اجرای هر چه بهتر مدیریت عملکرد در سازمان .
5-دخالت مستقیم کارکنان در اجرای مدیریت عملکرد.
6-روشهای اجرای مدیریت عملکرد باید به نحوی باشد که هم با اهداف و انتظارات سازمان و هم با خواستها و نیازهای کارکنان همسو باشد .
7-باید عملکرد سازمان مورد ارزیابی قراربگیرد نه عملکرد فرد یا افراد .
درصورتیکه فرایند مدیریت عملکرد با موفقیت اجرا شود ، اولین نتیجه آن ، توانمند سازی کارکنان است یعنی به جای استقلال یا وابستگی ، کارمند درصدد حصول همبستگی بین کارکنان و بستگی گروهی با آنها ست . توانمند سازی کارکنان زیربنایی است برای افزایش بهره وری و بهبود مستمرکیفیت محصولات و ارائه خدمات به مشتریان .
اصول مديريت عملكرد
1- براي هر مسئله پاسخي خاص مي توان يافت .
2- ارزشها چيزي فرا تراز قابليت سود آوري ميباشند.
3- مديريت عملكرد نوعي فرايند اساسي كسب و كار است .
4- توجه خاص به قدرت حاصل از تبادل اطلاعات.
فرايند مديريت عملكرد
الف ) تعريف نقشها و مسئوليتهاي كاركنان و معيارها و انتظارات عملكرد كه خود مي تواند كاركنان را از نحوه مشاركت آنها در راهبرد سازمان آگاه نمايد . دراين بخش كاركنان با اهداف كلان سازمان وراهبردهاي دستيابي به آنها به طور كامل آشنا ميگردند و از خواستها و انتظارات سازمان آگاهي مي يابند .
ب ) تهيه و تدوين اهداف مشخص براي كاركنان كه اين كار نيز بر مبناي وظايف، نقشها و مسئوليتهای خود كاركنان انجام ميشود.
هر دو بخش فوق الذكر درچهار مرحله برنامه ريزي و اجرا می شوند :
1- تعريف نقشها و مسئوليتها و تعيين اهداف از سوي سرپرستان و با استفاده از دادههاي دريافتي از كاركنان به طور مشاركتي انجام ميشود .
2- سرپرست به اتفاق كارمند و به طور مشترك نسبت به تدوين راهبردهاي لازم براي دستيابي به اهداف تعيين شده اقدام مي نمايند.
3- سرپرست به اتفاق كارمند درمورد روشي كه براي ارزيابي عملکرد و پيشرفت كارمند مورد استفاده قرار خواهد گرفت، تصميم گيري مي نمايند .
4- سرپرست با انجام ارزيابيهاي لازم بر پيشرفت عملكرد كارمند نظارت نموده و باز خورد اصلاحي لازم را به او ارائه مي نمايد و به هدايت وي مي پردازد ؛ گاهي نيز سرپرست در انتظارات خود تجديد نظر نموده و آنها را تعديل مي نمايد .
هدايت رکن اساسی مديريت عملكرد است . در خلال جلسات هدايت،سرپرستان به ارائه راهكارهاي لازم و هدايت كاركنان در مسير توافق شده اقدام مي نمايند تا كاركنان به اهداف از پيش تعيين شده دست يابند . فرآيند مذكور باعث ميشود تا عملكرد مطلوب كاركنان تشويق و در نتيجه تكرا پذيري آن بيشتر گردد و از طرفي عملكرد نامطلوب نيز شناسايي و با ارائه راهكار مناسب توسط سرپرست،كارمندان به اصلاح عملكرد خود اقدام نمایند . همانگونه که ملاحظه می شود نتیجه فرایند فوق بهبودعملکرد کارکنان است که در نهایت باعث افزایش بهره وری نیروی انسانی خواهد شد . بهره وری نیروی انسانی از دو طریق یکی حذف یا کاهش عملکرد نامطلوب کارکنان و دیگری حفظ یا افزایش عملکرد مطلوب و تشویق درتکرار پذیری آن .
مزاياي مديريت عملكرد
الف) از ديدگاه سازماني
2- کارمندان وسرپرستان راحت تر با هم گفتگو می کنند و اهداف مورد نظر سازمان بهتر محقق می گردد .
3- اهداف ، مقاصد و اولویتهای سازمانی به طور واضح و مشخص در دسترس همگان قرار می گیرد.
4- ايجاد موازنه بين فشارهاي كوتاه مدت براي توليد و نياز بلند مدت رشد و توسعه حرفه اي كاركنان.
5- ايجاد تعهد سازماني پايدار جهت دادن پاداشهاي لازم به فعاليتهاي برتر در محل كار.
6-برقراري نوعي تناسب بين فرهنگ سازمان و خط مشيهاي ارزشيابي آن .
7- با ساختار سنتی و ناکارآمد حقوق و دستمزد مقابله می شود و پرداختها بیشتر بر عملکرد و کارایی افراد متمرکز می گردد .
ب)از ديدگاه سرپرستان
2- سرپرستان با هدایت کارکنان ، اهداف آنها را با اهداف سازمان همسو می نمایند .
3- ايجاد فضاي مناسب جهت برقراري ارتباط و گفتگوي صريح،بي تكلف و دو جانبه بين سرپرستان و كاركنان.
4- تصميم گيري سرپرستان و كاركنان زير مجموعه .
5- سرپرستان صرفاً به ابعاد منفي عملكرد كاركنان تأكيد نمي كنند و جنبههاي مثبت عملكرد آنها بيشتر مورد توجه ميباشد .
6- سرپرستان علاقمند به تشريح نظام ارزشيابي و چگونگي اعمال آن براي كاركنان ميباشند و در توضيح فرآيند مذكور جديت لازم را به عمل مي آورند.
7- اعمال نظام ارزشيابي مديريت عملكرد بر عهده سرپرستان آماده و آگاه و جدي ميباشد كه اشراف كامل بر عملكرد واقعي كاركنان زير مجموعه خود را دارند .
8- خود ارزشیابی کارکنان ،بخشی از فرایند بازخورد رسمی است .
ج) از ديدگاه كاركنان
2- پرداخت حقوق و مزایا ، پاداشها و سایر پرداختهای جبرانی بر اساس ارزش عملکرد و کارایی افراد متمرکز است .
3- کارکنان وظایف خود را بهتردرک کرده و با راهنمایی سرپرستان در رسیدن به اهداف سازمان تلاش می نمایند .
4- عملكردهاي كاركنان به طور كامل و به صورت ملموس،واضح و روشن اندازه گيري و هدايت ميشوند.
5- ارزشيابي عملكرد كاركنان باعث افزايش و تشويق رشد حرفه اي شده و انتقال فرهنگ آن را تسهيل مي نمايد .
6- به كاركنان فرصت اظهار نظر در باره مسايل، اهداف و برنامهها و همچنين بحث و تبادل نظر در باره آنها داده ميشود تا در محيطي صميمي نظرات خود را به سرپرست منتقل نمايند.
7- كاركنان باز خورد كافي و مستمر را از طريق منابع مختلف (سرپرستان، مشتريان، همكاران و . . . ) دريافت مي كنند تا از موقعيت خود در مورد عملكرد مورد انتظار آگاهي كسب نمايند .
8- خود ارزشيابي كاركنان بخشي از فرآيند باز خورد رسمي است .
معايب مديريت عملكرد :
1- سازمانها نظامهاي مديريت عملكرد را با تظامهاي ارزيابي عملكرد اشتباه ميگيرند و آنها را معادل هم قلمداد مي كنند .
2- بيشتر نظامهاي مديريت عملكرد به جاي جوهره و ذات داراي و پيش پا افتادگي و عرض ميباشند .
3- بعضاً مديريت عملكرد را بعنوان نظام نظارت تحميلي تلقي مي كنند تا اينكه آن را بعنوان يك نظام توسعه اي در نظر بگيرند .
4- در بيشتر سازمانها، واحدهاي منابع انساني تنها واحدهاي مسئول طراحي و كنترل نظام مديريت عملكرد ميباشند. حال آن كه اين نظام يك رويكرد مشاركتي و فرا گير سازماني است كه بايد توسط كليه واحدهاي سازماني اعمال و اجرا گردد .
5- بسياري از سرپرستان فاقد مهارتهاي لازم براي اعمال يا بهبود مديريت عملكرد ميباشند.
نتیجه گیری و پیشنهادات :
هر چه مدیریت عملکرد در نیل به اهداف مذکورموفق تر باشد ، بهره وری نیزافزایش یافته در نتیجه سهم بازار و سود بیشتری را عاید سازمان خود خواهد نمود . روند مذکور باعث ایجاد ثروت و تداوم و بقاء سازمان در دنیای رقابتی و پر تلاطم امروزی خواهد شد .
منا بع و مأخذ
1=اکبری ، علیرضا ، مدیریت عملکرد ( مقاله ) ، سایت مقالات علمی ایران ، 1386 .
2-ابیلی ، خدایار و موفقی ، حسن ، دریچه ای بر مفاهیم نوین مدیریتی ، تهران ، نشر شیوه 1382 .
3-ابیلی ، خدایار و موفقی ، حسن ، مدیریت عملکرد دانشگران ( مقاله ) ، سایت سازمان مدیریت صنعتی .
4-خوشوقتی ، آرمین ، ارزیابی عملکرد کارکنان ( مقاله ) ، سایت راهکار مدیریت ، 1384 .
5-دفتر بهبود مدیریت و ارزیابی عملکرد معاونت امور مدیریت و منابع انسانی ، ارزیابی عملکرد ( مقاله ) ، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور ، 1382 .
6-سید جعفری ، حمیدرضا ، استقرار سیستمهای مدیریتی بین الملل Iso 9001 ,Iso 14001 ، شیراز : انتشارات تخت جمشید 1380 .
7-وزارت نفت ، کارگاه آموزشی تعریف ، اندازه گیری ، تحلیل و برنامه ریزی ارتقاء بهره وری در سطح شرکتهای تابعه وزارت نفت ( کتابچه آموزشی ) .
8-http://www.articles.ir
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}