بررسي علل نفوذ تشيع
بررسي علل نفوذ تشيع
نسبت علوي بعضي از افراد ، تکذيب شده است . ( 3 ) به هر روي مي توان گفت يکي از دلايل عمده نفوذ تشيع در همه بلاد اسلامي و از جمله ايران ؛ همين محبوبيت علويان است . اشاره کرديم که يکي از دلايل اين محبوبيت روايات فضائل بود که از رسول خدا - صلي الله عليه و اله - در مورد اهل بيت - عليهم السلام - نقل شده است . اين روايات که عمدتا در عراق گرد آوري مي شد حجم گسترده اي داشت و ضمن دهها کتاب از سوي شيعيان عراقي ، زيديان و اماميان تدوين مي شد . بخش ديگر آن نيز ، معلول سجاياي علمي ، اخلاقي و سياسي خود آنها بوده است . عشق و علاقه طبيعي مردم به خاندان پيامبر - صلي الله عليه و اله - را نيز نبايد از نظر دور داشت . نکته ي اخير در تمام قرون عامل نفوذ تشيع در بلاد مختلف بوده و حتي در مناطق سني نشين که علويان حضور داشته اند ،پس از مرگ و يا شهادت آنها ، بقعه هايي بر مزارشان ساخته شده است . به اين ترتيب بذر تشيع و حب اهل بيت - عليه السلام - در اين نقاط ، کاشته شده است . اعتناي اهل سنت به مقام علويان نيز کاملا در گذر تاريخ قابل درک است . شريف که لقبي براي علويان بوده عمدتا در قرن چهارم به بعد در تمامي دنياي اسلام مورد استفاده بوده و اهل سنت براي شرفاء احترام فوق العاده اي قائل بودند . (4)
دانستن علل نفوذ علويان در ميان ساير گروههاي مذهبي و مردم مي تواند در دانستن علل گسترش تشيع به ما کمک کند ، چرا که علويان ، مبلغان حرکت شيعه بوده اند . البته دانسته است که اين تشيع ، مراتب مختلف زيدي ، امامي و غيره داشته است . دوستي اهل بيت سنگ بناي تشيع است که خود در تمامي انواع تشيع حضور داشته است . اگر اين دوستي در مسير منطقي خود سير مي کرد تا حد ولايت و اطاعت از اهل بيت پيش مي رفت ، اما گاهي به افراط نيز کشيده مي شد و به حد اعتقاد غلو آميز غلاة در مورد ائمه اطهار - عليهم السلام - مي رسيد .
زهد شيعيان عامل نفوذ تشيع
در برابر تعادل شيعه و تقواي علمي و عملي آنها ، سبب جذب مردم مي شد . در رأس شيعيان ، علويان و در رأس آنها امامان شيعه - عليه السلام - بودند که اين ويژگيها را دارا بودند . سفيان ثوري گفت : هل ادرکت خير الناس الا الشيعه (6) آيا بهترين مردم را به جز شيعه ، ديده اي؟
مدائن ، يکي از مراکز مهاجرت اعراب بوده و يکي از شهرهاي شيعه شناخته مي شده است . درباره ي آن گفته شده : اهلها فلاحون ، شيعه اماميه و من عادتهم ان نساءهم لا يخرجون نهارا (7) اهالي آن منطقه کشاورزند و شيعه امامي اند . از جمله ي عادات آنها اين است که زنان آنها در روز از خانه ، خارج نمي شوند . اين نشانگر روحيه ي ديني شيعيان آن منطقه بوده است . سيستاني ها نيز که از لعن علي - عليه السلام - بر منابر خود ، جلوگيري کرده اند ، همين خصيصه را داشته اند . (8) زنان مردم شيعه مذهب ديلم نيز همين گونه رفتار مي کرده اند . (9) چهره هاي برجسته شيعه در عراق از لحاظ علم و تقوا بسيار فراوان است . يکي از آنها حجر بن عدي بود . درباره ي وي و يارانش که در مقابل معاويه ، مقاومت کرده و در تشيع خود ، استقامت به خرج دادند .
رعايت وقت نماز از جمله ويژگيهاي شيعه بوده است . (10) يک نمونه ي جالب نقلي است که در يافتن مسلم در کوفه توسط دينوري نقل شده است . زماني که عبيدالله بن زياد بر آن شد تا مخفيگاه مسلم را پيدا کند به يکي از غلامان خود دستور دارد تا به مسجد رفته ، مسلم را در آن جا بجويد . ابن زياد به او گفت : ان هؤلاء الشيعه يکثرون الصلاه شيعيان ، نماز زياد مي گزارند . در آنجا هر که را بر اين خصوصيت يافتي ، از طريق او به محل مسلم دسترسي پيدا کن . او نيز به مسجد رفته و ديد که مسلم بن عوسجه ، بيشتر از همه نماز مي گزارد . نزد او رفته و با حيله و نيرنگ به مخفيگاه مسلم پي برد . (11) سلمان فارسي از نخستين چهره هاي برجسته ي شيعه است . او در تقوا و علم ، زبانزد تمايم اصحاب بود . وي در تقوا به حدي شهره ي آفاق است که صوفيه او را از جمله سر سلسله هاي خود به حساب مي آوردند . ابوذر ، هوادار ديگر تشيع ، در دوري از دنيا و بي علاقگي بدان و تقيد در رعايت حقوق مردم ، بسيار معروف بود . درباره ي عمار بن ياسر نيز گفته شده : و قد کان عمار اشد حراس الاسلام مراسا و اکثر هم عنادا في الحفاظ علي مثله و مبادئه (12) عمار ياسر از سرسخترين پاسداران اسلام بود و بيشترين اهميت را به نگهباني و حفظ ارزشهاي متعالي و اصول آن مي داد . اويس قرني از زهاد معروف شيعي است . او از شيعيان علي - عليه السلام - بود که در صفين به شهادت رسيد . مقام وي در عرفان بسيار بالاست . (13) شيبي در مورد او مي نويسد : اويس قرني شيعه بود . اسفرايني او را يکي از نساک مشهور مي داند . (14) در مورد کميل بن زياد گفته شده : کان زاهدا شيعيا قديما .(15) در مورد خباب بن ارت گفته شده : کان خباب بن ارت ناسکا شيعيا من النواحين البکائين . ( 16) درباره ي محمد بن مسلم ، رواي شيعي نقل شده : من العباد في زمانه. (17).
همچنين در مورد سعيد بن جبير گفته شده : کان سعيد بن جبير زاهدا شيعيا . (18) دکتر شيبي پس از آن مي افزايد : و هکذا يتضح لنا منشأ التشيع في الزهد (19) اين چنين آشکار مي شود که زهد منشأ گرايش به تشيع است .
دکتر وردي مي گويد : در سه شهر تشيع نضج گرفت . يکي در کوفه به سبب وجود عمار بن ياسر . ديگري مدائن به سبب حضور سلمان فارسي و سوم جبل عامل به سبب تلاش ابوذر غفاري . ( 20 ) تشيع در کوفه عمدتا به دليل نفوذ خاص خود امام علي - عليه السلام - بود گرچه وجود چهره هاي مقدسي چون عمار نيز در اين باره مؤثر بود . درباره ي رفتن ابوذر به جبل عامل نيز ترديد جدي وجود دارد .
صريح ترين تعبير در مورد جنبه هاي اخلاقي برتر شيعيان در دوره ي اول از قول امام باقر - عليه السلام - چنين است : شيعيان و دوستداران ما ، بهترين مردم زمان خويش بودند . اگر پيشنماز مسجدي در ميان قومي بود ، اگر مؤذني در قبيله اي به چشم مي خورد ، اگر امانت داري وجود داشت و بالاخره اگر دانشمندي در ميان مردم يافت مي شد که در مسائل ديني و مصالح اجتماعي مردم به وي مراجعه مي کردند ، همه و همه از شيعيان و محبان ما بودند .
مظلوميت علويان و شيعيان عامل گسترش تشيع
اين مظلوميت به بهترين شکل در اشعاري که شعراي شيعه سروده اند ، جلوه گر شده و ادبيات شيعه را به سمت خون و گريه کشانده است . اين اشعار به گونه اي است که هر مسلماني بلکه هر انساني را تحت تأثير قرار داده و به گريه وا مي دارد . جالب است که خود علويان به ويژه امامان شيعه - عليه السلام - در رواج اين اشعار مي کوشيدند . کوفه به عنوان محفل کوچکي براي شيعه که شاهد خونين ترين کشتارهاي زياد ، ابن زياد و حجاج از شيعيان بود ، توجه همه را به خود جلب کرده بود . شيعيان يک رابطه ي عاطفي قوي با آن داشتند . اين سخن امام علي - عليه السلام - که فرموده بود : ليأتين علي الکوفه زمان ما من مؤمن و لا مؤمنه الا بها او قلبه يحن اليها ( 22) روزگاري خواهد آمد که هر مؤمن و مؤمنه اي در کوفه بسر برد يا اين که دلش ، متمايل به آن شهر باشد .
امويان نه تنها نسبت به علويان ، بلکه نسبت به تمامي شيعيان که نقطه ي ثقل آنها در کوفه و اصولا عراق بود ، فشارهاي سختي اعمال کردند . به گفته ي ابن ابي الحديد : پس از جريان صلح در سال 41 ه : احدي از مؤمنان نبود مگر آنکه بر خون خود وحشت داشت و يا آواره در روي زمين به دنبال محل امني مي گشت و نمي يافت .
معاويه دستور داده بود تا شهادت دادن ( گواهي دادن ) هيچ يک از اصحاب علي - عليه السلام - پذيرفته نشود . ( 23 ) امام حسين - عليه السلام - به او نوشتند : تو زياد را بر عراق حاکم کردي در حالي که دست و پاي مسلمين را قطع کرده ، چشم مردمان را کور مي کرد و آنها را بر شاخه هاي نخل ، بدار مي آويخت. تو به او نوشتي : هر کس بر دين علي است او را بکش ! او نيز آنها را کشته و به امر تو مثله کرد . ( 24 ) به نقل مورخان معاويه : دستور داده بود تا نسبت به محبين علي - عليه السلام - در مورد عطاء ها سخت گيري کرده ، اسامي آنها را از ديوان بيت المال ، حذف نموده و با ايجاد فشار بر آنها ، خانه هايشان را نيز ويران کنند . سختگيري آنها در مورد اهل بيت - عليهم السلام - به اندازه اي بود که براي تشديد دشمني با آنها ، صريحا اعلام مي کردند که : لا صلاه الا بلعن ابي تراب (25 ) نماز ، بدون لعن علي ، نماز نيست ! دکتر شيبي درباره ي مظلوميت شيعه در طول تاريخ مي نويسد : تاريخ شيعه پس از حادثه کربلا ، يک سلسله عذابها و فشارهاست که به صورت دائمي بر آنها تحميل مي شود . در اصل حادثه کربلا ، ريشه ي اين مظلوميت بود . حضور اهل بيت از کوچک و بزرگ در آن حادثه و آنچه پس از آن بر آنها گذشت اين مظلوميت را به اوج رساند . کشته شدن حجر بن عدي ، عمرو بن الحمق خزاعي و نيز ميثم تمار و ديگران به دست زياد ، مظلوميت شيعه را به صورت يک سنت در عراق در آورده بود . امام باقر - عليه السلام - درباره ي مظلوميت اهل بيت - عليهم السلام - مي فرمود: هميشه ما تحقير مي شديم و مورد ظلم و ستم قرار مي گرفتيم . ما را دور مي کنند ، حقير مي سازند ، محروم مي نمايند و مي کشند . ما هميشه در معرض خوف و ترس بوده و بر خون خود و دوستانمان امنيت نداشتيم . ( در زمان معاويه ) شيعيان ما را در شهرها کشتند، دستها و پاهايشان را تنها به ظن و گمان قطع کردند ، نام هر کس در زمره ي محبين يا اصحاب ما برده مي شد ، زنداني مي شد . مالش را غارت مي کردند و يا خانه اش را ويران مي ساختند . اين بلا ، همچنان در تزايد و شدت بود ، تا زمان عبيدالله بن زياد ، پس از آن حجاج آمد . شيعيان بسياري را کشت و ايشان را به ظن و گمان بازداشت نمود . کار شيعيان در آن جامعه بلازده به جايي رسيده بود که اگر مردي را زنديق و يا کافر معرفي مي کردند ، نزد حجاج محبوبتر از آن بود که او را شيعه ي علي - عليه السلام - معرفي کنند . (26 )
خوارزمي در نامه اي که به شيعيان نيشابور نوشته به بهترين شکل ، اين مظلوميت را ترسيم کرده است . او مي نويسد : در هيچ شهري از شهرهاي کشور اسلامي نيست مگر آن که شيعي مظلومي به شهادت رسيده و اموي و عباسي در قتل او شريک اند و عدناني و قحطاني بر آن متفق ! معاويه ، حجر بن عدي کندي و عمرو بن حمق خزاعي را بعد از آن که قسمهاي مؤکد و عهدهاي شديدي کرده بود ( تا آنها را نکشد ) به شهادت رساند . زياد بن سميه هزاران نفر از شيعيان بصره را اعدام کرده و بيشترين اسير و زنداني را از آنان داشت . او پس از آن ، اشاره به حرکت حجاج مي کند و مي نويسد : او بني هاشم را به بازي گرفته ، بني فاطمه را تهديد مي کرد و شيعيان علي - عليه السلام - را مي کشت و آثار اهل بيت رسول الله - صلي الله عليه و اله - را محو نمود . در ادامه از جنايات منصور عباسي به ميان مي آيد که : ... هنگامي که منصور مرد ، زندانهاي او مملو از خاندان رسالت و معدن پاکي و طهارت بود . او در پي غائبين آنها مي گشت . و حاضرين را به زندان مي افکند . اين ها در کنار کارهاي هارون و موسي ، نسبت به آل ابي طالب ، اندک بود ... تا آن که هارون مرد ، در حالي که درخت نبوت را درو کرده و نهال امامت را ريشه کن ساخته بود. آنها هر کس را که به عنوان شيعه مي شناختند ، مي کشتند و هر کس که اسم فرزندش را علي مي گذاشت ، خونش را بر زمين مي ريختند . هيچ گونه مال و منالي نمي دادند ، مگر به کساني که آل ابي طالب را دشنام و مذهب نواصب را ياري مي کند . اينها ، نمونه اي از جنايات امويان درباره ي اهل بيت و شيعيان آنها است که مظلوميتي بزرگ براي آنان فراهم مي کرد و انديشه هاي شيعي را همراه خود به درون جامعه مي برد . به دليل وجود همين محبوبيت همراه با مظلوميت بود که مأمون کوشيد تا با استفاده از علي بن موسي الرضا - عليه السلام - حرکتهاي مزبور را تضعيف کرده جبران مظلوميت آنها را بکند و ننگ عباسيان را از اين ناحيه کم کند .
يعقوبي در شرح چگونگي قيامهاي طالبيان در اين عهد ، اشاره به سختگيريهاي هادي عباسي کرده و اين که او طالبي ها را به بدترين شکل ترسانده و اصرار دريافتن آنها داشت . او ارزاق و عطاياي آنها را قطع کرد و به همه جا براي يافتن آنها ، نامه نوشت . يعقوبي ادامه مي دهد که همين شيعيان را مصمم کرد تا اطراف حسين بن علي ( شهيد فخ ) گرد آمدند . ( 27 ) ابن اسفنديار درباره ي متوکل مي نويسد: همچنان که کسي را به هوس شکار و ساير ملاهي ميل باشد، او را ميل بدان بود که سادات آل رسول را هلاک کند (28) بيشترين دشمنيها با علويان از ناحيه ي متوکل عباسي بود . زماني که متوکل شنيد ابومحمد عبدالله بن عمار برقي اشعاري در مذمت خلفاي نخستين سروده ، دستور داد تا زبان وي را بريدند و ديوان اشعارش را پاره کردند . وي پس از چند روز درگذشت . ( 29 ) در مورد ديگري ، محدثي با نام ابو عمرو نصر بن علي جهضمي ، روايتي در فضائل اهل بيت روايت کرده بود . زماني که متوکل خبر آن را شنيد دستور داد تا وي را هزار ضربه تازيانه بزنند تنها با وساطت جمعي از علماي سني از تنبيه وي درگذشتند . (30 ) در مورد مشابه ديگر ، به دستور متوکل و با حکم قاضي وي ، عيسي بن جعفر بن عاصم هزار ضربه شلاق را خورد آنگاه در آفتاب رها شد تا بمرد . سپس جنازه اش را در دجله انداختند . ( 31 ) تأثير اين مظلوميتها در مؤمنان جامعه گسترده بود . سفيان الثوري به عيسي فرزند زيد بن علي مي گفت : هر کس کمترين ايماني داشته باشد ، به خاطر فشارها و کشتارها و تهديدهايي که در مورد بني فاطمه مي شود ، گريه خواهد کرد .
نگرش ضد ستم عامل نفوذ تشيع
در کتب رجالي اهل سنت ، اعتقاد به جنگ با فرد حاکم ولو اين که حاکم فاسدي باشد ، يکي از علائم شيعه بودن افراد تلقي مي شد .(32 ) همين اهل قم بودند که واليان خلفا را به داخل شهر ، راه نمي دادند . آنها نيز اجبارا قصري در بيرون شهر ساخته و از آنجا حکمراني مي کردند ! از بعضي از آنان نقل شده که : ما مدت چندين سال ، هم والي و هم عامل بوديم. اما هيچ زني از زنان عرب را نديديم و نظر ما بر هيچ زني نيامد . (33 ) براي اين که به داخل شهر ، راه نيافته بودند .
ايوب بن متوکل مي گويد : پادشاهي عبور مي کرد . مردمي که در ميان آنها ابان بن تغلب شيعي بود ؛ همه به پا خاستند جز ابان ! وقتي دليل از او خواستند گفت : کراهت داشتم که قرآن را خوار کنم . البته در اين موضع اماميان متعادلتر از زيديان بود ، گرچه در مخالفت و عدم مشروعيت حکومت اموي و عباسي مشترک بودند .
اين ستيزه جوئي با ظلم و جور ، براي موالي ايران نيز که خود ، تحت فشار بودند و به خصوص از جنبه نژادي ، ظلم مضاعف را تحمل مي کردند ، بسيار جالب بود . زيد بن علي در علت اقدام خود مي گفت : « اي مردم ! ما شما را به کتاب خدا و سنت رسولش ، دعوت مي کنيم . همچنين شما را به جهاد با ظالمين ، حمايت از مستضعفين ، کمک به محرومين ، تقسيم موجودي بيت المال ميان کساني که سزاوار آن هستند و نيز کمک به اهل بيت - عليهم السلام - عليه کساني که ناصبي بوده و نسبت به حقوق آنها جاهل هستند . فرا مي خوانيم ». (34) همين جهت گيري بر ضد ظلم ، موجب شد که نه تنها شيعه ، بلکه تمامي مردم با عقائد گوناگون در آن شرکت کردند .
در اين حرکتهاي شيعي نه تنها جنبه ي ضد ظلم قوي بود ، بلکه تکيه بر سنت پيامبر - صلي الله عليه و اله - و احياء قرآن از نکات بارزي به شمار مي رفت که در اين قبيل جنبشها وجود داشت . اين مطلب در حرکت کربلا و نيز زيد بن علي و ساير حرکتها، توانست چهره ي اين قيامها را در مقابل خلفا - که عملشان محو کتاب خدا و سنت رسول او بود - مثبت جلوه داده ، افراد مؤمن را جذب کند . کما اين که ديديم سفيان ثوري ، خيار الناس را همان شيعيان مي دانست . در کنار تمامي عواملي که براي گسترش تشيع مطرح کرديم ، بايد به ادبيات قوي شيعه در نشر تشيع به طور جداگانه مي پرداختيم . اشعار بلند کميت بن زيد اسدي و سيد حميري و بسياري از ادباي برجسته ي شيعه ، به نوبه ي خود سهمي عظيم در نشر تشيع داشته است . اين اشعار که به طور عمده به بيان فضائل اهل بيت و مصائب آنها اختصاص يافته ، عميقا در روحيه ي مردم تأثير داشته است . در ادبيات فارسي نيز اين بخش قابل توجه بوده که در جاي ديگري به آن اشاره کرده ايم . تنها اشاره به اين سخن سيد حميري کافي است که پس از آن که همه ي فضائل امير المؤمنين - عليه السلام - را به شعر در آورده بود مي گفت : اگر کسي يک فضيلت از امام علي - عليه السلام - نقل کند که من شعري در آن بار نگفته باشم هزار دينار به او مي دهم .
پي نوشت :
1- ابن خلدون مي نويسيد : « رأي صاحب الزنج کثره خروج الزيديه مع الفاطميين ، فانتحل هذا النسب »، ج 4 ، ص 18.
2- عمده الطالب في انساب آل ابي اطالب ، ص 101 .
3- براي نمونه نک : غايه الاختصار في البيوتات العلويه ، ص 26 - 46 ؛ عمده الطالب صص 106-107.
4- نور الابصار ، صص 117-118.
5- اخبار الطوال ، ص 270.
6- مقاتل الطالبيين ، ص 195.
7- آثار البلاد و اخبار العباد ، ص 453.
8- همان ، ص 202 .
9- احسن التقاسيم ، ج 2 ، ص 547 ( ترجمه ي فارسي )
10- زبير بکار ، الموفقيات ، ص 134 . آثار الجاحظ ، ص 205 .
11- اخبار الطوال ، ص235.
12- الصله بين التشيع و التصوف ، ص 43.
13- مختصر البلدان ،ص 171.
14- الصله ، ص 245 ؛ التبصير في الدين ، ص 22.
15- الصله بين التشيع و التصوف ، ص 225.
16- حيله الاولياء ، ج 1 ، ص 143.
17- رجال کشي ، ص 165.
18- الصله بين التشيع و التصوف ، ص 255.
19- همان مدرک ، ص 225 .
20- وعاظ السلاطين ، ص 297 .
21- « لما قتل زيد بن علي و کان من امره ماکان ، تحرکت الشيعه بخراسان و ظهر امرهم و کثر من يأتيهم و يميل معهم و جعلوا يذکرون للناس افعال بني اميه و مانالوا من آل رسول الله حتي لم يبق بلد الافشا فيه هذا الخبر » يعقوبي ، ج 2 ، ص 326 . زماني که زيد بن علي کشته شد و آن اتفاقات افتاد ، شيعيان خراسان به حرکت در آمده ، و تلاشهاشان را آشکار کردند و تعداد زيادي نزد آنها رفت و آمد نموده و متمايل به آنها شدند . آنها کارهاي بني اميه را براي ديگران يادآوري کرده و آزارهايي را که از ناحيه آنها در حق آل رسول ( ص ) صورت گرفته بود ، براي آنها بازگو مي کردند مدتي نگذشت که در تمام بلاد اين اخبار انتشار يافت .
22- مختصر البلدان ، ص 163 .
23- « الا يجيزوا الأحد من شيعه علي و اهل بيت - عليهم السلام - شهاده ) تاريخ الطبري ، ج 6 ص 146 .
24- انساب الاشراف ، ج 2 ( از بخش طالبيان ) ، ص 154 ؛ و نک : اخبار الطوال ، ص 224 ؛ الامامه و السياسه ، ج 1 ، ص 181-180.
25- همان مدرک، ج 2 ، ص 202 .
26- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج 11 ، ص 44 ؛ الامام الصادق - عليه السلام - ابوزهره ، صص 111 -112.
27- تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 404 .
28- تاريخ طبرستان ، ج 1 ، ص 224.
29- الغدير ، ج 4 ، ص 140.
30- تاريخ بغداد ، ج 13 ، صص 287-288.
31- تاريخ بغداد ، ج 7 ص 357 ؛ نشوار المحاضره ، ج 6 ، ص 64 . سه مورد اخير به تفصيل در تکمله ي « مکتب در فرايند تکامل » ، صص 2-5 آمده است .
32- به عنوان نمونه : ميزان الاعتدال ، ج 1 ، ص 497 .
33- تاريخ قم ، ص 285 .
34- تاريخ طبري ، ج 8 ، ص 267 ( ط ليدن ) الکامل ، ج 4 ، ص 242 . انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 237 . مقدسي مي نويسد : « بايع مع زيد بن علي جهاد الظالمين و الدفع عن المستضعفين » با زيد بن علي ، به جهاد با ظالمين و دفاع از مستضعفين بيعت صورت گرفت . مقدسي ، البدء و التاريخ ، ج 6 ، ص 50.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}