مفهوم وقف و امنيت

يکي از شاه کارهاي قانون اسلام که بر اساس تعاون و حس نوع دوستي، بنيان گذاري شده و مخصوصا در دنياي امروز، شايان توجه است. موضوع وقف يا باقيات صالحات است.
هدف اصلي از وقف تاسيس و تثبيت محل سکونت و منبع ارتزاق و بالاخره تامين قسمتي از نيازمنديهاي عمومي يا دسته اي از اعقاب و فرزندان واقف يا دانشمندان، بيماران، مسافران و ساير طبقاتي است که به نحوي بايد حمايت شوند و از دغدغه ها، اضطرابات و ناامني ها خارج شوند.
به درستي مي توان ادعا کرد که يکي از مظاهر عاليه تمدن و بشر دوستي و منابع تعليم و تربيت عمومي در ايران و ساير کشورهاي اسلامي اوقاف و صدقات جاريه است که متجاوز از هزار سال، از درآمد آنها، بهترين دانشگاه، بيمارستان، حمام خانه، کاروانسرا، پل، مسجد، مدرسه و ساير موسسات خيريه اجتماعي تاسيس شده و هزاران دانشمند، فيلسوف، شاعر، نويسنده و پزشک از ميان آنها برخاسته اند.
وقف اگر به نوعي در قبل از اسلام وجود داشته ولي عنايت و توجه به اين سنت حسنه با تولد اسلام و توسط اهل بيت مطرح شده است و از آن چنان توجهي برخوردار شده است، که در برهه هايي از تاريخ تامين مهمترين نيازهاي مستمندان را بر عهده داشته است. پديده دولت به نحوي که امروزه در برنامه ريزي هاي توسعه پايدار، مسئوليت تنظيم برنامه هاي زندگي افراد جامعه را بر عهده دارد، در گذشته مطرح نبوده است و حکومت ها بيشتر به دفاع از مرزها و نظم عمومي مي پرداخته اند که امروز بخشي از وظايف دولت را تشکيل مي دهند. در غياب دولت ها، مردم با تکيه بر پديده وقف احداث و نگهداري بسياري از موسسات عام المنفقعه را بر عهده داشته اند. حتي در مواردي موقوفات به مسائل ريز و حساس زندگي اجتماعي عنايت داشته و براي تاليف قلوب و حتي جلوگيري از بروز اختلاف بين زن و شوهر ها اقدام مي کرده اند. (مطهري، 57-51)
وقف در اصطلاح فقها، حبس عين ملک و بخشيدن منفعت آن، به قول فقها حبس العين و تسبيل المنفعه مقصود از حبس عين ملک آن است که ملک از تصرف واقف بيرون مي آيد، ولي در عين حال قابل خريد و فروش و هر نوع معامله اي که منجر به انتقال ملک باشد، نمي شود. بخشيدن منفعت بايد به شخص يا اشخاص، يا مصالح و وجوه کلي و عمومي باشد. (اسدي نژاد، 63-62)
وقف را دو نوع تقسيم کرده اند: عام که وقفي است به منظور امور خيريه و خاص که وقف بر نفس است البته انواعي ديگر هم قايل شده اند که جايش در بحث کوتاه ما نيست. وقف در ايران و فرهنگ ايراني نيز ريشه دارد که ديرينگي آن به پيش از اسلام باز مي گردد. ابن بلخي به گاه ياد افريدون پس از بيان چگونگي چيرگي افريدون بر ضحاک و نشستن به تخت نوشته است: پس سيرتي نهاد در عدل و انصاف کي از آن پسنديده تر نباشد و هر چه به ظلم از مردم ستده بودند فرمود تا بازدادند؛ چندانک يافتند و ضياع ها و زمين ها کي ضحاک به ظلم از مردم ستده بود، فرمود: تا هر چه خداوندان يا وارثان يافتند با ايشان دادند و هر چه خداوند آن ملک بر جاي نبود بر درويشان" وقف " کرد و در روزگار او بسيار خيرات آغاز شد. (ابن بلخي، 37-36)
به عبارت ديگر املاک مجهول الماللک وقف درويشان شد و مي دانيم که مقصود از درويشان آن گروه نيست که به آييني مي روند و امروزه به ذهن ها مي آيد، درويش به گروهي گفته مي شد که با تمامي تلاش همچنان تهي دست و بر درگاه زمينداران بزرگ بر جاي مي ماند و ريشه آن درويز است يعني در آويز، در لغت نامه علامه دهخدا از غياث اللغات ياد شده است که بعضي محققان نوشته اند که درويش دراصل دريوز بود ميان (ي) و (و) قلب مکاني کردند و درويز شد، بعد از را به شين بدل کردند و يوز صيغه امر و يوزيدن به معني جستجو کردن است. (لغت نامه، ذيل درويش). بنابراين درويش در برابر توانگر است.(بيهقي 583-582)
به نظر مي رسد خانم آن لمبتون، ايران شناس انگليسي اشتباه مي کند که وقف پس از اسلام در ايران جايگاهي يافته است: چنين به نظر مي رسد که فکر ايجاد زمين هاي وقفي در اصل از اين جا پيدا شده باشد که پس از غلبه تازيان، زمين به مسلمانان فاتح تعلق گرفت و ملک آنان شد و اگر چه آنان زمين هاي خود را يا به دلخواه و يا در برابر گرفتن پاداش تسليم کردند با اين همه از آن پس به صورت موقوفه درآمد و سپس روستاييان با پرداخت مال الاجاره در املاک مزبور داراي حق انتفاع و به اصطلاح منفعت شدند، زيرا در اين مورد زمين وقفي به نفع جامعه اسلامي حبس شده بود. اما در واقع وضع املاک موقوفه پيچيده تر از اين بود، در ازمنه متاخر کلمه وقف بيشتر در مورد زمين هايي به کار برده شده است که مالکيت آن به نفع عامه يا يکي از امور خيريه حبس شده باشد.(لمبتون، 83-82).
آن گونه که پيداست در همه صورت ها ويژگي دايمي بودن وقف چشم گير است و نيز هر موقوفه اي بايد متولي داشته باشد. گاه مي شود که متولي همان واقف باشد و گاه واقف شخص مورد اعتماد خود را متولي موقوفه مي کند و نيز واقف مي تواند بر متولي ناظري بگمارد.
ايران گواه تولد مردان بزرگ، بسيار بوده است. مرداني که از مال دنيا به راحتي گذشته اند و آن را به منظور باورداشت هاي خود وقف کردند. گفته اند که خواجه کريم الدين براکوهي وقف نامه اي از خود به جا نهاد که املاک وقف شده در آن 17 ذرع دراز داشت و از موارد وقف نامه او يکي اين بود که هر زائري که از عقدا مي گذشت يک جفت گيوه و يک من نان به او مي دادند. (باستاني پاريزي،137-123)
الف