نويسنده: دكتر مصطفي ملكوتيان

 

تفاوت مفهوم انقلاب با مفاهيمي مانند اصلاح و رفرم، نهضت، كودتا، شورش، جنگ داخلي و «انقلاب رنگي» را بايد در ويژگي‌هاي هفتگانه انقلاب كه پيش از اين ارائه شد جستجو كرد. هر پديده‌ي اجتماعي كه اين هفت ويژگي را دارا باشد، شايسته عنوان انقلاب خواهد بود. در حاليكه اگر يك يا تعدادي از آنها را نداشته باشد ممكن است بازگوكننده‌ي يكي از مفاهيم مرتبط باشد كه عبارتند از:

1- اصلاح و رفرم (Reform)

در ميان واژه‌هاي مرتبط، واژه‌ي اصلاح و رفرم (1) با مفهوم انقلاب تفاوتي آشكارتر دارد؛ زيرا اصلاحات رفرم به وسيله‌ي حكومت تحقق مي‌يابد و اموري مانند بسيج توده اي، تغيير رژيم سياسي و خشونت در آن وجود ندارد. اصلاح و رفرم ممكن است پس از پي بردن رهبران سياسي به لزوم آن و يا در اثر تغيير عقايد و آرمان‌هاي عناصر داراي نفوذ طبقه حاكم صورت پذيرد. يكي از مشهورترين برنامه‌هاي رفرميستي معاصر، رفرم در اتحاد شوروي بود كه تحت عنوان پرسترويكا يا بازسازي اقتصادي و گلاسنوست يا فضاي باز سياسي صورت گرفت و سبب تغييرات مهمّي در نظام سياسي اين كشور و كشورهاي كمونيست اروپاي شرقي و به طور كلي باعث فروپاشي بلوك شرق و اتحاد شوروي شد. البته نتيجه اصلاحات و رفرم، بر حسب مورد، گاهي نيز تقويت پايه‌هاي اقتدار يك حكومت و تضمين ثبات سياسي در آن كشور است.
هر چند رفرم نتايج مهمي در سطوح داخلي و منطقه اي به بار آورد، اما به دليل نداشتن تعدادي از شرايط هفتگانه، نمي‌توان انرا انقلاب ناميد؛

2- نهضت يا جنبش (Movement)

نهضت حركتي به طور معمول دراز مدت است كه ممكن است انقلاب فقط بخشي از آن به شمار آيد و يا حتي ممكن است يه انقلاب منجر نشود. نهضت ممكن است به شكل تلاش‌هاي فكري فرهنگي و آموزشي آغاز شده، سپس در اثر گسترش افكار جديد رنگ سياسي و انقلابي به خود بگيرد. گاهي نيز نهضت از ابتدا فرهنگي و سياسي است.
از نهضت‌هاي مشهور معاصر مي‌توان از نهضت اخوان المسلمين در جهان عرب و نهضت اسلامي ايران نام برد. اولي، ابتدا در دهه 1920 در مصر توسط حسن البناء با هدف تعليم و تربيت اسلامي بنيانگذاري شد، سپس در كشورهاي مختلف عربي احزابي به همين نام با ايده‌ها و اهداف متفاوت پديد آمده و گسترش يافتند. باتلاش اخوان، آنها عليرغم ممانعت حكومت‌ها در برخي كشورها مانند اردن و مصر توانستند در لواي ساير احزاب به مجالس قانونگذاري راه يابند و در بعضي كشورها به سمت نبرد با حكومت گرايش يافتند. دومي، از ابتدا اهداف فرهنگي و سياسي داشت و فعاليت آن حداقل از دهه 1340 قابل رديابي است و در نهايت در سال 1357 با انقلاب بررژيم پهلوي غلبه يافت؛

3- كودتا (cOUP d etat)

كودتا، اقدام سريع و ناگهاني گروهي از نظاميان عليه يك رژيم سياسي است كه فاقد برخي از ويژگي‌هاي هفتگانه از جمله مشاركت مردمي، گسترش آرمان جايگزين و روحيه انقلابي است.
هر چند اصل بر اين است كه مردم در كودتاها نقشي ندارند؛ اما برخي كودتاها پس از تعدادي از شورش‌ها و اعتصاب‌هاي مردمي رخ داده است. مانند كودتاي «افسران آزاد» به رهبري جمال عبدالناصر كه در سال 1952 .م عليه رژيم سلطنتي ملك فاروق در مصر تحقق يافت و تغييرات بزرگي از جمله استقرار جمهوري، خروج نيروهاي انگليسي از كانال سوئز و اصلاحات ارضي را در پي داشت. اين كودتاها، كودتاي انقلابي نيز ناميده مي‌شوند.
از سوي ديگر، نتايج عملي كودتاها يكسان نيست. برخي از آنها با خونريزي وسيع همراهند، در حاليكه برخي ديگر بدون خونريزي شكل گرفته اند. كودتا گاهي تنها به تغييرات سياسي و جابجا شدن دولتمردان مي‌انجامد و گاه سبب تغييرات عميق اجتماعي، اقتصادي و سياسي مي‌شود.
شرايط بين المللي و نوع نظام جهاني نيز بر ميزان وقوع كودتاها تأثير دارد. براي مثال، در زمان جنگ سرد بين دو بلوك شرق و غرب، ميزان و تعداد كودتاها كه در آنها دست «ابرقدرت‌ها» در كار بود، بسيار زياد بود. به گونه اي كه در دهه 1970 حدود يكصد كشور جهان نظام کودتايي داشتند و نيز، كودتاها در شرايط آشوب و (فقدان) نبود امنيت داخلي فراوان اتفاق مي‌افتند؛

4- شورش (InsurrectIon or Rebellion)

شورش و واژگان مشابهي مانند طغيان، اغتشاش و قيام، حركتي مقطعي يا واكنشي با ماهيت و دامنه‌هاي متفاوت است كه گاهي پيش از حركت انقلابي شروع مي‌شود. شورش‌ها در بسياري از مواقع از همراهي مردم، آرمان جديد جايگزين و برنامه براي تغيير نهادهاي سياسي و اجتماعي يا توفيق چنين تغييراتي برخوردار نيستند. بسياري از آنها در مدت كوتاهي سركوب شده و فرو مي‌نشينند.
شماري از شورش‌هاي مشهور تاريخي عبارتند از:
1) شورش سنگ قلاب يا فرونده (Fronde) در فرانسه كه در قرن 17 در آغاز سلطنت لوئي چهاردهم كودك اتفاق افتاد ولي در نهايت شكست خورد. لوئي با مشاهده‌ي اين امر كه نپذيرفتن يك نخست وزير (گيليو مازاريني) از سوي مردم مي‌تواند به بيگانگي آنها از حكومت بيانجامد، به حكومت فردي و استبدادي خشن روي آورد؛
2) شورش پوگاچف قزاق كه به دليل مسئله‌ي اجتماعي و فقر در سده هجدهم توسط دهقانان در روسيه به وقوع پيوست و توسط «كاترين كبير» سركوب شد؛
3) شورش تايپينگ‌ها در چين كه در نيمه دوم قرن 19 و با ابتكار عمل مسيحيان چيني به وقوع پيوست و به مرگ ميليونها تن انجاميده و سپس فرو نشست؛
4) شورش مشت زنان (بوكسورها) در چين در سال 1900 كه عليه سلطه خارجي روي داد و خارجي‌ها آنرا سركوب كردند؛
5) قيام تنباكو در زمان ناصرالدين شاه قاجار كه با فتواي آيت الله ميرزاي شيرازي صورت گرفت و در هدف خود يعني لغو قرار داد رژي موفق عمل كرد.
6) قيام 15 خرداد 1342 كه به دنبال دستگيري امام خميني (رحمةالله عليه) در كشور اتفاق افتاد و توسط نيروهاي مسلّح رژيم شاه سركوب شد؛

5- جنگ داخلي (Civil War)

مبارزه‌ي مسلحانه براي كسب قدرت ميان طرفهاي درگير در يك كشور كه هر كدام بخشي از كشور را در اشغال نظامي خود دارد، جنگ داخلي خوانده مي‌شود.
جنگ داخلي به سبب طغيان بخشي از قدرت عليه بخش ديگر يا در خواست تجربه‌ي ارضي، خودمختاري و استقلال توسط گروهي از ساكنان كشور تحقق مي‌يابد. جنگ مسلحانه ميان گروه‌هاي معارضِ خواستار قدرت، نيز نوعي ديگر از جنگ داخلي است.
گاهي تمايز ميان انقلاب و جنگ داخلي مشكل است و يك حركت شايستگي بهره گيري از هر دو نام را مي‌يابد؛ براي مثال وقتي مردم به سود يكي از دو طرف نزاع دخالت مي‌كنند و نبرد را پايان مي‌دهند.
جنگ داخلي اسپانيا، بين نيروهاي دست راستي هوادار ژنرال فرانكو و دست چپي‌ها، كه به پيروزي فرانكو در سالهاي پيش از جنگ جهاني دوم منجر شد، جنگ داخلي لبنان (1991- 1975) بين مسلمانان و مسيحي‌ها كه يكي از نتايج نهايي آن حذف فالانژيست‌هاي طرفدار رژيم صهيونيستي از پست رياست جمهوري اين كشور بود و نبرد ميان تاميلي‌ها و سينهالي‌ها در سريلانكا كه در سالهاي اخير با سقوط مراكز تاميلي‌ها به دست دولت اين كشور فروكش كرده است و جنگ داخلي افغانستان در زمان اشغال اين كشور توسط روس‌ها و پس از خروج آنها، در شمار جنگ‌هاي داخلي مشهور معاصر جاي دارند.

پي‌نوشت‌ها:

1.رفرم به معني تغيير بوده و بار ارزشي ندارد، اما در اصلاح معني تكاملي نهفته است.

منبع مقاله :
ملكوتيان، مصطفي؛ (1335)، پديده انقلاب، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم