بزرگداشت سعدی شیرازی
بزرگداشت سعدی شیرازی
بزرگداشت سعدی شیرازی
نويسنده: محمدکاظم بدرالدین
چکیده
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
فطرت مداراپسند، فکر مثبت، طبیعت آرام و مستقر، طبع معتدل و سازشگر، خوی نرم و صلحجو، چهره مسالمتآمیز و خیراندیش و روح منصف سعدی، حکمت معتدلی پرداخت که در شرق و غرب، ستایشگر و دوستدار یافت.
در این مجال که کاوشی مختصر در آثار غنی سعدیِ شیرین سخن است، برآنیم تا با بهرهگیری از فضیلتهای مهمِ مطرح شده همچون احسان، قناعت، عدالت جویی، خدابینی، جوانمردی و...، با شخصیت این بزرگْادیبِ وارسته بیشتر آشنا شویم.
نگاهی گذرا
سعدی شیرازی، یکی از سرآمدان و فرهنگسازان دیار ما و آثارش، نشان دهنده نوعی نواندیشی و تجددطلبی فکری است. در حقیقت، مهمترین ویژگی سعدی، نوگرایی او و کنار نهادن تکلّفِ گذشته است. نظم و نثر بدیع او، زبان فارسی را به بالاترین درجه فصاحت رسانید و بااهمیتترین نمونه بلاغت را به دست داد و در واقع، مفاد این بیت است که خود فرمود:
هفت کشور نمیکنند امروز
بیمقالات سعدی، انجمنی
بیسبب نیست که در قرن هجدهم در مغربزمین، برخی از اشعار او را در شمار آیات آسمانی میپنداشتند و نیز در اروپا از وی با عنوان شاعری جهانی یاد میکنند.
تعلیم و تربیت از دید سعدی
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی، فَلاح از او برخاست
از دیگر عوامل مهم اثرگذار در پرورش فرد، همنشینی با دیگران است. سعدی، کمترین اثرِ همنشینی با نااهل را بدنامی میداند: «هر که با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، به طریقت ایشان متهم گردد، وگر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب گردد به خمر خوردن».
احسان و نیکوکاری در باب دوم بوستان
به احسانی آسوده کردن دلی
به از اَلْف رکعت به هر منزلی
ارزش و شرف انسان به سود و خدمتی است که از او برای دیگران ساخته است. آنکه زر میاندوزد و دلش بر احوال آدمیان نمیسوزد، از انسانیت بیبهره است. به قول سعدی، چنین سفلهای «خداوند هستی مباد».
افزون بر این، نعمت و مال ماندنی نیست؛ چنان که پدری شب و روز در بند سیم و زر بود. نه خود میخورد و نه به کسی چیزی میداد تا سرانجام پسرش روزی به گنجگاه او پی برد، همه را برداشت و به باد داد و به پدرِ گریان نیز خندان گفت: «ز بهر نهادن چه سنگ و چه زر».
درونِ فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
در جهان سعدی، برهای را میبینیم که بیبند و ریسمان در پی جوانی دوان است و «احسان، کمندی است در گردنش». وقتی حیوان چنین اسیر احسان است، بدیهی است انسانها و نیز دشمنان را به لطف، دوست توان کرد.
ازدواج
اگر پارسا باشد و خوشسخن
نگه در نکویی و زشتی مکن
یا :
زنِ خوبِ فرمانبرِ پارسا
کند مرد درویش را پادشا
گنج توانگری
که سلطان و درویش بینی یکی
قناعت، توانگری است و بیطمعی، راه رستن از بسیاری ذلتها. زندگی ماشینی امروز، پر از عوامل حاجتآفرین و حرصانگیز است. در این میان، کسی که زبون نیازمندیهاست، آسان اسیر میشود. در بوستان سعدی، مُلک بینیازی و خرسندی بهتر است از هزار مکنت و قدرت که دارنده آن گرفتارِ طمعی سیریناپذیر باشد. اعتقاد سعدی در این باب چنین است:
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بر بخت و روزی قناعت نکرد
البته قناعتی که او تبلیغ میکند، عزت نفس میآفریند و استقلال. او حساب قناعت را از تنبلیِ خودسرانه جدا میداند. سعدی معتقد است آدمی باید مانند شیر رفتار کند و به دیگران طعام دهد، نه اینکه به کاهلی بنشیند و مانند روباهِ شل، به نتیجه کوشش دیگران امیدوار باشد.
برو شیرِ درنده باش ای دغل
مینداز خود را چو روباهِ شل
عیبجویی
به کوشش توان دجله را پیش بست
نشـاید زبـان بـد انـدیش بست
در این زمینه، برخی انتقادها سازنده است. سعدی داشتنِ روحیه انتقادپذیری را برای پیشرفت انسان ضروری میداند و برخی از این عیبها را حتی از زبان دشمن، راهنما میخواند. در باب چهارم بوستان از حاتم اصم میگوید که خود را به کری زده بود تا از زبان دیگران، بدیهای خود را بشنود و میگفت:
اگر بد شنیدن نیاید خوشم
ز کردار بد دامن اندر کشم
صلح سیاسی و عدالتجویی
به مردی، که ملک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
سعدیِ صلحجو و عدالتخواه با هر گونه تجاوز از حد و مرزهای انسانی، مخالف است. او در بوستان، به ارباب حکومت چنین هشدار میدهد:
از آن بهرهورتر در آفاق کیست؟
که در ملکرانی به انصاف زیست
مکن تا توانی دل خلق، ریش
وگر میکُنی، میکَنی بیخ خویش
میتوان گفت همین طبیعت عدلگرای سعدی موجب شده است که نخستین باب بوستانش را به عدالت اختصاص دهد.
خمیرمایه آثار سعدی
به کار آیدت گر شوی کاربند
نگفتند حرفی زبانآوران
که سعدی نگوید مثالی بر آن
سعدی، اصول اخلاقی و راه و رسم زندگانی را هوشمندانه درک کرده و حاصلِ تجربه خویش را در قالب سخنانی دلاویز و شورانگیز به ما عرضه داشته است. این سخنان حکمتآمیز، بسی پرمایه، دلنشین و مؤثر است که با ترکیب شیرین و لطف بیان، در هر یک از آنها، نکتهای ژرف و لطیف برای هدایت و عبرت آدمیان نهفته است.
نمونههایی از اندرزهای کوتاه، ولی سودمند و حکمتآمیز سعدی بدین قرار است:
زبان بسته بهتر که گویا به شرّ.
جورِ استاد به ز مهر پدر.
نادان را بِهْ از خامشی نیست.
دروغی مصلحتآمیز بِهْ که راستی فتنهانگیز.
چو عشق آمد، از عقل دیگر مگوی.
مزن بیتأمل به گفتار دَم.
هر چه نپاید، دلبستگی را نشاید.
عرفان و خدابینی سعدی
کمال مطلوبِ عارفان و حکیمان، پی بردن به اسرار عالم هستی و شناخت آفریدگار آن است که در اصطلاح اهل عرفان، توحید نامیده میشود. آدمی با سیر معنوی و تمرین میتواند از این عالم حیوانی بگذرد و پرواز معنوی کند و به جایی رسد که «به جز خدا نبیند». سعدی شیرازی از گنجینه معارف اسلامی برخوردار بوده و سرمایهای از حدیث و قرآن اندوخته است. بوستان او به منزله عارفنامهای است که یکی از بهترین مکتبهای انسانی شمرده میشود.
سعدی، نمونهای از انسانیت
سعدی را شاعر انسانیت خواندهاند. در هر گوشه بوستان، اشخاصی بزرگوار و جوانمرد وجود دارند که به مسائلی برتر از خود و سودِ خود میاندیشند:
لقمان را که سیهفام بود، به اشتباه، بَرده میپندارند و به کار گِل وامیدارند. او از این تجربه پند میگیرد که غلام خویش را نیازارد.
بر سرِ بایزید خاکستر فرو میریزند و او به جای انتقامجویی میگوید:
که ای نفس، من در خور آتشم
به خاکستری روی درهم کشم
در دشت صنعا، جنید بغدادی نیمی از زاد خویش را به سگی درمانده میدهد و با خود میگوید: که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟
سعدی فراتر از این مرز و بوم
امرسون: «سعدی با آنکه در غزل، اوج حافظ را ندارد، به جای آن، گفتارش سرشار از طنز و تدبیر زندگی و احساسات درست معنوی است. او شاعرِ دوستی، صفا، محبت و فداکاری است».
گارسن دو تا سی: «سعدی، تنها نویسنده ایرانی است که نزد توده مردمِ اروپا شهرت دارد».
ارنست رنان: «ذوق سلیمِ تزلزلناپذیر سعدی، لطف جاذبهای که به آثار او روح خاصی میبخشد، لحن سخریهآمیز و پر عطوفتی که با آن، معایب و مفاسدِ جامعه انسانی را ریشخند میکند و این همه اوصاف که در نویسندگان شرقی به ندرت یافت میشود، او را در نظر ما عزیز میدارد».
ادوارد براون: «به راستی چیزی که در سخنان سعدی واقعا دلاویز و افسون کننده است و راز وجهه عمومی اوست، انسجام و هماهنگی کلام او نیست، بلکه محبوبیت او در جهانگرایی و جامعیت اوست که کلماتش را رنگارنگ و متنوع و سازشناپذیر کرده است».
گفتوگویی خیالی با شیخ اجل
جمال دوست چندان سایه انداخت
که «سعدی» ناپدید است از حقارت
* محل تولد؟
هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و سعدی از شیراز
* راز و رمز توفیق شما در عرصه شعر و زبانآوری؟
بخت و دولت به کاردانی نیست
جز به تأیید آسمانی نیست
* آیا میدانید پشت سر شما چه چیزهایی میگویند؟
چشم اگر با دوست داری، گوش با دشمن مکن
* بلندترین فریادتان را سر چه کسی میکشید؟
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن، فریاد!
* یک سؤال خصوصی: در شبانهروز چند ساعت میخوابید؟
به خوابی آرزومندم، ولیکن
سر بیدوست چون باشد به بالین!
* عطر مورد علاقه شما؟
خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست
* شهر عاشقان کجاست؟
هر که نشنید است وقتی بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک من ببوی
* طولانیترین شب؟
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
* نسخهای برای اصلاح امور جامعه؟
سعدیا! گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید، به سخندانی نیست
* کاری که از آن پشیمان هستید؟
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
* بهترین سوغات برای اهل دل؟
به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
* پیش از خداحافظی؟
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسبالحال مشتاقی
* و کلام آخر؟
الهی! عاقبت محمود گردان
منبع: سایت حوزه
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}