مروری بر ادبیات داستانی ایران





تاریخ داستاننویسی در ایران به قرون اولیه بازمیگردد و ادبیات کهن ما با انواع و اقسام صورتهای داستانی افسانه، تمثیل، حکایت و روایت آمیخته است؛ اما داستاننویسی جدید ایران ادامة طبیعی و منطقی این ادبیات نیست و در شیوة جدید داستانپردازی حتی کمتر جای پایی از این میراث کهن باقی نمانده است. در این مقاله سعی شده است تا ضمن ارائة تاریخ مختصری از روند شکلگیری و تکامل رمان در جهان، تحول تاریخی شیوههای قصهگویی و داستانپردازی در ایران کاویده شود. همچنین معرفی مختصری از نویسندگان و آثار شاخص هر دوره ارائه شده استهدف این مقاله آشنایی مقدماتی علاقهمندان زبان فارسی در خارج از ایران امروز با چهرههای مطرح و معتبر داستاننویسی معاصر ایران و نمونههای آثار آنها بوده است.

مقدمه

داستاننویسی به صورتی که کمالیافتهترین شکل آن را در قالب رمان میشناسیم، به تاریخی برمیگردد که تقابل جهانبینی نو و کهنه، درفاصلة زمانی اندکی در اروپا و در زمینههای فلسفه و دانش و هنر و ادبیات آغاز شده بود. از این زمان، رمان از رمانس فاصله میگیرد و عالم جادویی و مینوی با جهان واقعی در ادبیات داستانی تفاوت مییابد.
نقطه شروع رمان را به عنوان شکل نوینی در ادبیات،عموماً دن کیشوت اثر سروانتس (۱۵۴۷-۱۶۱۶) میدانند که به دلیل فرم خاص روایتی، سرآغاز رمان را شکل میدهد. اما حرکت روبهپیش رمان پس از سروانتس با دانیل دفو، ساموئل ریچاردسن، و فیلدینگ ادامه مییابد که هریک به شیوة خاص خود و با استفاده از «طرحهای غیرسنتی» به استمرار این حرکت کمک میکنند. سپس گوته در آلمان، دیکنز و جرج الیوت و والتر اسکات در انگلستان، استاندال و بالزاک و فلوبر و زولا در فرانسه، هائورن و هنری جیمز و ملویل در امریکای شمالی و گوگول و تورگنیف و داستایفسکی و تولستوی در روسیه، رمان را به اوج اقتدار خود رساندند .
رمان با تولستوی که این سلسله را تا نخستین سالهای دهة اول قرن بیستم به اوجی تازه برکشید، حرکت روبهپیش خود را همچنان بهسرعت طی میکرد. سپس همینگوی با دست دستیابی به سادگی خاص زبان و نزدیک کردن زبان به گفتار، ادامهدهندة مسیر رمان بود. پس از وی ویرجینیا ولف در به سوی فانوس دریایی، جیمز جویس در بیداری خانواده و اولیس سعی کردند نثر را با شعر پیوند بزنند و با استفاده از کلام شعرگونه شیوههای بیانی قوی را بیافرینند.

داستان نویسی در ایران

تردیدی نیست که روند ادبیات امروز به سود داستاننویسی به پیش میرود، و نوشتن در شکلهای مختلف داستانی از اقبال شایسته در جامعه برخوردار است که سبب شده رویکرد نویسندگان به این نوع ادبی بیش از پیش باشد به دلیل این که مردم، انعکاس زندگی خود و حوادث جامعة خود را به صورتهای مختلف در داستان کوتاه و بلند مییابند و بیش از پیش به سوی آن روی خواهند آورد، این اجتماعیترین شکل نگارش ادبی که دیرزمانی بر آن نگذشته است، در مسیر جریان کمالیابنده به پیش خواهد رفت.

قصه در قرآن

داستان امروز ایران اگرچه بر بستر جریانی که قریب به صد سال از قدمت آن میگذرد، طی طریق کرده است، داستاننویسی در ایران، دیرندهتر از این تاریخ است. اصولاً وقتی که در ادبیات جدید به عنصر داستان توجه میکنیم، به معنای «پیجویی» میرسیم که درواقع مفهوم قصه در قرآن است و مفهوم تسلسل و تداوم از آن برمیآید و این که بعد چه اتفاق میافتد. سورة ۱۲ قرآن، سورة یوسف(علیه السّلام) تنها سورهای است که به طور مشخص و انحصاری دربارة یک داستان صحبت میکند و موضوع آن نیز ماجراهای زندگی حضرت یوسف(علیه السّلام) است؛ در شروع سوره اشارهای است به قصهگویی خداوند متعال و اینکه این قصه (قصه یوسف) بهترین قصههاست و خداوند روایتگر حقیقت این قصه است. در این قصه اتفاق پشت اتفاق روی میدهد؛ هر آیه حکایتگر حادثة تازهای است و نماد و اشاره سراسر آن را آراسته؛ تعبیر «احسن القصص» به دلیل عمق و وجوه مختلف این داستان، با موضوع آن تناسبی منطقی و پسندیده دارد.
همچنین نامِ سورة ۲۸ قرآن مجید که داستان حضرت موسی(علیه السّلام ) در آن مطرح شده، « قصص» است، یعنی سورة داستانها و همین داستانهاست که از باب حقیقت و نسبت به امر واقع، سرشار از عبارتها و اشارتهاست و رازهای نهفتة بسیاری در خود دارد. این لایههای نهفته در قرآن در طول زمان به زبانهای گوناگونی تفسیر و بازنویسی شده و از دل این قصههای قرآن، قصههای دیگری بازآفریده و برگرفته شده است. در ادبیات عرفانی بهخصوص در مثنوی مولوی، نگاه تازهای به قصههای قرآن بهخصوص به قصة یوسف(علیه السّلام ) شده است و این رشته هیچگاه در هزار سال ادبیات منظوم و منثور گسسته نشده است.

داستان نویسی در ادبیات کهن ایران:

ادبیات کهن ایران به انواع و اقسام صورتهای داستانی افسانه، تمثیل، حکایت و روایت آمیخته است. اما داستاننویسی جدید ایران، ادامة طبیعی و صیرورت منطقی این ادبیات نیست و در شیوة جدید داستان حتی کمتر جای پایی از ادبیات کهن ما دیده میشود؛ امکانات داستاننویسی قدیم در جریان داستان جدید راه نجسته است و درست به همین دلیل، مخاطب اصلی داستان امروز از تاریخ دیرین داستانی ما بیاطلاع است و آن را جز به شکل جدیدش نمیشناسد.
شاهنامة فردوسی، ویس و رامین فخرالدین اسعد، پنج گنج نظامی و گلستان و بوستان سعدی به همراه نمونههای فراوان دیگر همچون سیاستنامه که متضمن قصههایی در دانش کشورداری است، و اسرارالتوحید که حاوی قصههایی در احوال عارفان است، عقل سرخ و آواز پر جبرئیل ، که عرفان و اسطوره در آنها درآمیخته است، تاریخ بیهقی که قصههای تاریخی آن در عین سادگی، بسیار جذاب و خواندنی است، بخشی از تاریخ ادبیات داستانی ما را شکل میدهند. این تاریخ در سیر خود با حکایات تمثیلی و استعاری کلیله و دمنه ، قصههای تمثیلی و تربیتی قابوسنامه ، حکایات پراکندة جوامعالحکایاتولوامعالروایات و داستانهای عامیانهای همچون هزارویک شب، سمک عیار، رموز حمزه، حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار و... کامل میشود.

شگلگیری رمان در آستانة مشروطیت

یحییآرین پور در جلد دوم از صبا تا نیما مینویسد:
«رمان و رماننویسی به سبک اروپایی و به معنای امروزی آن تا شصت هفتاد سال پیش که فرهنگ غرب در ایران رخنه پیدا کرده، در ادبیات ایران سابقه نداشت. ابتدا رمانها به زبانهای فرانسه و انگلیسی و روسی و آلمانی یا عربی و ترکی به ایران میآمد، و کسانی که به این زبانها آشنا بودند، آنها را میخواندند و استفاده میکردند. سپس رمانهایی از فرانسه و بعد انگلیسی و عربی و ترکی استانبولی به فارسی ترجمه شد...
این ترجمهها بسیار مفید و ثمربخش بود، زیرا ترجمه کنندگان در نقل متون خارجی به فارسی، قهراً از همان اصول سادهنویسی زبان اصلی پیروی میکردند و با این ترجمهها درحقیقت، زبان نیز به سادگی و خلوص گرایید و بیان، هرچه گرمتر و صمیمیتر شد و از پیرایة لفظی و هنرنمائیهای شاعرانه که به نام فصاحت و بلاغت بهکار میرفت، به مقدار زیادی کاسته شد ».
رواج ترجمة رمانهای غربی و نظیرهنویسی آنها در ایران، بیشک موجب ایجاد حرکتهای اجتماعی نیز شده است که حاصل آن آشکار شدن تضاد میان حکومت و مردم و نتیجة نهایی آن امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدینشاه قاجار بود و در ادامه، اصلاحات اداری، بسط تجدد و ترقی، گسترش علوم جدید، گامبهگام پذیرش اجتماعی یافت و نوگرایی در فرهنگ، کمکم بخشی از نیاز عمومی جامعه شد و «شکل ساده و تعلیمی نثر منشیانة قاجاری، یعنی سبک قائم مقام فراهانی، امیر نظام گروسی و مجدالملک سینکی در برخورد با فرهنگ غرب، روش جدلی و منطقی » پذیرفت.
نویسندة کتاب قصهنویسی بر این باور است که تاریخ قصهنویسی در ایران، تاریخ انقلاب در زبان نیز هست، زبانی که پس از مشروطیت به سوی نحوة گفتار مردم عادی آمده است و خود را از معانی بیان پرتکلف و تعقید بیهودة لفظیِ نوعی «زبان مجلسی» نه اجتماعی، رهایی داده است .
درک ضرورت تحول در زبان نگارش تا آن حد برای روشنفکران و روشنبینان جامعه آسان شده بود که در بسیاری از یادداشتها و نامههای باقی مانده از صدر مشروطیت، به این ضرورت تغییر شیوة نگارش و دستیابی به نگارشی که ماحصل آن گونة ادبی جدیدی باشد، برای انعکاس درست تحولات اجتماعی، اشاره شده است ».
تنی چند از پژوهندگان ادبیات مشروطه و تاریخ بیداری ایرانیان، سادهنویسی و شکل بیانی مؤثری را که در آخرین سالهای قبل از مشروطه در ایران رواج یافته بود، در پیدایی این تحول سیاسی و اجتماعی بیتأثیر ندانستهاند و بهویژه کتابهایی همچون سیاحتنامة ابراهیمبیگ اثر زینالعابدین مراغهای را - که توانسته است فساد دوران سالهای قبل از مشروطیت را با قلمی که یادآور تواناییهای ولتر در نشان دادن و رسوا کردن عوامل فساد است، رقم بزند ـ دراین فرایند، اثرگذار و شایان توجه میدانند و همچنین ترجمة میرزاحبیب اصفهانی از کتاب حاجیبابای اصفهانی نوشتة جیمز موریه ـ که نثر آن برخاسته از نثر منشیانة قاجاری و وضوح و بیتکلفی شیوة داستاننویسی فرنگی و عنایت به اصطلاحات، لغات و امثال بومی ایران است ـ برآثار دو نویسندة بزرگ بعدی: علیاکبر دهخدا و محمدعلی جمالزاده به طور مستقیم مؤثر میدانند و این ترجمه را به شکلی، سَلَف واقعی نثر داستانی امروز ایران برمیشمارند.

نخستین نویسندگان

ـ آخوندزاده
«برای یافتن نخستین رمان ایرانی باید به سال ۱۲۵۳ شمسی بازگردیم؛ سالی که «ستارگان فریب خورده ـ حکایت یوسفشاه » نوشتة م.ف آخوندزاده (۱۱۹۱-۱۲۵۷) را میرزاجعفر قرچهداغی به فارسی برمیگرداند. آدمیت، آخوندزاده را پیشرو فن نمایشنامهنویسی و داستانپردازی اروپایی در خطة آسیا دانسته و اهمیت او را نه در تقدم او بر دیگر نـویسنـدگـان خـاور زمیـن، کـه در خبـرگی او و تکـنیک مـاهرانـهای میدانـد کـه در نمایشنامهنویسی و داستانپردازی جدید به کار بسته است .
ـ طالبوف
اگر آخوندزاده را اولین نویسندة رمان ایرانی بدانیم که اثر او به زبانی غیر از فارسی تدوین و سپس به فارسی ترجمه شده است، لزوماً باید از اولین کسی که نوشتهای نزدیک به رمان و به زبان فارسی از او باقی مانده است نام برد: عبدالرحیم طالبوف تبریزی که در سال ۱۲۵۰ ق در تبریز متولد شد و هشتاد سال زندگی کرد. از نوجوانی به قفقاز رفت و تا آخر عمر در آنجا زیست. قفقاز در آن روزگار نزدیکترین کانون اندیشههای نوین به ایران بود. طالبوف که از مجرای زبان روسی اطلاعاتی به دست آورده بود، از راه قلم به بیداری مردم میکوشید و آنان را به معایب حکومت استبدادی و لزوم مشروطه آشنا میکرد. معروفترین اثر طالبوف کتاب احمد است. قهرمان کتاب، فرزند خیالی نویسنده است که سؤالات ساده و درعینحال حساسی دربارة اوضاع ایران و علل عقبماندگی آن از پدر میپرسد و این پرسش و پاسخ، آئینه تمامنمایی از مشکلات و گرفتاریهای ایرانِ آن روز را باز میتابانَد .
ـ زینالعابدین مراغهای
زینالعابدین مراغهای (۱۲۵۵-۱۳۲۸ ق) که او نیز در جوانی مهاجرت کرد، از دیگر کسانی است که اثر معروف او سیاحتنامة ابراهیم بیک ، از نظر قدرت نفوذ بر اندیشه و افکار جامعة ایران و هواداران ترقی و اصلاحات، کمنظیر بوده است.

شکلگیری رمان تاریخی

پس از طالبوف و مراغهای، در سالهای ۱۲۸۴-۱۳۰۰ق که مردم برای به سرانجام رساندن انقلاب مشروطه میکوشیدند و جنبش ضداستعماری در گوشه و کنار مملکت به راه افتاده بود، رمان تاریخی به عنوان مطرحترین گونة ادبی رخ نمود.
عموماً از محمدباقرمیرزا خسروی کرمانشاهی (۱۲۲۶-۱۲۹۸ ق) یکی از پیشروان نثر نوین ادبی به عنوان نویسندة نخستین رمان تاریخی ایران نام میبرند. او رمان شمس و طغرا را در سال ۱۲۸۷ ق. نوشت و در آن، دورة آشفتة حملة مغول را به ایران، ترسیم کرد. بااینکه زمینة اثر، تاریخی است، خسروی کوشیده روایتی عاشقانه و گیرا، پر از ماجراهای هیجانآفرین پدید آورد.
شیخموسی کبودرآهنگی که در سال ۱۲۹۸ ق. مبادرت به چاپ رمان تاریخی عشق و سلطنت یا فتوحات کورش کبیر کرد؛ میرزاحسنخان بدیع نصرتالوزاره با چاپ رمان داستان باستان در سال ۱۲۹۹ق. در تهران، و صنعتیزادة کرمانی با چاپ دامگستران و رمان تاریخی داستان مانی ، نخستین رمانهای تاریخی را پدید آوردند.

شکلگیری رمان اجتماعی در ایران

صنعتیزاده علاوه بر رمان تاریخی، رمان اجتماعی نیز نوشت که به قول نویسندة از صبا تا نیما ، رمان مجمع دیوانگان او نخستین اتوپیا (مدینة فاضله) در زبان فارسی است. مشفق کاظمی با نوشتن تهران مخوف ، عباس خلیلی با رمانهای روزگار سیاه (۱۳۰۳) انتقام (۱۳۰۴) و حاج میرزایحیی دولتآبادی با نوشتن رمان شهرناز در سال ۱۳۵۵ ق. نوع دوم از رمانهای فارسی را که زمینة اجتماعی در آنها تعمیم بیشتری داشت، با نمایش گوشههایی از زندگی معاصر، یا معایب و مفاسد آن، پدید آوردند .

داستان مدرن (قبل از دهة ۴۰)

▪ جمالزاده؛ آغازگر راه
آنچه به عنوان قصه به معنای امروزی و به صورت یک شکل جدید ادبی در غرب بیش از ۳۰۰ سال سابقه دارد، در ایران قدمت آن به ۱۰۰ سال نمیرسد و مجموعه قصههای کوتاه یکی بود یکی نبود ، سرآغاز قابل اعتناء آن است.
با یکی بود یکی نبود یکی از مهمترین حوادث ادبی تاریخ ادبیات ایران اتفاق افتاده است. «با جمالزاده نثر مشروطیت قدم در حریم قصه میگذارد و حکایتهای پیش از مشروطیت به سوی ابعاد چهارگانة قصه یعنی: زمان، مکان، زبان و علیت روی میآورند و کاریکاتورهای دهخدا جای خود را به کاراکترهای جمالزاده میدهند؛ اگرچه این کاراکترها خود در مقایسه با شخصیتهای قصههای هدایت و چوبک و آلاحمد، کاریکاتورهایی بیش نیستند، آنها از یک جوهر شخصی و تا حدی تشخصّ فردی برخوردار هستند که به آسانی میتوان آنها را از کاریکاتورهای اغراق شدة چرندوپرند جدا کرد. عامل علیت ـ هرقدر هم ناچیز ـ موقعیت کاراکترهای جمالزاده را از کاریکاتورهای دهخدا جدا میکند و از همه بالاتر همه یا اکثر عوامل و عناصر قصة قراردادی و قصهنویسی حرفهای، در قصهنویسی جمالزاده دیده میشود ».
همزمان با جمالزاده، حسن مقدم (علی نوروز) نیز چند داستان کوتاه نوشت؛ ولی داستاننویسی را چندان جدی نگرفت و بعدها به نمایشنامهنویسی روی کرد. اما جمالزاده (۱۲۷۶-۱۳۷۷ق.) نخستین ایرانیای است که با نیت و قصد و آگاهانه و با ترکیبی داستانی و نه مقالهای، به نوشتن پرداخت و اولین داستانهای کوتاه فارسی را بهوجود آورد. اگرچه تا قبل از هدایت، نیما و پیش از او ـ و حتی پیش از جمالزاده ـ علی عمو (نویسندة نشریة خیرالکلام رشت) و کریم کشاورز (نویسندة داستان کوتاه خواب در مجلة فرهنگ رشت) و دهخدا در نوشتن داستانوارههای کوتاه و مضامین زندگی روزمره، جای درخور تحسینی دارند.
▪ هدایت
پس از جمالزاده باید از صادق هدایت بهعنوان شایستهترین میراثدار او نام برد. هدایت از فارغالتحصیلان دارالفنون و دبیرستان سن لویی تهران بود که در سال ۱۳۰۵ ش. با کاروان دانشآموزان اعزامی به اروپا به بلژیک فرستاده شد تا در رشتة مهندسی راهوساختمان تحصیل کند؛ اما او یک سال بعد برای تحصیل در رشتة معماری رهسپار پاریس شد.
«هدایت در اواخر سال ۱۳۰۸ و اوایل ۱۳۰۹ ش. نخستین داستانهای زیبای خود را به نامهای: مادلن، زنده بهگور، اسیر فرانسوی و حاجی مراد در پاریس به رشتة تحریر کشید و پس از بازگشت به ایران داستان آتشپرست و سپس داستانهای داوود گوژپشت، آبجی خانم و مردهخورها را در تهران نوشت و آنها را با نوشتههای پاریس یکجا در مجموعهای به نام زنده بهگور در سال ۱۳۰۹ ش. منتشر کرد ».
بنابراین زنده بهگور نقطه تحول داستاننویسی ایران است و از این زمان باید حیات ادبی جدیدی را در ایران متصور شد.
هدایت، در سال ۱۳۱۵ ش. به بمبئی رفت. این سفر اگرچه کمتر از یک سال طول کشید، موجب شد که او علاوه بر کسب اطلاعات وسیعی دربارة ادبیات فارسی میانه (پهلوی)، شاهکار معروف خود بوف کور را که در تهران شروع کرده بود، به اتمام رسانَد و آن را در همان سال ۱۳۱۵ با خط خود به صورت پلی کپی در نسخ معدودی و به قولی در ۱۵۰ نسخه تکثیر کند. آلاحمد بوف کور را معروفترین اثر هدایت میداند که به دنبال خود سلسلهای از «بوف کور» به وجود آورده است. «هدایت در بوف کور همة زرّادخانههای هنری خود را به نمایش گذاشته است؛ جملهها موجز، فشرده، شاعرانه و بهرغم سهلانگاریهای لفظی، مؤثر و فصیح است. در پرداخت ساخت ساده و انعطافپذیر رمان که هم لحظههای شاعرانه و ظریف را بازمیگوید و هم صحنههای پرخشونت را... توفیقی چشم گیر دارد ».
▪ بزرگ علوی
علوی که همچون هدایت از روشنفکران تحصیلکردة اروپا به شمار میآید، نخستین قصههای قابل توجهش، مربوط به همان سالهای تحصیل در اروپاست که در آنها نوعی گرایشهای رمانتیکی نزدیک به روحیة ایرانی وجود دارد. او بهتدریج سیاق کار خود را تغییر داد و قصههای ممتازی همچون: نامهها، رقص مرگ، گیلهمرد و رمان چشمهایش را نوشت. ساختار این رمان ـ که شاید بتوان آن را بهترین اثر علوی دانست ـ به رغم وصف صحنههای اجتماعی آن، غنایی است. این شیوه در داستانهای کوتاه او نیز راه یافته است. چمدان، نامه، ورقپارههای زندان، میرزا، ۵۳ نفر، موریانه و هویت (۱۳۷۷) از دیگر آثار اوست.
▪ چوبک
خیمهشببازی اولین مجموعة قصههای چوبک است که به سال ۱۳۲۴ به شیوة قصهنویسان پیشرو پدید آمده و بر آثار نسل نویسندگان همعصر او و پس از وی سایه افکندهاست. براهنی قصههای کوتاه چوبک را در تلفیقی متناسب با تکنیک ادگار آلنپو (قصهنویس و شاعر آمریکایی) و تکنیک قصهنویسی اواخر قرن نوزده روسیه میداند. اما رمان تنگسیر را که براساس جهانبینی رئالیستی بنا نهاده شده است، به لحاظ ویژگیهای نثری، زیباترین اثر چوبک دانستهاند. پس از تنگسیر، سنگ صبور آخرین رمان چوبک است. پس از خیمهشببازی سه مجموعة دیگر از قصههای کوتاه چوبک به نامهای: انتری که لوطیاش مرده بود، روز اول قبر و چراغ آخر ، چاپ و منتشر شده است.
▪ بهآذین
بهآذین (محمود اعتمادزاده) پرکارترین و تأثیرگذارترین نویسندهای است که برای مقابله با سنتهای تاریخنویسی در رمان و مفاخره به گذشتههای دور به نگارش دختر رعیت (۱۳۳۱) دست زد که در شمار نخستین داستانهای روستایی واقعگرایانة فارسی قرار میگیرد. از بهآذین قبل از نشر دختر رعیت ، دو مجموعه داستان به نامهای پراکنده (۱۳۲۳) و به سوی مردم (۱۳۲۷) انتشار یافته است. اما مجموعه داستان مهرة مار و رمان از آن سوی دیوار (۱۳۵۱) از آثار جدیدتر اوست که در مجموع از آثار گذشتة او چندان فاصله نگرفته است.
▪ آلاحمد
آلاحمد که در داستانهایش به نوعی تعادل و تصویر بیطرفانه از صحنههای زندگی دست یافته است، نویسندهای است مسئول و متعهد؛با نگاهی اجتماعیتر نسبت به پیشینیان خود و فردیتی کمتر و با تعهد آمیخته با منش روشنفکری اجتماعگرا که عموماً آثارش در وجوه مختلف، خالی از این دیدگاه و نگرش نیست. مدیر مدرسه، نفرین زمین، سه تار، زن زیادی، پنج داستان، دیدوبازدید و ن و القلم از مشهورترین آثار داستانی اوست. اگرچه چند تک نگاری و کتابهای غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران نیز از آثار مشهور اوست، که تفکر اجتماعی و ادبی نویسنده را تا پس از سالهای چهل، نشان میدهد.
▪ گلستان
ابراهیم گلستان در اولین مجموعة داستانش آذرماه آخر پاییز (۱۳۲۸) نشان داده است که در بهکارگیری صنعت داستاننویسی، بهخصوص پیروی از شیوه و شگرد نگارشی فالکنر، چیرهدست است. شکار سایه، اسرار گنج دره جنی و جوی و دیوار و تشنه از دیگر مجموعههای داستانی اوست که نویسنده در مجموع آنها در شکستن زمان و به زمان حال آوردن وقایع، موفق بوده است.
▪ بهرام صادقی
هم ارز با آلاحمد و گلستان ، بهرام صادقی سر برمیکند و از سال ۱۳۳۷ نخستین قصههایش را در مجلة سخن به چاپ میرساند. صادقی جستوجوگر لایههای عمیق ذهنی بازماندگان نسل شکست است. دو اثر معروف صادقی عبارتند از: ملکوت، سنگر و قمقمههای خالی .
داستان مدرن (پس از دهة ۴۰)
از دهة چهل به این سو، بهتدریج باید حساب تازهای برای ادبیات داستانی ایران گشود: غلامحسین ساعدی در نمایش و تشریح فقر، هوشنگ گلشیری با آوردن تکنیک تازهای در نوشتن ـ بهخصوص با شازده احتجاب ـ، نادر ابراهیمی با حکایات شبه کلاسیک، جمال میرصادقی با ایجاد طیف جدیدی از قصه در حد فاصل زندگی سنتی و نو و محمود دولت آبادی با رئالیسمی برخاسته از مکتب گورکی و توانایی کممانند در توصیف و بیان حرکت، احمد محمود، اسماعیل فصیح، علیاشرف درویشیان، ناصر ایرانی، علیمحمد افغانی، منصور یاقوتی و نسل جدیدی از نویسندگان همچون: احمد مسعودی، محمود طیاری، مجید دانش، آراسته و ... و زنان داستاننویسی چون مهشید امیرشاهی، گلی ترقی، شهرنوش پارسیپور، غزاله علیزاده و چهرة شاخص این گروه، سیمین دانشور، هریک بخش عمدهای از تحول داستاننویسی سالهای پس از چهل را به خود اختصاص دادند.
▪ سیمین دانشور
سیمین دانشور در این میان با نوشتن رمان سووشون (۱۳۴۸) به سرعت به تشخص شایستهای رسید.
برای سووشون در سلوک رمان اجتماعی ایران منزلت مهمی قائلند و این اثر را اولین اثر کامل در نوع «رمان فارسی» به شمار میآورند .
سیمین دانشور چند مجموعه داستان کوتاه و دوجلد از رمان جزیرة سرگردانی را نیز در سالهای اخیر نوشته است که این اثر به نظر مخاطبان او در اندازههای سوشون نیست .
▪ احمدمحمود و معاصرانش
در میان داستاننویسان دهة چهل به بعد، احمد محمود که رمان همسایههای او (۱۳۵۳) از نظر وسعت و تنوع ماجراها، تعداد شخصیتها و گستردگی لحن محاورهای و توصیفات جزءبهجزء از حرکات و گفتوگوها در میان رمانهای ایرانی ممتاز است، با رمانهای داستان یک شهر ، زمین سوخته، مدار صفر درجه و... همچنان داستانسرای جنوب ایران (خوزستان) باقیماندهاست. اگر همسایههای احمد محمود (متولد ۱۳۱۰) را فصل ممیزهای در رماننویسی اواخر سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب کنیم، انصاف حکم میکند طلیعة جدیدی را که با برة گمشده راعی (۱۳۵۶) اثر هوشنگ گلشیری، باید زندگی کرد . احمد مکانی (مصطفی رحیمی)، سگ و زمستان بلند (۱۳۵۴) شهرنوش پارسیپور، مادرم بیبیجان (۱۳۵۷) اصغر الهی، سالهای اصغر (۱۳۵۷) ناصر شاهینبر و شب هول (۱۳۵۷) هرمز شهدادی، روی کرد، بهیاد داشته باشیم و جلد اول اثر تحسین برانگیز محمود دولتآبادی، کلیدر (۱۳۵۷) را نیز به عنوان یک رمان روستایی با تمام ارزشهای حرفهای رماننویسی، در چشمانداز ادبیات داستانی انقلاب اسلامی به شایستگی ببینیم و باب جدیدی را با آنها بگشاییم.
▪ دولتآبادی
دورة کامل کلیدر با (۱۰ جلد) در پنج مجلّد پس از انقلاب اسلامی منتشر شده است. این رمان عظیم از رویدادهایی سخن میگوید که در محیطهای عشایری و روستایی خراسان میگذرد و به طور عمده، رمانی اجتماعی ـ حماسی است. اشخاص آن برخاسته از موقعیت اجتماعی و حماسی هستند و بر آن نیز اثر میگذارند و خط کلی داستان مبارزهای دهقانی ـ عشیرهای است و در نهایت برضد حاکمیت ستمشاهی. دولتآبادی این زمینة فکری را پیش از کلیدر نیز در داستانهای گاوارهبان، اوسنه بابا سبحان، لایههای بیابانی و... نشان داده است. رمان جای خالی سلوچ (۱۳۵۶) نیز داستان فقر و محرومیت مردم است و درگیریهای روستائیان و ایلات شرق ایران را منعکس میکند و تصاویری حقیقی از زندگی این مردم به دست میدهد. آخرین رمان مطرح و قابل اعتنای دولتآبادی، روزگار سپری شدة مردم سالخورده ، همچنان روایتگر محرومیتها و فقر عمومی است و داستان که از زبان سامون و یادگار ـ دو راوی از یک خانواده ـ نقل میشود، حکایتگر ماجراهای تلخی است که بر سر مردم روستایی در سبزوار از ۱۳۰۱ تا دورة پس از شهریور ۱۳۲۰ رفته است .

داستان نویسی در دهة ۶۰ و ۷۰

پس از دولتآبادی در دهة ۶۰ از چهرههای شاخص داستاننویسی به شرح زیر میتوان نام برد: رضا براهنی در رازهای سرزمین من (۱۳۶۶)، محسن مخملباف؛ باغ بلور (۱۳۶۵)، منیرو روانیپور؛ اهل غرق (۱۳۶۸) و دل فولاد (۱۳۶۹). احمد آقایی؛ چراغانی در باد (۱۳۶۸)، شهرنوش پارسیپور؛ طوبا و معنای شب (۱۳۶۷)، اسماعیل فصیح؛ ثریا در اغما (۱۳۶۲) و زمستان ۶۲ (۱۳۶۶) و مجموعة قصههای نمادهای دشت مشوش (۱۳۶۹) و عباس معروفی با سمفونی مردگان (۱۳۶۸). رمان اخیرالذکر که به نظر برخی از صاحبنظران به لحاظ ویژگیهای ساختاری قابل مقایسه با خشم و هیاهوی فالکنر است، سرنوشت اضمحلال یک خانواده و بیان کننده فنا و تباهی ارزشهاست.
معروفی، دهة هفتاد را نیز با رمان سال بلوا (۱۳۷۱) آغاز میکند. او که از تجربة سمفونی مردگان گذشته است، با سال بلوا به فرازی نو در رمان معاصر میرسد.
در سال ۱۳۷۲، ابراهیم یونسی که در ترجمه، چهرة سرشناسی است، رمان گورستان غریبان را ـ که بیان گوشهای از تاریخ مبارزات مردم مناطق کردنشین است ـ عرضه میکند و اسماعیل فصیح با سه رمان، فرار فروهر (۱۳۷۲)، بادة کهن (۱۳۷۳) و اسیر زمان (۱۳۷۳) همچنان پرکار مینماید. اما چهرة داستانی فصیح را بیشتر باید در دو رمان ثریا در اغما و زمستان ۶۲ جستوجو کرد.
رمان رژه برخاک پوک (۱۳۷۲) اثر شمس لنگرودی و مجموعه قصة قابل توجه یوزپلنگانی که با من دویدهاند (۱۳۷۳) نوشتة بیژن نجدی، آثار ماندگار و اثرگذاری هستند که در سالهای اوائل دهة هفتاد نشر یافتهاند و جامعة ادبی ما از آنها بیتأثیر نبوده است.
آخرین رمان مطرح سالهای دهة هفتاد، رمان آزاده خانم نوشتة رضا براهنی، اثری است آوانگارد و بهطوریکه از خود اثر و از قول نویسندهاش برمیآید، ضد واقعیتگرا و ضد مدرن است. اما ظرافتها و زیباییهای ویژة این رمان آنقدر هست که نتوان به آسانی از آن چشم پوشید .

پس از دهة ۷۰

از میان داستاننویسان دهة ۷۰ ، باید در ادبیات داستانی امروز نامهایی چون: امیرحسین چهلتن، جواد مجابی، محمد محمدعلی، مسعود خیام، اصغر الهی، منصور کوشان، رضا جولائی، شهریار مندنیپور، منیرو روانیپور، خاطره حجازی، زویا پیرزاد، حسین سناپور، حسن اصغری، ابوتراب خسروی، قائم کشکولی و... را در حافظة بیدار خود به عنوان خوانندة حرفهای داستان نگه داریم و نگرندة راه دشوار ولی پیوستة داستان متفاوت این عصر باشیم.
نخلهای بیسر نوشتة قاسمعلی فراست، عروج نوشتة ناصر ایرانی، سرور مردان آفتاب نوشتة غلامرضا عیدان و اسماعیل نوشتة محمود گلابدرهای مقدمهای است ـ اگرچه نه چندان روشمند و قوی و منسجم ـ بر آنچه از نظر موضوعی، راهی نو در ادبیات داستانی امروز ماست.
داستان جنگ در جهان، بخش عمدهای از جایگاه داستانی را به خود اختصاص داده و خوانندگان فراوانی دارد. جنگ و دفاع هشتسالة ما نیز میتواند و باید در ادبیات داستانی جای بیشتری را تصاحب کند، و بیگمان نمونههای اندکی را که نام بردیم، و رمانهای اوائل جنگ تحمیلی همچون: زمین سوخته احمد محمود و زمستان ۶۲ اسماعیل فصیح و نمونههای نهچندان قابل توجهی که در سالهای اخیر چاپ شده است، در این راه بسنده نیست .
ـ آرینپور، یحیی: از صبا تا نیما (ج دوم)، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۵۰.
ـ براهنی، رضا: قصهنویسی ، تهران: نشرنو، ۱۳۶۱.
ـ جمالزاده، سیدمحمدعلی: یکی بود ، یکی نبود ،معرفت، بیتا، بیجا.
ـ ربگرییه، آلن: قصة نو، انسان طرزنو ، ترجمة دکترمحمدتقی غیاثی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۰.
ـ سپانلو، محمدعلی: نویسندگان پیشرو ایران ، تهران: نگاه، ۱۳۶۶.
ـ سلیمانی، محسن: چشم در چشم آینه ، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۹.
ـ شمخانی، محمد: "قصه قصة مؤلف است" ،روزنامة جامعه، سال یکم، شماره یکم، اردیبهشت ۱۳۷۷.
ـ عابدینی، حسن: صد سال داستاننویسی در ایران (ج ۱)، تندر، ۱۳۷۶.
ـ قربانی، محمدرضا: نقد و تفسیر آثار محمود دولت آبادی ، آروین، ۱۳۷۷.
ـ کوندرا، میلان: هنررمان ، ج سوم، ترجمة پرویز همایونپور، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۲.
ـ گلشیری، احمد: داستان و نقد داستان، (ج ۱)، تهران: نگاه، ۱۳۷۱.
ـ مرادیصومعهسرایی، غلامرضا: «پایانی برای قصهنویسی سنتی»، رشت، ویژه نامة ادبی و هنری کاچ، ۱۳۷۲.
ـ مویزانی، الهام: آینهها ، جلد اول، تهران: روشنگران، ۱۳۷۲.
ـ نظریة رمان ، ترجمة حسین پاینده، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴.
منبع : http://www.e-resaneh.com