وضعيت علمى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى (قسمت پنجم و پایانی)
وضعيت علمى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى (قسمت پنجم و پایانی)
مكتب بغداد
دوران غيبت در واقع دوران تكوين اين مكتب علمي بود، به طوري كه پس از آن با گذشت چند دهه به شكوفايي رسيد و در نيمه اول قرن چهارم با حضور عالماني چون شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي به نقطه اوج خود دست يافت.
در عصر غيبت محدثان و فقيهان از نواحي مختلف به اين شهر مهاجرت كردند. شايد نخستين اين افراد عثمانبن سعيد عمروي اولين نائب امام(ع) بود كه پس از رحلت امام عسكري(ع) به بغداد آمد. پس از وي ساير نواب خاصه نيز در بغداد سكني گزيدند. همين امر نوعي مركزيت علمي براي اين شهر پديد آورد. پيشگامان مكتب بغداد را بايد عثمان بن سعيد و پسر وي محمدبن عثمان دانست. در نزد عثمان بن سعيد مسائل بسياري از امام هادي و امام عسكري(ع) بود كه از ايشان شنيده بود. محمد بن عثمان اين مسائل را از پدرش گرفته و همراه با مسائل فقهي كه خود از امام عسكري(ع)، شنيده بود در كتابهايي گردآورد. اين كتابها بنا به خبري كه از نواده وي رسيده و براساس وصيتش به حسين بن روح نوبختي و پس از او به ابوالحسن سمري آخرين نائب امام رسيد 1 . با اين حال هيچ كتاب يا رساله مكتوبي از نائبان خاص امام(ع) ذكر نشده است. شايد عدم اقدام ايشان به تأليف ناشي از تقيه شديد آنها بوده باشد چنان كه پيش از اين درباره حسين بن روح اشاره كرديم. اين در حالي است كه ايشان به نحوي بر نگارش كتابها نظارت و اشراف داشتند و در سنجش صحّت و سقم آنها اقدام ميكردند.
در طيف مهاجران به بغداد نام محدثان بسياري از كوفه را مشاهده ميكنيم؛ مانند ابن عقبه شيباني و علي بن محمد بن زبير قرشي 2 . همچنين كساني از بصره، قم، ري و حتي سمرقند در ميان آنها مشاهده ميشوند. در اين ميان مهاجرت افرادي چون علي بن محمد قزويني كه راوي كتب عياشي بود و اولين كسي بود كه كتابهاي وي را به بغداد آورد 3 و آمدن كليني مؤلف كتاب الكافي در اواخر عمرش به بغداد بسيار حائز اهميت و در تكوين كتب علمي بغداد مؤثر بود.
بدين ترتيب مكتب علمي بغداد تحت تأثير انديشههاي متفاوت عالمان شيعه شكل گرفت. با اين حال گرايشهاي كلامي و مباحث عقلي در حوزه بغداد غلبه داشت. اين امر نيز طبعاً ناشي از محيط خاص بغداد و رويارويي دائم آن با انديشههاي كلامي و برخورد با فرقههاي مختلف بود. متكلمان شيعي بزرگي در عصر غيبت در اين شهر ظهور كردند كه از آن جمله حسن بن موسي نوبختي است. خاندان نوبختي از خاندانهاي معروف بغداد و ايراني نژاد بودند. آنها با پذيرش اسلام به دربار عباسيان راه يافتند و از راه نشر علوم و حكمت خدمات شاياني
كردند. بسياري از افراد اين خاندان در دستگاه خلافت مناصب اداري و ديواني داشتند و چند تن به وزارت رسيدند. حسين بن روح خود از اين خاندان بود.
حسن بن موسي نوبختي (متوفا 310 ق.) متكلم و فيلسوف برجسته شيعه بود كه در مباحث كلامي و فلسفي بر هم قطارانش برتري داشت. همواره عدهاي از مترجمان كتب فلسفي در نزد او گرد ميآمدند. او داراي تصنيفات عديدهاي در كلام و فلسفه بود از آن جمله كتاب الا´راء والديانات بود كه به گفتة شيخ طوسي اين كتاب ناقص ماند و او نتوانست آن را كامل كند 4 . با توجه به تاريخ تأليف كتابهايي كه در اين زمينه نوشته شده، اين كتاب ظاهراً اولين كتاب نوشته شده در اين زمينه است. از كتابهاي ديگر وي كتاب فرق الشيعه است كه در آن به تفصيل درباره اختلاف فرقهها در اسلام بحث كرده است. در ابتدا به فرقههاي غير شيعي چون مُرجئه، جهنيه، معتزله و اهل حديث اشاره ميكند و سپس به بحث درباره فرقههاي شيعي و علل پيدايش آنها ميپردازد. آخرين فرقهاي كه نام ميبرد قائلان به امامت جعفر كذاب است 5 .
او همچنين كتابهاي ديگري داشته به نامهاي توحيد كبير و توحيد صغير، الجامع فيالامامه و كتابهايي در رد بر اصحاب تناسخ و غلات 6 .
شخص ديگري از اين خاندان ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي (متوفا 311 ق.) است كه او نيز از متكلمان مبرز بغداد بود. شيخ طوسي از وي با القاب و عناوين والايي ياد ميكند. او در زمان خود رياست و سرپرستي شيعيان بغداد را داشت و در دربار عباسيان از نفوذ فوقالعادهاي برخوردار بود. شيخ طوسي در الفهرست بيش از سيكتاب از وي نام ميبرد كه اكثراً در مباحث كلامي است و موضوع آنها امامت و ردّ بر ساير فرقههاي شيعي و معتزليان است 7 .
كسان ديگري از خاندان نوبختي در اين عصر ميزيستند كه هر يك در علم و ادب سرآمد بودند از جمله ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت كه كتاب الياقوت را نوشت. اين كتاب قديميترين كتاب كلامي شيعي است كه موجود است و از بهترين كتب كلامي است كه شروح بسياري توسط علما بر آن نوشته شده است. از جمله شرح علامه حلّي (متوفا 726ق.) است به نام انوارالملكوت في شرح الياقوت 8 .
در اين عصر فقيهان بزرگ شيعي در بغداد ميزيستند. از آن جمله محمد بن احمد بن جنيد اسكافي كه درنيمه اول قرن چهارم درگذشت. وي تصنيفات زيادي داشته، ولي بنا به گفتة شيخ طوسي گويا به واسطه اين كه قايل به حجيّت قياس بوده كتابهاي وي مطرود و متروك گشت. از جمله كتابهاي وي دو موسوعه فقهي بوده به نامهاي تهذيب الشيعه لاحكام الشريعه كه حدود 20 جلد و مشتمل بر كليه ابواب فقهي بوده و ديگري المختصر الاحمدي فيالفقه المحمدي بود. نجاشي در رجال خود بالغ بر يكصد كتاب از وي ذكر كرده از جمله سي كتاب در مباحث كلامي 9 .
محمد بن همام بغدادي (متوفا 336 ق.) از ديگر عالمان مكتب بغداد بود. او راوي احاديث بسياري بود. نجاشي از او با تجليل بسيار ياد ميكند و كتابي به نام الانوار في تاريخ الائمه(ع)، از وي نام ميبرد 10 .
مكتب ري
گذشته از محدثان متقدم مكتب ري بايستي از ابن قُبَّه رازي از معدود متكلمان اين شهر نام ببريم. وي ابتدا معتزلي بود و سپس به مذهب تشيع گرويد. او داراي مشي كلامي قوي بود و كتابهاي كلامي استواري در دفاع از تشيع و در امامت نوشت: از جمله كتاب الانصاف و المستثبت فيالامامة. او همچنين كتابهايي در رد زيديه و مخالفان دارد. 12
شيخ صدوق در كمالالدين و تمامالنعمه بحثهاي مفصل وي با يكي از علماي زيديه را آورده است و همچنين جوابهايي را كه او به «ابن بَشار» درباره مسئله غيبت داده در اين كتاب ذكر كرده است. 13
امّا شخصيت برجسته مكتب ري محمدبن يعقوب كليني (متوفا 329ق.) است. او شيخ شيعيان در ري بود و احاديث وي از همه قابل اعتمادتر و مطمئنتر بود. مشايخ او اكثراً محدثان قمي بودند او داراي تأليفات متعددي بود كه مهمترين آنها كتاب الكافي است كه آن را در طي بيست سال نوشت. اين كتاب كه نخستين كتاب از كتب اربعه شيعه است مهمترين موسوعه روايي است كه در عصر غيبت صغري نوشته شد. الكافي از حيث محتوايي داراي سه بخش است: اصول، فروع و روضه. بخش اصول شامل كتاب العقل، كتاب العلم، كتاب التوحيد، كتاب الحجة، كتابالايمان و الكفر، كتاب الدعاء و كتاب فضل القرآن است.
بخش فروع مشتمل بر ابواب فقهي است كه طولانيترين مبحث كتاب است و بخش روضه مشتمل بر رواياتي در ابواب مختلف تاريخي، اخلاقي، سيره و... است. كتاب الكافي مجموعاً حاوي 16199 حديث است. از گفتار كليني در مقدمه كتابش چنين برميآيد كه او اين كتاب را به درخواست يكي از دوستانش نوشته كه از جهالت مردم نسبت به امور ديني و پرداختن به امور دنيوي و فاصله گرفتن از علم و اهل علم شكايت كرده و از وي خواسته بود تا كتابي بنويسد كه در علوم ديني كامل و كافي باشد. كليني كتاب ديگري به نام الرسائل داشت. همچنين كتابي در رد قرامطه نوشت. او اواخر عمرش را در بغداد گذرانيد و در سال 329ق. در بغداد درگذشت. 14
عليبن محمد بن ابراهيم رازي كليني معروف به علاّن كه دايي شيخ كليني بود كتابي دربارة امام مهدي(ع) نوشته بود، به نام اخبار القائم، گويا وي در عصر غيبت روابط نزديكي با ناحيه مقدسه داشت. 15
مكتب خراسان و شرق
از عالمان نيشابوري در اين عصر داوود بن ابيزبير نيشابوري از اصحاب امام عسكري(ع) بود كه صاحب كتابهايي نيز بود. يكي از متكلمان بزرگ شيعي در نيشابور ابن عبدك جرجاني بود كه از گرگان به نيشابور آمد و راوي احاديث ابن بابويه بود و در مذهب كلامي به شيوه متكلمان بغداد بود و تصنيفاتي از جمله تفسيرالقرآن داشت. 17
شهر سمرقند نيز در اين عصر از پايگاههاي علمي شيعه بود. مكتب علمي اين شهر را بايد مرهون فعاليتهاي علمي محمد بن مسعود عياشي دانست. او از بزرگترين عالمان شيعه در اين ناحيه بود كه از مذهب تسنن به تشيع گرويده بود. استادان وي گروهي از محدثان بغداد و قم و كوفه بودند مانند ابن فضال، طيالسي، حسين بن عبيدالله قمي و كسان ديگر. وي شاگردان بسياري داشت و خانه او در سمرقند مجلس درس او بود و همواره اهل علم براي استنساخ و قرائت و يا تصحيح و مقابله بر كتابها آنجا حاضر ميشدند. از جمله شاگردان او ابوعمرو كشّي صاحب كتاب رجال و حيدربن محمدبن نعيم بودند. 18
از ميان تأليفات متعددي كه براي او ذكر شده فقط تفسير قرآن وي به دست رسيده است كه البته كامل نيست و تنها بخشي كه شامل تفسير آيات تا آخر سوره كهف است باقي مانده است. 19
از ديگر چهرههاي شاخص مكتب سمرقند حسين بن اشكيب سمرقندي بود. وي از اصحاب امام عسكري(ع) و ظاهراً در مكتب قم تحصيل كرده بود. او فقيهي متكلم بود و كتابهايي در ردّ زيديه و مخالفان داشت. وي در اواخر قرن سوم درگذشت. 20
عياشي و حسين اشكيب كساني بودند كه مكتب سمرقند را بارور ساختند. شاگردان آنها در طي دوران غيبت طليعهداران مكتب علمي شيعه در اين شهر بودند از ميان اين افراد بايد به حيدر بن محمدبن نعيم سمرقندي، نزديكترين شاگرد عياشي، اشاره كنيم. شيخ طوسي در رجال خود ميگويد كه وي كليه مصنفات و اصول شيعه را از ابن وليد قمي و ابن ادريس قمي و ابن قولويه روايت مينمود و همچنين تمام
مصنفات عياشي را از طريق كشّي روايت ميكرد. 21 شيخ طوسي همچنين در الفهرست ميگويد:
او هزار كتاب از كتابهاي شيعه را به قرائت و اجازه روايت ميكرد و با محمدبن مسعود (عياشي) در روايات بسياري شريك است.و سپس كتابهاي وي را نام ميبرد. 22
شاگرد ديگر عياشي كه از عالمان مبرّز مكتب سمرقند است ابو عمرو كشّي، نويسنده كتاب رجال معروف، است كه يكي از قديميترين و معتبرترين كتب رجالي است كه به دست ما رسيده است. 23
تأليفات و تصنيفات
محدوديت زماني و مكاني نائبان خاص و همچنين مشكلات سياسي و فشارهايي كه از جانب دستگاه حكومتي بر آنها اعمال ميشد بر اين مشكلات ميافزود. از اين رو فقيهان و محدثان شيعه به ضرورت اين امر پي بردند كه بايستي علوم اهل بيت(ع) به صورت مدوّن
درآيد و در اختيار مردم قرار گيرد تا پاسخگوي مسائل و رفع كننده مشكلات آنها باشد. در همين حال تقاضا براي ارائه چنين كتابهايي از طرف مردم و طالبان علم زياد بود به طوري كه برخي از معتبرترين كتابهاي نوشته شده در اين عصر به واسطه درخواست كساني بود كه درگير چنين مشكلاتي بودند و براي رفع آنها به فقيهان و محدثان رجوع ميكردند. نمونه بارز اين كتابها الكافي كليني است كه شايد مهمترين كتابي باشد كه در اين عصر به رشته تحرير در آمد. كليني در مقدمه كتابش كه در واقع پاسخ كسي است كه از وي درخواست نگارش چنين كتابي را داشت، به اين امر تصريح ميكند. او خطاب به اين شخص ميگويد:
و يادآور شدي كه مطالبي برايت مشكل شده كه به واسطه اختلاف روايات وارده در آنها حقيقت آنها را نميفهمي و دانستهاي كه اختلاف روايات مربوط به اختلاف علل و اسباب آن است و... گفتي اگر چنين كتابي باشد اميدوارم خداي تعالي به وسيله آن و به ياري و توفيق خود، برادران و هم مذهبان ما را اصلاح كند و هدايتشان كند... خدا را شكر كه تأليف كتابي را كه خواسته بودي ميسّر كرد. اميدوارم چنانكه خواستي باشد...
از گفتار كليني برميآيد عدم وجود عالمان فرهيخته و قابل اعتماد، تشتّت و اختلاف در آراي فقهي و روايات مربوط به آن كه مردم را دچار پريشاني ساخته و درك و فهم مسائل را براي آنها مشكل ميساخت، معضل اساسي در اين زمان بود. در حقيقت اين مشكل عمومي بود كه در اكثر نواحي شيعيان با آن روبرو بودند. در مراكز علمي چون قم و كوفه يا بغداد كه محدثان و فقيهان حضور داشتند اين مشكلات رفع ميشد ولي در شهرهاي ديگر چنانكه از گفته اين شخص برميآيد چنين عالماني نبودند مانند همين مشكل را شيخ صدوق پس از غيبت صغري بيان ميكند. وي در آغاز كتاب من لايحضره الفقيه اظهار ميدارد كه در ماوراءالنهر با يكي از سادات شيعي برخورد داشت و او از وي خواست تا كتابي بنويسد كه مرجع و معتمد او باشد. 24
درك اين امور عالمان شيعه را برآن ميداشت تا به تأليف كتابهايي بپردازند كه اين مشكلات را رفع كند.
مسئله غيبت، خود مشكل عقيدتي اساسي بود كه شيعيان را دچار حيرت و سرگشتگي كرده بود. در واقع يك علت اين امر اين بود كه مدتها عالمان شيعه با پيروان ساير فرق شيعي كه معتقد به امام غائب بودند ـ نظير اسماعيليه، فطحيه و واقفيه ـ مخالفت ميكردند و اينك خود بدان اقرار مينمودند. اين مسئله به قدري حساس و خطير بود كه طيف وسيعي از تأليفات در زمان غيبت را به خود اختصاص داد، به طوري كه كتابهاي متعددي در زمينه تبيين مسئله غيبت و رفع
شبهات پيرامون آن و ردّ اقوال ساير فرقهها، نوشته شد، اين كتابها عمدتاً تحت عنوان كلي كتاب الغيبه و الغيبة و الحيرة و يا عناويني مشابه تأليف ميشد كه خود اشاره به وضعيت حيرتزدگي و سردرگمي مردم دارد. ابنبابويه قمي در ابتداي كتاب خود الامامة و التبصرة من الحيرة ـ كه يكي از بهترين مصاديق اين كتابهاست ـ صراحتاً اين امر را بيان ميكند و ميگويد:
ديدم امر غيبت بسياري از كساني را كه پيمان ديني آنها درست است و بر دين الهي ثابت قدماند بودند و خشيت آنها به درگاه خدا آشكار است، به حيرت واداشته و اين دوران بر آنها طولاني شده، به طوري كه وحشتي بر آنها داخل شده و اخبار وارده و آثار مختلف آنها را به تفكّر واداشته است... لذا من اخباري را گرد آوردم كه پرده از اين حيرت بردارد و اندوه را برطرف سازد و دربارة عدد خبر دهد و وحشت طول دوران غيبت را به اُنس بدل كند... 25
مشابه همين گفتار را شيخ صدوق در آغاز غيبت كبري بيان ميكند و علت تأليف كتاب كمالالدين و تمام النعمة را همين امور برميشمرد. 26
به هر حال كتابهاي متعددي در اين زمينه در عصر غيبت صغري نوشته شد كه مهمترين آنها كتاب الغيبة والحيرة حميري قمي، كتاب الغيبة و كشف الحيرة سلامة بن محمد اَزوني، كتاب الغيبة شلمغاني و الامامة و التبصرة من الحيرة ابن بابويه هستند.
با توجه به علل مذكور و پارهاي عوامل ديگر كه همواره در تأليف كتابها نقش داشته، كتابهاي بسياري در اين عصر به رشته تحرير درآمد. برخي از گزارشها حاكي از اين است كه در مواردي، نوعي نظارت و اشراف بر نگارش كتابها اعمال ميشد. اين امر گاه از سوي نائبان خاص امام(ع) بود و بدين وسيله تأييد ضمني بر صحت مطالب كتاب پديد ميآمد. شيخ طوسي از قول يك راوي نقل ميكند كه گفت:
وقتي كه درباره كتاب التكليف ـ نوشته شلمغاني ـ صحبت ميكرديم و گمان ميكرديم كه اسناد آن عالي است... شنيدم كه محمدبن احمد زكوزي ميگفت: ابن ابي عزاقر در تأليف كتاب التكليف كاري نكرده است او فقط ابواب آن را مرتب ميساخت سپس نزد شيخ ابوالقاسم حسين بن روح ميبرد و به وي نشان ميداد و او موارد آن را حك و اصلاح ميكرد و پس از آن، براي ما نقل ميكرد و به امر حسين بن روح دستور ميداد تا از روي آن بنويسيم. 27
در پارهاي ديگر اجماع فقيهان و عالمان ملاك تعيين صحت كتاب بود، از آن جمله قضيه كتاب التأديب است كه حسين بن روح آن را به نزد علماي قم فرستاد و از آنها خواست تا كتاب را بررسي كنند و ببينند آيا چيزي بر خلاف نظر آنها دارد؟ فقيهان قم پس از مطالعه كتاب نوشتند تمام مسائل آن صحيح است به جز يك مسئله كه آن را ذكر كردند. 28
تحوّل جديدي كه در عصر غيبت در روند تأليفات شيعه پديد آمد فزوني تأليفات مجموعهاي بود. بيشتر كتابهايي كه تا اين زمان نوشته ميشد. به صورت تكنگاري بود؛ يعني كتاب دربارة يك موضوع خاص فقهي، عقيدتي، تاريخي و يا... نوشته ميشد از اين قبيل كتابها ميتوان به انبوه تأليفات فقهي كه تحت عناوين كتاب الصلاة، كتاب الصوم، كتاب الحج و... نوشته ميشد و يا كتابهاي تاريخي؛ مانند مقتلها و تاريخ جنگها اشاره كرد. در كليه موضوعات كتابهايي اين چنيني تأليف ميشد. نگارش به اين شيوه در عصر غيبت نيز رايج بود و بخش عمده كتابهايي كه نوشته شد به اين شيوه بودند. امّا تأليفات مجموعهاي به نحو چشمگيري فزوني يافت در اين شيوه بر خلاف شيوه تكنگاري مطالب كتاب صرفاً پيرامون يك موضوع خاص فقهي يا يك رويداد تاريخي و به طور خلاصه يك بحث خاص
جزيي نبود، بلكه در قالب يك عنوان و موضوع كلي به طرح مباحث گوناگوني پرداخته ميشد. اولين كتابهايي كه به اين شيوه در اين عصر نوشته شد موسوعههاي فقهي بود كه شايد اولين آنها كتاب الرحمة سعدبن عبدالله قمي بود. اين كتاب شامل چند باب فقهي در طهارت و صلاة و زكاة، روزه و حج بود. 29 و به گفته شيخ صدوق از كتابهاي فقهي مرجع بوده كه فقها بدان اعتماد ميكردند. 30
كتاب الجامع نوشته محمدبن علي بن محبوب اشعري قمي نيز همانند كتاب الرحمة همين ابواب فقهي را شامل ميشد او كتاب ديگري به نام الضياء والنور نوشته كه شامل احكام مربوط به نكاح و طلاق و رضاع، حدود و ديات و... ميشد. 31
بزرگترين و جامعترين موسوعههاي فقهي كه در اين عصر نگارش يافت كتابهاي ابن جُنيد بغدادي بود. وي دو موسوعه بزرگ فقهي داشت. نخستين آنها كتاب تهذيب الشيعة لاحكام الشريعة بود كه حدود بيست جلد و شامل كليه ابواب فقهي بود و براساس ترتيب فقها مرتب شده بود. كتاب ديگر او المختصر الاحمدي للفقه المحمدي بود كه آن نيز در ابواب فقهي بود. 32
همزمان با موسوعههاي فقهي، كتابهاي موسوعهاي ديگر نيز نوشته شد كه موضوع آنها فقط احكام و فقه نبود بلكه مباحثي در اعتقادات، تاريخ، آداب و سنن و... و گاه مباحث كلامي را در بر ميگرفت. از نخستين كتابهايي كه به اين شيوه نگاشته شد كتاب نوادر الحكمة محمد بن احمد بن يحيي قمي بود. اين كتاب شاملبيستوسهباببودكهعلاوه بر ابواب فقهي، ابوابي در توحيد، تاريخ انبيا و مناقب نيز داشت. 33 از همين قبيلميتوانبهكتاب المحاسن برقي اشاره كرد كه ابواب مختلف اخلاقي و آداب و سنن را نيز دربر دارد. 34
نگارش مجموعهاي از كتابهاي موسوعهاي در اين عصر رواج داشت. اين كتابها به نام النوادر خوانده ميشد و كتابهاي جُنگ مانندي بود كه نام تعدادي از آنها ذكر شده است. 35
كاملترين و شايد آخرين كتابي كه از اين دست تأليفات، نگارش يافت، كتاب الكافي كليني است. اين كتاب كه موسوعهاي روايي است در يك تقسيمبندي كلي به سه بخش كاملاً تفكيك شده از حيث موضوع تقسيم ميگردد. بخش اصول، فروع و روضه كه هر يك از اين بخشها مشتمل بر ابواب متعدد و مختلفي است. بخش اصول پيرامون اعتقادات و اصول عقايد است و در توحيد و نبوت و امامت و ساير امور اعتقادي بحث ميكند. بخش فروع شامل ابواب فقهي است و بخش سوم يا كتاب الروضه خود بصورت جُنگي از روايات ارزنده در مسائل اخلاقي و آداب و سنن و پارهاي مسائل ديگر ميباشد. 36
بررسيموضوعيكتابهاينوشتهشدهدراينعصر خود بحثي گسترده است كه خارج از گفتار ماست.
پي نوشت ها:
1. النجاشي، كتاب الرجال، ص 267.
2. الطوسي، الفهرست، ص 121.
3. النوبختي، حسن بن موسي، فرقالشيعه، مطبعة الحيدريه، نجف، 1355ق.
4. الطوسي، همان، ص 121.
5. ر.ك. النجاشي، همان، ص 96؛ الطوسي، همان، ص31.
6. ر.ك: دواني، علي، مفاخر اسلام، اميركبير، 1370 ش، ج2، ص288.
7. ر.ك. النجاشي، همان، ص 388؛ الطوسي، همان ص 392؛ الخويي، معجم رجال الحديث، ص 15 و 336.
8. الطوسي، همان، ص 402 ؛ النجاشي، همان، ص379.
9. النجاشي، همان، ص 185.
10. الطوسي، همان، ص 414.
11. ر.ك: النجاشي، همان، ص 265.
12. ر.ك: الكليني، محمدبن يعقوب، الكافي، ترجمه مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت؛ الطوسي، همان، ص 394.
13. التفرشي، نقدالرجال، ج3، ص291.
14. دواني، مفاخر اسلام، ج 1، ص 161.
15. الطوسي، همان، ص 183.
16. همان، ص 548.
17. النجاشي، همان، ص 354.
18. العياشي، محمدبن مسعود، تفسيرالقرآن، مؤسسه الاعلمي، بيروت، 1411ق.
19. التفرشي، همان، ج2، ص79.
20. الطوسي، الرجال، ص 463.
21. همو، الفهرست، ص 166
22. ر.ك: الطوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفةالرجال المعروف برجال الكشي، دانشگاه مشهد، 1348 ش.
23. ر.ك: الكليني، همان، ج1، مقدمه مؤلف.
24. ر.ك: ابن بابويه (شيخ صدوق)، من لايحضره الفقيه، مقدمه مؤلف.
25. ر.ك: همو، الامامة والتبصرة من الحيرة، ص 142.
26. همو، كمالالدين و تمام النعمة، ص 2.
27. الطوسي، الغيبة، ص 239.
28. همان، ص 240.
29. همو، الفهرست، ص 215.
30. ر.ك: ابنبابويه (شيخ صدوق)، من لا يحضرهالفقيه، مقدمه مؤلف.
31. الطوسي، الفهرست، ص 411.
32. همان، ص 392.
33. همان، ص 409.
34. ر.ك: البرقي، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، المجمع العلمي لاهل البيت(ع)، قم، 1416 ق.
35. ر.ك: الطوسي الفهرست، ص 62 و 64 و 70.
36. ر.ك: الكليني، همان.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}