نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)

 
پسرکی برای شست‌و‌شوی خود به رودخانه رفته بود که ناگهان احساس کرد با غرق شدن فاصله‌ای ندارد. در همین هنگام چشم پسرک به رهگذری افتاد که در ساحل بود و از او کمک خواست. امّا رهگذر به‌جای کمک مشغول موعظه شد و او را به‌خاطر بی‌فکری و بی‌احتیاطی‌اش نکوهش کرد.
پسرک فریاد کشید: «فعلاً از غرق شدن نجاتم بده، بعداً هرچه خواستی نصیحتم کن.»
این حکایت هشدار به آن‌هایی است که رفتارشان بهانه به‌دست دیگران می‌دهد تا با آنان به نامهربانی برخورد کنند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانه‌های مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمه‌ی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.