وجوه تمايز انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلاب هاي بزرگ جهان


بررسي ويژگي هاي منحصر به فرد انقلاب اسلامي ، وجوه تمايز انقلاب اسلامي با ساير انقلاب هاي بزرگ جهان ، نظير انقلابهاي فرانسه و روسيه

نويسندگان ، تحليلگران و کارشناسان جهان ، طي سالهاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ، اين انقلاب را با انقلاب 1789 فرانسه وانقلاب 1917 روسيه مقايسه کردند. حقيقت نيز اين است که در ميان رويدادهاي بزرگ اجتماعي و سياسي کشورهاي جهان ، انقلابهاي فرانسه ، روسيه و ايران ، شاخص ترين آنها محسوب مي شوند. انقلابهاي فرانسه و روسيه ، جايگاه خود را در تاريخ يافته اند و ارزشهاي بالقوه اين دو رويداد بزرگ ، هرگز انکار نشده است . مردم فرانسه در سال 1789 وروسها در سال 1917 شاهد جا به جايي قدرت در کشورشان بودند . اما آنچه در اين دو کشور روي داد ، از نظر گستردگي دامنه مبارزات انقلابي و حضورتوده هاي مردم در آنها ، هرگز با انقلاب اسلامي و حضور ميليوني مردم ايران در روند پيروزي انقلاب ، قابل مقايسه نيست . اما در حال حاضر ضروري است که به مهمترين و منحصر به فرد ترين ويژگي انقلاب 1979 مردم ايران ، يعني ماهيت اسلامي آن ، بپردازيم .
اکنون که سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي گذرد ، روشن شده است که درونمايه اسلامي انقلاب و حمايت هاي مردم از آن ، دليل اصلي ماندگاري و بالندگي انقلاب در سي سال اخير بوده است . اما در زمان اوجگيري مبارزات مردم ايران عليه نظام وابسته سلطنتي و حتي در سالهاي اول پيروزي انقلاب ، تحليلگران شرق و غرب ، هويت اسلامي انقلاب را " پاشنه آشيل " انقلاب مي دانستند و به همين دليل ادعا مي کردند که نظام انقلابي ايران در صورت پافشاري بر حفظ ماهيت اسلامي خود ، يا فرو خواهد پاشيد يا از درون ، دچار استحاله خواهد شد تا به پندار غربي ها ، تحت جبر زمان ، روح اسلامي خود را کنار بگذارد و جامه ي ليبرال دموکراسي غرب را بر قامت انقلاب بپوشاند.
بر مبناي همين تصور باطل ، تلاشهاي تبليغاتي و تهاجم سياسي درغرب جغرافيائي و شرق ايدیولوژيک آغاز شد تا از همان اوان پيروزي انقلاب ، اين دروغ بزرگ را القا کنند که اسلام و جمهوري ، دو مقوله متفاوت هستند و نمي توان آنها را ، توامان ، در يک ساختار حکومتي ارائه کرد .
ماهيت اسلامي انقلاب مردم ايران ، که بيگانگان مي کوشيدند آن را نقطه ضعف انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران جلوه دهند ، در عمل به نقطه قوت انقلاب و نظام و راز ماندگاري آن تبديل شد . انقلاب نه تنها از ايدیولوژي اسلامي خود فاصله نگرفت ، بلکه با رهبري امام خميني ( ره ) ، اسلام به عنوان ستون و پايه اصلي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران ، راه پيشرفت و انکشاف کشور و جبران عقب ماندگي هاي تاريخي گذشته را فراهم کرد . بر اين اساس ، ايدیولوژي اسلامي انقلاب مردم ايران ، آن را از ساير انقلاب هاي بزرگ جهان متمايز مي سازد . وجه تمايز بارز ديگر انقلاب اسلامي ، آشکار ساختن ظرفيتهاي بي کران ايدیولوژي اسلامي ، براي استقرار نظام مردمسالاري ديني در ايران است .
تلاش غرب براي تلقين ادعاي ناممکن بودن تلفيق دين و دموکراسي ، قدمتي همتاي تاريخ حيات انقلاب اسلامي دارد . درمقطع پيروزي انقلاب اسلامي ايران به ويژه در ماههاي اپریل و مارچ سال 1979 ، روشن بود که مردم ايران خواهان استقرار نظام جمهوري بر مبناي اصول و قوانين الهي اسلام هستند . اما در جهان دو قطبي 30 سال پيش ، بعضي از گروهها و محافل سياسي داخلي ايران ، تحت تاثير گرايشهاي چپ و راست ، با برقراري نظام جمهوري اسلامي در ايران مخالف بودند .
حتي گروههايي که منکر هويت اسلامي مبارزات و انقلاب پيروزمند مردم ايران نبودند ، از برپائي " جمهوري دموکراتيک اسلامي " سخن مي گفتند . اما امام خميني ( ره ) با دور انديشي شگرف خود ، مي دانستند که افزودن هرگونه پسوند يا پيشوندي بر جمهوري اسلامي ايران ، به منزله کارگذاردن خشت کجي است که مبناي نظام را به اعوجاج خواهد کشيد و انقلاب اسلامي را ، از رشد و بالندگي دربستر " نه شرقي و نه غربي " منحرف خواهد ساخت.
از ديدگاه امام خميني ( ره ) ، شعارهاي اصلي انقلاب ، خط قرمزي بود که هرگز نبايد نقض مي شد .
يکي ديگر از اين خطوط قرمز ، حق حاکميت مردم ايران بر سرنوشتشان بود که از جمله وجوه تمايز انقلاب اسلامي با ساير انقلابهاي بزرگ جهان نيز به شمار مي رود . نقش بارز مردم ايران در سرنوشت کشور ، در دوران بعد از پيروزي انقلاب بسيار زود آشکار شد و برگزاري همه پرسي مارچ 1979 براي تعيين نوع حکومت دلخواه مردم ايران ، نشان داد که انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلابهاي جهان ، به طور کلي ، از جنس متفاوتي است .
برگزاري همه پرسي مارچ سال 1979 نه تنها در تاريخ ايران ، بلکه در تاريخ ساير انقلاب هاي جهان نيز ، رويدادي يگانه و بي نظير است . هدف ما مقايسه تطبيقي انقلابهاي بزرگ جهان با انقلاب اسلامي نيست ، زيرا ويژگي هاي منحصر به فرد و جايگاه جهاني انقلاب اسلامي ، پس از سه دهه ، براي آزاد انديشان و ناظران مستقل ، واقعيتي روشن واثبات شده است.
هدف ما بازگوئي اين واقعيت تاريخي است که همه پرسي سال 1979 کمتر از دو ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران برگزار شد و اکثريت مردم ايران ، يعني 2/98 درصد از شرکت کنندگان درهمه پرسي ، خواستار برقراري نظام جمهوري اسلامي در ايران شدند .
حال آنکه در تاريخ ، هيچ حاکميت برآمده از يک انقلاب فراگير و مردمي را نمي توان يافت که پس از پيروزي و سرنگون کردن نظم کهن ، خواستار نظر ملت در مورد شکل و ساختار نظام جديد شده باشد . تجربه ي انقلابها ، به ويژه انقلابهاي فرانسه و روسيه ، نشان مي دهد که انقلاب ها معمولا با اتکا به ياري مردم ، البته در سطوح مختلف ، به پيروزي رسيده اند .
زماني که سکانداران انقلاب ، يا حاکمان جديد کشور ، از شانه هاي مردم به زير آمده و در قصرهای دولتي مستقر شده اند ، دلنگراني و دغدغه اصلي آنان ، حفظ قدرت و اريکه ي حکومت بوده است . هرگز در تاريخ هيچ انقلابي ، به استثناي انقلاب اسلامي مردم ايران ، مشاهده نشده است که انقلابيون سابق و صاحبان کنوني قدرت ، ديدگاههاي توده ي مردم را در تعيين نوع حکومت در نظرگرفته باشند . اما انقلاب اسلامي و جايگاه والاي مردم از ديدگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ، واجد چنين خصيصه اي بود و همين ويژگي ، يکي از وجوه تمايز بارز انقلاب اسلامي با انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه است .
حرکت توده هاي مردم براي براندازي نظم کهنه و پي افکندن نظم نوين ، که انقلاب خوانده مي شود ، از دو جنبه ي ميزان حضور مردم در عرصه ي مبارزات انقلابي و قدرت و استحکام حاکميتي که هدف خشم انقلابي ملت قرار گرفته ، قابل ارزيابي است . بررسي اوضاع سياسي اجتماعي فرانسه در سال 1789 ، روسيه در سال 1917 و ايران در سال 1979 ، تفاوت ها يا تمايزات ديگر انقلاب اسلامي با انقلابهاي يادشده را آشکار مي سازد . دولت هاي فرانسه و روسيه در آستانه وقوع انقلاب در اين دو کشور ، از نظر اقتصادي در مرحله ي ورشکستگي کامل قرار داشتند . حکومت هاي پاريس و مسکو ، به دليل شکستهاي پياپي در جنگ هاي متعدد ، از نظر توان نظامي نيز در وضعيتي بسيار ضعيف و متزلزل به سر مي بردند . در فرانسه سال 1789 حکومت حتي قادر به تامين نان مصرف مردم نبود . در روسيه نيز حکومت " رومانف " ها در ورطه ي جنگ جهاني اول گرفتار شده بود و دوران بي ثباتي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي را پشت سر مي گذاشت .
اين هر دو حکومت ، از کمترين حمايت خارجي برخوردار نبودند و به همين دليل آسيب پذيرتر از هرزمان ديگر به نظر مي رسيدند . با توجه به اين مسائل ، سرنگوني امپراطوري هاي فرانسه و روسيه در جريان انقلابهاي اين دو کشور ، به دشواري اوجگيري انقلاب اسلامي و سرنگوني حکومت سلطنتي در ايران نبود . زيرا در ايران سال 1979 ، اوضاع به کلي با وضعيت فرانسه و روسيه درآستانه انقلاب ، متفاوت بود . نظام سلطنتي ايران در دهه 1970 به دليل افزايش سريع و غيرمنتظره نفت ، از نظر ذخاير ارزي و توانايي مالي ، در مطلوب ترين شرايط اقتصادي تاريخ حکومت پهلوي قرار داشت . علاوه بر اين ايران در دوران رژيم پادشاهي ، يکي از دو پايه ي اصلي ديپلماسي امريکا درخليج فارس و خاورميانه بود و به همين دليل ، دولت وقت امريکا و متحدان اروپائي قصر سفيد ، با تمام توان خود از رژيم شاه حمايت مي کردند.
اقتدار ظاهري رژيم شاه به درجه اي رسيده بود که غرب از ايران با عبارت " جزيره ثبات " ياد مي کرد . طبعا مبارزه براي براندازي حکومتي وابسته که در اوج قدرت قرار داشت و از حمايت همه جانبه ي دولتهاي غربي هم برخوردار بود ، بسيار دشوارتر از آن بود که فرانسويان و روسها ، دهها سال پيش ، تجربه کرده بودند . اما حضور ميليوني مردم ايران در مبارزات انقلابي در سراسر کشور ، پيروزي انقلاب ، يعني اين واقعه بزرگ به ظاهر ناممکن را ، ممکن ساخت و رژيم قدرتمند شاه را سرنگون کرد که اين نيز ، يکي از وجوه تمايز انقلاب اسلامي با انقلابهای دیگر است.
منبع: دستاوردهای انقلاب