حقايقى درباره يهوديت
حقايقى درباره يهوديت
مترجم: عبدالحسين ابراهيمى(2)
انگيزه بحث
چگونه نظريهپردازان يهود مىتوانند قومشان را با افكار خود ـ علىرغم سطحى و مبهم بودن ادلّه آن ـ قانع كنند؟من از پيش اعلام مىكنم كه هدف آنان نمىتواند گمراهسازى باشد؛ چون اين نيرنگ جز در ابلهان نمىگيرد و اين افراد در يهوديت، اندك هستند. اما اگر خداوند توفيق داد، هدف و انديشهاى را كه سالها مرا به خود مشغول ساخته است، محقق مىسازم... و اگر موفق نشدم، همگان را به بحث و تحقيق فرا مىخوانم، تا اين جهان را از گروه متعصّبى كه با ثروت و عقايد خود، سيطره پيدا كردهاند، رهايى بخشيم و به جامعهاى انسانى دست يابيم كه در آن يهودى، مسيحى و مسلمان در صلح و صفا در كنار هم زندگى كنند و اين هدف الهى از خلقت، تحقق يابد كه: «يا اَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعوُبا و قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ اَكْرمَكُمْ عِنْدَ الله ِأَتْقيكُمْ» (حجرات: 13)از اينرو، خداوند نيز در صدد تحقق اين هدف است.
كلياتى درباره يهوديت
1. بررسى كتاب مقدّس
عهد عتيق(3)
عهد عتيق، در بين يهوديان به تورات معروف است. تورات واژهاى عبرى به معناى قانون است. همچنين گفته مىشود واژه «تورات»(4) برگرفته از «ثورات» يا دورههاى تاريخى ملازم با زندگى بنىاسرائيل در گذشته است.تورات داراى 39 سفر است كه به سه بخش تقسيم مىشود:
1. قانون: اين بخش، اسفار پنجگانه موسى عليهالسلام را در بر مىگيرد كه عبارتند از: سفر پيدايش، خروج، لاويان، اعداد، و تثنيه. اين بخش در سال 1500 ق.م. نوشته شده است.
2. انبياء: شامل سفر يوشع بن نون، داوران، كتاب اول سموئيل، كتاب دوم سموئيل، كتاب اول پادشاهان، كتاب دوم پادشاهان و انبياء (اشعياء، ارمياء، حزقيال و پيامبران دوازدهگانه) مىباشد.
3. مكتوبات: عبارتند از: مزامير، امثال، ايوب، غزل سليمان، جامعه راعوث، مراثى، استر، و باقى اسفار.
شايان ذكر است كه «ملاكى» جزو آخرين نويسندگان عهد عتيق است و آخرين سفر عهد عتيق را به خود اختصاص داده كه «سفر ملاكى» ناميده مىشود. اين امر مربوط به حدود سال 400 ق.م. مىباشد، ولى براى اولين بار در سال 1494 م در ميلان به چاپ رسيده است.
اساسا زبان اصلى تورات، عبرى و زبان اصلى عهد جديد، يونانى بوده است. كتاب مقدّس به تعداد زيادى از زبانهاى جديد و قديم دنيا ترجمه شده است كه ما با ذكر مهمترين آنها، به شرح تعدادى از اين ترجمهها مىپردازيم: ترجمه سبعينيه (ترجمه هفتادى)، سريانى، مصرى، حبشى، قبطى، لاتينى، عربى قديم و عربى جديد.
1. ترجمه سبعينيه: عهد عتيق در سال 280 ق.م. از عبرى به يونانى ترجمه شد و از آن نظر كه تعداد مترجمان آن هفتاد نفر بودند، ترجمه هفتادى ناميده شد.
2. ترجمه سريانى: پس از گسترش معابد سريانى، عهد عتيق از عبرى به سريانى و عهد جديد از يونانى به اين زبان ترجمه شد.
3. ترجمه حبشى: ترجمه كتاب مقدس از يونانى به حبشى توسط 9 تن از قدّيسانى كه از سوريه آمده بودند، صورت گرفت.
4. ترجمه عربى قديم: اين ترجمه پس از فتح اسپانيا توسط اعراب، حدود سال 746 م صورت پذيرفت.
5. ترجمه عربى جديد: پس از فراخوان علماى كليساى شرق براى ضبط و بازنگرى در ترجمه كتاب مقدّس، كشيش عالى اسميت در سال 1820 م اين كار را آغاز و پس از مرگش، كرنيلوس وان ديك امريكايى اقدام به تكميل ترجمه او كرد. اين ترجمه در 23 اوت 1864 م به پايان رسيد و با همكارى شيخ ناصيف اليازجى و شيخ يوسف الاسيرالازهرى در تصحيح و تطبيق ترجمه با اصل، براى اولين بار در سال 1887 م به چاپ رسيد.
2.خاندان و تبارنامه يهود(5)
3. پراكندگى جغرافيايى اسباط يهود(9)
4. اعياد يهود
اعياد يهود عبارتند از:
1. روز شنبه: چون خداوند در شش روز دنيا را آفريد و در روز هفتم به استراحت پرداخت، و به دليل آنكه يهود برگزيده خداست، بنابراين، استراحت آنان به دليل استراحت خداوند است. عيد روز شنبه، داراى مراسم و مناسك خاصى است كه خداوند پاىبندى به آنها را خواستار شده و نسبت به حفظ اين روز تأكيد نموده است. «... سبتهاى مرا نگاه داريد. ...» (خروج 31:13)(10)
2. عيد فصح يا روز خروج: اين عيد، اولين عيد سالانه يهود است. در اين روز، يهود روزگار بردگى خود در برابر مصريان و رنج و عذاب آن دوران را يادآورى مىكند و براى فراموش نكردن آن دوره، خداوند به آنان امر كرد تا همانند روزهاى خروج از مصر، نان فطير بخورند. «... هفت روز نان فطير، چنانكه تو را امر فرمودم، در وقت معيّنى در ماه ابيب بخور؛ زيرا در ماه ابيب از مصر بيرون آمدى.» (خروج 34:18)
3. عيد هفتهها: اين جشن، پنجاه روز بعد از دومين روز عيد فصح برگزار مىشود. يكى از آداب آن اين است كه بايد اين مراسم در سرزمين يهودا(11) برگزار شود؛ جايى كه منظور يهود از آن، «فلسطين» امروزى است.
4. روز كيپور: در اين عيد، به دليل ياد بود نزول رحمت خداوند بر آنان، به مدت هفت روز در صحرا ساكن مىشوند.
5. روز كفّاره: اين عيد، روز دهم اكتبر است و يهوديان براى كفّاره گناهان خود، در اين روز قربانى مىكنند. يهود اعياد ديگرى نيز دارد؛ از جمله مىتوان «سبْت زمين»، «سال يوبيل» و اول هر ماه را نام برد.
5. فرقههاى يهود(12)
1. محافظهكاران يا بنيادگرايان: آنان پيروان شريعت و پايبند به كامل بودن آن و اصول مراسم آن هستند.
2. ظاهرگرايان: گروهى كه آيين و عبادات را بپا مىدارند، بدون اينكه براى محتوا اهميتى قايل شوند.
3. مماشاتكنندگان: گروهى كه با ظاهرگرايانومحافظهكارانمماشاتمىكنند.
4. استقلالطلبان: گروهى كه مراسم و آيين عبادى را بپا نمىدارند و به تعاليم شريعت توجهى نمىكنند.
1. فريسيان: يا عزلتطلبان، پارسايان، برگزيدگان يا خاصّان كه علىرغم آنكه همه اعضايشان از عامّه مردم هستند، خود را در پارسايى و برترى بر ديگر فرقهها، بىهمتا مىدانند. آنان مدعىاند كه شهرتى نيك دارند و علم دين مختصّ آنان است و همچنين ثواب و عقاب، در روح و جسم انسان اثر گذاشته، تا زندگى پس از مرگ ادامه دارد. اين فرقه با فرقه صدّوقيان، كه پس از بازگشت يهود از جلاى بابل شكل گرفت، به مخالفت برخاست و در اين بين، با جليليان پيمان بست. جليليان در عهد الكساندرا، همسر يونياس، در حدود سال 78 ق.م. با تقويت و تثبيت خود، موقعيت خوبى به دست آورده، در نتيجه امور دين را در دست گرفته بودند.فريسيان همچنين به تدوين اسفار شفاهى مبادرت ورزيدند و پس از ويرانى قدس، حدود سال 70 م بر شهر «يمنيا»(14) تسلط يافته، آنجا را به مركز مهمى براى مطالعات تلمودى تبديل كردند. با وجود آنكه اين فرقه ادعاى پارسايى، برترى و معرفت داشت، اين امر مانع اعمال پست و بدخلقى آنان نمىشد. همين امر سبب شد كه يحياى تعميددهنده، آنان را «افعىزادگان» توصيف كند و با وجود آنكه مسيح عليهالسلام در جهت اصلاح آنان تلاش كرد، اما در آخر، آنان را به دروغگويى و تظاهر به نيكى و ريا كارى توصيف نمود.
2. سامريان: اين نام منسوب است به «سامره»؛ شهرى كه احتمالاً «نابلس» امروزى است. اين فرقه بر تورات سامرى (فقط پنج سفر اول) اعتقاد دارد و داراى ديد بازترى نسبت به محيط انسانى اطراف خود است. حضرت عيسى عليهالسلام توانست نسبت به حال آنان مفيد باشد و ايمان را در دلهايشان وارد كند و همين امر فريسيان را به قطع رابطه با سامريان در عصر مسيح و عدم ارتباط با آنان وادار كرد.
3. افراطيان (جليليان): فرقهاى يهودى كه بيشتر اعضاى آن از چهار سبط يهود به نامهاى يسّاكار، زبولون، نفتالى و اشير هستند. آنان در بخش فوقانى و تحتانى جليل، كه يهوداى جليلى آنان را رهبرى مىكرد، مسكن گزيدند... و خصيصه افراطىگرى و غلو در امور دينى بر آنان چيره شد و زمانى كه روميان ماليات را بر آنان وضع كردند، با آنان به مخالفت برخاستند (اعمال رسولان 37:5) و با فرقه فريسيان همپيمان گشتند و اين امرخشم روميان را برانگيخت. در نتيجه، به مجازات آنان پرداختند و توسط پيلاطوس قتل عام شدند. در اين ميان، برخى نيز معتقدند: آنان توسط كرينباس رومى بين رفتهاند.
4. صدّوقيان: صدوقيان منسوب به صادوق اليعازرى ـ يعنى عادل، صميمى، يا وفادار ـ هستند؛ فردى كه در عهد سليمان رياست كاهنان را به دست گرفت. ... توجه اين فرقه، به دين و اقتصاد بود و نسبت به اجراى قوانين بسيار سختگير بودند. اين امر موجب برترى آنان بر فرقه فريسيان شد؛ بنابراين، با آنكه تعدادشان كم بود، پستهاى رياست كَهنه و اشرافيگرى كشيشى را اشغال كردند.نقش كاهنان و اهميت آنان در عهد صدوقيان نمايان شد. كاهن، مفتى و رهبر و خزانهدار و ركن گروه بود. شمعون صدوق(15) مشهورترين كاهن اين فرقه بود، كه انگيزه كتابت تلمود و اهتمام نسبت به اسفار شفاهى و تدوين آن به او بر مىگردد.(16)شايان ذكر است كه صدوقيان و فريسيان، جبهه ضد مسيحيت را تشكيل مىدادند. بنابراين، يوحنّاى نبى، صدوقيان را مانند فريسيان، همچون «افعىزادگان» توصيف مىكند. (متى 7:3)عهد جديد، نقش صدوقيان را در آزار و اذيت عيسى عليهالسلام و استهزاى او و همبستگى آنان با مردان معبد در مخالفت با عيسى عليهالسلام ذكر مىكند... نكته باقى مانده اين است كه صدوقيان به دليل دارا بودن جايگاه مالى و دينى، شخصيتهاى برتر و برجسته يهود را تشكيل مىدادند.
5. اسنيان: معالجهگران يا پزشك نمايان؛ فرقهاى كه خود را مخاطب اصلى يهوديت مىدانستند؛ حتى معتقد بودند آنها اصل و شالوده امّت يهودند و منشأ تفكر يهوديت از رجال اين فرقه است. از اينرو، به دليل ترس از ادغام با غير اسنيان و شدت علاقه به ميراث امّت يهود، عزلت گزيدند. اين فرقه معتقد است محتوا و حقيقت ديانت، سكوت، تأمّل و اجتهاد است و خداوند به ذبايح اكتفا مىكند.به احتمال قوى، اين فرقه به دو دسته تقسيم مىشود: تأمّلگرا و عملگرا.گروهى از سكوت و تأمّل بيرون آمده، به سوى «عمل» گرايش پيدا كردند و گروهى ديگر ترجيح دادند به سكوت ادامه دهند و «تأمّلگرا» ناميده شدند.
يهوديت در اثر درگيرىهاى سياسى ناشى از آرامش و ثبات دوران قبل از ميلاد، به فرقهگرايى روى آورد، اما اين روح فرقهگرايى به زودى در عهد مسيح عليهالسلام و گسترش دين مسيحى، به خاموشى گراييد.هماكنون يهود فرقهگرايى را فراموش كرده و همگى در مقابل امّتهاى ديگر متحد شدهاند تا به اهداف خود تحقق بخشند و اين امر، از وضعيت اضطراب و خطرى ناشى مىشود كه يك فرد يهودى در سراسر دنيا در آن به سر مىبرد؛ زيرا تصور مىكند همه ملتهاى دنيا در يك جبهه و يهود در جبهه ديگر قرار دارد. عقيده يهودى امروز از محتواى فرقههاى پنجگانه يهود شكل گرفته است.
6. خلاصه تاريخ يهود (از زمان پيدايش تاريخ معنوى يهود تا دوره حضرت عيسى عليهالسلام(:
7. نقش زنان يهودى در ايجاد دولت اسرائيل
ـ «با آنان عهد مبند و بر آنان ترّحم منما. با آنان مصاهرت مكن. دختر خود را به پسرشان مده و دختر ايشان را براى پسر خود مگير»! (تثنيه 28:1)
ـ «اسحاق، يعقوب را خوانده، او را بركت داده و او را امر فرموده، گفت: زنى را از دختران كنعان مگير.» (تكوين 28:1)
اما تلموديان قطعا به عدم امكان ازدواج مرد يهودى با زن غير يهود، فتوا دادهاند. هرچه دختران يهود ثروتمندتر باشند، در نظر جوانان يهود زيباتر به نظر مىآيند و مهم نيست كه اين ثروت را از كجا به دست آوردهاند؛ چون اين امر پيش از ازدواج صورت گرفته است. آنان در مورد منع ازدواج زن يهودى با غيريهودى تساهل كرده، اجازه ازدواج دادند، مشروط به اينكه زن در خدمت يهوديت باشد؛ يعنى با جاسوسى، خرج كردن دارايى خود به نفع يهود، القاى تفكر ضرورت يارى يهود به همسران خود كه در غير قوم يهود داراى مسؤوليتى هستند. گمان مىكنم كه نيازى به ذكر مثال در اين زمينه نيست؛ چون اين امر براى هر علاقهمندى روشن است.
8. تفكر نژادپرستى در تورات و تلمود(20)
ـ «اين قوم را براى خود ايجاد كردم.» (اشعيا 43: 21(
ـ «زيرا كه تو براى يهوه، خدايت، قوم هستى. يهوه خدايت تو را بر گزيده است تا از جميع قومهايى كه بر روى زمينند، قوم مخصوص براى او باشى.» (تثنيه 7:6(
آنان از ميان ملتها بيشتر روى اعراب تكيه مىكنند؛ زيرا آنان نيز چون ديگر ملتها در اين ويژگى، كه زنازادهاند، مشتركند و به علاوه ددمنش و عقب ماندهاند و در بيابانها ساكن مىباشند. چنانكه خداوند خوى و سرشت نياى آنان اسماعيل را چنين توصيف مىكند: «او مردى وحشى خواهد بود، دست وى به ضد هر كس و دست هر كس به ضد او خواهد بود.» (تكوين 16:12)تلموديان نيز تبعيض نژادى تورات را تأييد نموده، آن را شرح داده و به تفصيل به آن پرداختهاند؛ حتى شرحهايشان افراطىتر از خود اصل است. آنان از قول خداوند، كه خاخامها را به آنان عطا نموده است، در مورد ويژگى ملت يهود چنين مىگويند: «شما گله من هستيد. بنابراين، شما بشر خوانده مىشويد؛ ولى گوييم(21) اينگونه نيستند.»اين نويسندگان تبعيض اجتماعى را به مراتب جلوتر از نظريهپردازان آن ابداع كردهاند؛ زيرا خود را رئيس و مالك زمين مىدانند و ديگر ملل، تنها غلام آنها و زنان و فرزندان ايشان، خدمتگزار آنانند:
ـ «اما غلامانت و كنيزانت كه براى تو خواهند بود، از امّتهايى كه در اطراف تو مىباشند. از ايشان غلامان و كنيزان بخريد و هم از پسران مهمانانى كه نزد شما مأوا گزينند و از قبايل ايشان كه نزد شما باشند كه ايشان را در زمين شما به دنيا آوردهاند، بخريد. و مملوك شما خواهند بود و ايشان را بعد از خود براى پسران خود وا مگذاريد، تا ملك موروثى باشد. ايشان را تا ابد مملوك سازيد ...» (لاويان 25:44ـ 45 ـ 46)
ـ «غريبان بر پا شده غلّههاى شما را خواهند چرانيد و بيگانگان، فلاّحان و باغبانان شما خواهند بود.» (اشعيا 61:5)
ولى تلمود به درجهاى بدتر از اين رسيده است؛ چون مىگويد: «جانورانى كه به صورت انسان هستند، بايد خدمت كنند.» منظور از «جانوران» ملتهاى غير يهود و منظور از «خدمت»، خدمت به يهود است.بدين سان، نظريهپردازان يهود، آفت قلدرى و سلطهطلبى و تكبّر بر بشر را در دل توده مردم مىكارند و اين آفت نسل به نسل منتقل مىشود. اين آفت بسان شير مادران و نطفه يهود در رحم زنان يهودى است.انگيزه استثمار ملتها توسط يهود، شامل مردم عادى و نيز پادشاهان و حاكمان غير يهودى مىشود؛ زيرا حاكمان ملتهاى غير يهود نيز بايد تحت سيطره يهود باشند، بلكه آنان باج بگير يهودند كه لباس پادشاهى به تن كردهاند: «غريبان حصارهاى تو را بنا خواهند نمود و پادشاهان تو را خدمت خواهند كرد. دروازههاى تو دائما باز خواهد بود. ... تا دولت امّتها را نزد تو بياورند و پادشاهان ايشان همراه آورده شوند.» (اشعيا 60:10)نژادپرستى توراتى از حد معمول فراتر مىرود. در واقع، اين نوع نژادپرستى از مفاهيمى نشأت مىگيرد كه به نظر مىرسد خيالىاند و شنونده تصور مىكند كه بدعت هستند، ولى جزو مقيدات و اعتقادات ثابت دينى قوم يهود مىباشند.نوع ديگرى از تبعيض نژادى وجود دارد كه خاص يهود بوده و هيچ نظريهپردازى آن را ابداع نكرده است و هيچ حزب و قومى از آن را پىروى نمىكند؛ اين نوع عبارت است از: تبعيض روحى، روانى و دينى. يهود برگزيده خداست و خوى و سرشت برگزيده نيز اين است كه ممتاز و نسبت به اقوام ديگر بالاتر باشد و ملتهاى ديگر صرفا براى اين آفريده شدهاند كه آب و هيزم براى معبدهاى آنان تهيه كنند؛ معابدى كه در آنجا به عقيدهاى بىبديل مبنى بر اينكه آنها خدا را به خود و خداوند آنان را به خود اختصاص داده است، مىپردازند.در نتيجه، مىبينيم كه در جاهاى بسيارى از عهد عتيق، اشاره شده است كه خداوند، فقط با بنى اسرائيل عهد بسته است و اين امر بدين دليل است كه خداوند مملكت يهود را مملكت خود، و ملتشان را فرزندان خود شمرده است: «شما را خواهم گرفت كه براى من قوم شويد و شما را خدا خواهم بود.» (خروج 6:7)و در جايى ديگر، به تأكيد اين امر از زبان خداوند مىپردازند: «اين قوم را براى خود ايجاد كردم.» (اشعيا 43:21)فراتر از آن، خداوند به دليل كثرت محبتش نسبت به يهود، رحمت خود را بر آنان و بركتش را بر ذريّه آنان فرود آورده و آنها را بيش از اين برترى داده است. بنابراين، از قول پروردگار، كه مملكت خود يعنى مملكت يهود را وصف مىكند، چنين بيان مىكنند: «و شما براى من مملكت كهنه و امّت مقدّس خواهيد بود.» (خروج 19:6)از سوى ديگر، تلقّى آنان از امّتهاى ديگر اين است كه آنها خداى حقى را پرستش نمىكنند؛ چون خداوند تنها خاص يهود است و با آنان عهد و پيمان بسته و به آنان برترى عطا كرده است و ديگر ملل تنها نوكران يهود هستند و دلسوزى و مهربانى نسبت به آنان حرام است. به طور خلاصه، ملتهاى ديگر، استخوانى در گلوى بنىاسرائيل هستند كه اگر باقى بمانند، شهرها و اموال و كودكان و زنانشان بر آنها حرام است: «... و اما شهرهاى اين امّتهايى كه يهوه، خدايت تو را به مملكت مىدهد، هيچ ذى نفس را زنده مگذار. ...» (تثنيه 20:16)آنان همچنين ورود هر شخص جديدى را در يهوديت حرام كرده و از اين اصل پىروى مىكنند كه: «داخل شد هر آنكه داخل شد و بس.» بدين دليل، دين يهود را از جهانى بودنش محروم كردند.با توجه به تنگ نظرى يهود، كسى جز آنان تعاليم يهوديت را نمىفهمد. در نتيجه، مىبينيم كه نويسندگان يهود اين سخن را به خداوند نسبت مى دهند كه او بر عدم پذيرش يهودى جديد از ديگر ملل تأكيد مىكند: «... احدى از آنان هرگز داخل جماعت خداوند نشود.» (تثنيه: 3/23)نويسندگان يهود به توصيف غير يهود و وظايف آنان در برابر يهود، ادامه داده، يهود را به لزوم اجراى آن وادار مىكنند. از ديدگاه آنان، زمين به منزله كارگاهى است كه مالكيت آن را سرمايهدارى يهود به عهده دارد و خاندان يهودى خود را اداره مىكند و بشريت كارگرانى هستند كه حقى جزخضوع و تذلّل در برابر يهود ندارند. از اينرو، در مورد وظايف ديگر امّتها چنين مىگويند: «نزد تو رو به زمين افتاده و خاك پاى تو را خواهند ليسيد.» (اشعيا 49:23)همچنين عهد عتيق آنان را به استفاده از خشونت تنها در برابر غريبان فرا مىخواند: «... اما برادران شما از بنى اسرائيل، هيچ كس بر برادر خود به سختى حكمرانى نكند.» (لاويان 25:46)
ـ «از همه قومها مباركتر خواهيد شد و در ميان شما و بهايم شما نر يا ماده، نازاد نخواهد بود.» (تثنيه 7:14)
ـ «و شما را خواهد مكيد و در آغوش او برداشته شده، بر زانوهايش به ناز پرورده خواهيد شد.» (اشعيا 23 :66)
در پايان، بايد گفت شيوههاى نژادپرستى يهود گوناگون است و آنچه ذكر كرديم، تنها قطرهاى از دريا بود و با اين وجود، خاستگاه تفكرات سياسى نژادپرستى يهود در عصر حاضر ظهور يافته است.اين چند سطر معدود برا ى تحقيق دقيق، مستمر، مستدل و تحليلى درباره تفكر نژادپرستى يهود كافى نيست. از اينرو، خواننده خود بايد در سخنان آنها تأمّل ورزد و از نژادپرستى يهود نيز پوزش مىطلبم؛ چرا كه هنوز نتوانستهام حق مطلب را ادا كنم.
پي نوشت :
*. حقايق عن اليهوديه، چ اول، الارقم الزعبى، الدارالمتحدة، دمشق، 1991.
**. با تشكر از آقاى حافظ نصيرى كه اين مقاله را مورد بازنگرى و مقابله فنى قرار داده و نيز با تشكر از مشاوره علمى استاد حسين توفيقى و نيز واحد ترجمه مؤسسه امام خمينى (ره).
1ـ مرشد الطالبين فى معرفة الكتاب المقدس الثمين، انتشارات انجمن كتاب مقدس بيروت. براى آگاهى از ترجمه واژگان اين كتاب، ر.ك: قاموس كتاب مقدس.
2ـ بعضى از يهوديان، كلمه «تورات» را ـ اگرچه به معناى اسفار پنجگانه اول است ـ بر همه اسفار عهد عتيق اطلاق مىكنند. محققان متألّه در توزيع و تقسيم عهد عتيق اختلافنظر دارند. برخى تعداد اسفار قانونى را 22 عدد به تعداد حروف الفباى عبرانى مىدانند و معتقدند: كنيسههاى رومى باقى اسفار را اضافه كردهاند.
3ـ چنانكه در تورات آمده است.
4ـ «عبرانى» نامى است كه از زمان حضرت ابراهيم تاكنون بر يهود اطلاق مىشود.
5ـ «اسرائيلى» نامى است كه از زمان حضرت يعقوب تا امروز بر يهود اطلاق مىشود.
6ـ «يهودى» شايعترين نامى است كه از زمان جلاى بابل تاكنون بر آنان اطلاق مىشود.
7ـ اين پراكندگى از ديدگاه يهوديت است. ر.ك: اطلس كتاب مقدس، نقشه 4.
8ـ كتاب مقدس، چ دوم، دارالسلطنه لندن، 1987. تمام ترجمههاى نقل شده از اين كتاب هستند.
9ـ ر.ك: قاموس كتاب مقدس و اطلس كتاب مقدس، دار النشر المعدانيه، ص 6.
10ـ ر.ك: الفكر الدينى الاسرائيلى؛ اطواره و مذاهبه، تأليف دكتر حسن ظاظا و ر.ك: مرشد الطالبين فى معرفة الكتاب المقدّس الثمين.
11ـ روشن است كه يهود بيش از هشت فرقه دارد كه ما در اينجا مهمترين آنها را انتخاب كردهايم.
12ـ يمنيا همان «يبنه» يا «ياونه» امروزى است كه شهركى است در فاصله 12 ميلى جنوب يافا.(م)
13ـ ر.ك: قاموس كتاب مقدس. توجه داشته باشيد كه از نظر اين كتاب، اليعازر در مورد انديشه نوشتن تلمود از شمعون صدوق پيشى گرفته است. (ر.ك: همان، حرف «ع»)
14ـ لازم به ذكر است كه تلمود، مرهون زحمات عقيبابن يوسف است و افتخار تدوينآنبه يهودا هنّاسى باز مىگردد. (م)
15ـ براى آگاهى بيشتر، ر.ك: قاموس كتاب مقدس، ما با مراجعه به قاموس، چنين نامى را نيافتيم كه به عنوان آخرين پادشاه بنى اسرائيل باشد. (م)
16ـ «يهوديت» (به معناى ستايش شده) نام بيوه زن يهودى است كه يهود با افتخار از او ياد مىكند؛ چون زمانى كه نبوكد نصّر به فرمانده سپاهش هولوفرانسيس يا اليفانا ـ چنانكه در سفر يهوديت آمده است ـ دستور قتل يهود را صادر كرد، يهود خود را آماده اين حمله كرده، در شهرهايشان دست به تحصن زدند. بنابراين، اليفانا خشمگين شد و با محاصره شهرهاى يهود، آب را به روى آنان بست. مردم شهر نزديك بود خود را تسليم كنند. وقتى يهوديت متوجه اين امر شد، خود را با بهترين زينتها بياراست شرابش را برداشت و به سوى اليفانا رفت، كه با ديدن آن زن، شيفتهاش شد و پس از اينكه اليفانا شراب را نوشيد و مست شد، آن زن سرش را از بدن جدا نمود و او را بر در دروازه شهر آويزان كرد. در آن هنگام، مردم درباره او مىگفتند: «تو سرور اورشليم و موجب شادى اسرائيل و افتخار ملت ما هستى ...» (يهوديت 14:15) ولى يهوديت خود را خطاب قرار داده، چنين مىگفت: «تا ملتها بدانند كه تو خدا هستى و كسى جز تو خدايى نيست.» (يهوديت 10:91) نكته باقىمانده اين است كه سفر يهوديت از اسفار سرّى به شمار مىرود كه يهود به دليل احترام به صاحب اين سفر، با از حفظ خواندن، آن را مورد عنايت خود قرار داده است. پدر الياس تابت العشقولى در جلد دوم از كتاب اول، جزء اول مىنويسد: « نمىدانيم آيا اين سفر خيالى است يا واقعى»، ولى در نظر يهود، مهم و محترم است.
17ـ واقعيت اين است كه در سفر پيدايش 30: 35 داستان به شكل ديگرى آمده است)م)
18ـ چنانكه انسان بر حيوان برترى دارد، همچنين يهودى از ديگر انسانها برتر است. (تلمود)
19ـ منظور از گوييم، اقوام غيريهود هستند.(م)
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}