فن آوري و نانو تکنولوژي(قسمت اول)
فن آوري و نانو تکنولوژي(قسمت اول)
مقدمه
فصل اول ) ترويج نانوفناوري يعني چه؟
پيشگفتار
نتيجه مهم : ترويج يک فناوري، به معني معرفي آن فناوري و کاربردهاي آن نيست؛ بلکه ترويج بايد زمينه ساز ايجاد ساير زيرساختهاي توسعه فناوري و رفع مشکلات موجود بر سر راه توسعه فناوري باشد. اين موضوع نيز بدون اطلاع از ادبيات «مديريت فناوري» و درک مشکلات مبتلا به توسعه فناوري ميسر نيست. جزوه حاضر که به سفارش ستاد ويژه توسعه فناوري نانو تهيه شده است، براي آشنايي هنرمندان، فيلم سازان و فعالان ترويج نانو فناوري با مفاهيم فناوري و بطور اخص نانوفناوري و ترغيب آنان براي ساخت فيلم و آثار هنري در اين زمينه تنظيم شده است.
ترويج نانوفناوري يعني چه ؟
1-1) تعريف
1-2) اهداف
ب - بيان مشکلات مديريتي و زيرساختي توسعه فناوري هاي برتر و جلب همکاري مديران و سياست گذاران در جهت حل اين مشکلات
ج- جلوگيري از روحيه بخشي نگري و ايجاد هماهنگي بين بخش ها و تبيين نقش هر بخش
د- چشاندن طعم پيشرفت به جامعه و ايجاد غرور ملي
البته بايد در اين راه، از ايجاد حساسيت هاي خارجي و بين المللي، به وجود آوردن انتظارات بي مورد و فعال کردن فرصت طلبان علمي نيز پرهيز کرد.
1-3 ) مخاطبين (گروه هاي هدف)
الف – مسؤولين و سياست گذاران كلان كشور
ب – مسؤولين، نمايندگان مجلس و مديران اجرايي
ج – نهادي پشتيبان (مانند: بانكها، گمرك، استاندارد و غيره)
د – دانشگاهيان (اساتيد، دانشجويان) و محققان
ه – مديران و متخصصين صنايع
ر – دانش آموزان و نوجوانان به عنوان نسل فردا
ي – عموم مردم به عنوان مصرف كننده نهايي و حامي
1-4) پيام هاي مورد نظر جهت هر گروه هدف
1- مسؤولين و سياست گذاران کلان کشور : آشنايي با نانوفناوري و در ک نقش آن در توسعه ملي و ميزان تأثير آن درآينده کشور در جهت حمايت همه جانبه و تسهيل تصميم گيري دراين حوزه مورد نظر است.
2- مسؤولين ، نمايندگان مجلس و مديران اجرايي : آشنايي با نانوفناوري و آشنايي با نحوه مديريت اين فناوري در بخش هاي مختلف همچنين درک اهميت آن در توسعه ملي، در جهت مشارکت و جلب همکاري آنان در طرح هاي توسعه نانوفناوري دومين مورد است.
3 – نهادهاي پشتيبان (مانند: بانک ها، گمرک، استاندارد و غيره) : آشنايي با نانوفناوري و درک اهميت آن در توسعه ملي و آشنايي با تسهيلات، قوانين و زير ساخت هايي که براي رشد و توسعه فناوري هاي برتر بايد در نظر گرفت، در جهت فراهم نمودن بستر مناسب براي رشد و توسعه نانوفناوري است.
4 – دانشگاهيان اساتيد، دانشجويان و محققان: آشنايي با نانوفناوري و درک تأثيراتي که اين فناوري در آينده زندگي بشر دارد و آشنايي با اقدام ها و اهتمام مسؤولان در اين زمينه به نحوي که اعتماد و خودباوري لازم در دانشگاهيان و محققان ايجاد شود. تعليم و تعلم، فعاليت هاي تحقيقاتي و کليه فعاليت هاي مرتبط با توسعه فناورري نانو در دانشگاه ها با نهايت جديت و در راستاي هدف تعيين شده از طرف ستاد و نيازهاي کشور انجام گردد و در نظام ارزش گذاري و ارتقاي اساتيد در دانشگاه ها، فعاليت در زمينه فناوري نانو با اولويت بيشتري مورد تشويق قرار گيرد.
5 – مديران و متخصصين صنايع : آشنايي با نانوفناوري و درک تأثيري که از بعد صنعتي اين فناوري مي تواند در ارتقاي خواص مختلف و ارزش افزوده محصولات داشته باشد، در جهت افزايش سرمايه گذاري هاي صنعتي و تحقيقاتي در اين زمينه توسط بخش هاي صنعتي خصوصي و دولتي و هم راستا شدن با اولويت هاي کلان کشورپنجمين مورد است.
6- دانش آموزان و نوجوانان به عنوان نسل فردا: آشنايي با نانو فناوري، درک تأثيرات آن در آينده جهان و ارتباط آن با رشته هاي مختلف دانشگاهي ، آشنايي با اقدام مسؤولين و محققين کشور در اين زمينه و ايجاد سنخيت بين شرايط کشور و امکان توسعه نانوفناوري در جهت ايجاد انگيزه در نسل آينده براي توجه به اين فناوري و خودباوري و اميد به موفقيت کشور در آينده نزديک از ديگر پيام هاي مورد نظر است.
7 - عموم مردم به عنوان مصرف کننده نهايي و حامي : آشنايي با نانوفناوري و تأثيراتي که اين فناوري در افزايش رفاه و بالا بردن سطح زندگي فردي و اجتماعي، رفع معضلات اقتصادي و اجتماعي کشور دارد در جهت اصلاح فرهنگ مصرف و توسعه بازار محصولاتي که به کمک نانوفناوري به جامعه عرضه مي شوند و آشنايي با تلاش هاي در فصول بعد، علاوه بر بيان مفاهيم فناوري، برخي ساختارهاي مورد نياز براي توسعه آن نيز معرفي شده تا نقش رسانه ها در توسعه فناوري در کشور مشخص تر شد. اميد که هنرمندان و مروجان عزيز، با بذل هنر خويش در اين راه، کشور را در رسيدن به حد اعلاي پيشرفت و دستيابي به فناوري هاي high-tech به خصوص نانوفناوري ياري نمايند.
فصل دوم_مفاهيم فناوري
_آيا فناوري، تعريف دقيقي دارد؟
_ چه تفاوتي بين علم، فناوري و صنعت وجود دارد؟
_ اختراع و نوآوري به چه معنا است و تفاوت آن ها چيست؟
_ چرخه عمر فناوري به چه معناست؟ مگر فناوري هم عمر دارد؟
_1 مديريت فناوري يعني چه ؟
_ انتقال فناوري به چه معناست؟ آيا تنها و اغلب به معني خريد ماشين آلات است؟
_ شبکه فناوري يعني چه و اجزاي اين شبکه کدام است؟
_ استاندارد چه تأثيري بر توسعه فناوري دارد؟
_ آيا توسعه فناوري باعث توسعه سرمايه داري و بي عدالتي و يا گسترش مفاسد اخلاقي خواهد شد؟
پاسخگويي به تمامي مسائل فوق از عهده جزوه اي مانند جزوه حاضر برنمي آيد. افزون بر اين بايد ببينيم که پاسخگويي به چنين سؤالاتي ، تا چه حد مي تواند مفيد باشد.
2-1) مثالي از اهميت آشنايي با مفاهيم فناوري
اگر پاسخ به سؤالات فوق نشان داد که «فناوري» عاملي کليدي در تحولات و جايگاه کشور است، آن گاه اهميت آشنايي هنرمندان و صاحبان رسانه به مفاهيم فناوري بيش از پيش آشکار خواهد شد.
2-2) تعريف «فناوري» و رابطه آن با «علم» ، «صنعت» و «طبيعت»
براي مثال : برادران رايت، وقتي هواپيما را مي ساختند، در پي کشف فرمول هاي آيروديناميکي نبودند (انگيزه علمي) ؛ همچنين به دنبال کسب سود (انگيزه اقتصادي) يا به دنبال پيروز شدن در انتخابات (انگيزه) سياسي نبودند؛ آنان به دنبال پرواز کردن بودند، به دنبال تسلط بر طبيعت و ماجراجويي و غيره بودند. به اين موارد اخير، انگيزه هاي فناورانه مي گويند که با انگيزه علمي (تلاش در جهت افزايش شناخت) متفاوت است.
البته بحث تمايز مفهومي فناوري از علم، يک بحث صرف فلسفي نيست؛ بلکه در سياست گذاري کلان کشورها بسيار اهميت دارد. مثل در انگلستان حدود سال يك هزار و نهصد و چهل و پنج ، بحث سياستگذاري علم و فناوري مطرح شد. اوايل مي پنداشتند عامل اصلي در سياست گذاري فناوري، سياست گذاري علمي است. يعني دولت بايد با حمايت از تحقيقات و آموزش که در راستاي توسعه علمي است، به توسعه فناوري کمک کند. اما بعد متوجه شدند که عوامل بسيار ديگري در توسعه فناوري تعيين کننده هستند که دولت ها بايد تلاش خود را صرف آن ها کنند. اين عوامل اغلب ماهيت مديريتي، اطلاعاتي ،حقوقي ، اقتصادي و غيره دارند و به «سرعت انتشار فناوري» و «استفاده سريع تجاري از فناوري» کمک مي کنند. اين بحث نشان مي دهد که اگر تعريف فناوري با تعريف علم مخلوط شود، تا چه حد در سياست گذاري هاي کشور به بيراهه خواهيم رفت.اين تصور که علم و فناوري در دهه هاي اخير و در حوزه هاي نوين به يک ديگر نزديک تر شده اند، نيز به معني نزديک شدن فاصله زماني و ساختارهاي آن دو است، و به معني مخلوط شدن مفهوم « علم » و «فناوري» نيست.شبيه همين بحث ها که در مورد تمايز مفهوم «فناوري» از «علم» بيان شد و تا اين حد مشکل ساز بوده است را مي توان در مورد تمايز «فناوري» از «صنعت» نيز مطرح کرد. «صنعت» مجموعه نظام يافته اي است که در آن توليد کالا و خدمات اتفاق مي افتد. با اين معني امروزه صنعت خودروي وسيعي در کشور وجود دارد. تعريف «صنعت خودرو» اين نيست که موتور خودرو را هم خودمان بسازيم، در دنيا هم معمول نيست که خودروساز، موتور و ساير قطعه ها را بسازد.
اما مشاهده مي شود با وجود سرمايه گذاري زياد در صنعت خودروي کشور و گستردگي که اين صنعت در کشور دارد، همچنان مردم احساس نمي کنند که ما در اين صنعت پيشرفتي داشته ايم و احساس مي کنند اين خودروها ساخت داخل نيستند. اين مثال، مفهوم «فناوري» و تمايز آن از «صنعت» را نشان مي دهد. فناوري، آن توانايي هايي است که ما را در امر توليد موفق مي کند : توانايي طراحي، توانايي ساخت، توانايي تعمير و نگه داري ، توانايي توسعه و غيره، اين توانايي ها را فناوري مي گويند. البته اگر بخواهيم فناوري را دقيق تعريف کنيم، بايد به ابعاد ديگر نيز اشاره کنيم. براي نمونه فناوري ساخته دست و فکر بشر است؛ چيزي است که در طبيعت به طور طبيعي وجود نداشته و انسان ايجاد کرده است. اين مرز «فناوري» با «طبيعت» است. همچنين بايد دقت نمود اين توانايي که حاصل دانش، ابداع و تجربه بشر است، به چه شکل هايي ظهور و بروز پيدا مي کند. اين توانايي گاهي در قالب ماشين آلات و تجهيزات ظهور مي يابد، گاهي در قالب طرح ها، نقشه ها و فرمول ها، گاهي در قالب مهارت با دست و توانايي هاي کار گروهي، گاهي در قالب اطلاعات و ارتباطات، گاهي در قالب قوه خلاقيت و ابداع و غيره. بر اين اساس، خود تجهيزات و ماشين آلات و ابزار هم در فناوري مهم هستند. همين طور ، نقشه ها و طرح ها و جداول هم مهم هستند. اما نکته مهم اين است که تا مجموعه اين عوامل ، باعث توانايي نشود، به آن «فناوري» نبايد گفت. مثال اگر چند جزوه را به نام دانش فني به ما بفروشند ولي ما قادر به طراحي و ساخت مجدد نشويم، «فناوري» به دست نياورده ايم.
2-3) تعريف نوآوري و تفاوت آن با اختراع و ايده جديد
2-4) آشنايي با برخي مدل هاي ذهني
بر اساس مدلي که توسط سازمان اسکاپ (وابسته به سازمان ملل) مطرح شده است، فناوري را مي توان براساس چهار جزء سخت افزار (ماشين آلات و تجهيزات)، انسان افزار(مهارت ها و توانايي هاي نهفته در انسان) ، اطلاعات نرم افزار (مستندات و دانش فني) و سازمان افزار (ابعاد مديريتي و سازماني) تبيين نمود. در واقع فناوري به اين چهار شکل تجسم مي يابد.
فناوري داراي سطوح مختلفي است که هر يک خصوصيت خود را دارند. اين سطوح عبارتند از : شناخت از وجود و چگونگي کاربرد، بهره برداري (اپراتوري) ، تعمير و نگه داري ، مهندسي ساخت، مهندسي طراحي، تحقيقات توسعه اي و تحقيقات کاربردي. اين که هر کشور و هر صنعتي به کدام يک از اين سطوح نياز بيشتري دارد. انتقال فناوري در کدام يک از اين سطوح انجام شود، کداميک ارزش افزوده و اهميت بيشتر براي ما دارد و سؤالاتي از اين قبيل، سؤالات مهمي در مديريت فناوري هستند که «مدل سطوح فناوري» قابل پاسخ گويي خواهند بود.
فناوري نيز مانند انسان ها روزگاري متولد مي شود و زماني از بين مي رود. اين مراحل، دوره عمر فناوري را تشکيل مي دهد. براي بررسي چرخه عمر فناوري، از نموداري در اين زمينه استفاده مي شود که نمودار چرخه عمر فناوري نام دارد. محور عمودي، مربوط به ميزان استقبال جامعه از فناوري است که اغلب سهم بازار فناوري و محصولات آن است و محور افقي به زمان اختصاص دارد. اين نمودار (s) شکل است و از مناطق مختلفي تشکيل شده است. مانند: دوره تولد يا معرفي ، دوره رشد، دوره بلوغ يا اشباع و دوره زوال يا نزول که هر کدام از اين دوره ها تعريف مخصوص به خود داشته و خصوصيت خود را دارند.
2-5) مديريت فناوري
2-6) انتقال فناوري
_ خريد حق امتياز (ليسانس) :که گيرنده، حق بهره گيري از فناوري را خريداري مي کند
_ فرانشيز: نوعي خريد حق امتياز است ؛ با اين تفاوت که دهنده فناوري، نوعي حمايت مدوام را به گيرنده عرضه مي دارد.
_ سرمايه گذاري مشترک : دو يا چند طرفف منابع خود را در تشکيلاتي تجاري ترکيب مي کنند و به واسطه آن مي توانند براي توسعه فناوري، ساخت محصول يا تکميل دانش فني يک ديگر به تبادل دانش و منابع بپردازند.
_ پروژه هاي کليد در دست : انجام پروژه کاملي را از يک دهنده خارجي خريداري مي کنيم، به نحوي که دهنده فناوري، کليه مراحل طراحي، پياده سازي و ساخت را انجام داده و فرآيند نهايي را راه اندازي کرده و جهت بهره برداري به ما تحويل مي دهد.
_ سرمايه گذاري مستقيم خارجي : شرکتي ( اغلب چند مليتي) تصميم مي گيرد تا محصولات خود را در کشوري خارجي توليد کند يا برخي منابع خود را در آن کشور سرمايه گذاري کند. اين نوع سرمايه گذاري فرصتي را براي انتقال تکنولوژي به شرکتهاي بومي فراهم مي کند.( الزامي ندارند كه اين انتقال منجر به فناوري شود).
_ کنسرسيوم فني و پروژه تحقيقاتي مشترک: دو يا چند طرف با همکاري هم تحقيقاتي مي كنند. زيرا منابع هر کدام به تنهايي براي به نتيجه رساندن تحقيقات و استفاده تجاري از آن کافي نيست.
2-7) نظام ملي فناوري و زيرساخت هاي آن
مؤسسات استاندارد، از مهم ترين نهادهاي فعال نظام فناوري است. ضعف يا وجود نداشتن استانداردهاي مناسب، معضلي است که در کشورهاي در حال توسعه و حتي بعضي کشورهاي توسعه يافته موانع متعددي را بر سر راه گسترش صنعت قرار داده است. وجود مراکز استاندارد و استانداردسازي، از جهت مختلف مي تواند، در توسعه فناوري تأثير داشته باشد. تضمين کيفيت و افزايش تقاضاي بازار، شفافيت در همکاري ها و تقسيم کار صنعتي، تسريع تجاري سازي، حذف رقبا از بازار و غيره از اين جهت ها است.
مالکيت بر آثار اقتصادي و اجتماعي يک اختراع، گونه اي از مالکيت فکري است. به طور کلي مالکيت فکري، مالکيت و سلطه قانوني است که به موجب آن صاحب اثر مي تواند از منافع و شکل خاصي از فعاليت يا انديشه ابراز شده خود، به طور انحصاري استفاده نمايد. مالکيت فکري همانطور که از اسم آن بر مي آيد، دلالت دارد بر خلاقيت هاي فکري از قبيل: آثار ادبي و هنري، اختراعات، طرح هاي صنعتي، علائم و نام هاي استفاده شده در تجارت و بازرگاني و غيره يکي از انواع مراکزي که نظام مالکيت فکري آن مطرح است، مراکز ثبت اختراع يا پتنت هستند. اين مراکز در توسعه فناوري نقش عمده اي داشته و باعث انتشار آسان و شفاف اختراعات و پرهيز از مخفي کاري مي شوند. اين مراکز از يک طرف ثبت پتنت را به عنوان يک ارزش در جامعه ترويج مي کنند و از طرف ديگر پتنت خواني را براي ساير محققان و مخترعين تسهيل مي نمايند.
فصل سوم
3-1) لزوم آشنايي هنرمندان و مديران رسانه ها
3-2) چرا مباحث مربوط به فناوري از جمله مباحث کليدي و اساسي کشور هستند؟
3-3) جايگاه زيرساخت فکري فرهنگي در نظام فناوري
3-4) مثال هاي تاريخي تبيين اهميت «زيرساخت هاي فکري – فرهنگي» توسعه فناوري
در بحث « انقلاب صنعتي» ، با اين سؤال مواجه مي شويد که اين پديده تاريخي که به تعبيري تمام مشکلاتي که جهان توسعه يافته امروز ايجاد مي کند و ناشي از آن است ، چرا در غرب و در نيمه دوم قرن هيجدهم اتفاق افتاد؟ در مورد اين که چرا اين انقلاب در غرب پديد آمد و چرا در نيمه دوم قرن هيجده اتفاق افتاد؛ ديد گاه ها و تصورات مختلفي وجود دارد . ممكن است بگويند اختراع ماشين بخار؛ يا رنسانس علمي قرن شانزده باعث آن شد؛ يا کسي فکر کند بعضي عقايد فلسفي و غيره منتهي به آن شد. در مورد همه اين ها بحث هاي جدي شده و مي شود. در مورد رنسانس علمي قرن شانزدهم گفته مي شود: «چرا انقلاب صنعتي در نيمه دوم قرن هجدم يعني دو قرن بعد از رنسانس اتفاق افتاد؟ » اگر عامل اصلي در «انقلاب صنعتي» ، رنسانس علمي بود، چرا همان قرن شانزده اتفاق نيافتاد؟ البته شکي نيست که رنسانس علمي قرن شانزده در انقلاب صنعتي قرن هيجده تأثير داشته است. اما سؤال اين که آيا دليلي اصلي بوده است؟ آيا هميشه ابتدا توسعه علمي اتفاق مي افتد و بعد توسعه فناوري؟ آيا عکس اين رابطه برقرار نيست؟ (براي مثال اختراعات قبل از قرن شانزدهم ، مانند: دوربين نجومي، ساعت و چاپ به عنوان مقدمه رنسانس علمي شناخته شده اند. چرا که هر سه ، ذهنيت بشر را تغيير داده اند).اما دلايل ديگر نيز از طرف جامعه شناسان و صاحب نظران براي وقوع انقلاب صنعتي در نيمه دوم قرن هيجدهم بيان شده است. براي مثال گفته مي شود در انگلستان (به عنوان شروع کننده انقلاب صنعتي به نظر اکثر صاحب نظران) سرمايه داران نظام روستايي آن زمان ، پارچه هايي را از خانه ها جمع آوري و صادر مي كردند . تجارت آنان در همين حد بوده است. لذا فکر مي کردند که اگر اين پارچه ها به جاي خانه در کارگاه توليد شوند، نظارت بيشتري بر کارگر دارند. همين نظام کارگاهي و در ساعت مقرر سرکارآمدن و رفتن، باعث توسعه کسب آنان مي شود. بنابراين يک تغيير سازماندهي اتفاق افتاد و اين تغيير سازماندهي باعث شد، استفاده از ماشين آلات بزرگ تر نساجي هم امکان پذير شود. يعني عامل سازماندهي موجب مي شود که توسعه ماشين آلات اتفاق بيفتد.دليل ديگري که مطرح شده آن است که در زمان انقلاب صنعتي، گروه هاي اجتماعي که حامي آجاد افراد بودند، به هر دليلي اعتبار خود را در جامعه از دست داده بودند و اين باعث شده بود که جامعه اتم شود ؛ اين افراد اتم و منفرد، در پي يک سقف حمايتي جديد بودند. لذا نظام جديد کارخانه داري مورد استقبال قرارگرفت و همه به شهرها مهاجرت کردند تا زير اين سقف گرد آيند.
همچنين گفته مي شود که شور و شوق مردم در قرن هجدهم براي توسعه فناوري، سبب شد طعم شيرين محصولات توسعه فناوري در مواردي چشيده شود. لذا فضايي به وجود آمد که همه دوست داشتند، نوآوري کنند.
اين ها عوامل مختلفي است که نشان مي دهد براي وقوع انقلاب صنعتي، فضاي فرهنگي و اجتماعي خاصي مورد نياز بوده است . ما (ايرانيان) نيز اگر مي خواهيم به توسعه فناوري دست يابيم، بايد فضاي فرهنگي مناسبي که با شرايط کنوني نيز مناسب باشد، ايجاد کنيم.
مثال دوم، از تاريخ ايران است و نشان مي دهد که توسعه صنعتي مخصوص ديگران نيست. ايران زماني نه فقط در صنايع نساجي، به عنوان مهمترين صنعت آن زمان، در اوج بود (هر شهر ايران در جهان به نام پارچه اي شناخته مي شد، بيرق امپراطور ژاپن و پارچه مرگ پادشاه فرانسه با پارچه ايراني ساخته مي شد و … ) بلکه در صنايع فلزي، آبياري ، دريايي، ذوب فلز و غيره نيزدر گذشته سرآمد بوده ايم. در اين جا نيز يک بحث اجتماعي و فرهنگي مهم وجود دارد. مي بينيم که صنعتگران و نيروهاي فني ما که به عنوان «استاد کار» و صاحبان حرف، شناخته مي شدند، در گذشته جايگاه اجتماعي بسيار رفيعي در جامعه داشته اند؛ خانواده ها از آنان حساب مي بردند و فرزندان را تشويق به اطاعت از استاد مي کردند( جور استاد به ز مهر پدر) . اين استادان، حتي قطب عرفاني شاگردان بودند، حکومت ها از آنان حساب مي بردند و به شکل هاي مختلف مي توان نشان داد که چه منزلت اجتماعي رفيعي داشته اند. تأثير اين منزلت آن بود که وقتي محصول رقيب را مي ديدند، چه از داخل و چه از خارج، تلاش مي کردند در اين رقابت پيروز شوند. زيرا در صورت موفق نشدن، منزلت اجتماعي را از دست مي دادند. در واقع انتقال فناوري در آن زمان از طريق مشاهده محصولات صورت مي گرفته است. مثال: خبري درباره پارچه هاي هندي دريافت مي کردند و سريع ً به کيفيت پارچه هاي ايراني مي افزودند. جالب است که اين وضعيت تاريخي را با وضع امروز خود مقايسه کنيم. آيا اگر امروز مديران صنعت خودرو را تحقير و تمسخر کنيد، غيرت آنان به جوش خواهد آمد؟ براي حمايت از منزلت اجتماعي خويش تلاش مضاعف خواهند نمود؟ انگيزه زماني ايجاد مي شود که جايگاه اجتماعي فرد به کيفيت کار او گره بخورد. هنگامي كه باور کرديم به جايي نمي رسيم، از تحقير هم تأثيري نمي پذيريم. جالب است که اگر تيم ملي فوتبال ما به تيم ملي فوتبال کره ببازد، آثار اين باخت در جامعه ملموس است. حتي آمار تصادفات نيز تفاوت مي کند اما اگر دو تيم اول باشگاهي فوتبال ، قسمت جلوي پيراهن خود را در اختيار نام دو شرکت کره اي قرار دهند و ما در طول نود دقيقه شاهد آن باشيم، به هيچ عنوان احساس نمي کنيم که اين هم يک شکست ملي است! جاي بحث و تأمل دارد که چرا وضعيت فرهنگي در تاريخ کشور ما ( همان منزلت رفيع استادکاران) در قرن هاي اخير ادامه پيدا نکرد؟ کاري که ژاپن در انقلاب ميجي کرد (همزمان با انقلاب صنعتي)، اين بود که همان ساختار سنتي کشورخود را که شباهت هايي هم به ساختار ما داشت، به تدريج به ساختار جديد صنعتي تبديل کردند. ولي در کشور ما چه اتفاق افتاد؟ در کشور ما زنجيره توسعه صنايع گسسته شد و هيچ سنخيت و ارتباطي بين صنايع سنتي و صنايع وارداتي برقرار نشد.
مثال سوم، در مورد توسعه اخير ژاپن است، نبايد تصور کرد معجزه اي اتفاق افتاده؛ اين که گفته مي شود، در جنگ جهاني دوم بمبئي منفجر شده و ناگهان ذهن ژاپني ها عوض شده است، داستاني بيش نيست. نبايد تاريخ توسعه ژاپن را از جنگ جهاني شروع و فکر کنيم در آن زمان ژاپن از صفر شروع کرده است. حتي آلمان هم که در جنگ با خاک يکسان شد، در واقع از صفر شروع نکرد؛ زيرا همان طور که در فصل قبل گفته شد، فناوري مساوي با کارخانه و تجهيزات نيست، که اگر با خاک يکسان شود، به وضعيت صفر برگرديم.فناوري توانايي هايي است که در انسان ها وجود دارد و با بمب از بين نمي رود. ژاپن قبل از جنگ، کشوري استعمارگر بود و حتي گفته مي شود که استعمار ژاپن کثيف تر از استعمار انگليس بوده است. فجايعي که در ژاپن در اندونزي، فيليپين و چين داشته اند، نشان مي دهد که ژاپن شرايط فرهنگي ابرقدرت شدن را از قبل داشته است . همچنين موقعيت اين کشور که ميان دريا بود و کمترين تهاجم به اين کشور در طول تاريخ صورت گرفت، عوامل فرهنگي مؤثري بود که در توسعه جديد صنعتي آن مؤثر است. نکته مهم در خصوص ژاپن اين است که مديريت و اقتصاد ژاپن، فصل نويني در تئوري ها باز کرد. حتي در برخي از دانشگاه هاي آمريکا، دانشکده هاي اختصاصي براي مطالعه مديريت ژاپني ها ايجاد شد. لذا مشخص است که تفاوت هاي فرهنگي موجب اين تفاوت هاي مديريتي شده است. الگوي سازماني متفاوت در ژاپن، با شرايط فرهنگي آن سنخيت دارد. البته اين موضوع محدود به ژاپن نمي شود و حتي در خود غرب نيز مدل هاي توسعه کشورها با هم متفاوت است. براي مثال مدل آلمان با فرانسه و نيز با ايتاليا تفاوت هاي بسياري دارد. اين نشان مي دهد که ما بايد تفاوت هاي فرهنگي را در نظر گرفت و خلاف گفته برخي افراد، يک راه، براي صنعتي شدن و توسعه فناوري وجود ندارد. بهر حال اين مثال ها نشان مي دهد، که بايد شرايط فرهنگي و تاريخي کشورها را در تحليل ها لحاظ کرد و متناسب با فرهنگ بومي تصميم گيري کرد. تنها يک روش خاص براي صنعتي شدن وجود ندارد. اگر بخواهيد اين پيشرفت ها درايران عزيز اتفاق بيفتد، بايد بنگريد مزيت هاي فرهنگي چيست و ضعف هاي فرهنگي ايران چيست؟ اگرضعف مردم ايران خودباوري است، در مورد آن چاره اي انديشيد، پيشرفت هاي بسياري در سال هاي اخير در کشور بوجود آمده است که متأسفانه به اطلاع جامعه نرسيده است ؛ مي توان در جهت ارتقاي خودباوري روي آن ها تبليغ کرد .همچنين تصورنادرستي در مورد توسعه فناوري در کشور وجود دارد که بايد اصلاح شود. رسانه ها به خصوص صدا و سيما، مي توانند حتي جهت گيري هاي نادرستي را که مسؤولان در اين زمينه دارند، اصلاح کنند.
3-5) مقايسه زير گروه هاي جامعه با زيرگروه فناوري
براي مثال« ورزشکاران حرفه اي» ، يکي از زير گروه هاي جامعه هستند، براي آن که بقيه مردم را به ورزش تشويق کنيم، حرف ها و مسائل آنان را در رسانه مطرح مي کنيم. فرض کنيد ورزشکاري به جايي پناهنده شود يا اتفاقي براي او بيفتد، چه ميزان خبرسازي و برنامه سازي در تلويزيون مي کنيم؟ اما اگر نيروهاي فني زيادي از اين کشور مهاجرت کنند، کسي متوجه نمي شود. اهميت کدام زير گروه براي کشور بيشتر است؟ آيا تشويق مردم به ورزش، تا اين اندازه مهم تر از تشويق آنان به علم و فناوري است؟ همين بحث را مي توان در خصوص مقايسه حجم و کيفيت برنامه هايي که در حوزه «پزشکي» در راديو و تلويزيون پخش مي شود، با ساير حوزه هاي فناوري فهميد. حوزه هاي ديگر فناوري نيز همچون «پزشکي» با زندگي مردم گره خورده است؛ ولي به آن ها توجه نمي شود.
3-6) نقش مروجان و رسانه ها در تفسير صحيح شعارهاي مطرح شده از طرف رهبران جامعه
7-3) نکاتي در ترويج صحيح مباحث مرتبط با فناوري
بحث فناوري را بادي از بحث هاي کمي اقتصاد، آمار و ارقام رايج رشد اقتصادي جدا کرد. گاهي در مورد رشد توليد، رشد اشتغال و مباحثي از اين قبيل تبليغ و برنامه پخش مي کنيم، ولي به اين که چه چيزي توليد مي شود و مردم ما چه شغلي دارند و چه جايگاهي در تقسيم جهاني کار داريم توجه نمي کنيم. مباحث اخير به موضوع فناوري بر مي گردد، نه به موضوعات کمي و کلان اقتصاد، به طور کلي موضوع فناوري، مرتبط با موضوعاتي همچون: «اقتصاد» ، «علم» و غيره است. اما به لحاظ مفهومي متمايز و به رسميت شناختن اين تمايزبسيار مهم است. پيش از اين در مورد اهميت تمايز «فناوري» از «علم» و پيامدهاي آن در سياست هاي کشور توضيح داده شد.
مروجان نيازمند ابزارهايي براي کنترل شارلاتانيزم علمي و ارزش گذاري صحيح روي مخترعين ، نوآوران هستند تا در برنامه هاي مربوط به اختراع و نوآوري، کساني را که حرف براي گفتن دارند، ولي ممکن است در دل بخش هاي صنعت و توليد باشند و چندان انگيزه اي براي نمايش دادن آثار خود نداشته باشند، دعوت کرده و از آنان هم تجليل کنند، و از تبليغ اختراعاتي که زياد هياهو مي کنند ولي در واقع يک کاردستي بيش نيستند و تبليغ آن باعث منحرف کردن افکار جامعه از مسائل واقعي فناوري است، بپرهيزند. مسأله شارلاتانيزم علمي مسأله مهمي است که بايد کنترل شود . يکي از معضلات کشورهاي جهان سوم اين است که چون احساس عقب ماندگي مي کنيم، ممکن است با پيشرفت ناچيزي دچار شتاب زدگي شويم و فکر کنيم اتفاق بزرگي افتاده و فضا براي سوء استفاده شارلاتان هاي ي علمي ايجاد شود. سيستم هايي وجود دارد که با استفاده از بانک هاي اطلاعاتي، اين مشکلات را اندك مي کند. ما بايد با کمک سازمان هايي که در اين کار تجربه دارند، براي تشکيل اين بانک هاي اطلاعاتي بکوشيم. کاربرد اين سيستم ها اين است که اگر از تحليل گري دعوت مي شود، پرونده اي در مورد او باشد که بدانيم او چه کاره است. با اين سيستم مي توان مراقب بود که شارلاتان ها وارد برنامه ها نشوند.
3-8) مثال ها و سوژه ها
جهت آشنايي عيني تر با برخي مثال ها و سوژه هاي فرهنگ سازي فناوري، مثال هاي زير ارائه مي شوند.
شباهت هاي حوزه ساختمان با حوزه پزشکي
چرا فکر مي کنيم فقط حوزه پزشکي با جان مردم ارتباط دارد؟ همان گونه که در حوزه پزشکي ، علاوه بر بحث هاي علمي، مردم مي خواهند با بحث «مديريت بيمارستان» آشنا شوند و بدانند که سيستم اورژانس کشور يا دقت آزمايشگاه هاي پزشکي کشور چگونه است؟ بايد چگونه باشد. در ساير حوزه هاي علمي نيز مردم بايد با مسائل مديريتي پيرامون آن حوزه آشنا شوند. براي مثال در حوزه ساختمان، براي مردم مهم است که چه سوء مديريت هايي، موجب اين همه آسيب پذيري در بحث زلزله شده است. علوم مربوط به ساختمان هم مانند علم پزشکي، با جان مردم سرو کار دارد. مردم بايد بدانند؛ دنيا در زمينه پيش بيني زلزله چه پيشرفت علمي داشته است. بايد بدانند که حتي ارتفاع ساختمان در مناطق مختلف شهرها بايد متفاوت باشد. در برخي مناطق، ساختمان بلند از نظر زلزله امن تر است و در برخي مناطق، ساختمان کوتاه ايمني بيشتري دارد.
صنايع دريايي
در بخش صنايع دريايي، سوژه هاي زيادي از جمله : فرصت هاي تعميرکشتي، اشتغال زايي با «صنعت اوراق کشتي» سودهاي کلان کشورهاي حوزه خليج فارس از سوخت رساني به کشتي هاي عبوري، جاي گزيني شناورهاي سنتي و تأثير آن بر زندگي مردم و غيره وجود دارد. همچنين مي توان در برنامه هاي تلويزيون، استان هاي جنوبي کشور را نشان داد که فقر و اعتياد در اين مناطق بيداد مي کند و در کنار آن نشان دهيم که صنعت کشتي سازي چه صنعت اشتغال زايي است . نشان دهيم که وقتي يک کشتي ساخته مي شود، کيلومترها جوشکاري که در آن انجام مي گيرد، چقدر اشتغال زا است. نشان دهيم که در بندري در امارات ، تنها براي سوخت رساني به کشتي هاي عبوري، يک ميليارد دلار در سال درآمد ايجاد شده است و مناطق ساحلي ما با اين همه قانون مناطق آزاد و غيره هيچ فعاليتي در اين زمينه نمي کنند.
تهيه کننده : گروه مواد و نانو تکنولوژي
شبکه تحليلگران تکنولوژي ايران
منبع:www2.irib.ir
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}