جنگ جهاني اول فرصتی براي صهيونيسم بين‌الملل






سال 1914، نقطه عطف مهمي در تاريخ معاصر به شمار خواهد رفت. سال آغازها و پايان‌ها. بشريت، دوراني را پشت سر گذاشت و وارد دوران تازه‌اي شد كه در آن هر آنچه قديمي بود از ميان رفته بود و همه چيز مي‌بايست نو شود.
جنگ اروپايي كه از ديرباز درباره آن پيش‌گويي مي‌كردند و از آن وحشت داشتند، اما هرگز جدآ در انتظارش نبودند، بالاخره از راه رسيد. كشورها چه بزرگ و چه كوچك تمامي توان خود را به كار گرفتند و با كوهي از هيجان تمامي مردان جوان خود را به جبهه‌هاي نبرد فرستادند، و سالخوردگان خود را براي نگهباني و حراست بسيج كردند و تمامي زنان خود را نه همچون روزگاران قديم، فقط براي مداواي مجروحان و بيماران بلكه براي تدارك ارتشهاي در حال جنگ به خدمت گرفتند. نسلها، چه پير و چه جوان از خانه، اموال و مناصب شغلي خود دست كشيدند با اشتياق، براي دفاع از كشور خود شتافتند و از هيچ چيز جز مشاهده ضعف احساسات ميهن‌پرستانه اين و يا آن هم‌ميهن خود هراس نداشتند. جهان از لحاظ معنوي و مفاهيم اخلاقي به سطح هزاران سال پيش سقوط كرد.
در 1897 چند صد يهودي از سراسر جهان در شهر بال سوئيس گرد آمدند و اولين كنگره يهوديان را، در تاريخ برپا كردند.
در كنگره بال، وضعيت قوم يهود بررسي شد. در اين كنگره بود كه مسئله يهود بيماري معرفي شد و گفته شد به بيماري نمي‌توان اعتراض يا با آن سراسيمه مبارزه كرد، بيماري را بايد درمان كرد. در ضمن در اين كنگره بارها تأكيد شد كه زخم را تنها از طريق سوزاندن مي‌توان التيام بخشيد.
تمامي شركت‌كنندگان در كنگره بال توافق داشتند كه ناديده گرفتن و معطل گذاشتن مشكلات راه‌حل عاقلانه‌اي نيست بلكه بهتر آن است برخورد با مشكلات و مسائل تسريع شود.
سخنرانان در همايش بال مار هزار مهره را يادآور شدند و در سخنان خود به سرزمين قوم بني‌اسرائيل، آزادي و رهايي از گناهان، اشارتها داشتند.
آنها در آنجا تأكيد كردند كه تنها در سرزمين فلسطين است كه صهيونيسم مي‌تواند به يك واقعيت زنده تبديل شود. آنها به تمسخر يهوديان غير صهيونيست پرداختند و اين نشان مي‌داد. كه بين يهوديان مؤمني كه پشت پرده‌هاي صهيونيسم و بازيگران اصلي آن را مي‌ديدند با صهيونيستها چه اندازه تفاوت و تمايز وجود داشته است همين فقرات خود مبين آن است كه صهيونيسم اساساً به دنبال حفظ دين يهود نبوده است، آن چيزي كه كانون توجه آنان را تشكيل مي‌داد صيانت از اليگارشي مالي غرب بود.
صهيونيستها مزورانه به یهودیان منتقد مي‌گفتند:« ما مي‌خواهيم زنده بمانيم. ما بهتر از شما مي‌دانيم چه كاري از دستمان ساخته است و چگونه بايد بشريت را تحت تأثير قرار دهيم.»
صهيونيستها راه مستقيم را که استفاده علنی و غیرعلنی از امکانات کشورهای استعمارگر را در پيش گرفتند و از انواع و اقسام امکانات نامشروع در این مسیر بهره بردند. زايش هيچ مهاجرنشيني در جهان به اندازه مهاجرنشين‌هاي يهودي در فلسطين پيچيده نيست.
استفاده از شخصيت‌هاي متنفذ، شيوه تبليغات گسترده، تلاش در جهت برقراري ارتباط با حكومتها، ایجاد لابی‌های قدرتمند در کانون‌های قدرت، به صهيونيسم يك تحرک اساسي بخشيده بود.
در مقابل، كساني بودند كه با بررسيهاي بيشتر و با توجه به تجربه‌هاي روزمره، از شيوه گامهاي آرام و عملي حمايت مي‌كردند. جناحهاي مختلف صهيونيستي با يكديگر مخالفت مي‌كردند.
نكته ديگر اينكه، تمامي مبارزه و كشمكش بين جناحهاي مختلف، از اختلاف نظر درباره راه كارها سرچشمه مي‌گرفت. تلاش افراد براي دستيابي به هدف از طريق كشت و كار، باغداري، مدارس، ادبيات يا تبليغات، مسئله‌اي بود كه به زمان و شرايط بستگي داشت. واقعيت اساسي اين بود كه براي تحقق هدف مورد نظر، بايد همه ابزارها به كار گرفته مي‌شدند.
نتيجه اين تلاشها چه بود؟ حاصل كار در فلسطين چندان چشمگير نبود: چهل آبادي، چندين مزرعه، انجمنهاي تعاوني، تل اويو 1، آحوزولس 2 جديد، كارمل 3، پاردس 4، آگوداس نتايم 5، ماشين‌آلات جديد، به كارگيري شيوه‌هاي جديد نه ‌تنها در بين يهوديان بلكه در بين اعراب، ضدعفوني كردن نقاط مالارياخيز؛ مطالعات مربوط به بهترين شيوه‌هاي كشاورزي در مراكز پژوهشي، ايجاد بانكها، مراكز درماني بزائل 6، مدرسه موسيقي، دو دبيرستان آبرومند، مدرسه دخترانه در يافا، مدرسه تاه كموني 7 در يافا، مدرسه كشاورزي پتاه ـ تيكواه 8، مدارس ويژه آباديهاي يهودي‌نشين، تأسيس كميته‌هاي سازماني در آباديها، اتحاديه كارگران، اتحاديه آموزگاران، روزنامه‌ها و ادبيات عبري، «خانه مردم 9» از جمله دستاوردهاي حركت عاشقان صهيون، بارون ادموند دو روچيلد و صهيونيستهايي است كه از آن به عنوان ايجاد كولوني‌هاي جديد در فلسطين ياد مي‌شود. «دفتر صهيونيستي در فلسطين 10» در يافا، مقر فعاليتهاي مربوط به كولوني‌سازي محسوب مي‌شد. عاشقان صهيون و صهيونيستها درباره خط مشي صهيونيسم اتفاق نظر دارند. تلاش در راه احياي زبان عبراني نشان مي‌دهد كه فلسطين چگونه به يك مركز روشنفكري تبديل مي‌شود. بازديد بارون ادموند دوروچيلد از فلسطين در سال 1913 به اتفاق نظر بين صهيونيستها و عاشقان صهيون مهر تأييد زد. جمعيت يهودي ساكن فلسطين در اقليت قرار داشت.
با تشديد مهاجرت‌ها بدين ترتيب سازمان صهيونيستي رشد كرد. كافي است كه براي اثبات رشد سازمان صهيونيستي اولين كنگره يهوديان را در سال 1897 در شهر بال سوئيس با كنگره وين در سال 1913 مقايسه كنيم. كافي است كه صندوق خيالي ملي يهود سال 1899 را با صندوق ملي يهود در سال‌هاي جنگ كه سالانه دو ميليون فرانك درآمد داشت مقايسه كنيم. كافي است تا دو يا سه جزوه صهيونيستي هجده سال 1897 را با مطبوعات و ادبيات صهيونيستي در 1914 مقايسه كرد.

صهيونيسم بدين گونه رشد يافت.

صهيونيستها، در 1917پس از بيست سال تلاش پنهاني يكبار ديگر درخواست خود را مطرح كردند. اين بار موقعيت آنها براي رسيدن به اهداف خود بسيار مناسب بود. ضعف و شكست امپراتوري عثماني در جنگ و نفوذ گسترده صهيونيست‌ها در دولت‌هاي اروپايي و آمريكا را متحدان قوي‌اي را در خدمت آنها قرار داده بود.

پی نوشت:

1. Tel Aviv
2. Achuzoth
3. Carmel
4. Pardes
5. Aggudath N'taim
6. Bezalel
7. Tach'kmoni
8. Petach - Tikwah
9. House of The people
10. Zionist Palestine office

منبع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران