عمليات سرنوشت


اشاره:

دكتر محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در جمع خانواده هاي شهدا و رزمندگان عمليات مرصاد لشكر 32 انصار الحسين(ع) سخنان بسيار مهمي پيرامون اتفاقات هشت سال دفاع مقدس به خصوص روزهاي پاياني جنگ ايراد نمودندكه به لحاظ اهميت موضوع ،مشروح صحبت هاي ايشان را در اين جا مي آوريم :
جنگ فراز و نشيب فراواني داشت ،سال نخست جنگ سال شكست هاي ايراني و پيشروي عراق در سرزمين هاي ماست . ارتش عراق ، پنج استان ايران را اشغال مي كند
بيشتر شهرهاي اين استان ها يا اشغال مي شوند و يا همچون اهواز به محاصره در مي آيد و درتيررس عراق قرار مي گيرد. با مقاومت هاي فراوان نيروهاي ارتش ، سپاه ،
بسيج و عشاير ايران كه حضور جدي دارندجلوي پيشروي دشمن گرفته مي شود اما كاري ازپيش نمي رود. خود مردم همدان ، نخستين نيروهايي بودند كه درقصر شيرين و برخي نقاط ديگر كشور از همان روزهاي آغازين جنگ حضور يافتند. استان همدان با اين كه در ظاهر مورد حمله قرارنگرفته بود و اين استان كرمانشاه بود كه در خط مقدم قرار داشت اما مردم آن نخستين گروههايي بودند كه رفتند و از سرزمين و انقلابشان دفاع كردند همه اينها مقاومت بود.

براي همين مي توان گفت : سال اول سال مقاومت ايران و پيشروي عراق بوده است . در همين سال ايران چهار تا پنج حمله بزرگ هم انجام داد اما همه آنها با ناكامي همراه بود. سال دوم ،ورق بر مي گردد و ايران شروع مي كند نخست آبادان را آزاد مي كند بعد بستان وسوسنگرد و به ترتيب فتح المبين و بيت المقدس تا اين كه به مرز مي رسد. سال هاي سوم و چهارم ايران وارد خاك عراق
مي شود و نخست با عمليات رمضان از سمت بصره پيشروي مي كند وبعد جزاير خيبر را
مي گيرد وسپس در مناطق غرب كشور درعمليات مسلم بن عقيل بر شهر مندلي عراق
مسلط مي شود و عملياتي هم در شمال غرب انجام مي دهد از مريوان و ارتفاعات سليمانيه مي گذرد و بخش هايي از استان سليمانيه رامي گيرد همين طور پيشروي هاي ايران ادامه پيدامي كند تا اين كه مي رسيم به عمليات فاو و پس از آن شلمچه را مي گيريم . پس از عمليات كربلاي 5 در شلمچه ، قطعنامه 598 صادر مي شود. در حقيقت يك مجموعه پيروزي هاي پي در پي در شش سال و نيم به دست مي آيد كه در نتيجه آن اداره جنگ به دست ايران مي افتد شش سال
مداوم ايران حمله مي كرد وغالبا هم موفق مي شد و گاهي هم پيروز نمي شد ومي آمد
سرجاي اولش 2يا 3 عمليات اين گونه شد و نام آنهارا ((عدم الفتح )) گذاشتيم .
اواخر جنگ ايران موفق شد بخش زيادي ازاستان سليمانيه عراق را تصرف كند.
ايران در سال آخر جنگ ،يعني زماني كه قطعنامه 598 صادر شد به اين نتيجه رسيده بود كه ديگر نمي تواند در جبهه هاي جنوب كاري بكند. چند قرارگاه در جنوب باقي ماندند تا آن منطقه را اداره كنند. فرماندهان قرارگاه هاي جنوب از جمله آقاي شمخاني ، رحيم صفوي كه از فرماندهان اصلي جنگ بودند پس از سه ، چهار ماه آمدند و گفتند تا يك سال ديگر هم نمي شود در جنوب جنگيدبراي همين عمليات ديگري به نام والفجر 10 رادر غرب كشور آغاز كرديم كه هدف اصلي اش آن بود ،كه به سمت سليمانيه حركت كنيم . ما در جنوب به بن بست رسيده بوديم ورا ه
پيشروي به سوي بصره و جنوب عراق قطع شده بود بنابراين كركوك سومين شهر نفت خيز عراق مورد توجه قرار گرفت و جبهه جديدي را باز كرديم تا نگذاريم جنگ با بن بست روبه رو شود اما از همان هنگام پيدا بود كه با توجه به مقاومت قدرتهاي بين الملل آنها نمي گذارند اين پيشروي هاي ايران ادامه پيدا كند وبراي همين سال آخر جنگ سال پر تاملي بود كه بايد چگونه جنگ را اداره كرد؟ آيا آمريكايي ها دخالت مي كنند يا خير؟ اينها همه در تاريخ جنگ بحث شد. ما بيش از شصت هزار نوار ضبط شده داريم همه اين سخنان در آنهامنعكس شده است . از يك سال پيش از پايان جنگ نامه اي خدمت امام نوشته مي شود كه به زودي عراقي ها حملاتشان را عليه ايران آغاز مي كنند و احتمالاما دچار شكست هايي مي شويم يعني درست پس از عمليات كربلاي 5 و پس از پذيرش قطعنامه 598 نامه اي به صراحت نوشته شد تحليل ها بر آن بود كه به زودي حملات شديدعراق آغاز مي شود البته اين به زودي هشت تا نه ماه طول كشيد ،ولي مهم اين است كه همه اين
بحث ها از قبل داخل قرارگاه هاي جنگ ايران جريان داشته وبحث مي شده است .
بالاخره همينطور شد عراق به جايي رسيد كه ازاواخر فروردين 1367 يعني حدود سه ، چهار ماه مانده به پايان جنگ يك توان جديدي از خودنشان داد كه البته بسياري از عوامل هم در اين افزايش توان موثر بودند از كمك هاي بي حدوحصر بين المللي گرفته تا ورود مستقيم امريكابه جنگ در خليج فارس و روحيه دادن به عراق . يك مجموعه اي از ژنرال هاي مصري وفرانسوي و روسي به كمك فرماندهان ارتش عراق آمدنددر عمليات ((والفجر 10)) ما پس از يك هفته كه پاتك هاي دشمن را خنثي كرديم يك باره متوجه شديم يكسري از لشكرهاي اصلي عراق سواراتوبوس و تريلي و تانك بر شدند وبه سمت جنوب رفتند. معلوم بود كه كارشناسان نظامي به ارتش عراق گفته بودند اين جا نجنگيد.
جنگ شما اين جا نيست برويد جاي ديگر باايران بجنگيد و به دنبال آن اطلاعات ماهواره اي فراواني به ارتش عراق داده شد. چون مساله ((مك فارلين )) اتفاق افتاده بود ارتش عراق و شخص صدام و كشورهاي عربي نسبت به آمريكايي ها بدبين شده بودند. آنهافكر مي كردند آمريكايي ها به دليل پيروزي هاي ايران در فاو و بعضي مناطق ديگرصدام را قابل دوام نمي دانند وپشت پرده به اين نتيجه رسيده اند كه بايد بروند با ايران كار بكنندبنابراين به آمريكايي ها بدبين شده بودند.
آمريكايي ها هم مي خواستند اين بدبيني راجبران بكنند و اطلاعات انبوهي به ارتش عراق مي دادند مساله همكاري منافقين با عراق در اين مرحله بي تاثير نبود. همه اين عوامل دست به دست هم داده بودند تا ارتش عراق تحركاتي را پس از هفت سال ازشروع جنگ آغاز كند هفته هاي اول پيشروي كرد اما بعد به انفعال افتاد. ابتدا حالت فعال گرفت و مناطقي از ايران را هم كه ما گرفته بوديم از ما پس گرفت يعني فاو جزايرخيبر و شملچه . در مناطق غربي كشور ارتفاعاتي را كه ما تصرف كرده بوديم هم را پس گرفت و به مرز رسيد دراواخر تير ماه 1367 جمهوري اسلامي قطعنامه 598 را پذيرفت ، آن هم باز دليلش روشن بود.دليل پذيرش قطعنامه 598 همان پيش بيني يك سال پيش بود كه وضع جبهه هاي جنگ به زودي تغيير خواهد كرد. اتفاق هم افتاد و همه هم ديدند بنابراين مسوولان كشور خدمت امام رفتند و از ايشان تقاضا كردند كه شما قطعنامه 598 را بپذيرد،اماامام زير بار نرفتند.
از اوايل تيرماه تا پايان آن حوادث ديگري رخ داد و ارتش عراق تمام نقاط مرز را گرفت و امام پس از اين كه نامه مسوولان كشور فرماندهان سپاه و ارتش به ويژه نامه فرمانده سپاه را ديدندهمه آنها را كنار هم گذاشتند وفرمودند: من تصميم مي گيرم قطعنامه 598 را بپذيرم . اين را ايران رسما اعلام كرد برخلاف تصور همه دنيا عراق از زير پذيرش قطعنامه 598 فرار كرداين نكات آخر جنگ به اندازه خود جنگ مهم است ، يعني ساعت به ساعت اين دوهفته آخرجنگ مهم است .
حتي بسياري از بزرگان و نظامي هاي ما به دليل آن كه اين دو هفته را درست در كنار هم نمي گذارند در جمع بندي از جنگ دچار اشتباه مي شوند ما اعلام كرديم كه قطعنامه 598 راپذيرفتيم امام هم پذيرفت و همه دنيامي دانستند كه تا امام چيزي را نپذيرد از سوي ايران جدي نيست . ايشان قطعنامه 598 را پذيرفتند.
مسوولان سياسي هم در سازمان ملل فعال شدند اما عراقي ها نپذيرفتند يك روز گذشت نپذيرفتند، دو روز گذشت نپذيرفتند، سه روز گذشت نپذيرفتند، اما در صحنه جنگ دو اتفاق هم روي داد. با پذيرش قطعنامه 598 يك انقلاب اجتماعي در ايران رخ داد و مردم گروه گروه به جبهه آمدندو عراق هم به خرمشهر حمله ودوباره اين شهررا محاصره كرد. عمليات سرنوشت ايران شكل گرفت و حتي نام
اين عمليات هم هنوز در روزنامه ها و كتاب هانرفته است نام اين عمليات عمليات سرنوشت شد. به اين دليل سرنوشت نام گرفت كه امام به سپاه
پيام داده اند يعني احمدآقا با من تماس گرفت و گفت كه امام گفته اند يا سپاه يا خرمشهر. ما نيز نام آن عمليات را سرنوشت گذاشتيم و به ارتش عراق حمله كرديم و دوباره خرمشهر درروزهاي پاياني جنگ آزاد شد. اما عراق دوباره از جاي ديگر حمله مي كرد.بنابراين تير ماه بسيار تلخي بود ماه حملات عراق ، شكست ايران ، پذيرش قطعنامه 598 وهمه اينها حوادث تلخي است اما پس از پذيرش قطعنامه 598 و در مرداد ماه همه چيز عوض شد. علت عوض شدن هم ايجاد يك تحول اساسي در جبهه ايران پس از تقريبا يك سال ناكامي بود. وقتي امام قطعنامه 598 را پذيرفت بسيار مظلومانه و صادقانه با ملت ايران صحبت كرديعني توضيح داد كه من تا همين ديروز معتقد بودم جنگ را بايد ادامه بدهيم . من جام زهر مي نوشم و اين قطعنامه 598 رامي پذيرم .
آمد صادقانه با ملت ايران صحبت كرد وآبروي خودش را هم در مسائل بين الملل در طبق اخلاص گذاشت چرا چون قطعنامه 598 اگر هم قرار بود پذيرفته شود بايد يك سال پيش و در اوج پيروزي هاي ايران پذيرفته مي شد. ايران زماني قطعنامه 598 را مي پذيرفت كه آن سرزمين هاي كه از موضع قدرت گرفته بود وباعث صدور قطعنامه 598 شده بود ديگر دردستش نبود بنابراين با اين شرايط از كجا معلوم بود وقتي ايران قطعنامه 598 را مي پذيرد دنيا وعراق هم بپذيرند!؟
اين خيلي ريسك بالايي است ، آن هم براي كسي مثل امام اما امام اصلا به اين مسائل توجه نكرد وتنها به رضاي خدا ومصلحت نظام و كشور فكر كرد وصادقانه به مردم ايران گفت : من تاديروز اينطوري فكر مي كردم الان وضعيت اين گونه است و من قطعنامه 598 را پذيرفته ام و به مسوولان سياسي و نظامي هم اعتقاد دارم كسي فردا عليه اينها شروع به جوسازي نكند.
اين دو سه جمله بيشتر نبود ولي يك انقلابي درملت ايران ايجاد كرد. در تمام شهرهاي ايران انقلاب شد از همدان تاكرمانشاه گرفته و غيره.آنقدر نيرو به سوي جبهه مي آمد كه ديگر ماشين نداشتيم نيروها را اعزام كنيم . بعضي مردم سوار ماشين هاي خودشان مي شدند ومي آمدند اصلا يك قيامتي شد. اين نيروي عظيم آمد و وارد جبهه شد. در آن موقع دشمن خرمشهر را هم محاصره كرده بود اما آن عمليات سرنوشت را كه ايران شروع كرد كمتر از 48 ساعت ارتش عراق را عقب زدونيروهاي آن را محاصره كرد. تعداد زيادي را اسير گرفت و دوباره مرزبين الملل را در جنوب تامين كرديم هنوز آخرين تانك هاي عراق به مرز برنگشته بود كه ديديم از جبهه غرب خبر مي رسد منافقين در كرند غرب هستند وقبلش هم به ما گفته بودند كه ارتش عراق ، قصر شيرين را محاصره كرده بو آمده سر پل ذهاب را گرفته ويك خط را تشكيل داده است .
يعني درست در همان لحظاتي كه ارتش عراق داشت در جنوب شكست مي خورد و از مرز
خرمشهر بر مي گشت ، عراقي ها عمليات غرب كشور را آغاز كردند، بنابراين نيروهايي كه ماداشتيم ، در راه جنوب بودند تا از اسلام آباد بروند پل دختر و ازآن جا به سمت جنوب اعزام شوند. در اين راه دو كاروان با هم روبه رو شدند يكي كاروان هاي ما كه داشتند آماده مي شدند ازباختران گذر كرده و از راه اسلام آباد بروند به سمت خرمشهر. در حقيقت دو تا نيرو در يك منطقه اي با هم روبه رو شدند كه هيچ كدامشان فكر نمي كردند در اين منطقه باهم درگير شوند نه منافقين فكرمي كردند جبهه جنگشان بين اسلام آباد باختران است و نه نيروهاي ما كه با آنهادرگير شدند گمان نمي كردند محل مصاف در اين جا خواهد بود،چون ماموريشان خرمشهر بود اما مهمترين يگاني كه توانست تاخير لازم را به وجود آورد تانيروهاي ديگر و لشكرهاي ديگر برسند و كارمنافقين را تمام كنند لشكر 32 انصار الحسين (ع)بود. البته آنهادر حال اعزام به جنوب بودند كه يكباره دستور داده مي شود صحنه جنگ عوض شده است . خرمشهر را بگذاريد براي آنهايي كه آن جاهستند شما بايد از باختران دفاع كنيد كه مي آيندو خط پدافندي تشكيل مي دهند. عمليات مرصاد اثري به مراتب فراوان در پايان جنگ داشت و در پيروزي ايران موثر بود سرانجام نيروهاي منافقين محاصره شدند، يعني راه عقب و جلوي آنها در حالي كه حدود دو هزارنفر بودند بسته شد. بيش از 1400 تا 1500 جنازه از منافقين در اين جاده افتاده بودند.
شما شك نكنيد اگر اين انهدام به منافقين وارد نمي شد بلافاصله پس از پايان جنگ يكي ازبزرگترين مشكلات امنيت ايران منافقين بودند كه خداي متعال مي خواست منافقين آخر جنگ بيايند به محاصره بيفتند و بيشتر آنهانابود شوند. اين نشان مي دهد بخش بزرگي از امكانات و نيروهايي كه سالها با كمك امريكاو فرانسه وعراق و بعضي از كشورهاي عربي فراهم كرده بودند در عمليات مرصاد از بين رفت ومنهدم شد اما نكته وپرسش خيلي مهمي كه هست اين كه پايان جنگ كجاست ؟ جنگ چطور تمام شده ؟ اتفاقا اين نكته از ابهامات جنگ ايران و
عراق است . هر چند مابراي انجام تكليف و دفاع ازسرزمينمان مي جنگيد و اگر هم مي گفتيم سقوط صدام منظور يك صلح واقعي بوده انهدام كفر وتجاوزطلبي بوده و گرنه ايران هيچ گاه قصد لشكركشي به جايي را نداشته است . از آغاز انقلاب تاكنون و در آينده منطق جمهوري اسلامي و انقلاب اين نبوده كه شهرها و كشورهارا بگيرد انقلاب ما يك انقلاب قلبي ، يك انقلاب دلهاست .
اگر دنيا حرف منطقه را بپذيرد خب مي آيندانقلابي مي شوند، آزاده مي شوند، در مقابل ظلم قرار مي گيرند و اگر هم نپذيرند ما هيچ وقت بازور سلاح و نيزه تفكر خود را نمي خواهيم صادركنيم . اگر هم قصد انهدام صدام را داشتيم براي اين بود كه مي دانستيم او يك عنصر نامطلوب و جنايتكار است كه دستش به هر كسي برسد آنهارا از بين مي برد ايران باشد كويت باشد،عربستان باشد، هر كسي كه مي خواهد باشد. اين براي ما شناسايي شده بود و ضمن اين كه مي دانستيم جنگ ما به اين سادگي تمام نمي شود تا اين عنصر را تسليم نكنيم . خب هدف ما هدفي معنوي بوده است و با آن هم رسميت پيدا كرديم اما آيا از نظر نظامي وسياسي هم ايران به پيروزي رسيده يا خير!؟علت اين كه اينطور ابهاماتي وجود دارد اين است كه پايان جنگ روشن نيست تيرماه است ؟مرداد ماه ؟ شهريورماه ؟ و به همين دلايل است كه در كشور ما آخر شهريور ماه را جشن مي گيرند.
َ31 شهريور ماه روز جمله ارتش عراق به ايران است چه كسي حمله يك كشور ديگر به كشورخودش را جشن مي گيرد؟ ما بايد بياييم پايان جنگ را جشن بگيرم اما پايان جنگ كجاست ؟در مرداد ماه . پس از شكست هاي پي در پي ايران در تير ماه قطعنامه 598 را پذيرفتيم و به همين دليل هم عراق آن را نپذيرفت ، چرا كه ما در ضعف بوديم و مرتب داشتيم شكست مي خورديم اما حادثه مهمي در مرداد ماه اتفاق مي افتد. در طول دو هفته اول مرداد ماه عمليات هايي صورت مي گيرد ايران در تمام اين عمليات هاموفق مي شود ارتش بعثي عراق متحمل شكست سنگيني مي شود. در اين جا يك نكته مهم ديگري هم وجود دارد و آن اين كه پس از عقب راندن نيروهاي دشمن نيروهاي ايران آمده بودند تا دوباره به بصره حمله كنند اما امام موافقت نفرمودند. اگر جنگ اينطور تمام شده پس ما نه تنهاپيروزي معنوي داريم بلكه با پيروزي نظامي ايران جنگ تمام شد. علامتش هم اين است كه وقتي ما اين پيروزي هارا به دست آورديم صدام اعلام كرد قطعنامه 598 را قبول دارم ! اگر ما اين پيروزي هارابه دست نمي آورديم كه صدام قطعنامه 598 را قبول نمي كرد، همچنان كه دليل تصويب قطعنامه 598 هم پيروزي هاي ايران در فاو و شلمچه بود كه دنيا ناچار شد اين قطعنامه را بنويسد با كراهت هم اين قطعنامه رانوشتند و تصويب كردند هر چند اين قطعنامه معياري براي ايران بود ولي به دليل شرايطنامطلوب زماني آن را با كراهت پذيرفتيم زيرا دراوج شكست بوديم و دشمن هم به اين دليل قبول كرد كه در اوج شكست افتاد، پس همه صحنه جنگ با تاريخ وروز و پيروزي هاي آن روشن است . چيز كوچكي هم نيست كه آدم بتواند اين خورشيد پايان جنگ را پشت ابرهاي اوهام پنهان كند. اين خورشيد پايان جنگ بايد بيايد در آسمان وبرايش جشن گرفت ، يعني در مرداد ماه بايدجشن بگيريم ، پيروزي هاي سياسي ياران هم درمرداد ماه بوده است . صدام قطعنامه 598 را در مرداد ماه قبول كرد درمرداد ماه اسراي ما آزاد شدند، در مرداد ماه سازمان ملل صدام را محكوم كرد، در مردادماه اعلام خسارت ايران و كميسيون تعيين متجاوزتشكيل شد بنابراين مرداد را بايد جشن گرفت . مرداد ماه پايان جنگ است چون در اين ماه رزمندگان ما موفق شدند هم پيروزي معنوي وهم پيروزي سياسي كسب كنند. چرا كه ما براي اهداف مقدسي مي جنگيديم براي صلح مي جنگيديم براي آزادي و انسانيت مي جنگيديم ما براي اين مي جنگيديم كه جنگ نباشد. ما براي اين مي جنگيديم كه ناامني نباشد،خشونت نباشد، جنگ ما كه خشونت نبود، اگر جنگ ما خشونت بود كه نبايد اين آدم هاي داوطلب شهادت و با اين افكار بلند و با شعور وآگاهي هاي وسيع بيايند در جبهه هاي جنگ خودشان را به شهادت برسانند.
امروز هم همينگونه است امروز ما انرژي هسته اي را براي چه مي خواهيم ؟ براي صلح مي خواهيم .مي خواهيم انرژي توليد كنيم . نمي خواهيم وابسته باشيم شما مي گوييد ايران انرژي هسته اي نداشته باشد، چون مي دانيد درده سال آينده قيمت نفت فزون تر خواهد شد،بنابراين مي خواهيد آن را با نفت معاوضه كنيدونفت ما را مفت بخريد و در ازاي آن انرژي هسته اي به قيمت بالا به ما بفروشيد و تمام سرمايه آينده نسل ما را از بين ببريد اما مساله اين است كه روال منطقي جمهوري اسلامي از آغازتاكنون صلح ، مذاكره ، انسانيت ، عدالت ، و هم زيستي بوده . البته در چنين شرايطي امكان سوؤ استفاده ازوجود ما نيز هست بنابراين بايد مراقب باشيم ووحدتمان را حفظ كنيم . امروز جامعه ما نياز به وحدت دارد و هر نوع نزاع سياسي هر نوع برخوردهاي غيروحدت آميز، تخريب پشت جبهه ايران است . ما شرايط حساسي داريم انشاالله بايد از اين شرايط هم گذر كرده و خواهيم كرد .
منبع:www.sedayedalat.com