نویسنده: علی رواقی


زبان فارسی در کنار کاراییهایی که در دو حوزه‌ی هند و پاکستان داشته و دارد، زبان گفتاری و نوشتاری فارسی‌زبانان فرارود، تاجیکستان و افغانستان نیز هست.
هم‌خوانیهای واژگانی و ساختاری و آوایی میان سه‌گونه‌ی کاربردی از زبان فارسی در این سه حوزه‌ی جغرافیایی کم نیست، از همین روی، ما با همین واژگان مشترک به آسانی می‌توانیم مفاهیم ذهنی و اندیشگی خویش را به یکدیگر انتقال دهیم، با هم سخن بگوییم و خواسته‌های یکدیگر را دریابیم.
زبان فارسی نوین از همان آغاز شکل‌گیری آن در سده‌های نخست هجری، در هر یک از حوزه‌های جغرافیایی ایران بزرگ با زبانها و گونه‌های مختلف زبانهای ایرانی دیگر درهم آمیخت و همین آمیختگی سبب شد تا ناهم‌خوانیهایی، در گونه‌های زبان فارسی نوین، در بیشتر حوزه‌های جغرافیایی پیدا شود.
در بلندای زندگی هزار و یک صد ساله‌ی زبان فارسی، هر یک از این گونه‌های زبانی فارسی، که در این سه حوزه کاربرد دارند، با زبان کشورهای همسایه یا مردمان غالب یا وارد بر آنها آمیزگاری پیدا کردند و کم‌کم بر شمار این ناهم‌خوانیها افزوده شد.
با اینکه آگاهی و شناخت ناهم‌خوانیهای واژگانی و ساختاری و آوایی، میان این سه حوزه‌ی زبانی فارسی، از نگاههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی بسیار بایسته و حتی ضروری بوده است؛ اما تاکنون، تا آنجا که می‌دانم، در هیچ یک از این سه سرزمین، کتابی فراهم نشده است که از هم‌خوانیها یا ناهم‌گونیهای زبانی این سه‌گونه‌ی مهم زبان فارسی سخن بگوید و ما را در فهمِش و خوانِش درست کاربردهای واژگانی و ساختاری این زبان یاری کند.
بررسی و سنجش ساختها و کاربردهای پساوندی این سه حوزه‌ی زبان فارسی، می‌تواند کمک بزرگی باشد برای شناخت پاره‌ای از ناهم‌گونیهای زبانی فارسی. پساوندهای زبانی، در زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی، در سنجش با زبانهای ایرانی میانه‌ی غربی، بسیار کاراتر و توانمندترند. همچنان که می‌دانیم میزان اثرپذیری زبان فارسی فرارودی [ماوراءالنهری] از زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی بسیار زیاد بوده است. در این یادداشت به بررسی یکی از ساختهای صرفی کوچک زبان فارسی فرارودی یعنی، پسوند - ناک پرداخته‌ایم تا خوانندگان دوستدار زبان فارسی بدانند با اینکه این پسوند در حوزه‌ی ایران امروز، چندان زایا و پویا نیست؛ اما در حوزه‌ی فرارود به دلایلی که برشمردیم کاربردی فراوان دارد.
پسوندها و پیشوندها در کنار فعلها و اسمهای مرکب و پسوندواره‌های فعلی، پیکره‌ی اصلی زبان فارسی را می‌سازند. شمار پسوندهای شناخته و کاربردی زبان فارسی، که در نوشته‌های قدیم و نو فارسی آمده‌اند، افزون بر یک صد و پنجاه است.
می‌دانیم که در کار واژه‌سازی و واژه‌یابی، پسوندها و پیشوندها یکی از مهم‌ترین ابزارهای زبانی به شمار می‌آیند؛ و به جرئت می‌توان گفت که ناآگاهی از این توش و توان زبان فارسی، روند بازسازی واژه‌ها و واژه‌یابی و واژه‌سازی را بسیار کُند و نابسامان می‌کند. با این همه، تا امروز که این یادداشت را می‌نویسم هیچ یک از دستگاههای پژوهشی - فرهنگی، دولتی یا جز آن، و نه هیچ یک از دانشکده‌های ادبیات، در طی هفتاد سالی که از بازگشایی دانشگاهها گذشته است، پژوهش جامعی در این زمینه به انجام نرسانده‌اند که مجموعه‌ی پر و پیمانی از هر یک از پسوندها یا پیشوندها و یا صورتهای کاربردی آنها را، در متون فارسی قدیم و جدید، دربرداشته باشد، تا واژه‌گزین و واژه‌یاب بتواند با بهره‌وری از این داشته‌ها، امکانی برای بازیافت و دستیابی به ساختها و قالبهای نو زبان فارسی پیدا کند، که متکی بر اصول و ضوابط علمی و کاربردی باشد.
کتابها و مقاله‌هایی که درباره‌ی پسوندها و پیشوندهای زبان فارسی نوشته شده‌اند، بیشتر با سود بردن از شماری کاربردهای شناخته و در دسترس و غالباً تکراری است و کمتر کتاب و نوشته‌ای را می‌شناسیم که جدا از جنبه‌ی توصیفی، به مصداقهای کاربردی این ابزارهای مهم زبان فارسی، در نوشته‌های قدیم و جدید فارسی، نظری علمی افکنده باشد.
پساوندها جدا از اهمیت بزرگ و گسترده‌ای که در کار واژه‌سازی و واژه‌یابی دارند، در کار فرهنگ‌نویسی هم پایگاه و جایگاه بسیار بلندی دارند، و برای فرهنگ‌نگار هم از ابزارهای مهم زبانی به شمار می‌روند. باز هم با تأسف باید گفت که تاکنون هیچ یک از فرهنگها و فرهنگواره‌ها و فرهنگ‌نامه‌های زبان فارسی، از قدیم‌ترین روزگار تا آخرین فرهنگهایی که در این سالها از چاپ برآمده‌اند، به این مهم نپرداخته‌اند؛ از این روی پژوهشگران و دستوریان زبان فارسی به دلیل عدم دسترسی به این گنجینه، چنان که باید نتوانسته‌اند به بررسی و داوری درستی درباره‌ی مقوله‌های متنوع کاربردی پسوندها بپردازند و تعریف جامع و مانعی از ساختهای گونه‌گون آنها به دست دهند.
برای روشن شدن ساختار این پسوند و پیشینه‌ی کاربردی آن در زبان فارسی، کوشیدیم تا شمار خوبی از متنهای قدیم و معاصر فارسی ایران و فرارود [ماوراءالنهر] را بخوانیم و ببینیم و نمونه‌های کاربردی این دو حوزه‌ی زبانی فارسی را با یکدیگر مقایسه کنیم. همچنان که پاره‌ای از مقاله‌ها و نوشته‌های دستوریان و زبانشناسان را، درباره‌ی این پسوند در حوزه‌ی ایران، بررسی کردیم. از آوردن نمایه‌ی کتابهای فرارودی [تاجیکی] به دلیل حجم آن خودداری کردیم. دوستداران و علاقه‌مندان می‌توانند به نمایه‌های کتاب زبان فارسی فرارودی (1) مراجعه کنند.
مقاله‌ای که از نظر شما می‌گذرد دربر گیرنده‌ی این بخشهاست:
1- پیشینه‌ی پسوند «- ناک»
2- داوریهای دستوریان درباره‌ی پسوند «- ناک»
3- کاربردهایی از پسوند «- ناک» در گونه‌ی فارسی فرارودی [ماوراءالنهری]
4- نمونه‌هایی از پسوند «- ناک» همراه با معنی کاربردی آن در فرارود

1- پیشینه‌ی پسوند «- ناک»

دانشمندان و محققان زبان فارسی و زبانهای باستانی در این تردیدی نکرده‌اند که پسوند - ناک یکی از پساوندهایی است که از زبانهای ایرانی میانه به فارسی نوین رسیده است. اکنون می‌خواهیم بدانیم که این پسوند - ناک چنان که گفته و نوشته‌اند، از زبان پهلوی به فارسی نوین رسیده است یا از یکی دیگر از زبانهای ایرانی؟
در مقاله‌ی «چند پسوند» چنین آمده است:
«پسوند به همین تلفظ در زبان پهلوی وجود دارد و به آخر اسم و ریشه‌ی مضارع فعل می‌چسبد و ایجاد صفت می‌کند.
با اسم:
خشمناک (برهان، تتبعات ایرانی) xishm-nâk
شرمناک šarm-nâk
ترسناک tars-nâk
دردناک dart-nâ
با ریشه‌ی مضارع فعل:
پرهیزناک parhêz-nâk
آموزناک âmôzh-nâk
به نظر دارمستتر این پسوند از پسوندهایی است که در زبان پهلوی ساخته شده و احتمالاً از ترکیب پسوند اسم معنای با پسوند وصفی به دست آمده است؛ به این ترتیب که مثلاً از واژه‌ی اسم معنایی چون و از آن صفتی مانند پرهیزناک به وجود آمده باشد (2).
نظر دارمستتر درباره‌ی ساختمان و کیفیت پیدایش پسوند - ناک، چنان که خود اشاره کرده است، احتمالی ضعیف بیش نیست و قوت بسیاری دیگر از نظرهای او را ندارد:
«ناک» در زبان اوستا و پارسی باستان وجود ندارد و مشابهی نیز برای آن به نظر نمی‌رسد» (3).
استاد دکتر خانلری می‌نویسند:
«پسوند - ناک در دوره‌ی میانه نیز -nāk است» (4).
و در کتاب دستور تاریخی می‌خوانیم:
«پسوند -nāk ایرانی میانه‌ی غربی، به صورت - ناک به فارسی دری رسیده است» (5).
نیبرگ (6) درباره‌ی این پسوند می‌نویسد:
«در فارسی میانه g’n’، پازند anâ(k) و سانسکریت anyāya و anyāyin، فارسی نو – ناک به معنی آغشته، آلوده، ناخالص» (7).
شادروان دکتر پروشانی در مقاله‌ی «پسوند صفت‌ساز - ناک» درباره‌ی پیشینه‌ی این پسوند در فارسی میانه (پهلوی) چنین می‌نویسد:
«پسوند - ناک، که در فارسی میانه به صورت -ēnāg / -ēnāk به ماده‌ی مضارع می‌پیوندد، در اصل خود پسوندی است که صفت فاعلی می‌سازد. بدین‌ترتیب که در فارسی میانه، با افزودن پسوند -āg / -āk به ماده‌ی مضارعِ افعال ساده، صفت فاعلی ساخته می‌شود که در متون این زبان به فراوانی دیده می‌شود و از آن جمله اینها هستند که با تخفیف و ابدال به فارسی دری نیز رسیده‌اند.
از دانستن: داناگ
از رفتن: رواگ
از سختن: سزاگ
از دیدن: وِناگ
از توانستن: تُواناگ
از شناختن: شناساگ
از بریدن: بُراگ
از بوییدن: بویاگ
از پختن: پزاگ
از سوختن: سوزاگ
از شنیدن (اشنودن): اشنواگ
از فریفتن: فریباگ
از کوشیدن: کوخشاگ
از گفتن: گُواک
از مردن: میراگ
از نیوخشیدن (نیوشیدن: نیوخشاگ

حال اگر بخواهیم همین نوع صفت فاعلی را از مصادر سببی (8) یا از مصادر جعلی (9) و یا از مصادر متعدی شده از صورت لازم بسازیم، چون این افعال با افزودن عنصر سببی یا میانوند -ēn به بن مضارع و در مورد افعال جعلی به اسم، صفت و گاهی حروف اضافه ساخته می‌شوند (← ش، ص 71؛ ش 31، ص 91 و 92) عملاً صفت فاعلی عبارت خواهد بود از بن مضارع āg + -ēn +.
به عبارت دیگر، پسوند فاعلی از صورت -āg به صورت -ēnāg گسترش می‌یابد. مثلاً از جُنبنیدن (ĴunbēnĪdan)، صورت متعدی جنبیدن، صفت فاعلی Ĵunbēnāg یا Ĵumbēnāg می‌شود. صفتهایی مانند بیمناک، ترسناک، سهمناک، تابناک و اندیشناک از صورتهای فارسی میانه‌ی tābēnāg, sahmēnāg, tarsēnāg, bĪmēnāg و handēšēnāg به فارسی دری رسیده‌اند و آنها خود از مصادرِ سببی یا جعلی یا متعدی شده‌ی sahmēnīdan, bīmēnīdan و tābēnīdan, tārsēnīdan, handēšēnādan فارسی میانه پدید آمده‌اند. ناگفته پیداست که -ēnāk / ēnāg فارسی میانه به تدریج، بر اثر تخفیف و تسهیل در تلفظ، به صورت - ناک در فارسی دری درآمده است. بنابراین، نظر کسانی که پسوندِ - ناک را مرکب از پسوند اسم معنیِ - نا و پسوندِ صفت‌ساز - ک دانسته‌اند (10) نادرست و بی‌پایه است و نیز نظر آن گروه که الحاق این پسوند را به بُن مضارع و صفت از نوع توسّع و خلاف قیاس به شمار آورده‌اند» (11).
نگارنده‌ی این یادداشت، با تأمل و بررسی در شماری از نوشته‌های پهلوی چنین دریافته است که شمار معدودی از کاربردهایی که برای پسوند - ناک از زبان پهلوی نقل می‌کنند، به احتمال بسیار زیاد، از برخی متون پهلوی است که در دوره‌ی اسلامی و سده‌های چهارم تا ششم نوشته شده‌اند، و زبان این نوشته‌ها متأثر از زبان نوشتاری فارسی آن روزگاران است؛ از این روی کاربردهایی چون: خشمناک، شرمناک، ترسناک... می‌توانند با سود بردن از ساختار زبان فارسی نوین شکل گرفته باشند. و ظاهراً در متونی از زبانی پهلوی، که روزگار تألیف و کتابت آنها به پیش از اسلام می‌رسد، کاربرد یا نمونه‌هایی از پسوند - ناک دیده نمی‌شود.
نکته‌ی دیگر اینکه: داوریهایی که درباره‌ی پیشینه‌ی پسوند - ناک شده است درست نمی‌نماید و ضرورتی ندارد که ما بپذیریم این پسوند (- ناک) «احتمالاً از ترکیب پسوند اسم معنای Nā با پسوند وصفی K به دست آمده است» (12). و یا قبول کنیم «پسوند - ناک در فارسی میانه به صورت -ēnāk / -ēnāg به ماده‌ی مضارع می‌پیوندد» (13).
چنین به نظر می‌رسد که در ترکیبهایی چون: خشمناک یا سهمناک و... یا چند کاربرد دیگری که از زبان پهلوی دانسته شده است، می‌توان پسوند - اک را برجسته‌تر و مشخص‌تر از پسوند - ناک دید. به این ترتیب که، ترکیب خشمناک را مرکب از خشمن + - اک و سهمناک را سهمن + - اک بدانیم.
شماری از زبانشناسان و خاورشناسان و ادیبان بر این باورند که زبان فارسی نوین دنباله‌ی زبان پهلوی است، از این روی می‌کوشند تا مجموعه‌ی کاربردهای گونه‌گون زبان فارسی را به گونه‌ای با زبان پهلوی پیوند دهند، در حالی که، بیشتر سروده‌ها و نوشته‌های بازمانده از سده‌های سوم، چهارم و پنجم و حتی قرنهای 6 و 7 و 8 که در حوزه‌ی فرارود [ماوراءالنهر] تألیف شده‌اند، به شدت از شاخه‌ی زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی، به ویژه زبان سغدی، بهره برده‌اند.
با توجه به اینکه پسوند - ناک یکی از پساوندهای شناخته‌ی زبان سغدی است و می‌توان شواهد و نمونه‌های این پسوند را در زبان سغدی یافت، نیازی نیست که بخواهیم این پسوند را با توجیه‌های گوناگون، برگرفته از زبان پهلوی بدانیم. به نمونه‌هایی از پسوند - ناک در زبان سغدی توجه کنید (14):
976- اندوخچناک [andōxčnāk]: اندوهناک، اندوهگین (← 1149، 1154)
2876- بوچناک [bōčnāk]: منجی
3343- چی / ایناک [čy/ināk]: آرزو، انتظار
9473- تاب / فناک [tāb / fnāk]: سوزان (تابناک)
10687- خوچناک [xwǝčnāk]: رنجور، بیمار
10838- خویچناک [xwǝčnāk]: بیمار
10860- خوژناک [xēčnāk]: بیمار، مریض
با توجه به نمونه‌هایی که از زبان سغدی آوردیم و شواهد و مثالهایی که از کاربرد این پسوند در فارسی فرارودی و نوشته‌های این حوزه‌ی جغرافیایی می‌آوریم، نشان خواهیم داد که این پسوند می‌تواند از زبان سغدی به زبان فارسی رسیده باشد و از همین روی است که در نوشته‌های فرارودی، قدیم و جدید، کاربردهای فراوان‌تری نسبت به دیگر حوزه‌های جغرافیایی دارد.
درباره‌ی ساختار ترکیبی این پسوند در همنشینی با اسمها و صفتها و بن فعل در مقاله‌ی «چند پسوند» می‌خوانیم:
«شماری از کاربردهای پسوند - ناک در کنار اسمها از روی قیاس و از باب توسع آمده است (15)».
دکتر پروشانی در مقاله‌ی «پسوند صفت‌ساز - ناک» می‌گویند:
«... نزدیک به یک سوم این واژه‌ها برساخته و یا قاموسی هستند که صاحب منتهی الارب آنها را برای ترجمه‌ی واژه‌های عربی به فارسی ساخته است و به احتمال قوی در فارسی شاهد و کاربردی ندارند» (16).
از بررسیهایی که در نمونه‌های کاربردی این پسوند در حوزه‌ی فرارود انجام گرفت، دریافتیم که این پسوند در همنشینی با اسم ذات، همان اندازه‌ی کارایی دارد که در کنار اسم معنی و صفت و بن فعل. البته در شماری نوشته‌های فارسی که فرارودی نیستند، کمتر این همنشینی را می‌بینیم، اما در متون فرارودی قدیم و جدید اسم ذات + - ناک از مقوله‌های پر کاربرد است.
همان‌گونه که اشاره کردیم این پسوند برگرفته از ساختار زبان سغدی است و طبعاً می‌تواند با هر اسم و صفت و بن فعلی همراه شود و نیازی نیست که بیشتر این قالبها را قیاسی یا قاموسی بدانیم، همچنان که، کاربرد امروزین پسوند - ناک در گونه‌ی فرارودی، بیانگر این وسعت کاربرد و کارایی است.
***
پژوهش در نوشته‌های کهن و قدیم فارسی که در حوزه‌ی ماوراءالنهر نوشته شده‌اند برای ما روشن می‌کند که ضریب کاربردی پسوند - ناک در این منتها، در سنجش با منتهای حوزه‌های دیگر زبان فارسی، بسیار پررنگ‌تر و نمایان‌تر است. شدت کاربرد این پسوند در نوشته‌های فرارودی [ماوراءالنهری] نشانه‌ای قوی بر اثرپذیری زبان فارسی فرارودی از زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی، به ویژه زبان سغدی است. به نمونه‌هایی از کاربرد این پسوند در برخی از متون قدیم ماوراءالنهری توجه کنید:
- نمونه‌هایی از هدایة المتعلمین
بادناک، ص 360؛ بویناک، ص 161؛ بیمارناک، ص 117؛ بیماری‌ناک، ص 134؛ بیمناک، ص 120؛ خشمناکی، ص 120؛ خندناک، ص 344؛ خوابناک، ص 181؛ خوش‌ناک، ص 36؛ سبوس‌ناک، ص 244؛ سنگ‌ناک، ص 156؛ شوره‌ناک، ص 152؛ گوشت‌ناک، ص 623؛ موی‌ناک، ص 134؛ نم‌ناک، ص 152.
- نمونه‌های از مقدمة الادب، ج 1 و ج 2
آتشناک، ج 2، ص 253؛ برف‌ناک، ج 1، ص 44؛ دودناک، ج 2، ص 583؛ بیمارناک، ج 2، ص 604؛ چرب‌ناک، ج 2، ص 532؛ دریغ‌ناک، ج 2، ص 556؛ سهمناک، ج 2، ص 549.
- نمونه‌هایی از تکملة الاصناف
آهوناک، ص 443 س 2 و 3؛ اشترناک، ص 434، س 7؛ انجیرناک، ص 435، س 19 و 20؛ اندم‌ناک، ص 479، س 17؛ بادناک، ص 137، س 22؛ باران‌ناک، ص 403، س 19؛ برچسفناک، ص 35، س 8؛ بلغم‌ناک، ص 30، س 25؛ بیم‌ناک، ص 339؛ پشم‌ناک، ص 479، س 22؛ پیاده‌ناک، ص 438، س 14؛ خارناک، ص 242؛ خاشاک‌ناک، ص 356، س 8؛ خاک‌ناک، ص 423، س 4 و 5؛ خرس‌ناک، ص 438، س 14؛ خرگوش‌ناک، ص 437، س 25؛ خواسته‌ناک، ص 426؛ دزدناک، ص 445، س 24؛ روباه‌ناک، ص 435، س 27؛ ریگ‌ناک، ص 44، س 16؛ ریم‌ناک، ص 119، س 9 و 10؛ زاری‌ناک، ص 151، س 2؛ سنگ‌ریزه‌ناک، ص 250، س 2؛ شبش‌ناک، ص 356، س 8؛ شیرناک، ص 434، س 6؛ کلوخ‌ناک، ص 446، س 4؛ گرگ‌ناک، ص 438، س 19؛ گوسپندناک، ص 441؛ س 20؛ گوشت‌ناک، ص 376، س 27؛ گیاناک، ص 289، س 4؛ لغزناک، ص 423، س 22؛ مارناک، ص 437؛ ماهتاب‌ناک، ص 346، س 6؛ مگس‌ناک، ص 438، س 17؛ موش‌ناک، ص 345، س 9؛ موی‌ناک، ص 354، س 27؛ نم‌ناک، ص 385، س 13.
- نمونه‌هایی از تاج الاسامی
آبناک، ص 555؛ آرزوناک، ص 99؛ ابرناک، ص 406؛ بیمارناک، ص 459؛ تابناک، ص 505؛ تب‌ناک، ص 559؛ خارناک، ص 290؛ خلم‌ناک، ص 533؛ درخت‌ناک، ص 406؛ دودناک، ص 177؛ ریم‌ناک، ص 489؛ زنبوره‌ناک، ص 605؛ سنگ‌ریزه‌ناک، ص 149؛ سنگ‌ناک، ص 110؛ شتابناک، ص 378؛ شغب‌ناک، ص 328؛ گردناک، ص 5؛ گل‌ناک، ص 337؛ گوشت‌ناک، ص 617؛ لغزناک، ص 231؛ مارناک، ص 560؛ ماهتاب‌ناک، ص 524؛ موش‌ناک، ص 109؛ موی‌ناک، ص 13؛ ناخوی‌ناک، ص 25؛ نم‌ناک، ص 153؛ وَحَلْ‌ناک، ص 207.
- نمونه‌هایی از صراح، ج 1
آژنگ‌ناک، ص 87؛ آفتاب‌ناک، ص 428؛ اسپرک‌ناک، ص 448؛ پوشش‌ناک، ص 310؛ پی‌ناک، ص 76؛ پیه‌ناک، ص 477؛ حرباناک، ص 40؛ حمض‌ناک، ص 493؛ خارناک، ص 499؛ خریژنگ‌ناک، ص 210؛ خمارناک، ص 505؛ دردی‌ناک، ص 354؛ ریگ‌ناک، ص 449؛ زهاب‌ناک، ص 204؛ سبطه‌ناک، ص 516؛ سدرناک، ص 307؛ سماروغ‌ناک، ص 6؛ سنگ‌ناک، ص 359؛ سوراخ‌ناک، ص 307؛ شیرناک، ص 307؛ عبس‌ناک، ص 430؛ علف‌ناک، ص 164؛ فریادناک، ص 153؛ کژدم‌ناک، ص 78؛ کشن‌ناک، ص 349؛ گردناک، ص 154؛ لای‌ناک، ص 9؛ مرغزارناک، ص 496؛ مگس‌ناک، ص 50؛ میوه‌ناک، ص 292.
- نمونه‌هایی از صراح، ج 2
ابرناک، ص 320، احمق‌ناک، ص 163؛ افعی‌ناک، ص 494؛ بچه‌ناک، ص 473؛ پرناک، ص 97؛ خرگوش بچه‌ناک، ص 120؛ دنبه‌ناک، ص 424؛ دواناک، ص 452؛ ریم‌ناک، ص 207؛ شیرناک، ص 109؛ طریفه‌ناک، ص 92؛ عضله‌ناک، ص 234؛ عیب‌ناک، ص 413؛ قحط‌ناک، ص 364، گل‌ناک، ص 173.
به کاربردهایی از پسوند - ناک در نوشته‌های مولانا و خاندان او بنگرید:
آبناک (مثنوی، ج 3، ص 236)؛ آردناک (مقالات شمس، ج 2، ص 35)؛ ادب‌ناک (کلیات شمس، ج 4، ص 277)؛ اقبال‌ناک (مثنوی، ج 3، ص 444)؛ ترسناک (مثنوی، ج 2، ص 149)؛ جرعه‌ناک (مثنوی، ج 3، ص 26)؛ حدث‌ناک (معارف بهاءولد، ج 2، ص 94)؛ خوابناک (کلیات شمس، ج 2، ص 265)؛ خوابناکی (کلیات شمس، ج 5، ص 82)؛ دردناک (رباب‌نامه، ص 384)، دودناک (کلیات شمس، ج 7، ص 173)؛ ذوقناک (مناقب العارفین، ص 387)، رشک‌ناک (مثنوی، ج 3، ص 311)؛ روح‌ناک (مثنوی، ج 2، ص 484)؛ زهرناک (مثنوی، ج 2، ص 362)؛ ساحرناک (مثنوی، ج 3، ص 208)؛ سنگ‌ناک (معارف بهاءولد، ج 2، ص 159)؛ سوداناک (مثنوی، ج 3، ص 475)؛ سودناک (کلیات شمس، ج 6، ص 248)؛ سوزناک (معارف سلطان ولد، ص 28)؛ سهمناک (مثنوی، ج 3، ص 41)؛ شپش‌ناک (کلیات شمس، ج 7، ص 47)؛ شکرناک (کلیات شمس، ج 2، ص 24)؛ طربناک (کلیات شمس، ج 2، ص 120)؛ عشق‌ناک (مثنوی، ج 3، ص 505)؛ علت‌ناک (معارف بهاءولد، ج 2، ص 67)؛ علم‌ناک (مثنوی، ج 2، ص 455)؛ عیب‌ناک (کلیات شمس، ج 3، ص 121)؛ غصه‌ناک (مثنوی، ج 2، ص 207)؛ غمناک (مثنوی، ج 1، ص 343)؛ غمناکی (مثنوی، ج 1، ص 261)؛ غمناکیان (مثنوی، ج 1، ص 110)؛ فکرناک (مثنوی، ج 3، ص 277)؛ کفرناک (مثنوی، ج 3، ص 553)؛ گِل‌ناک (مثنوی، ج 2، ص 456)؛ مکرناک (مثنوی، ج 3، ص 508)؛ ملخ‌ناک (معارف بهاءولد، ج 2، ص 166)؛ منکرناک (مثنوی، ج 2، ص 6)؛ نمناک (مثنوی، ج 3، ص 291).
باید بگویم که پرکار بودن این پسوند در گونه‌ی زبانی مولانا و خاندان مولانا نتیجه‌ی اثرپذیری حوزه‌ی زبانی آنها، از شاخه‌ی زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی است.
***
پسوند - ناک در گونه‌ی کاربردی زبان فارسی در ایران امروز، کارایی چندانی ندارد و شمار کاربردهای آن در نوشته‌های معاصر، با یک آمار سرانگشتی از مرز پنجاه و شصت چندان فراتر نمی‌رود. درباره‌ی کارایی امروزین این پسوند در میان دستوریان دوگانگی وجود دارد، برخی آن را نسبتاً زنده و زایا می‌دانند [ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز] و بعضی آن را پسوندی ادبی می‌شمارند که امروز دیگر زایا نیست [اشتقاق پسوندی در زبان فارسی]. کمی کاربرد این پسوند در جغرافیای زبان فارسی امروزین ایران، به دلیل اثرپذیری کمتری است که این زبان از زبانهای ایرانی میانه‌ی شرقی داشته است. برخی از نویسندگان و سرایندگان و مترجمان معاصر، با توجه به نوشته‌های قدیم و با اثرپذیری از متون کهن، خواه فرارودی یا جز آن، و گاه برای بازسازی و زنده نگه داشتن این پسوند و یا نیاز زبانی و بیانی و بلاغی، کوششی در به کارگیری پاره‌ای از کاربردهای این پسوند دارند. به نمونه‌هایی از این کاربردها توجه کنید:
اخم‌ناک (هوای تازه، ص 120)
بویناک (رستاخیز، ص 11)، (نغمه در زنجیر، ص 236)، (از هوا و آینه‌ها، ص 160)
بیمناک (شبهای پاسارگاد، ص 26)
پریشناک (سگ کوره‌پز، ص 152 و 115)
تابناک (قصه‌های آهودره، ص 68)
تب‌ناک (دکتر بکتاش، ص 526)، (نغمه در زنجیر، ص 236)
تردیدناک (حرفهای همسایه، ص 133)، (کندوهای شکسته، ص 150)
ترسناک (گروه محکومین، ص 54)
جذبه‌ناک (نغمه در زنجیر، ص 598)
چسبناک (بختک بومی، ص 57)
چندشناک (همیان ستارگان، ص 515)، (بوف کور، ص 56)، (کلیدر، ج 9 و 10، ص 2501)
حسرت‌ناک (حرفهای همسایه، ص 116)
خروشناکی (رستاخیز، ص 30)
خشمناک (بامداد خمار، ص 263)
خطرناک (داستان همیشگی، ص 255)
خفناک (کلیدر، ج 5 و 6، ص 1614)
خنده‌ناک (ژان‌کریستف، ج 1، ص 178 و 299)
خوابناک (مومیایی، ص 61)
خوفناک (پرستو، ص 144)
درازناک (زوایا و مدارات، ص 46)، (آن مرد، مرد همراهم، ص 49)
دردناک (فاتح، ص 162)
درشت‌ناک (تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ص 63)، (آن مرد، مرد همراهم، ص 75)
دریغناکی (آن مرد، مرد همراهم، ص 51)
دودناک (کلیدر، ج 3 و 4، ص 832)
دهشتناک (چراغی بر فراز مادیان کوه، ص 148)
رازناک (دشنه در دیس، ص 29)
رخوتناک (نغمه در زنجیر، ص 584 و 695)، (همیان ستارگان، ص 1348)
رقّت‌ناک (شرح زندگانی من، ج 3، ص 13)، (کندوهای شکسته، ص 36)
زبانه‌ناک (نغمه در زنجیر، ص 210)
زخم‌ناک (نغمه در زنجیر، ص 351)
زردناک (ناقوس، ص 35)
زوزه‌ناک (نغمه در زنجیر، ص 25)
زهرناک (روز اول قبر، ص 166)
ژرفناک (دیدار در هند، ص 155)
سرمه‌ناک (چراغ آخر، ص 97)
سوزناک (شهر غریب، ص 38)
سهمناک (خانواده‌ی میکاییل و اعقاب، ص 157)
شادناک (مانلی و خانه‌ی سریویلی، ص 82)
شتاب‌ناک (فلات فیروزه، ص 182)، (سالهای اصغر، ص 174)
شرم‌ناک (پرنده‌ی خارزار، ص 196)
شهوتناک (کبودان، ص 182)
طربناک (همیان ستارگان، ص 406)
عطرناک (ساعت امید، ص 34)
عطشناک (مومیایی، ص 166 و 21)، (کویر، ص 223)
عیب‌ناک (خانواده‌ی میکاییل و اعقاب، ص 106)، (همیان ستارگان، ص 1402)
غضبناک (زیبا، ص 89)
غمناک (سنگر و قمقمه‌های خالی، ص 219)
فروغناک (چاپایف، ص 86 و 16)، (ژان کریستف، ج 1، ص 368 و 340)
فریب‌ناک (ناقوس، ص 19)
کابوسناک (ثریا در اغما، ص 183)
گریزناک (دیدار در فلق، ص 13)
لذت‌ناک (آیدا در آینه، ص 80)، (از دل به کاغذ، ص 60)
نمناک (آخرین نفر، ص 431)
وحشتناک (تندیس‌ها و سایه‌ها، ص 109)
وهمناک (سالهای اصغر، ص 94)، (خانه‌ی ادریسیها، ج 2، ص 257)، (جان شیفته، ج 3، ص 1151)
هراسناک (نان و شراب، ص 255)
هولناک (دزیره، ص 482)
با تأمل در این کاربردها در می‌یابیم که همه‌ی نمونه‌هایی که از نوشته‌های معاصر به دست دادیم در متون قدیم و کهن فارسی نیامده است.

2- داوریهای دستوریان درباره‌ی پسوند - ناک

داوریهایی که درباره‌ی پسوند - ناک از نظر شما می‌گذرد بر پایه‌ی ساختهای شناخته‌ای است که در نوشته‌های قدیم و نو فارسی کارایی داشته و دارد و شاید این داوریها نتواند همگی کاربردهای متفاوت فرارودی را در بر بگیرد.

1- اسم + ناک ← (صفت نسبی)، نسبت و اتصاف و دارندگی و مالکیت: طربناک، گل‌ناک، اندوهناک [1، 2، 4، 8، 9، 10، 11، 13، 14، 15، 16، 18، 19، 21، 23، 25، 26، 27، 32، 34، 38، 39]

- پسوند اتصاف و دارندگی و شدت [1]
- صفت دارندگی و مرکزیت می‌سازد [11]
- معنای غالب و کلی‌تر آن همان اتصاف و دارندگی است [35]
- مبالغه در اتصاف را می‌رساند و از این باره بر پسوند - گین برتری و تفاوت دارد [6]
- ناک از جمله‌ی الفاظی است که معنی نسبت و اتصاف به صفتی دهد [41]

2- به معنی آمیختگی و آلودگی و انباشتگی، پیوستگی، همراهی و پُری است: خشمناک، دردناک، زهرناک [2، 3، 4، 19، 24، 27]

- مفهوم آلودگی، آمیختگی و پُری که با بعضی از ترکیبهای آن سازگار است مربوط به ماده‌ی اسم است نه قالب و ترکیب [35]

3- غالباً مفهوم ناخوشایندی را بیان می‌کند [18، 19]

- ممکن است کلماتی با مفهوم پسندیده نیز با این وند بیان شود: طربناک [19]
- بیشتر افاده‌ی معنی علت و آفت کند [7]
- مفهوم علت و آفت و ناخوشایندی بر سایر معانی غلبه دارد [35]
- معمولاً برای رساندن معنیهایی از قبیل درد، ترس و وحشت به کار می‌رود [20] - بعضی پنداشته‌اند این پسوند فقط برای عیب و نقص و پلیدی استعمال شود که چنین نیست چنان که در ترکیبات زیر دیده می‌شود: آزرمناک، آفتابناک، اشترناک، بادام‌ناک، بچه‌ناک، درخت‌ناک [14، 22]

4- معنی این وند (با، پر، آور، ور، مند، گین، آگین، آلود) و مانند آنهاست [22]

5- اسم + ناک ← صفت (که ظاهراً این صفات هیچ‌گاه به صورت اسم به کار نمی‌روند) [14، 29]

- ناک دارای دو معنی است:
الف- دارنده (دارنده‌ی معنی پایه): اندوهناک، غمناک، چسبناک
ب- به وجود آورنده (به وجود آورنده‌ی معنی پایه): خوفناک، ترسناک، دردناک، وحشتناک. که در این کلمات نیز - ناک به معنی دارنده و همراه با و متصف به... است [14، 20]

6- با الحاق به اسم یا به فعل امر تشکیل صفت می‌دهد: خشمناک، دردناک، هولناک [33، 38]

- و گاه به اسم اشیا می‌پیوندد: زهرناک، نمناک [18]

7- معمولاً به اسم ذات و معنی می‌پیوندد و استعمال آن با فعل امر و یا ماده‌ی مضارع افعال، چون (پرهیز + ناک) و (آموز + ناک) از روی قیاس جایز نیست [15]

- سه چهارم این واژه‌ها با اسم و بقیه با صفت یا بن مضارع ساخته شده‌اند. بنابراین، الحاق آن به صفت محدود و به بن مضارع بسیار محدود است [35]

8- معنی آمیختگی و امتزاج قوی می‌دهد و اصولاً با اسمهای معنی ترکیب می‌شود. گاه با اسم فاعل عربی ترکیب می‌شود: ساحرناک، منکرناک [27]

9- این پسوند فقط برای صفت است و به صورت اسم استعمال نشده است [27]

10- صفت + ناک: درازناک، درشتناک، شادناک [23]

11- افاده‌ی دو نوع معنی می‌کند: اتصاف لازم؛ اتصاف متعدی که از مفهوم ماده‌ی اسم حاصل می‌شود نه از قالب و ترکیب [36]

12- یکی از پسوندهای صفت فاعلی است: آموزناک، سهمناک [20]

- برخی از این‌ گونه صفتها به معنی فاعلی نزدیک است [25]

13- پسوندی ادبی است و امروز دیگر زایا نیست [18]

14- پسوند نسبتاً زنده و زایاست [19]

- در تمام دوران حیات فارسی دری، - ناک پسوندی زنده و زایا بوده و امروز نیز به کلی نمرده است [35]

15- واژه‌های تماماً فارسی نزدیک به دو و نیم برابر واژه‌های مرکب عربی - فارسی است [35]

16- این پسوند معنی دارنده‌ی یک حال را رساند، و بیشتر در سهشها ‌آید.

همچون خشمناک که به معنی دارنده‌ی خشم است. همچنان است اندوهناک، بیمناک، اندیشه‌ناک، دردناک، ترسناک، تابناک و مانند اینها
- جدایی میانه‌ی این [پسوند] با - مند آن است که - مند در چیزهای پایدار است همچون خردمند، دانشمند، ارجمند و مانند اینها. ولی ناک در چیزهای ناپایدار می‌باشد همچون خشمناک، ترسناک، بیمناک و مانند اینها [42]

منابع بخش داوریها

1- آریان‌فر، عبدالله. گزینه‌ی دستور زبان پارسی، 1349.
2- ارژنگ، غلامرضا، دستور زبان فارسی امروز، نشر قطره، چ 3 (ویرایش جدید)، تهران 1381.
3- اسلامی، محمدعلی. دستور زبان فارسی، انتشارات مشعل، چ 6، اصفهان 1367.
4- امین مدنی، صادق. دستور زبان فارسی، چاپ افست، 1363.
5- انزلی، حسن. دستور زبان فارسی، انتشارات انزلی، چ 2، ارومیه 1368.
6- انوری، حسن و حسن احمدی گیوی. دستور زبان فارسی (2)، انتشارات فاطمی، چ 6، تهران 1370.
7- ایروانی، عبدالکریم بن ابی‌ابوالقاسم. دستور پارسی.
8- بصاری، طلعت. دستور زبان فارسی، کتابخانه‌ی طهوری، تهران 1345.
9- بنان، لطفعلی و علی تقی‌زاده و دیگران. دستور زبان فارسی، تبریز 1345.
10- پروشانی، ایرج. «پسوند صفت‌سازِ «- ناک» در فارسی و پیشینه‌ی آن در فارسی میانه (پهلوی)». نامه‌ی فرهنگستان، س 2، ش 2، ش مسلسل 6، تابستان 1375.
11- خزائلی، محمد و ضیاءالدین میرمیرانی. دستور زبان فارسی، سازمان انتشارات جاویدان، تهران 1351.
12- خطیب رهبر، خلیل. صفت (تعریف، کاربرد، ساخت و تقسیم آن)، صفی علیشاه، تهران 1375.
13- دائی‌جواد، رضا. دستور زبان فارسی و راهنمای تجزیه و ترکیب، کتابفروشی مشعل، چ 3، اصفهان 1344.
14- دهقان، ایرج. دستور زبان فارسی، امیرکبیر، چ 8، تهران.
15- ذوالنور، ر. دستور پارسی در صرف و نحوه‌ی املای فارسی، مؤسسه‌ی مطبوعاتی کورش کبیر، تهران 1343.
16- روایی، محمد. دستور زبان فارسی، ناشر: مؤلف، 1370.
17- سلطانی گردفرامرزی، علی. از کلمه تا کلام، ناشر: مؤلف، چ 4، 1368.
18- شاملو، احمد. دستور زبان فارسی، انتشارات اشراقی، تهران.
19- شریعت، محمدجواد. دستور زبان فارسی، اساطیر، چ 2، تهران 1366.
20- صادقی، علی اشرف. «شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (2)»، نشر دانش، س 13، ش 3، 1372.
21- صمصامی، محمد. کاملترین دستور زبان فارسی درباره‌ی پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی، مشعل، اصفهان 1364.
22- عطاری کرمانی، عباس. دستور زبان فارسی هدیه، نشر مهشاد، 1370.
23- قریب، عبدالعظیم و ملک‌الشعراء بهار و بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال همائی و رشید یاسمی، دستور زبان فارسی (معروف به پنج استاد)، کتابخانه‌ی مرکزی، تهران.
24- کسروی، احمد. نوشته‌های کسروی در زمینه‌ی زبان فارسی، به کوششِ حسین یزدانیان، مرکز نشر سپهر، تهران 1357.
25- کشانی، خسرو. اشتقاق پسوندی در زبان فارسی امروز، ویراسته‌ی علی صلح‌جو (با همکاری امید طبیب‌زاده‌ی قمصری)، مرکز نشر دانشگاهی، تهران 1371.
26- کلباسی، ایران. ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز، مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، تهران 1370.
27- محتشمی، بهمن. دستور کامل زبان فارسی، کتابفروشی اشراقی، 1370.
28- محقّ، حسین. دستور زبان فارسی، مروارید، تهران 1351.
29- مرتضوی، منوچهر. «چند پسوند: ناک»، نشریه‌ی دانشکده‌ی ادبیات تبریز، دوره‌ی 8، ش 2، تابستان 1335.
30- مرزبان راد، علی. دستور سودمند، انتشارات بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی، چ 6، تهران 1368.
31- معین، محمد. فرهنگ فارسی (متوسط)، امیرکبیر، چ 4، تهران 1360.
32- معینیان، مهدی. دستور زبان فارسی، انتشارات معینیان، چ 6، 1370.
33- مقربی، مصطفی. ترکیب در زبان فارسی، توس، تهران 1372.
34- ناتل خانلری، پرویز. دستور زبان فارسی، توس، چ 10، تهران 1369.
35- نکهت سعیدی، محمدنسیم. دستور زبان معاصر دری، انتشارات پوهنجی ادبیات و علوم بشری، کابل 1348.
36- همایونفرخ، عبدالرحیم. دستور جامع زبان فارسی، مؤسسه‌ی مطبوعاتی علمی، چ 2، تهران.
37- وزین‌پور، نادر. دستور زبان فارسی، انتشارات معین، تهران 1370.

پی‌نوشت‌ها:

1. علی رواقی، زبان فارسی فرارودی، هرمس، تهران 1383.
2. Etudes iraniennes, p 287.
3. منوچهر مرتضوی، نشریه‌ی دانشکده‌ی ادبیات تبریز، تابسان 1335، ص 113.
4. تاریخ زبان فارسی، ج 3، ص 18-19.
5. محسن ابوالقاسمی، ص 338.
6. H.S. Nyberg
7. A Manual of Pahlavi, 1974, P 17.
8. causative
9. denominative
10. دارمستتر، مطالعات ایرانی، ج 1، ص 278؛ معین، حاشیه‌ی برهان قاطع، ص 2102؛ و نیز لغت‌نامه‌ی دهخدا، ذیل - ناک.
11. نامه‌ی فرهنگستان، س 2، ش مسلسل 6.
12. Etudes iraniennes, P 287.
13. «پسوند صفت‌ساز - ناک»، نامه‌ی فرهنگستان، ش 6، ص 36.
14. فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب، چ 1، انتشارات فرهنگستان، 1374.
15. منوچهر مرتضوی، نشریه‌ی دانشکده‌ی ادبیات تبریز، تابستان 1335، ص 114.
16. ایرج پروشانی، نامه‌ی فرهنگستان، ش مسلسل 6، ص 33.

منبع مقاله :
محمد خوانساری و [دیگران ....] ؛ (1384)، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی / نشر آثار، چاپ اول.