آپادانا: ايوان
هنگامي که ما واژهي اپادانا را ميشنويم در ذهن خود آن کاخ با ستونهاي برافراشته و سر به آسمان کشيده تخت جمشيد را با سرستونهاي زيبايش که بر زمين افتاده است مجسم ميکنيم و آن صف سربازان جاودان، مهمانان و نمايندگان کشورهاي پيرو همراه با هداياشان در نظرمان نقش ميبندد. گويي نمايشي از تاريخ بر سينهي سنگ در جريان است و پردهي زمان عقب رفته و اين نمايش باشکوه را در پيش چشم ما قرار ميدهد.
اپادانا (1) کاخ بارعام فرماندهان هخامنشي و جايگاه ديدار آنان با نمايندگان کشورهاي پيرو و مهمانان داخلي و خارجي و محل حضور آنها در جشنها و مراسم خاص بوده است.
وقتي واژهي ايوان را در فارسي ادبي ميشنويم به ياد قصيدهي معروف خاقاني و ايوان مدائن ميافتيم. کاخي که در تيسفون (نزديک بغداد) بنا شده و چند قرن مرکز فرماندهي ساسانيان بوده است.
ميخواهيم بدانيم آيا ميان اين دو واژه که از نظر کاربردي شباهت دارند، از نظر واژگاني نيز پيوند ميانشان وجود داشته است. اين پژوهش تلاش دارد با اين مسئله روبرو شود، شايد بتواند رهگشاي آن باشد.
اپادانا در فارسي باستان به خط ميخي و هيئت $ نوشته شده است که برگردان حرفنويسي آن a-p-d-a-n-a است و آن را ميتوان āpadāna يا apadāna خواند. (2) واژهي اپادانا در کتيبهي داريوش دوم (424-405 ق م) D2Sa در شوش و در سه کتيبهي پسرش اردشير دوم (405-359 ق م) يکي در شوش و دو عدد در همدان مشاهده شده است.
کتيبهي داريوش (3) دوم D^2 Sa در شوش در سه سطر و بر پايهي ستون سنگي نوشته شده است (kent, P. 113).
جملهي نخست چنين است: «اين اپاداناي با ستون سنگي را داريوش شاه بزرگ ساخت» (kent, P. 154).
حروف اول اين سطر (اين اپادانا) قسمت زيادي ريختگي دارد و با کمک بازسازي خوانده ميشوند:
imam apadānam stūnāya aѳagainam.
از واژهي apadāna نويسههاي a, d, p, a فرسودگي دارد و کموبيش پيداست. تنها نويسهي n همراه با پايانهي صرفي مفعول صريح m (4) قابل ديدن است. ظاهراً در اين کتيبه apadāna اپادانه خوانده ميشود.
جملهي دوم کتيبه «داريوش شاه را اهورمزدا به پاياد همراه با ديگر بَغان» بيشترش خواناست.
در کتيبهي شوش اردشير دوم (5) (kent, P. 154) A^2 〖Sa〗^5 سخن از ساخت اپادانايي است که نيايِ نيايش داريوش کبير ساخته و در زمان نيايش اردشير اول سوخته و اردشير دوم آن را از نو بنا کرده است. اين کتيبه چند نسخه دارد، نسخهاي که از پيش شناخته شده بود و کنت و پيشگامان او از جمله وايسباخ خواندهاند. داراي پنج سطر فارسي باستان است همراه با روايت عيلامي و اکدي (هر کدام پنج سطر) که روي پايهي چهار ستون حک شده است (kent, PP. 113, 154). چهار نسخهي ديگر از همين کتيبه، 5 سال پس از انتشار کتاب کنت، با کاوشهاي باستانشناسي گيرشمن در اطراف اپادانا، در سالهاي 1958 و 1963، پيدا شد که بر پايهي چهار ستون ديگر همراه با روايات عيلامي و اکدي نوشته شده بود. اين کتيبهها را اِستِو در مجلهي مطالعات ايراني (Stāv 1975, pp. 7-18) بررسي کرد و آنها را با شناسنامهي A^2 Sa4,A^2 Sa3, A^2 Sa2 مشخص کرد. دو کتيبهي اول خواناترند و بعضي از واژههايي که در نسخهي قديميتر کنت نيست در آنها يافت ميشود.
صورت عيلامي اپادانا ha-ba-da-na و صورت اکدي ap-pa-da-an است.
در اينجا ترجمهي کتيبهي شوش اردشير دوم با ذکر اختلاف بين متن کنت (1953، ص 155) و اِستِو (1975، ص 7-11) داده ميشود:
«ميگويد اردشير، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، شاه در اين سرزمين، پسر داريوش شاه، داريوش پسر اردشيرشاه، اردشير پسر خشيارشا شاه، خشيارشا پسر داريوش شاه، داريوش پسر ويشتاسپ هخامنشي، اين اپادانا را داريوش نياي نيايم apanyākama (6) ساخت. سپس در زمان اردشير نيايم (7) سوخت (8) (Kent)، آتش گرفت (Stève). من به خواست اهورمزدا و ميترَه اين اپادانا را ساختم. اهورمزدا، آناهيتا و ميترَه مرا از هر بدي بپاياد و آنچه را ساختم از هر آسيب و ويراني (نگهداراد) «(Stève, P. 10, n4) (در بازسازي کنت از جملهي آخر)» آنچه من ساختم نلرزاناد و ويران نکناد».
در دو نسخهي کشف شده توسط گيرشمن که اِستو خوانده است يک جمله با جملهي کنت تفاوت دارد. بيشتر قسمتهاي جملهي کنت بازسازي است:
Adam nistāya apadānā imam akunaiy (Stève, p. 10).
Imam apadāna adam akunām (kent, p. 154) (5).
ظاهراً قسمت آخر کتيبهي کنت بيشتر بازسازي است و بايد کتيبهي اِستو را بررسي کرد که آن هم بدون غلط نيست.
در دو کتيبهي ديگر اردشير دوم که در همدان پيدا شده (9) A^2 Hb و A^2 〖Ha〗^9 واژه اپادانا کاملاً خواناست (بدون افتادگي هيچ نويسه).
کتيبهي اول A^2 Ha هفت سطر فارسي باستان همراه با روايت عيلامي و اکدي دارد که هر کدام پنج سطرند و بر يک قطعه از پايهي ستون نوشته شدهاند. در اين کتيبه اپادانا پايانهي صرفي m را ندارد.
کتيبهي دوم تنها يک سطر فارسي باستان داد اما واژهي اپادانا کامل و همراه با پايانهي صرفي است بدين صورت apadānam (به حرفنويسي a-p-d-a-n-m).
در کتيبهي نخست اردشير بعد از اين که تبارنامهي خود را به داريوش شاه پسر ويشتاسپ هخامنشي ميرساند، ميگويد:
«اين اپادانا را به خواست اهورمزدا، اناهيتا و ميتره (ميترا) من ساختم، اهورمزدا، اناهيتا و ميتره مرا از هر بدي بپاياد و آنچه من ساختم نلرزاناد و ويران نکناد». (Kent, p 155).
در کتيبهي کوتاهتر دوم که آن هم بر پايهي يک ستون سنگي حک شده است، توصيف اپادانا آمده است:
(imam) apadānam stūnāya aϴagainam…. (10)
در هر دو کتيبهي همدان، اردشير دوم ادعا دارد که يک اپادانا در همدان ساخته است. اما چرا بايد دو اپادانا بسازد؟...
از متن کتيبهي اول اردشير دوم که تبار خود را به داريوش شاه هخامنشي ميرساند، و به اعتبار روايت اکدي کتيبه، ميتوان استنباط کرد، که اپاداناي نخستين بايد ساختهي داريوش اول باشد. گواه اين سخن، متن دو لوحهي زرين و سيمين است که در همدان از داريوش اول پيدا شده و دقيقاً مانند و هماهنگ با متن چهار لوحهي زرين و چهار لوحهي سيمين است که در جعبههاي سنگي در چهار گوشهي اپاداناي تخت جمشيد از زير خاک کشف شده است. در واقع اين داريوش اول است که بنيانگذار آپاداناست، همانگونه که در ساختنِ راه شاهي، پيکِ امپراتوري و ضربِ سکه گام نخستين را برداشت.
داريوش اين کاخ باشکوه ستوندار سنگي را نخست در همدان پايتخت کهن مادها و پايتخت تابستاني هخامنشيان ساخت و سپس هنگامي که شوش پايتخت عيلام را به عنوان پايتخت زمستاني و بعد پايتخت اداري برگزيد، اپاداناي ديگري آنجا بنا کرد و اين همان اپادانايي است که از آتشسوزي آسيب ديد و داريوش دوم آن را ترميم کرد و اردشير دوم نوسازي آن را تکميل نمود. اما چرا اردشير دوم از سوختن کاخ در زمان نيايش سخن ميگويد اما، از نوسازي پدرش داريوش دوم يادي نميکند؟ در هر حال باستانشناسان تنها بقاياي يک اپادانا را در شوش ميشناسند (11) که همانند اپاداناي تخت جمشيد 72 ستون داشته است اما ميزان ويرانياش بسيار بيشتر از آن است و فقط چند نيمه ستون و تعدادي پايه ستون از آن به جامانده است.
پس از ساختن اپادانا در همدان و شوش، داريوش اول به خاطر دلبستگي به زادگاه خود پارس، اپاداناي باشکوه و شگفتانگيز تخت جمشيد را پي ريخت، اما عمرش کفاف نداد و کار پايان رساندن آن به جانشينانش واگذار شد. شايد همين رويداد، نبودن يک کتيبه با نام اپادانا را در تخت جمشيد توجيه کند. اما اگر نام اپادانه در تخت جمشيد حک نشده، بقاياي ستونهاي بلند، پايهي ستونهاي بي سر و سر ستونهاي بر زمين خوابيده هويت اين کاخ بزرگ و باشکوه باستاني را آشکار ميکند. کاخي چهارگوش به مساحت 109 متر مربع (12) که سرسراي اصلياش بيش از 58 متر در هر ضلع پهنا داشته (13) است با ستونهايي به بلندي 19/45 متر و ته ستونهاي مکعب شکل دو طبقهاي و سر ستونهايي به شکل گاو يا شير دوسر. تعداد ستونهاي تالار 36 عدد (دو رديف 6 ستوني افقي و عمودي) و ستونهاي ايوان شمالي، شرقي و غربي تالار هر کدام 12 ستون بود که سقف فراخ سنگي بر اين مجموعه 72 ستون کشيده شده بود. نام داريوش بر چهار لوحهي زرين و چهار لوحهي سيمين در جعبههاي سنگي در زير چهار گوشهي تالار، ثبت شده بود (14). ديوارهاي تالار همه خشتي و با ملاط گل و آهک به هم چسبيده و بر آنها لايهاي از گل و گچ سبز خاکستري رنگ پوشيده بود. دو پلکان بزرگ دو طرفي، از حياطهاي شمالي و شرقي اپادانا را به صفّه سنگي پيوند ميداد. تالار اپادانا گنجايش ده هزار نفر را داشت.
نخستين کسي که احتمال پيوند دو واژهي اپادانا و ايوان را داد ارنست هرتسفلد بود. (15)
بارتلمه از نظر ريشهشناسي اين واژه را بررسي کرد و آن را از ريشهي *dhā پيشوند apa و پسوند –āna دانست، به صورت *apa-dhā-āna. اين ريشهشناسي توسط بنونيست با معناي «پناهگاه، خلوتگاه» تأييد شد و اين نظريه تا زمان کنت ادامه يافت و اما مايرهوفر در آن به ترديد نگريست (1964، ص 164). Wüst (1966، ص 10-13) اين ريشه را رد کرد و با تغيير پيشوند *a- padāna را پيشنهاد نمود که از صورت هندواروپايي *n-pedo گرفته شده باشد، و ساخت آن را با واژهي فارسي باستان garma padāna «ماه تير» (ماه گرما، محل گرما) مقايسه کرد و آن را با يوناني هومري ἔv?éπo «مستقر، ثابت» و لاتيني op-pidum «جاي ثابت» هم ريشه دانست که از ريشهي قوي *en-pedo مشتق شده باشد. همچنين –?na را نوعي پسوند مکان که در spādāna اصفهان (محل سپاه) و patipadāna «بر پاي، مستقر» و v?kāna «گرگان (جاي گرگها)» است، مقايسه کرد.
بنابراين ميتوان اپادانا را، به جاي «خلوتگاه، پناهگاه» که بنونيست و کنت پيشنهاد کردند، با فعل پائيدن فارسي در معناي «ماندن» «برقرار بودن» و فعل کهنتر پايستن و فارسي ميانه pādan «ماندن» هم ريشه دانست و آن را محل «ديرپا»، «برقرار» و «پايدار» ناميد. کاخي که بر 72 ستون و پايهي ستون سنگي ساخته شده بود بايد هم محلي ديرپا ناميده شود. اين نام شايستهي بنايي است که با همهي بيدادها، غارتگريها و بيتوجهيهاي روزگار هنوز برپاست.
حال بايد ديد حلقهي پيوند ميان آپادانا و ايوان در کجاست. خوشبختانه در کشفيات قرن بيستم تورفان چين که افق جديد براي ايرانشناسان گشود، واژهي «کاخ» در متون مانوي پارتي به صورت 'pdn که هنينگ آن را با تشديد appadan, p خواند، پيدا شد:
هنينگ آن را با واژهي عبري کتاب مقدس (appadn) appeden و سُرياني āpdnā و عربي fadan / فَدَن مقايسه کرد (16). (Henning 1944, pp.110, n. 1.).
احتمالاً شهرت و شکوه آپاداناي هخامنشي راه را براي وامگيري آن در چند زبان غير ايراني گشود.
مثال هنينگ در متن پارتي مانوي:
mn dyšt 'pdn wd m'nyst''n hw'rmyn
«من کاخ و صومعهي دوست داشتني ساختم» (17).
واژهي appadan در متن شعر مانوي هويدگمان "huyadagmān" نيز به معناي «کاخ» آمده است:
'pdn/'bd'n 'st šhrd'ryft (18)
«قصري است شهرياري (براي نخستين نوزاد که در آن خود را با جامهي شادي ميپوشاند و ديهيم فرمانداري بر سر مينهد)».
همچنين در متن نيايش روح (روشنايي اسير در تاريکي، که يکي از بنيادهاي آئين مانوي است) اَپَدن همراه با واژهي تالار ميآيد: (19) appadan ud talwār
و در متن نيايش عيساي درخشان (از خدايان آفرينش سوم مانوي) (20).
هنينگ به يک صورت پارتي 'bd'n نيز اشاره کرده که در فهرست واژههاي فارسي ميانه و پارتي مانوي آمده است (21). به نظر هنينگ پارتي appadan با واکدار شدن p و سايشي شدن دو صامت b و d به abdan و سپس a??an تحوّل مييابد و در فارسي ميانه با فرايند قلب *a??an به *a??an تغيير ميکند (22). از فارسي ميانه *a??an به ayw?n (ايوان) راه زيادي نيست.
هنينگ در توجيه فرايند تحوّل واجي appdan به avian فرمول زير را پيشنهاد ميکند:
appdan>ābdān>*āβdān>*āβivān>āviān>aivān
وجود صورت āivan در متون فارسي ميانهي مانوي به صورت "ywn به معناي «کاخ» تأييدي بر ديدگاه هنينگ است (23).
مثال ديگري از /ayvan/,"ywn را زوندرمان در يک متن فارسي ميانهي مربوط به آفرينش کيهان يافته است (24).
نظريهي هنينگ دربارهي ريشهيابي ايوان فارسي از اپاداناي فارسي باستان را، بسياري از دانشمندان ايرانشناس پذيرفتهاند.
هينز (25) در «روشهاي نو در فارسي باستان»، صفحهي 124 (26)؛
اَيلرز (27) در تاريخ کمبريج ايران، جلد سوم، بخش 1، ص 495؛
زِمِرِني (28) در 1991 (29).
اَيلرز در مقالهي ديگري که در سال 1959 در مجلهي آشورشناسي و باستانشناسي خاور نزديک (جلد 5، ص 249) نوشت، چنين نظر داد:
«به رغم ابهامات ريشهشناسي و آوايي عقيده دارم که دو واژهي آپادانا و ايوان از يک ريشهاند و به نوعي با هم پيوند دارند».
پينوشتها:
1. اپادانا را ميتوان آپادانا يا اپادانه و يا آپادانه خواند. هنينگ آن را appadānā خوانده است رک. ص 407.
2. حرف a در آغاز واژه ميتواند بلند يا کوتاه باشد. تنها ريشهشناسي و قياس و معنا به تشخيص ميانجامد. خط ميخي فارسي باستان نيم آوايي و نيمهجايي است و مانند خط فارسي واکههاي کوتاه در ميان واژه نوشته نميشود.
3. D کوتهنوشت داريوش عدد 2 براي دوم و حرف S کوتهنوشت شوش: (فارسي باستان çūšā است).
4. واژهي apadāna در هر چهار مورد در حالت مفعول صريح است که نشانهي آن براي اسم مذکر يا خنثي m است.
5. A کوتهنوشت اردشير (فارسي باستان artaxšaça) و S براي شوش است.
6. Kent, P. 154: anan^ayāka-;Stève,: A2Sa3: apanyka, A^2Sa2: upanyaka-.
7. Kent, P. 154: nyaka; St?ve nyaka- در هر دو کتيبه.
8. Kent: ++++.
در کنت فعل سوخت با چهار علامت اضافه داده شده است و اشاره به اين است که هيچ يک از حروف خوانده نميشود.
Stève: aϴavā (A2Sa2).
دربارهي مقايسهي اين واژه رک:
Bailey 1975, p. 7; Morgenstierne 1974, p. 83 a; Hinz 1973, pp. 47, 162.
Mayrhofer (Stève 1975, p. 10, n4); 1978; Hinz 1978, p. 29-30.
ريشهي ?au- را بيلي به اعتبار صورت خوارزمي و شغني پيشنهاد کرده و به معناي "آتش گفتن و سوختن" گرفته است.
ريشهي ϴā- پيشنهاد مايرهوفر است که مستقيماً با واژهي آتش āϴr- و ā?rav? در ارتباط است.
9. A کوتهنوشت اردشير H, Artaxšaça کوتهنوشت همدان hagmatāna است.
10. انتظار ميرود چون واژهي ستون مؤنث است، صفت آن سنگي aϴagainām باشد. غير از اين مورد، اين کتيبه کمتر از نوشتههاي ديگر اردشير دوم غلط دستوري دارد. کتيبههاي اردشير دوم چه در شوش و چه در همدان دو ويژگي دارند:
غلطهاي دستوري صرفي اسم و فعل که نشاني به هم ريختگي ساختمان تصريفي فارسي باستان در پايان دوران هخامنشي است. ظهور ميتره (ميترا) و آناهيتا در کنار اهورمزدا که گرايش جديدي در اعتقادات ديني شاهان هخامنشي را نشان ميدهد.
11. استروناخ، ايرانيکا، ج 2، ص 146.
12. Stronach, EIr. 1986, vol II, pp. 146-148.
13. شهبازي، «اپادانا» جهانداري داريوش بزرگ، ص 73-74، وي هر ضلع اپادانا را 60/50 متر ميداند.
14. همراه نام داريوش و تبار و عنوانهايش حدود امپراتوري فراخش نيز که از سکاهاي آن سوي سغد تا حبشه و از رود هند تا سارد (کشور لوديا در آسياي صغير) بود، نوشته شده بود. اين لوحهها با شناسنامهي DPh شناخته ميشوند.
15. ايران در شرق باستان، 1976، ص 352.
16. به اين فهرست ميتوان فرست ر. اشميت را نيز افزود: عبري 'pdn، آرامي تلمودي 'pdn'، پالميري 'pdn'، سرياني ?fadn?، عربي fadan. ظاهراً اشميت دربارهي ارتباط اپادانا و ايوان ترديد دارد: دائرة المعارف ايرانيکا، ج 2، ص 145.
17. Mir. Man, III, p. 325, d. 18.
18. Boyce 1954, P. 182, H VIC 11 a.
19. Boyce 1975, p. 105, at, 2. 5.
20. Boyce 1975, p. 129, byb, 2. 3.
21. Boyce 1977, p. 13.
22. قلب دو صامت bd به db يا صورت سايشي آنها β به β در فارسي ميانه نمونه دارد. از جمله واژهي پارتي abdēn "رسم، آئين" که در فارسي ميانه از راه *a&βēn و *aiβēn به ēwēn(ag) تبديل ميشود. واژههاي آذين و آئين نيز اين فرايند تحول واجي & به y را پيمودهاند. (Henning 1944, p. 110, n. 1).
23. Henning, Mir, Man, I 1932; (Boyce 1977, p 4).
24. Sundermann 1973, p. 39, 1. 19/22, p. 40, 1. 5.
25. Hinz, 1973.
26. Neue Wege im Altpersischen 1973, p. 124.
27. Eilers.
28. Szemérenyi.
29. Scripta Minori 1991, pp. 235-236.
به عقيدهي زمرني اپادانا ترکيبي است از يک واژهي اکدي: bīt appati و يک پسوند ايراني –dāna. اما استدلالش دربارهي «خانهي پنجرهدار» چندان قانع کننده نيست.
Bibliography of Apadana:
Bartholomae, C., Altiranisches Worterbuh, 1960, p. 74.
Boyce, M., The Manichaean Hymn-Cycles in Parthian, Oxford 1954, p. 182, HVIc.
, A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta
Iranica 9, 1975, p. 105,at 2. 5; p. 129, byb 2. 3.
, A word-list of Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta
Iranica, 9 a, 1977, p. 13.
Brandenstein, W., Mayrhofer,M., Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden 1964, p. 164.
Eilers, W., Cambridge history of Iran, III, p. 495.
Frye, R. N. The History of Ancient Iran, Miinchen 1984, p. 125.
Henning, W.B., “Brahman”, Transaction of Philological Society, London 1944, p. 110, n. 1.
, “Mittelifanisch”, Iranistik, Linguistik, Handbuch der
Orientalistik, 1958, p.71& n. 6.
Herzfeld, O., Iran in the ancient East, 1976, p. 352.
Hinz,W., Neue Wege im Altpersischen, Wiesbaden 1973,124.
Kent, R.G. Old Persian, Grammar, Texts, Lexicon, American Oriental Society, New Haven 1953, pp. 113-114, 154-155, 198.
Mayrhofer, M., Supplement Zur Sammlung der Altpersischen Inschriften, Wien 1978.
ffv Oljil :UbU
Meillet, A.-Benveniste, E., Grammaire du Vieux-Perse, Paris 1931.
Schmitt, R., “Apadana”, Encyclopedia Iranica, Vol. II, fas. 2, pp. 145- 147.
Steve, m. j.,“Inscriptions des achamenides & Susa”, Studia Iranica, 4, 1975, pp. 7- 18.
Stronach,D., “Apadana”, Encyclopedia Iranica, Vol. 2, fas, 2, pp. 146- 148.
Sundermann,W., Mittelpersische und Parthische Kosmogonische und Parabeltexte der Manichaer, Berliner Turfantexte IV, Berlin 1973, pp. 39-40.
Szemenyi, O., “O Pers. ap(p)adan(a)”, Scripto Minora, (selected Papers in Indo-European), vol. 1, 1991, p. 233- 237.
Wiist, W., Altpersische Studien, Munchen 1966, p. 10- 12.
کتابنامهي فارسي
شهبازي، ش. اپادانا جهانداري داريوش بزرگ، انتشارات دانشگاه پهلوي، ص 73-83.
منبع مقاله :
محمد خوانساري و [ديگران ....] ؛ (1384)، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسي / نشر آثار، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}