اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي
جايگاه ادبيات فارسي در ايرانشناسي روسيه
چکيده
در اواسط قرن نوزدهم ميلادي ايرانشناسي، مانند يک رشتهي علمي در بسياري از کشورهاي اروپايي شکل گرفت. دوران جديد روابط روسيه با شرق از زمان سلطنت پترکبير؛ يعني اوايل قرن هجدهم ميلادي صورت ميگيرد. اولين کارهاي علمي روسها در رشتهي مطالعات مشرق زمين با نام پتر کبير ارتباط دارد. در اواخر قرن نوزدهم ميلادي با ژوکوفسکي ايرانشناسي بزرگ روسيه، مطالعات ادبيات فارسي، بعنوان يکي از رشتههاي مهم علمي ايرانشناسي وارد مکتب پترزبورگ روسيه شد. در قرن بيستم، بعد از انقلاب اکتبر 1917. م در شوروي مسائل و موضوعات جديدي در مطالعات شرقشناسي از جمله ايرانشناسي مطرح شد. قبل از هر چيزي، تغيير ايدئولوژي دولتي در شوروي موجبات پيدايش روشهاي جديد در مطالعات ايرانشناسي را فراهم کرد. بسياري از مسائل ايرانشناسي، نه تنها آنهايي که با دوران معاصر ارتباط داشتند؛ بلکه آنهايي هم که با تاريخ و حتي فرهنگ و مطالعهي منابع مکتوب گذشته ارتباط داشتند، با روش مارکسيستي و لنينيستي بررسي ميشدند. در اين مقاله ضمن بررسي اجمالي تاريخچهي ايرانشناسي در روسيه، تلاش ميشود به جايگاه ادبيات فارسي در ايرانشناسي اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم روسيه پرداخته شود.مقدمه
در طول تاريخ از گذشتههاي بسيار دور ارتباطاتهاي پراکندهيي بين ايران و روسيهي باستان وجود داشت. نتيجهي اين ارتباط باز خورد آن در فرهنگ هر دو کشور بود. براي نمونه در قديميترين اسناد روسيه، در کنار اسامي نمايندگان روسي که قرار داد با بيزانس را در سال 945. م به امضا رساندند، اسامي اسفايندر (2) و فروتن (3) ديده ميشود که يادآور اسامي ايراني اسفنديار و فريدون است (معتمدنيا، 182:1392-183).يکي از قديميترين آثار مکتوب روسي که در آن تصويري از زندگي ايرانيان ارائه شد، اثر بازرگان روسي آفاناسي نيکيتين، گذر از سه دريا نام دارد. اين اثر تصويري از درک و فهم کلي يک روسي از شرق و هفت سال زندگي او (1475-1468. م) در ايران و هند است. اطلاعات زيادي که در اين اثر ارائه شده است به خوانندهي روس اين امکان را ميدهد تا بتواند راه سفر او را بخوبي تصور کند. او دو سال از سفر خود را در ايران گذراند که يک سال و نيم اين مدت در گيلان سپري شد. در آثار ادبي و فولکلوري روسيهي باستان، ايران بصورت يک کشور وسوسه کننده، ناشناخته و افسانهيي ارائه شد؛ بطوري که در مقايسه با روسيهيي که به آن عادت کرده بودند، يک شکل ديگري بود. ايرانشناسي، مانند يک علم در اواسط قرن نوزدهم در روسيه شکل گرفت.
البته بعضي از منتقدين اظهار داشتند، کساني که بر اين اعتقادند که مسئلهي ايرانشناسي از قرن نوزدهم به بعد در روسيه آغاز شده است، بسي در اشتباهند. از زمان سلطنت پتر کبير دوران جديدي در تاريخ روابط روسيه، نه تنها با شرق دور؛ بلکه با دنياي اسلامي شروع گرديد. اولين کارهاي علمي روسها که داراي جنبهي علمي بود و در رشتهي مطالعات مشرق زمين بعمل آمد، با نام پترکبير ارتباط دارد. پترکبير بر سراه راه خود به ايران در سال 1722. م خرابههاي شهر بلغار را تماشا کرد و اقداماتي براي حفظ آنها بعمل آورد و به مترجمان خود دستور داد که کتيبههاي تاتاري و ارمني را رونويسي کرده و ترجمه نمايند (مفتاح، 23:1372).
دانشمندان روسي از همان ابتداي شکلگيري ايرانشناسي، بعنوان يک رشتهي علمي سهم مهمي در توسعهي آن داشتند. کافي است اسامي دانشمندان قبل از انقلاب روسيه، مانند درن؛ (4) برزين؛ (5) خانيکوف؛ (6) ميللر؛ (7) ژوکوفسکي (8) و غيره را نام ببريم.
تعدادِ بسيار زياد کارهاي علمي و تحقيقاتي که در روسيه در مورد فرهنگ و تمدن ايران و نيز ادبيات فارسي در قرن بيستم نوشته شد، بيانگر جذابيت تمدن ايران و ادبيات فارسي براي روسهاست. علي اصغر شعر دوست در مقدمهي کتاب نگاهي به ايرانشناسي و ايرانشناسان کشورهاي مشترک المنافع و قفقاز؛ بدرستي به اين موضوع اشاره کرده است:
جاذبهي رشکانگيز اين فرهنگ موجب شده که از ابتداي شکل گرفتن تحقيقات ادبي - فرهنگي نظر عدهيي بسيار از اهل تحقيق را به سوي خود جلب نموده و آنان ساليان مديدي از عمر با ارزش خود را صرف توغل (9) در ساحتهاي گوناگون فرهنگي کنند که روزگاري فرهنگ برتر بود و بدليل ماهيت متعالي نهفته در ذات اين فرهنگ هنوز هم قابليت آن را دارد که در عرصهي حيات فرهنگي بشر مجلس آرايي کند (مفتاح، 7:1372).
بحث و بررسي
با ژوکوفسکي ايرانشناس بزرگ اواخر قرن نوزدهم ميلادي در روسيه، مطالعات ادبيات فارسي يکي از رشتههاي مهم علمي ايرانشناسي مکتب پترزبورگ روسيه به شمار آمد. او تحقيقات مهمي در زمينهي صوفيگري در ايران انجام داد و چند چهرهي ادبي و صوفي ايراني را معرفي کرد. وي همچنين تحقيقاتي در زمينهي زندگي و آثار صوفي شيخ ابوسعيد ابوالخير انجام داد. ژوکوفسکي شاگردان بزرگي را در ايرانشناسي روسيه، مانند مار، (10) راماسکوويچ (11) و ايوانف (12) تربيت کرده (کولاگينا، 27:2001) که به مطالعات تاريخ ادبيات فارسي به سبک ايرانشناسان اروپايي؛ اما با رويکرد مارکسيسم - لنينيزم پرداختهاند.ژوکوفسکي به آثار ناصر خسرو و عمر خيام و ديگر شاعران ايراني علاقمند بود، تحقيقات او در مورد انوري و عمر خيام اساس مکتب نقد فيلولوژي روسي را پايهگذاري کرد. وي در سالهاي 1986-1983 . م در دوران مأموريت علمي خود در ايران، به فولکلور ايران علاقمند شد. چاپ اثر او در سال 1902. م با عنوان نمونههاي آثار مردمي فارسي، اولين تجربهي تقسيمبندي و بررسي آثار فولکلوري فارسي است.
ژوکوفسکي رسالهي دکتري خود را دربارهي زندگي و آثار انوري ايبوردي، شاعر قرن ششم هجري قمري / دوازدهم ميلادي نوشت. او در سال 1897. م تحقيقاتي دربارهي رباعيات خيام منتشر کرد. ژوکوفسکي در اين تحقيق با مقايسهي ديوانهاي 39 شاعر به اين نتيجه رسيد که يک پنجم رباعياتي که به خيام نسبت ميدهند در ديوانهاي شعراي ديگر هم يافت ميشود و اين مسئله تا حدي ضد و نقيض بودن نظريات فلسفي و اخلاقي خيام را توجيه ميکند (دري، 67:2006).
ژوکوفسکي را در سفر به ايران، همسرش واروارا آلکساندراونا (13) همراهي ميکرد. واروارا آلکساندراونا در روسيه، به اولين زن ايرانشناس معروف است. او به همسرش در جمعآوري آثار فولکلوري بسيار کمک کرد، بخصوص به آن دسته از آثار فولکلور؛ مثل قصهها و لالاييهايي که در بين زنان ايراني متداول بود و ايرانشناسان مرد هم به آنها دسترسي نداشتند؛ بعبارت ديگر با توجه به فرهنگ شرقي و اسلامي ايرانيان، دسترسي ايرانشناسان خارجي به اين دسته از آثار فولکوري متداول در بين زنها آسان نبود.
مراکز مختلف ايرانشناسي روسيه در اين دوره فعال بودند. يکي از مهمترين آنها، «انستيتوي شرقشناسي لازاروف» (14) بود که توسط يک ارمني ساکن مسکو به نام لازاروف (لازاريان) (15) تأسيس شد و بتدريج به يک مرکز مهم خاورشناسي در روسيه تبديل شد. ايرانشناسان بزرگي چون ميلر، کورش، (16) کريمسکي (17) در اين مرکز فعال بودند.
الکساندر الکساندروويچ را ماسکويچ از ايرانشناسان بزرگ نيمهي اول سدهي بيستم روسيه و از شاگردان نزديک و ادامه دهندگان مکتب علمي والنتين الکساندر و ويچ ژوکوفسکي و کارل گرمانوويچ زالمان (18) بود. او بيشتر زندگي خود را وقف مطالعات زبان معاصر ايران، شهرها و لهجههاي آن، ادبيات مردمي و فولکلور فارسي کرد و از بزرگترين متخصصان دورهي خود محسوب ميشد. در طول سالهاي متمادي راماسکويچ با ژوکوفسکي در زمينهي زبان و ادبيات فارسي کار کرد. به توصيهي ژوکوفسکي، او کتابها، نسخههاي خطي و آثار ادبيات شفاهي ايران، شامل قصهها، ترانهها، لالاييها، ضربالمثلها و افسانههاي ايراني را جمعآوري کرد. وي در سال 1915. م بعد از بازگشت به پترزبورگ با آثاري که از ايران برده بود، بر غناي موزهي کونستکامرا (19) افزود. راماسکويچ در اول جولاي 1915. م با دو سخنراني در مورد ادبيات فارسي «دوبيتيهاي مردمي فارسي» و «احمد جم، زندگي و آثارش»، به مقام دانشيار غير رسمي «دانشکدهي زبانهاي شرقي دانشگاه پتربورگ» نايل شد (فرهنگ خاورشناسان، 4/455:1388). در اکتبر همان سال هم با ارائهي سخنراني «جريانهاي ادبي در فارسي (ايران) معاصر»، بعنوان مدرس زبان فارسي، به عضويت گروه ادبيات فارسي در آمد. حدود فعاليتهاي تحقيقاتي راماسکويچ در زمينهي ادبيات فارسي و اقوام و نژادهاي ايراني بسيار گسترده است. وي در دورهي حضورش در ايران مطالب و اطلاعات با ارزشي در زمينهي نژادشناسي، اعتقادات مردم ايران قبل از پذيرش اسلام و نيز هنر فارسي جمعآوري کرد. بعد از ژوکوفسکي او دومين کسي بود که خوانندگان روسي را با قصههاي ايراني آشنا کرد و اولين کار علمي او در اين زمينه، قصهگويان فارس بود که در مجموعه يادداشتهاي دانشمندان انستيتوي زبانهاي زندهي شرقي لنينگراد (1927. م) بچاپ رسيد. ارزش استثنايي اين اثر در اين است که علاوه بر جمعآوري و تقسيمبندي قصهها، اطلاعاتي نيز در مورد شرايط و موقعيت فعلي آنها، راهها و روشهاي ترويج آنها و همچنين ويژگيهاي راويان اين قصهها در آن آمده است. در سال 1934. م، راماسکويچ در آمادهسازي مجموعهي هزارهي فردوسي شرکت کرد. در اين مجموعه، مقالهي او نيز با عنوان شرحي بر تاريخچهي مطالعات شاهنامه به چاپ رسيد. او در اکتبر همان سال در ترکيب هيئت اتحاد جماهير شوروي، براي شرکت در مراسم جشن «هزارهي فردوسي» به ايران اعزام شد (سحاب، 300:1356). در اين کنفرانس او با موضوع «قديميترين و جديدترين داستان حماسي قبايل گوناگون ايران» به زبان فارسي سخنراني کرد. اولين و تنها ترجمهي ترانههاي قشقايي به زبان روسي نيز به او تعلق دارد که در سال 1925.م در «موزهي مردمشناسي و قومشناسي» انتشار يافت. بدين ترتيب با توجه به فعاليتهاي علمي راماسکويچ به اين نتيجه ميرسيم که بيشتر مطالعات و گرايش وي در زمينهي زبان و لهجههاي فارسي معاصر ايران، ادبيات فولکلور ايران بود.
يوري مار، تحقيقات زيادي در زمينهي ارتباطات ادبي ايران و گرجستان انجام داده است. در اين ارتباط آثار خاقاني، نظامي و شاعر گرجي، راستاولي (20) را بررسي کرد. مار به اين نتيجه رسيد که گرجستان در قرنهاي دهم - دوازدهم ميلادي با آثار شاعران ايراني بخوبي آشنا بود و آنها را به زبان گرجي ترجمه کرد. بسياري از آثار فارسي آن دوره که از بين رفتهاند، ترجمهي گرجي آنها هم اکنون در دسترس است. مار در سال 1925. م در سفري که به ايران کرد، منابع و مآخذ زيادي دربارهي فولکلور ايران از جمله دربارهي اهل حق و همچنين تئاتر مردمي ايران، «پهلوان کچل» و غيره جمعآوري کرد. مار در سال 1934. م در کنگرهي بينالمللي هزارهي فردوسي شرکت کرد و سخنراني جالبي دربارهي وزن شاهنامه انجام داد و موفق به دريافت نشان ادبي مخصوص شد. اگر چه او در سن چهل و دو سالگي در گذشت؛ ولي در اين مدت کوتاه بيش از صدعنوان اثر به زبانهاي فارسي و روسي منتشر کرد (دري، 67:2006).
يوگني برتلس (21) از ايرانشناسان بزرگ اوايل قرن بيستم روسيه است که از سال 1920. م حدود سي سال در «انستيتوي شرقشناسي پتربورگ» فعاليت داشت. بيشتر تحقيقات با ارزش و عميق برتلس هم مانند ژوکوفسکي، دربارهي صوفيگري و ادبيات صوفي در ايران بود. او فقط از سال 1929-1924. م نزديک به 22 اثر علمي دربارهي صوفيگري در ادبيات فارسي تأليف کرد. تفاوت فعاليتهاي برتلس با ژوکوفسکي در اين است که ژوکوفسکي در تحقيقات خود، بيشتر به مسائل فلسفي و اخلاقي صوفيگري ميپردازد؛ ولي برتلس بيشتر به تأثير صوفيگري بر ادبيات و هنر پرداخته است. برتلس آثار ارزشمندي دربارهي خواجه عبدالله انصاري و فريد الدين عطار نيشابوري و بيش از پنجاه مقاله در بارهي نظامي گنجوي نوشته است. ايرانشناسان کتاب تاريخ ادبيات فارس و تاجيک را از مهمترين آثار او ميدانند.
بعد از جنگ جهاني دوم، در پترزبورگ ايرانشناسان بزرگ زيادي دربارهي ادبيات ايران کار کردند. بولديرف (22) از معروفترين ايرانشناسان اين دوره بود که کتابي دربارهي بدايع الوقايع اثر زينالدين واصفي شاعر قرن شانزدهم تاجيکستان نوشت و بدينوسيله صفحات مبهم فرهنگي و ادبي تاريخ آسياي ميانه و ايران را روشن کرد. بولديرف (1842-1780. م) سهم مهمي در آموزش زبان فارسي در روسيه داشت. کتاب آموزشي او با عنوان منتخبات فارسي، کتاب اصلي آموزش زبان فارسي، در کل قرن نوزدهم ميلادي بود. اين کتاب به علاقهمندان و دانشجويان روسي يک تصوري در بارهي ادبيات فارسي ميداد. روزنفليد (23) و کميساروف (24) در بارهي نويسندگان ايران از جمله صادق هدايت و محمد علي جمالزاده مطالعه و آثار آنها را به زبان روسي ترجمه کردند (همان: 66).
يکي ديگر از بزرگان آشنا به تاريخ و ادبيات فارسي در روسيه کريمسکي (25) بود. او در «انستيتوي زبانهاي شرقي لازارف» سخنرانيهاي با ارزشي دربارهي تاريخ، مذهب، زبان و ادبيات فارسي انجام داد که بعدها اين سخنرانيها پايه و اساس اکثر کتابهاي آموزشي قرار گرفت. يکي از مجموعه کتابهاي آموزشي کشورهاي مسلمان که توسط کريمسکي براي دانشجويان انستيتوي زبانهاي شرقي لازارف تدوين شده بود، به تاريخ و ادبيات ايران اختصاص داشت. در سال 1906. م تاريخ فارس و ادبيات آن و تصوف درويشي منتشر شد که در آن احياي کشور را پس از حملهي اعراب نشان ميدهد. او يک ارزيابي از نقش قاجار ارائه ميدهد؛ ماهيت انقلاب 1911-1905.م / 1284-1293. ش (26) ايران را ارزيابي ميکند و نيز يک ارزيابي از بابيزم (27) در ايران دارد.
کاظم بيک (28) يکي از اولين محققان بابيزم در روسيه بود. او در کتابش، باب و بابيها، حوادث مذهبي - سياسي در فارس در سالهاي 1852-1844 . م، بتفصيل در مورد زندگي باب توضيح داده است. وي در اين کتاب پيشروي بابيها در شهرهاي مختلف ايران و نيز مبارزهي حکومت بر عليه بابيها را توصيف ميکند.
يکي از دانشمندان بزرگ ايرانشناس روسيه بارتولد (29) (1930-1869. م) بود. او به مطالعهي کل دنياي مسلمانان از اسپانيا تا ترکستان چين علاقمند بود. مطالعهي ايران، بعنوان کشوري که سرنوشت تاريخي، فرهنگي و اقتصادي آن با آسياي مرکزي ارتباط دارد، هميشه در مرکز توجه او قرار داشت.
دايرهي فعاليتهاي ادبي و هنري بارتولد بسيار گسترده بود. او نسخههاي خطي فارسي، عربي و ترکي را بررسي کرد. وي به منظور انجام تحقيقات در زمينههاي نسخههاي خطي شرقي، سفرهاي زيادي به مشرق زمين و مناطق مختلف روسيه کرد. بارتولد مطالعاتي را در زمينهي سکهشناسي، باستانشناسي و همچنين در زمينهي ادبيات و هنر انجام داد. آثار وي از جمله شرح مجمل تاريخي و جغرافيايي ايران و ايران - شرح مختصر تاريخي، سهم در ايرانشناسي داشتهاند. در اين آثار، بارتولد بر اساس منابع گسترده و متنوع، تصوير تاريخ فرهنگي و اقتصادي ايران را ترسيم و جايگاه ايرانيان و فرهنگ ايراني را در تاريخ جهان بررسي کرد. وي همچنين به بررسي ادبيات روسي، شرقي و اروپايي دربارهي ايران پرداخت. کارهاي علمي اين دانشمند بزرگ تا به امروز هم ارزش خود را از دست ندادهاند و گستردگي علايق و فعاليتهاي وي متحير کننده است. برتولد مقالههاي بسيار جالبي دربارهي ادبيات و هنر ايران به يادگار گذاشته است. تاريخ ادبيات حماسي ايران؛ مسئلهي شرقي - ايراني؛ برج کاووس از جمله آثار ديگر اوست. شرايط و روابط ايران و روسيه، بر عکس اوايل قرن، در يک جهت آرام قرار گرفت و اين امر نيز به نوبهي خود نقش و اهميت زيادي در توسعهي مطالعات ايران در روسيه داشته است. محققان روسي هم به مطالعهي تاريخ ايران، روابط ايران و روسيه و همچنين به مطالعهي فرهنگ و مذهب ايران فوقالعاده علاقهمند بودند (کولاگينا، 30:2001-31).
در دوران جديد؛ يعني در قرن بيستم ميلادي در دورهي شوروي، مسائل و موضوعات جديدي در ايرانشناسي روسيه مطرح ميشود. قبل از هر چيزي، تغيير ايدئولوژي دولتي موجب پيدايش روشهاي جديدي شد. بسياري از مسائل ايرانشناسي، نه تنها آنهايي که به دوران معاصر ارتباط داشتند؛ بلکه آنهايي هم که با تاريخ و حتي فرهنگ و مطالعهي منابع مکتوب گذشته ارتباط داشتند، با روش مارکسيزم و لنينيستي بررسي ميشدند. پس از انقلاب سوسياليستي روسيه، بررسي و مطالعهي تاريخ کشورهاي خاور نزديک و ميانه، بويژه ايران، به دورهي جديدي از گسترش گام نهاد و تهيهي علمي مسائل تاريخي اين ممالک، به ميزان گسترده يي پيگيري شد. پطروشفسکي در کتاب ايرانشناسي در شوروي مينويسد:
امروزه تاريخ ايران و کشورهاي همجوار آنها نه تنها در مراکز قديمي مطالعات ايران - مسکو و لنينگراد؛ بلکه در مراکز جديدالتأسيس جمهوري سوسياليست شرق شوروي نيز خصوصاً در تاشکند دنبال ميشود. پس از انقلاب اکتبر، در ميان مردم فارسي زبان اتحاد جماهير شوروي در بين تاجيکها، طالشها، تاتها و آستيها، نوعي علاقه نسبت به تاريخ گذشتهشان بوجود آمد. در سايهي انقلاب سوسياليستي اکتبر، شمار مراکز ايرانشناسي رو به فزوني گذاشت؛ تحقيقات زياد شد و هر چه بيشتر به ازدياد و پيچيدگي رفت. شخصيتهايي جديد در زمينهي مطالعات ايراني شوروي در عرصهي علوم ظاهر شدند (پطروشفسکي، 31:1359-32).
اساس و مرجع نظري تحقيقات ايرانشناسان شوروي سابق، جهان بيني مارکسيسم - لنينيسم بود. بدين معني که پژوهندگان ميکوشيدند تا نظام اجتماعي - اقتصادي هر دوره از تاريخ ايران را به تکلف با يکي از ادوار پنجگانهي تاريخ؛ يعني جامعهي اشتراکي آغازين، بردگي، فئوداليته، سرمايهداري و سوسياليسم منطبق کنند. براي نمونه ميتوان به کتاب ماد نوشتهي دياکونوف اشاره کرد که در آن او نظام اجتماعي دورهي مادها را با خصوصيات عصر بردگي تاريخ اروپا مطابقت داد.
اورانسکي بدرستي اشاره کرد که توسعهي مطالعات ايراني در شوروي فقط بخاطر اهميتش در تاريخ فرهنگ جهان نبود. عشاير فارسي زبان و مردماني که از گذشتههاي دور در مناطق مختلف آسياي مرکزي، فلات ايران، ناحيه درياي سياه و شمال قفقاز ساکن شدهاند، نقش بسيار مهمي در تاريخ خلقهاي اتحاد جماهير شوروي بازي کرده و بر غناي فرهنگ جهاني افزودهاند. اکثر مردماني که در شوروي زندگي ميکردند (تاجيکها، آستيها، طالشها، تاتها و ديگران) و نيز در ممالک همجوار بسر ميبردند (فارسها، افغانها، کردها، بلوچها و غيره) همه و همه به زبانهاي ايراني تکلم ميکنند.
موادي که از زبانهاي ايراني دو هزار و پانصد سال پيش شناخته شدهاند، منافع موجود براي مطالعه و بررسي تاريخ و تاريخ فرهنگ خلقهايي است که در مناطق اتحاد شوروي و ممالک همجوار مقيم شده و هنوز هم در آنجا مقيمند. اين مواد منابع مهمي براي نوشتن تاريخ، گويششناسي تاريخي و ساختمان دستور زبانهاي تاريخي تطبيقي ايراني به شمار ميروند.
يکي از مسائل مهم مطالعات زبانهاي ايراني، حصول احتياجات عملي است؛ يعني توسعهي مناسبات سياسي، تجاري و فرهنگي که از مدتها پيش بين روسيه و کشورهاي ايراني زبان شرق، مانند ايران، افغانستان و خانات آسياي مرکزي وجود داشته است (اورانسکي، 1359: 65-66). اين اهميت از زمان پتر اول شناخته شده بود.
در دورهي جديد؛ يعني در قرن بيستم موضوعات جديدي در ايرانشناسي مطرح شد. در گام اول، اين به ارزيابي جنبشهاي ناسيوناليستي و رهبران آنها ارتباط داشت. بخصوص که بر همين اساس اولويت سياست خارجي شوروي نسبت به کشورهاي مختلف تعيين ميشد. در اينجا لازم است روشهاي مختلف در تفاهمنامههاي دوستي دولت شوروي با کشورهاي مختلف يادآوري شود. بسياري از اين تفاهمنامهها، بر مبناي امکان گنجاندن کشورها در جريان جهاني انقلاب سنجيده ميشدند. علاوه برين در موضوعات ايرانشناسي هم تغييرات زيادي ايجاد شده بود. در کنار آن جهتگيريها و رشتههايي مانند زبان، ادبيات و تاريخ (که در قبل از انقلاب مهم بود)، مسئلهي تاريخ نوين اهميت بيشتري پيدا کرد.همچنين در اين دوره، ساختار جغرافيايي مراکز تحقيقاتي هم تغيير کرد. اگر در قبل از انقلاب پترزبورگ و مسکو مراکز اصلي ايرانشناسي بودند؛ اما در دوران شوروي اين مراکز در شهرهاي ديگر، بيشتر در مراکز جمهوريهاي ماوراي قفقاز و آسياي ميانه هم بوجود آمدند. لنينگراد، مرکز مطالعه نسخههاي خطي، زبان، فرهنگ، ادبيات، تاريخ قديم و قرون وسطي قلمداد ميشد و تاکنون نيز اين مرکزيت را حفظ کرده است.
در مسکو پايتخت شوروي که همهي ارگانهاي دولتي در آن به اطلاعات مؤثر و عملياتي نياز داشتند، بيشترين توجه به تاريخ جديد و نوين معطوف شده بود؛ حتي در مراکز آکادميک، بخصوص در انستيتوي شرقشناسي آکادمي علوم شوروي، بيشترين توجه به بررسي و مطالعات تحليلي مسائل مختلف ايران (براي کميتهي مرکزي حزب کمونيست شوروي و ارگانهاي دولتي در سطوح مختلف) ميشد؛ پيشبينيهاي دراز مدت بر اساس توسعهي سياسي - اجتماعي و اقتصادي تدوين ميشد؛ البته بيشترين اهميت به مطالعهي ابعاد فرهنگي، زباني و تاريخي توسعهي ايران داده ميشد؛ ولي تمايل و کشش در طراحي و برنامهريزي کارهاي علمي، بيشتر بطرف مسائل روز و مهم معاصر ديده ميشد. با وجود اين در مراکز جديد ايرانشناسي، تقسيم کار انجام شد:
در ارمنستان بيشترين توجه به مطالعهي منابع تاريخي فارسي و ارمني متمرکز شده بود که بيشتر نشان دهندهي گذشته مشترک تاريخي اين کشورها بود.
در تفليس مکتب فيلولوژي بيشتر متداول بود. اگر چه در سالهاي 1980-1970 . م فراگيري مسائل مربوط به جغرافياي اقتصادي ايران، جمعيتشناسي و شهري فعالتر شد.
در باکو تحقيقات در زمينهي تاريخ جديد و نوين، مسائل کشاورزي، آذربايجان ايران؛ يعني آن مسائلي که در گذشته براي ايران و آذربايجان مشترک بود، داراي جذابيت بيشتر و مثمر ثمرتري بود.
در پايتختهاي جمهوريهاي آسياي ميانه، بيشتر به مطالعهي منابع، نسخ خطي و فيلولوژي ايران، هنر و تاريخ قرون وسطي توجه ميشد.
برنامهي کارهاي علمي ايرانشناسي در سطح کل اتحاد شوروي تنظيم ميشد تا بدينوسيله از تکرار و موازي کاري اجتناب شود؛ برنامههاي نشر آثار علمي ايرانشناسي، بخصوص انتشارات اصلي آن به نام ادبيات شرقي هم به نوعي هدايتگر فعاليتهاي حوزهي شرقشناسي بود.
در سالهاي اخير در توسعهي ايرانشناسي روسيه، تغييرات و اصلاحات جديدي صورت گرفته است که با مسائلي که با مهمترين حوادث سياسي که در اين دوران اتفاق افتاده، مرتبط است.
اولين حادثهيي که مسائل جديدي را در مقابل ايرانشناسي قرار داد، پيدايش جمهوري اسلامي ايران در نقشهي جهان، در سال 1979. م بود. انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران، عملاً موضوع مطالعات همهي مراکز ايرانشناسي شوروي، بخصوص مسکو شده بودند، بخصوص که اين ايرانشناسان مسکو بودند که در کنار سخنرانيهاي علمي در کنفرانسها و بررسي شرايط و چاپ مقالات در مجلات و خبرنامههاي تخصصي، در زمينهي تغييرات شرايط ايران با چاپ کتابهاي تحقيقاتي اظهار نظر کردهاند. اين کتابها بصورت مستقيم به مسائل انقلاب ايران اختصاص دارند:
- ايران درگذشته و حال (نوشتهي: س. ل. آقايوا، مسکو، 1981. م)؛
- ايران: سقوط رژيم شاه (نوشتهي: رزنيکووا، مسکو، 1983. م)؛
- انقلاب ايران، ايالت متحدهي آمريکا و امنيت بينالمللي (نوشتهي: س. ل. آقايوا، مسکو، 1984. م)؛
- روحانيت شيعه در ايران معاصر (نوشتهي : ي. آ. داروشنکو، مسکو، 1985. م)؛
ايران بين گذشته و آينده. تحولات،مردم و انديشهها (نوشتهي: س. ل. آقايوف مسکو، 1987. م).
همچنين کتاب تحقيقاتي انقلاب اسلامي ايران، علل و درسهاي آن که در سال 1989.م در مسکو به چاپ رسيده بود، تلاشي جامع براي روشن کردن علل و پيامدهاي انقلاب در ايران بود؛ حتي در دورهي شوروي هم ارزيابي واحدي دربارهي علل و کيفيت انقلاب وجود نداشت و در کار مذکور متفاوتترين نظرات و ديدگاهها دربارهي اين مسئله انعکاس يافته است.
دومين حادثهي دو دههي اخير که تأثير زيادي روي ايرانشناسي گذاشت و مسائل جديدي را در مقابل آن مطرح کرد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود. اين هم به نوبهي خود چند مشکل اساسي را بوجود آورد. از جمله پيامدهاي مهم و جدي آن اين بود که بين مراکز ايرانشناسي کشورهاي جديد شکاف ايجاد شد. در اين ارتباط بايد در نظر داشت حتي در صورت تلاش زياد براي برقراري ارتباط بين مراکز روسي با مراکز جمهوريهاي قبلي، اين ارتباط بين دو کشور خواهد بود (مامدوا، 2001: 37-40.
البته خانم کولاگينا (30) به ابعاد ديگر مطالعات ايرانشناسي روسيه در نيمهي دوم قرن نوزدهم نيز اشاره کرده است. وي در آخر مقالهي خود اشاره دارد:
از نيمهي دوم قرن نوزدهم نظاميها، افسران ستاد کل و مؤسسات نظامي ديگر به مطالعات ايران روي آوردند. موضوعات مورد مطالعهي آنان بسيار تخصصي بود. در کارهاي آنها بيشتر به توصيف استحکامات، تجهيزات مرزي، کيفيت راههاي ارتباطي ايران و روسيه، تجهيزات و سازماندهي ارتش ايران، بررسي عمليات نظامي و ديگر مسائل نظامي توجه شد. کتابهاي زيادي از نويسندگان نظامي از جمله و . با او مگارتن، (31) پ. ي. اگوردنيکوف، (32) يا. ک. آرتامانوف، (33) ي. آ. استرلبيستکي، (34) پ. آ. ريتتيخ، (35) آ. م. مدودوف (36) و غيره به چاپ رسيد (کولاگينا، 33:2001). وي در ادامه اضافه ميکند:
در کنار مقالات و کارهاي نه چندان وزين، تحقيقات جدي و جالبي هم صورت گرفته است. از جملهي اين تحقيقات ميتوان به کار م. ل. تومارا (37) وضعيت اقتصادي فارس اشاره کرد که به گفتهي بارتولد اولين تجربه و تلاش براي مطالعه وضعيت اقتصادي فارس بود که فرايند اصلي زندگي اقتصادي ايران در اواخر قرن نوزدهم را مورد مطالعه قرار داده بود. کارهاي دانشمنداني مثل آ. ميللر، ل. آ. سوبوتسينسکي (38) و ف. ل. بوگدانوف (39) در اين دوره از شهرت فوقالعادهيي برخوردار است. بدين ترتيب در نيمهي دوم قرن نوزدهم سنت اصلي مطالعهي ايرانشناسي در روسيه حفظ شد. اکثر دانشمندان روسي از اطلاعات جامعي از مشرق زمين برخوردار بودند؛ سه چهار زبان شرقي، دين، تاريخ و فرهنگ مردم ايران، آسياي ميانه و مرکزي، قفقاز و ماوراي قفقاز را ميدانستند. از ويژگيهاي بيشتر دانشمندان شرقشناس اين بود که با احترام زياد به مشرق زمين مينگريستند و به سهم مهم و عمدهي مشرق زمين در توسعهي تمدن جهاني اعتراف داشتند و اروپا محوري را نفي ميکردند (همانجا).
در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي ايرانشناسان در روسيه کارها و تحقيقات با ارزشي در مطالعه و ارزيابي ميراث ادبي، فرهنگي و تاريخي ايران انجام دادند. در اين دوره ايرانشناسي در روسيه پيشرفت فوقالعادهيي کرد و حتي در بعضي از زمينهها در جهان پيشرو و از جايگاه ويژهيي برخوردار بود.
نتيجهگيري
نتايج تحقيقات علم ايرانشناسي نشان ميدهد که دانشمندان و محققان شرق و غرب از گذشتهي بسيار دور به فرهنگ و ادبيات ايران و بعبارت گستردهتر به تمدن فارس توجه فوقالعاده داشتهاند. سالهاي زيادي است که اينان به مطالعهي ايران مشغولند. انگيزهي اين مطالعه در دورههاي مختلف، گوناگون بوده و نه تنها همواره بخاطر توجه به تمدن غني ايران نبوده؛ بلکه حفظ منافع سياسي و اقتصادي آنها در گرو انجام اين تحقيقات بوده است.در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي، ايرانشناسان بزرگ روسيه ميراث ادبي بسياري از نويسندگان برجستهي ادبيات فارسي کلاسيک را به خوانندگان روسي معرفي کردند. فرهنگ و ادبيات فارسي بدليل غناي خود از ديرباز بر ادبيات و فرهنگ کشورهاي دور و نزديک تأثير عميق داشته و در پرورش افکار بسياري از بزرگترين نويسندگان روسيه تأثيرگذار بوده است. همچنين فرهنگ و ادبيات فارسي قابليت آن را نيز دارد که سالهاي زيادي در عرصهي فرهنگي جهان مجلس آرايي کند.
ارتباطات روسها با مردم کشروهاي مشرق زمين، موجب افزايش تمايل جوامع روسي به آثار ادبي شرقي شد. در طول قرنهاي گذشته اکثر آثار ادبي و ديني مشرق زمين به زبان روسي ترجمه و بسياري از داستانهاي ديني و ادبي شرقي - ايراني، بنمايههاي آثار نويسندگان و شاعران روسي شدن. همچنين نويسندگان اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم روسيه نيز مانند ويچسلاو ايوانف، ايوان بونين، سرگئي يسنين، نيکلاي گوميليوف و... در آثار خود ديدگاههايي را در مورد مسائل مختلف، تحت تأثير ادبيات ايران و با بهرهگيري از حکمت مشرق زمين و ايران بيان کردند.
منابع تحقيق :
- پطروشفسکي اي. پ.، اورانسکي اي. م؛ ترجمهي يعقوب آژند، ايرانشناسي در شوروي و ...، تهران: انتشارات نيلوفر، 1359.
- دري، جهانگير؛ ارتباط روسيه با ادبيات فارسي // ايرانا اسلاويکا، 2006/1385. مسکو، 1385.
- سحاب، ابوالقاسم؛ فرهنگ خاورشناسان، تهران: سحاب، چاپ دوم، 1356.
- فرهنگ خاورشناسان؛ تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1376-1388.
- کولاگينا، ل. م؛ تاريخچهي ايرانشناسي روسيه // ايرانشناسي در روسيه و ايرانشناسان، مسکو: انستيتو شرقشناسي فرهنگستان علوم روسيه، 2001.
- مامدوا، ن. م؛ دربارهي بعضي از موضوعات ايرانشناسي معاصر، ايرانشناسي در روسيه و ايرانشناسان، مسکو: انستيتو خاورشناسي فرهنگستان علوم روسيه، 2001.
- مفتاح، الهامه؛ وهاب ولي؛ نگاهي به ايرانشناسي و ايرانشناسان کشورهاي مشترک المنافع و قفقاز، تهران: انتشارات بينالمللي الهدي، 1372.
- معتمدنيا، معصومه؛ باز آفريني واقع بينانهي سيماي ايران در اثر آفاناسي نيکيتين (گذر از سه دريا)، نقش زبان روسي در گفتگوي بينافرهنگي، تاجيکستان، 1392/ 2013.م.
- معين، محمد؛ فرهنگ معين.
پينوشتها:
1. استاد زبان و ادبيات روسي، دانشکده زبانها وادبيات خارجي دانشگاه تهران، Email:Jkarimi@ut.ac.ir
2. Sfaindr.
3. Frutan.
4. B. A. Dorn.
5. I. N. Berezin.
6. N. V. Hanykov.
7. V.F.Miller.
8. Valentin Alekseevich Zhukovski
9. توغ (تَ وَ غُّ) [ع. ] (مص ل.). دور رفتن 2. مبالغه کردن (فرهنگ معين).
10. Ju. N. marr
11. A. A. Romaskevich
12. V. A. Ivanov
13. Varvara Aleksandrovna.
14. Lazarevskij institut.
15. Lazarev- Lazaryan.
16. F. E. Korsh.
17. A. E. Krymski.
18. K. G. Zaleman.
19. Kunstkamera.
20. Sh. Rustaveli.
21. E. Bertel's.
22. A. V. Boldyrev.
23. A. Z. Rozenfel'd.
24. D. S. Komissarov.
25. A. E. Krymski.
26. منظور انقلاب مشروطه است.
27. مطالعات بابيزم و بهائيت، جايگاه ويژه يي در ايرانشناسي روسيه دارد.
28. A. K. Kazem-Bek.
29. V.V.Bartol'd.
30. P. I. Ogorodnikov.
31. V. Baumgarten.
32. L. M. Kulagina.
33. Ya. K. Artamonov.
34. I. A. Strel'bicki.
35. P. A. Rittih.
36. A. M. Medvedev
37. L. M. Tomara.
38. L. A. Sobocinski.
39. L. F. Bogdanov.
گروه نويسندگان، (1395)، مطالعات ايرانشناسي، تهران: بنياد ايرانشناسي، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}