گيتا

نویسنده : مصطفى فرهودى

مقدمه

از آن‏جا كه اين مقاله متناسب با فضاى فكرى آيين هندو نوشته شده است، براى فهم بهتر مطالب، نخست‏به طور گذرا به معرفى گيتا، عوامل معقوليت، ويژگى و سبك نگارش گيتا و اهداف آن و همچنين توضيح مفاهيمى چون درمه مى‏پردازيم .
آيين هندو مشتمل بر آيين‏هاى محلى و سنت‏هايى اعتقادى و عبادى است، اما نه به گونه‏اى كه چون دينى آسمانى، داراى پيامبرى مشخص و آيين عبادى واحدى باشد . به همين سبب نمى‏توان از اين آيين تعريفى دقيق و كامل به دست داد; تنها مى‏توان گفت: آيين هندو برآيند انديشه‏هاى گوناگونى است كه رهروان هندى را ارضا مى‏كند . لايه‏هاى درونى اين آيين همانند آيين‏هاى ديگر، بسيار متفاوت‏تر و پرمغزتر از ظاهر آن است; گرچه در طول ساليان، دستخوش آشفتگى‏ها و گرايش‏هايى چون گوشه‏گيرى و بت‏پرستى نيز شده است . در ميان آيين‏ها و مسلك‏هاى گوناگون جهان، آيين هندو مانند انبان بازرگان شرقى دوره‏گردى، انباشته از اشياى بسيار زيباى نفيس و عتيقه است .
همين ويژگى سبب شده است كه اين آيين، احساسات دينى و عواطف مذهبى را تا حدى دارا باشد . آنچه در اين آيين از اهميتى ويژه برخوردار است، سنه‏تنه‏درمه (1) است . سنه‏تنه‏درمه بيانگر حقيقتى تكوينى است كه در همه‏جا و همه‏چيز حضور دارد . (2) اين يك قانون جهانى است و همه ايجاد و ابقا و افناى جهان و جهانيان مطابق اين قانون است .

معرفى گيتا

گستردگى آيين و سنن عبادى هندوئيسم، موجب پديد آمدن متون فراوانى گشته است . از آن جمله مى‏توان گيتا (3) را نام برد كه ششمين كتاب از مجموعه حماسه مهابهاراته (4) است . گيتا در قالب هجده بخش و هفتصد شعر تنظيم گرديده است .
اين اثر كه تركيبى از آموزه‏هاى فلسفى سانكيه، (5) يوگا، (6) ويدانته (7) است، تاثير فراوانى بر زندگى مذهبى هنديان نهاده است . گيتا نيرويى هدايت‏كننده و الهام‏بخش براى مردمان آن سرزمين بوده است، به گونه‏اى كه هيچ كتابى تا اين حد بر آنان تاثير ننهاده بود .
است، نه نوشته‏هاى منزل (شروتى) ; (9) ولى در ادبيات مقدس هندوان از مقامى بس والا و ارجمند برخوردار است و فلسفه عميق آن، هزاران سال است كه پژوهشگران غربى و شرقى را شيفته خود ساخته است . رادا كريشنان (10) مى‏گويد:
اگر تاثيرى كه نوشته‏هاى مقدس در ذهن مردمان دارد، بتواند ميزان و معيار اهميت آن به شمار آيد، بايد اذعان و اعتراف كرد كه كتاب بهگوت گيتا (ترانه مقدس الهى) بيش از هر اثر ديگر در انديشه هندوان جايگزين شده و تاثير گذاشته است . (11)
سبك نگارش اين اثر حماسى است و موضوع آن درباره نبردى است كه بين دو قوم پاندوها و كوروها حوالى شهر دهلى كنونى درگرفته بود .
تشكيل مى‏دهد . كريشنه (13) نماد خداوند يا تجسم ويشنو است كه با دو طرف درگير پاندوان و كوروها به طور مساوى بستگى و خويشاوندى داشت و هردو او را به كمك فراخواندند . كريشنه با تمام افراد و نيروهايش حاضر شد و به دو طرف اختيار داد كه يكى از دو طرف را برگزيند، يعنى يا خود او را برگزينند كه در اين صورت از لشكر او محروم‏اند و يا لشكر و نيروهاى او را بر كريشنه ترجيح دهند كه در نتيجه از عنايت وى محروم‏اند . آرجونه گفت: من تو را مى‏خواهم و نيازى به افراد و نيروهايت ندارم . كوروها نيز لشكر كريشنه را انتخاب كردند . كوروها در اين‏جا نماد نگرش عاجل دانى و مادى‏اند و آرجونه كه از پاندوان است نماد نگرش معنوى و اخلاص محض به ويشنو است . انسانى كه به اين مقام مى‏رسد، از كمك و عنايت ويشنو برخوردار مى‏گردد .
كتاب تصويرى رمزى و تمثيلى از مسائل معنوى ارائه مى‏دهد و مطالب آن نمايشگر دغدغه‏هاى انسانى است كه در تكاپوى نجات و حقيقت است . به نظر مى‏رسد كه نويسنده جنگ را بهانه‏اى براى عرضه انديشه‏هاى خود قرار داده است، همان‏گونه كه شاعران و عارفان ايران‏زمين، افسانه سيمرغ و داستان ليلى و مجنون و قصه خسرو و شيرين و حكايت‏يوسف و زليخا را دستاويزى براى بيان افكار و انديشه‏هاى خود قرار داده‏اند . گيتا نگرشى ژرف از هستى و دنيا در عرفان هندى ارائه مى‏دهد كه عبارت از عشق و عمل خالصانه است . اين كتاب منبعى موثق و مرجعى اصيل براى شناخت آرا و افكار هندى به شمار مى‏آيد . دانشمندان اديان درباره اهداف گيتا سخنانى دارند كه در اين‏جا چكيده آن را ذكر مى‏كنيم:
زنر (14) قائل است كه هدف گيتا اتحاد انسان با خدا است و مراحل دست‏يابى به آن مقام عبارت است از رهايى كامل از عوامل دنيوى و دست‏يافتن به آرامش و سكون . رائو نيز معتقد است، هدف گيتا اتحاد انسان با خداست; به اين معنا كه رهرو واصل، فناناپذير مى‏شود و به سرور و لذت ابدى كه همان رستگارى و رهايى است، دست مى‏يابد . (15) رادا كريشنان معتقد است كه گيتا اهداف متنوعى دارد . او سه هدف عمده را برمى‏شمرد: 1) دست‏يابى به وجود اعلا; 2) رسيدن انسان به مقامى كه همه عالم را در خدا ببيند; 3) رستگارى و نجات .
همان‏گونه كه ذكر شد، گيتا از ديرزمان نزد هندوان مقبوليتى خاص داشت . دلايل و عوامل اين مقبوليت را مى‏توان اين‏گونه بيان كرد:
الف) گيتا سخنى بس دلكش درباره حقيقت عالم دارد و شايد بتوان دليل بقاى اين متن و ديگر متون دينى - حتى غير آسمانى - را در اين دانست كه اين متون دائما يادآور آن حقيقت نهايى‏اند و انسان را به سوى آن سوق مى‏دهند و چراغ راه هدايت آدمى در اين دنياى آشفته هستند .
ب) آرياييان نگرشى ساده و ابتدايى به موجودات و حقيقت داشتند و ذهنشان همواره درصدد ايجاد سنتز بود; مثلا در ودا آمده است: «حقيقت‏يكى است; ولى حكيمان آن را به تعابير گوناگون و تفاسير مختلف بيان كرده‏اند» . اوپه‏نشيدها نيز نهايى‏ترين مطالب را درباره حقيقت گفته است; ولى واقعيت امر آن است كه گيتا تمام ديدگاه‏ها و نظرات مختلف را به صورت شكن‏ها و تجليات و اجزاى يك حقيقت در قالب يك امر بيان كرده است . در نگاه نخست اين متن مشحون از تناقض به نظر مى‏رسد; اما اين صورت ظاهر امر است و در واقع چنين نيست .
ج) سبك گيتا براى عوام و خواص مفيد است، به خلاف ودا كه از اين ويژگى برخوردار نيست . اوپه‏نشيدها نيز بيشتر براى حكيمان متاله قابل فهم است; زيرا مباحثى از قبيل برهمن (16) و آتمن (17) و فلسفه وحدت وجود براى عموم جاذبه‏اى ندارد . از سوى ديگر، رسائل پورانه‏ها براى عوام جاذبه دارد، نه براى خواص . بنابراين، تنها متنى كه هم عوام و هم خواص را به سوى خود جذب مى‏كند، گيتاست; زيرا اين كتاب مسائل متفاوت و گوناگونى را از همه معارف و مكتب‏ها دربردارد .
د) از عوامل مقبوليت گيتا دارا بودن عنصر جهانى بودن است كه در بند اول ذكر شد . اين كتاب نظريه وحدت وجود و بحث رستگارى از طريق عمل را كه در همه اديان مطرح است، بررسى مى‏كند .
ه) سبب ديگر، تخاطب شخصى آن است; هر خواننده‏اى با خواندن آن حس مى‏كند كه پاسخى براى مشكل خود يافته است . اين ويژگى در متون ادبى فارسى مانند مثنوى مولوى و ديوان حافظ نيز ديده مى‏شود .
گيتا سه راه عمل، علم (معرفت) و عشق را براى نجات (موكشه) (18) انسان بيان مى‏كند; موكشه يعنى آزادى از بازگشت دايمى به جهان فانى و رهايى از تسلسل مرگ و حيات كه از آن به سنساره (19) تعبير مى‏شود . اين نجات به موجب اتحاد با خدا و ناخت‏حقيقت نهايى مى‏شود . (20) كريشنه اين سه راه را به همراه مراقبه به آرجونه مى‏آموزد . مراقبه در گيتا يعنى تصفيه باطن و عدم تعلق به محسوسات، رو به سوى حق داشتن، مواظبت از حواس و انديشه درون، عدم دلبستگى به اعمال و نتايج آن و داشتن حالت مساوى نسبت‏به دوستى و دشمنى ديگران . به كارگيرى (21) يوگا (22) يعنى تمركز و توجه به نقطه‏اى براى از بين بردن تموجات ذهنى . بر اساس تعريف پاتانجالى، (23) يوگا يعنى حذف و قطع مراتب نفسانى و ذهنى و عقلانى، يا خاموش نگاه داشتن همه مراتب نفسانى كه موجب تشتت وآشفتگى مى‏گردد .
براى آن‏كه يوگى (24) به‏حقيقت نهايى برسد، لازم‏است مراحل چهارگانه زندگى يك هندو را طى كند . (25) 1 . برهماچارين (26) كه شامل طلبگى و تحصيل تحمل و معرفت است; 2 . گريهاستا (27) يعنى يادگيرى وظايف قومى و خانوادگى; 3 . واناستا (28) يعنى اقامت در جنگل و ترك دنيا و تزكيه نفس; 4 . بهيكشو (29) يا دوره گدايى .
اكنون به‏راه‏هاى سه‏گانه‏اى مى‏پردازيم كه درگيتا براى‏نجات‏انسان‏مطرح‏گرديده است .

1 . نجات از طريق عمل (كرمه‏يوگا) karma Yoga

رامانوجه (30) معتقد است كه روش كردار و عمل، بر روش معرفت مقدم است; زيرا روش عمل سرانجام به معرفت‏خويشتن مى‏انجامند و هر آن كه به روش معرفت‏بپيوندد، ناگزير بايد وظايف شرعى و ضرورى خويش را هم انجام دهد . پس از انجام درست اين وظايف، انسان به‏معرفت وروشنايى يقين مى‏رسد . براى رسيدن به غايت نهايى يا نجات در روش عمل، فاعل بايد ويژگى‏هايى را درنظر بگيرد . در فصل چهارم گيتا آمده است:
دانايان درفهم عمل و ترك آن ناتوان‏اند و نمى‏دانند چه بايد كرد و چه نبايد انجام داد . ولى من، كرشنا، به تو، آرجونا خواهم گفت .
حتى دانايان در حيرانند و نمى‏دانند كه عمل چيست و ترك عمل كدام است .
اينك من تو را گويم كه عمل چيست تا با دانستن آن از پليدى‏ها برهى .
بايد دانست كه چه كار را بايد كردن؟
و چه كار را نبايد كردن؟
و ترك كار چيست؟
شناختن حقيقت عمل سخت و دشوار است .
گيتا در ادامه مى‏گويد: «كسى كه رهرو منزل يوگا و طالب تصفيه باطن باشد، عمل يگانه راه اوست‏» . قبل از شناخت ويژگى‏هاى عمل به اقسام آن در گيتا مى‏پردازيم:
الف) عملى كه از سر نادانى انجام شود; در فصل هجدهم گيتا آمده است: «عملى كه از نادانى و عدم عاقبت‏انديشى به جاى آورده شود، بى‏آن‏كه اندازه توانايى شخص يا زيانى كه ازآن به‏خود شخص يا به ديگران مى‏رسد موردنظر قرارگيرد، از «تمس‏» (31) است .
ب) عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار باشد; در همان فصل آمده است: عملى كه به هوس نتيجه يا از روى پندار يا به تكلف بسيار انجام شود، از «رجس‏» (32) است .
ج) عملى كه انجام آن تكليف آدمى است; در همان فصل آمده است: «عملى كه انجام آن تكليف آدمى است، اگر بى‏شائبه دوستى و دشمنى و چشم‏داشت نتيجه و فارغ از هر تعلق انجام شود، از «ستوه‏» (33) است‏» .
منظور از عمل در طريقه نجات، همين نوع سوم است كه مايه نجات و زمينه نور معرفت در انسان است . عمل زمانى ثمربخش است كه فاعل آن از ثمره آن چشم‏پوشد و دل در گرو حق بندد و با جانى فارغ از تب و تاب به نبرد با اهريمن درون و برون برخيزد; كه محور همه اين امور اخلاص محض است; و بايد عارى از آز و خشم باشد كه گيتا سرچشمه همه گناهان را در اين‏دو مى‏داند . گيتا مى‏گويد: «يوگى يا انسانى كه مى‏خواهد به كمال برسد، از اين عمل ناگزير است‏» . در فصل سوم آمده است:
با خوددارى از عمل، به مرحله فارغ از عمل نتوان رسيد .
ترك عمل كسى را به كمال نرساند .
در واقع هيچ‏كس نمى‏تواند حتى يك دم از پرداختن به كار سرباز زند .
چه، همه‏كس به مقتضاى خود از عمل ناگزير باشد .
و آن‏كه اعضاى خود را از كار بازداشته،
دل به انديشه درباره اشيا و محسوسات مشغول سازد،
سرگشته‏مردى رياكار باشد .
همچنين گيتا براى عمل، شرطى اساسى، مانند دلبسته نبودن به نتيجه آن ذكر مى‏كند، يعنى كار بايد براى رضاى خدا باشد; در غير اين صورت مايه خسران و گرفتارى است . در فصل سوم چنين آمده است: «عمل كه نه براى خشنودى خدا باشد مايه گرفتارى است‏» . در فصل چهارم گيتا آمده است:
او چون به قصد كارى برخيزد،
نه چنان است كه طرحى ريخته يا سودى در نظر گرفته باشد .
عمل او در آتش علم گداخته و پاك شده است .
و دانايان چنين كسى را فرزانه نامند .
كسى كه هوس ثمره كار فروگذاشته
و به مقام رضاى مطلق رسيده،
بى‏نياز از همه‏چيز .
او اگرچه مدام در كار است، همواره از كار فارغ است .
سالك اين طريق در متن اجتماع به‏سر مى‏برد، اما محور انديشه او كسب رضاى الهى است، بدين‏معنا كه دلبسته به پيامد و نتيجه آن نباشد و هيچ چشم‏داشتى به نتيجه خوب و بد آن نداشته باشد و عمل را چون وظيفه مقدس انجام دهد .

2 . نجات از طريق علم (جنانه يوگا)

گيتا اسارت معنوى انسان را ناشى از جهل و نبود معرفت‏به حقايق عالم و سرشت‏خود و عالم خاكى مى‏داند كه پيامد آن جز جلوه‏گرى نمودها به جاى بود و كثرت به جاى وحدت، چيز ديگرى نيست . در فصل پنجم گيتا چنين آمده است:
علم در حجاب جهل است،
و همين است كه مايه گمراهى مردمان مى‏گردد .
ولى براى كسى كه نور معرفت پرده جهل او را دريده باشد،
آن نور چون خورشيدى مى‏درخشد و حق را روشن مى‏سازد .
عقل او و نفس او حق است .
عبادت او و مراد او حق است .
و او به زلال معرفت از هر پليدى پاك گردد .
و پس از مرگ دوباره به اين دنيا باز گردانده نشود .
طريق معرفت‏به معناى معرفت عقلانى و نيز به معناى طريقت علم و معرفت است . در عرفان هندو، رهرو اين طريق بايد دو مرحله نفى و ايجاب را بگذراند: اول، رها شدن از قيود نفسانى، شهوات، و تعصب‏هاى گوناگون و بى‏ريشه; و دوم، تكرار اذكار و اوراد و تمركز و مراقبه، تا بتواند بر انديشه و خرد خود مسلط گردد و به مرز شناخت و اشراق برسد، و اين‏جاست كه دانستن همان شدن است و از آن پس، وى قدرت و آرامش مى‏يابد و از متناهى به نامتناهى رسيده، خود بى‏نهايت مى‏گردد .
در چندين فصل از گيتا درباره معرفت‏سخن به ميان آمده است . ابتدا كريشنه درباره اهميت اين راه سخن مى‏گويد كه اين راز از هر دانشى بالاتر است . در فصل نهم چنين مى‏گويد:
تا بدانستن آن از محنت‏بازگشت‏به دنيا رهايى يابى .
اين والاترين دانش‏ها و راز رازها و پاك‏ترين پاك‏ها است
كه با دريافت مستقيم و بى‏واسطه حاصل مى‏شود .
دانش گرانمايه كه آسان به دست آيد - وچون به‏دست آمد - جاودان بماند .
در همين فصل ثمره معرفت را از بين رفتن گناهان مى‏داند; يعنى از بين رفتن شك و تحصيل آرامش مطلق .
علم در اين راه نه به علوم تجربى، (34) بلكه به دانشى اطلاق مى‏شود كه بتواند انسان را از اسارت جهل و شهوت و فعل به‏درآورد . اين دانش در نهاد آدمى است; اما با صيقل دادن آيينه جان بايد آن را كشف كرد تا پذيراى نور شود . براى طهارت روح بايد به رياضت‏هايى شاق، مثل بازداشتن حواس و تمركز هوش و مراقبه، در زمره عبادت عابدانه يا عاشقانه پرداخت تا براى سالك درك مستقيمى از ذات كه موجب كمال است‏به دست آيد . در غير اين صورت، او دوباره در دايره توالد به اين دنيا برخواهد گشت .
رازى كه گيتا در فصل نهم بيان مى‏دارد، اين است: من در جهان گسترده‏ام . تمامى موجودات در من هستند; ولى من در آن جاى ندارم . خداوند فقط واقعيتى درونى نيست، بلكه واقعيتى است لايتناهى كه وراى همه‏چيز است . او چون ريشه درخت جهانى، اساس و پايه جمله واقعيت‏هاى عالم است; بدين‏سان كه خداوند متعال وراى همه اينها و نوعى نفى و سلب تمام صفات ثبوتى است . گيتا مى‏گويد:
همه هستى را وجود نامرئى من فراگرفته است .
همه‏چيز در من محاط است و من در هيچ‏چيز محاط نيستم .
با وجود اين، هيچ‏چيز در من قرار ندارد .
رازى است‏شگفت
كه ذات من، آن مبدا همه هستى كه نگه‏دارنده همه هستى است،
از همه هستى جداست و در آن نيست .
همچنين درگيتا مطالبى است كه از جهاتى به بحث وحدت وجود عرفان اسلامى شبيه است . گيتا مى‏گويد: تمام هستى را حق پر كرده و هستى سرشار از جلوه‏ها و تجليات اوست . بر اساس همين بينش، همه در او مستقرند و او محيط است . لذا تمام حمدها و ستايش‏ها را به خود نسبت مى‏دهد و مى‏گويد ايشان در واقع مرا مى‏پرستند . در فصل هفتم گيتا آمده است:
آغاز اين عالم منم و انجام آن نيز من .
جز من، اى ارجونه، چيزى نيست .
همه عالم به من بسته است; چون دانه گوهر به رشته .
طعم آب منم .
روشنى ماه و خورشيد منم .
در وداها كلمه «اوم‏» (اسم اعظم) منم .
زندگى زندگانم من .
هسته جاويدان موجوداتم من .
همچنين در فصل نهم جملات مشابهى از اين دست وجود دارد:
مقصود منم . برپاى‏دارنده و پروردگار منم .
شاهد و قرار، پناه و يار منم .
اصل هستى و فناى آن و مرجع و مآل آن و بذر جاودانه منم .
از ديدگاه گيتا، ويژگى سالكان كوى معرفت عبارت است از اين‏كه: اولا هركارى را براى خدا انجام مى‏دهند; ثانيا داراى روحى بزرگ و از كنترل دنياى مادى خارج‏اند . اينان در تحت طبيعت الهى قرار دارند كه كوچك‏ترين تغييرى نمى‏كند و در ميان تحولات بى‏قرار عناصر همواره ساكن و ثابت مى‏مانند . در فصل ششم گيتا آمده است: «كسى كه هواى معرفت‏يوگا در سر دارد، از مرزهاى وداها نيز فراتر مى‏رود» . در فصل هفتم آمده است:
ارجونه، چهار گروه از نيكوكاران مرا مى‏پرستند:
محنت‏كشيدگان، جويندگان علم، دولت‏طلبان و عارفان .
از اين ميان، مرد دانش كه خود را رام كرده و دل در تاريكى بسته بر ديگران فضيلت دارد .
من نزد او بس عزيزم و او نيز نزد من عزيز است .
در ادامه اين فصل آمده است: «انسان اهل معرفت درمى‏يابد، آنچه هست همه منم و دل در گرو من مى‏بندد» .
در فصل نهم گيتا درباره قربانى معرفت چنين سخن به ميان آمده است:
ديگران نيز كه قربانى دانش پيش مى‏آورند و مرا مى‏پرستند،
گاهى مرا در همه‏چيز مى‏بينند، گاهى از همه جدا و گاهى در صورت‏هاى مختلف .
«قربانى در گيتا به مراتب گوناگون منسوب است . در قربانى، نوعى تكامل وجودى و قوس صعودى براى وصول به واقعيت ديده است كه از قربانى مادى تا قربانى علم و معرفت، انسان مدارج و مراتب عروجى وجودى را مى‏پيمايد، و اين سير تكامل معنوى كه در جهت طولى مراتب وجود، منعكس گرديده، از لحاظى نيز گرايش تدريجى قربانى به واقعيت‏هاى درونى است و غايت آن اتحاد و وصال با ذات نامتناهى برهمن است‏» . (35)
گيتا موانع معرفت را خشم و حرص و آز مى‏داند و مى‏گويد اين حالات مانع دست‏يابى به معرفت‏اند . آن‏كه اين حالات در او راه يابد، معرفت وى تباه گردد . در فصل سوم گيتا موانع معرفت چنين بيان شده است:
آز و خشم است كه از شهوت برمى‏خيزد;
آز و خشم سيرى‏ناپذير كه منشا همه گناهان بزرگ است .
اين دشمنان خود را بازشناس!
بدان‏سان كه دود آتش را فروپوشد،
و غبار آينه را،
و رحم مادر جنين را،
حرص نيز معرفت را فروپوشد،
معرفت‏بدين حجاب پوشيده شود .
اى‏پسر كنتى، اين آتش تسكين‏ناپذير حرص، دشمن جاودانه مرد حكيم است .
منزلگه اين آتش حواس و دل و خرد است .
حواس از راه دل و خرد، آدمى را كه در قالب تن اسير است مى‏فريبد .
و معرفت و بينش او را تباه مى‏سازد .
پس اى ارجونه، بند بر پاى حواس بنه،
و اين تبهكار معرفت‏برانداز و بصيرت‏كش را از ميان بردار!
در فصل نهم آمده است: «كسى كه معرفت‏حاصل كند، دستخوش شك و ترديد نخواهد شد . چون بر كشتى معرفت نشينى، از موج گناهان جان بدر برى; چنان كه آتش فروزان هيزم را خاكستر گرداند، آتش معرفت نيز همه اعمال را خاكستر سازد» .
در پايان اين طريقه، كريشنه مى‏گويد: «اين معرفت تنها براى عابدان پاك و سرسپردگان خالص است . اينان مى‏توانند برخى از صفات تصورناشدنى روحانى كريشنه، آن علت تمام علل را بشناسند و تا حدى به توانگرى‏هاى مطلق او، اعم از ثروت، قدرت، زيبايى، دانش و انقطاع پى برند» . نكته‏اى كه نبايد از آن غافل شد آن است كه در گيتا، يوگا (طريق كردار) و جنانه يوگا سانكهيا (طريق معرفت) از هم جدا نيستند، بلكه كودكان يا به عبارتى جاهلان آن را دوتا و جدا از هم مى‏شمارند; زيرا نتيجه معرفت، وارستگى يا بى‏نيازى از اعمال و عدم چشم‏داشت‏به ثمرات اعمال است . كسب اين حالت از طريق كردار نيز ميسر است . بدين‏سان، روح انسان پاكيزه مى‏گردد و آدمى بر نفس خويش غالب مى‏شود . آن‏گاه خويشتن را در همه موجودات مى‏يابد و به مرتبه بى‏توجهى محض به نتايج اعمال مى‏رسد . در واقع راه‏هاى گوناگون براى حالات و توانايى‏ها انسان‏ها طرح‏ريزى شده است . بين راه‏ها تفاوت جوهرى وجود ندارد; چون طريق وظايف و طريق معرفت وابسته به هم و متكى به يكديگرند .

3 . نجات از طريق عشق (بهكتى يوگا) (36)

راه سوم يعنى طريق عشق و محبت، در گيتا برترين راه دانسته شده است . شايد بتوان گفت ويژگى ممتاز گيتا در همين روش است، برخلاف متون اوپه‏نيشدها و متون ديگر كه بيشتر طريق معرفت را توصيه مى‏كنند . در فصل دوازدهم گيتا چنين آمده است: «آنان كه روى دل بر من كرده، با عشق و ايمان كامل مرا بپرستند، در يوگا برترند» . رهرو در اين طريق، آرزوى معاشرت با حقيقت اعلا، خداوند، را دارد . بهكتى همان رياضت عواطف و احساسات است . اگر عواطف و احساسات و محبت و علاقه كه داراى نيرويى عظيم‏اند سمت و سوى درستى نداشته، افسار گسيخته باشند، چيزى جز دلهره و آشفتگى به ارمغان نمى‏آورند، و در مقابل، اگر تحت تدبير صحيح قرار گيرند، اين سرمايه‏هاى الهى سرچشمه وجد، سرور و آرامش دائمى مى‏گردند .
اين طريق، روح محبت و استغراق در ذات را مى‏طلبد . سالك بايد همه چيز را در پاى معشوق نثار كند و هيچ انگيزه و انديشه‏اى به غير از حق در او موج نزند . مراحل مختلفى را براى رسيدن به اين مقام ذكر كرده‏اند كه عبارت است از: انجام مناسك و مراسم و تكرار اوراد و اذكار و مراقبه كه با تمام وجود متوجه محبوب گردد و در صدد رياضت و اشراق و كسب رضاى او باشد .
رهرو اين مرحله بايد در جنبه عمل و علم نيز بايد سرآمد باشد . عملى وارسته داشته باشد و در علم به شناخت‏حقيقى نائل شده باشد . گيتا در فصل دوازدهم چنين مى‏گويد:
ولى آنان كه مرا مى‏پرستند و همه كار خود را به من وا مى‏گذارند،
و مرا غايت مطلوب مى‏دانند،
و دل، همه وقف ذكر و نيايش من مى‏كنند،
اى پسر پريتا، من آنان را بى‏درنگ، از درياى مرگبار زندگى مى‏رهانم .
هان، دل در انديشه من مستغرق ساز،
و خاطر در من بگمار،
تا پس از مرگ در من زندگى كنى .
در اين طريق سه امر را بايد بررسى كرد: عشق، عاشق، وجود معشوق .
الف) عشق يعنى از حد گذشتن در دوستى و يا كورى حس از درك عيوب محبوب . عشق صفت قدس است . معدن قدس از تغيير حوادث منزه است . همچنين عشق يعنى طريق الفت و ارتباط و تسليم محض در برابر اراده خدا و محو حقيقت‏شدن و جز يكى را نديدن .
ب) عاشق كسى است كه خواسته حق را بر هوا و هوس دنيا مقدم بدارد; خويشتن را از هرگونه تعلق دنيوى، فارغ و از هرگونه استقلال شخصى، ساقط گرداند; هر پيشرفت و مقامى را مرهون فيض و لطف بى‏پايان حق بداند; دل را در ذات حق مستغرق سازد، بدين‏معنا كه دل و ذهن انسان هميشه رو به سوى او داشته باشد; از حب و بغض نسبت‏به ديگران فارغ باشد; به خوشى و ناخوشى ملول و مسرور نگردد .
گيتا در فصل دوازدهم اين‏گونه سخن مى‏گويد:
با تسلط بر حواس خود همه‏چيز را به يك چشم مى‏بينند،
و به خير ديگران شادمان مى‏گردند .
مرا غايت مطلوب مى‏دانند،
و دل را وقف ذكر و نيايش من مى‏كنند .
آن‏كه با هيچ مخلوقى كينه نورزد
و با همه آفريدگان دوست و مهربان باشد،
آن‏كه از انديشه خويش و مال خويش، رسته باشد،
آن‏كه پيوسته خردمند و بر نفس خود چيره باشد،
آن‏كه با عزمى جزم، دل و هوش خود را در انديشه من گماشته باشد،
دل از پريشانى‏ها پرداخته،
تدبير كار دنيا فروگذاشته،
دل در من بسته،
روى دل به‏سوى من كرده
و مدح و قدح را به يك چشم نگريسته
آن‏كه همه‏جا سراى اوست
و هيچ‏جا سراى او نيست .
و از سر ايمان و اعتقاد تمام،
مرا كمال مطلوب خود داند،
و نزد من گرامى است .
ج) در گيتا وجود معشوق از بعد تنزيهى در نظر گرفته شده است; يعنى از لحاظ واقعيت نامتناهى كه ناظم و محمل و اساس كائنات و موجودات و مبدا كليه صور جهان است، به صورت مرشد و دوست عاشق است . اين مرشد در گيتا «كريشنه‏» است كه لحظه‏اى از ارشاد مريد خود، آرجونه غفلت نمى‏كند .
در فصل دوازدهم گيتا آمده است: كسى كه عاجز از تحصيل حالات عشق باشد مى‏تواند طريق ادياسه (37) را كه عبارت از توجه مكرر انسان به يك موضوع است، در پيش گيرد . اين طريق مقابل طريق سمادى (38) است كه عبارت است از توجه مدام و بى‏انقطاع و حالتى وراى بيدارى، رؤيا، و خواب عميق كه در آن فعاليت‏هاى ذهنى را فرو مى‏كشد . آنان‏كه از ادياسه نيز ناتوان‏اند، بايد در اخلاص اصرار ورزند و در عمل بكوشند; چرا كه اين كار موجب كمالشان خواهد گرديد . در فصل دوازدهم گيتا مطالب مذكور اين‏گونه بيان شده است:
ولى اگر نتوانى همه در من مستغرق گردى، اى ارجونه،
از راه «ادياسه‏» پيش آى تا توفيق يابى
و اگر رياضت و ادياسه، نيز از تو برنمى‏آيد،
درعمل كوش و نيت كن كه هرچه كنى براى من كنى .
چه، با عمل كردن براى خاطر من به كمال توانى رسيد .
و اگر از اين نيز فرومانى،
خويشتن را به من واگذار،
بر نفس خود چيره باش و دل از سوداى ثمره اعمال بپرداز .
خاتمه
روح كلى نجات در اين كتاب، سه راه علم، عمل و عشق است كه در پرتو وحدت وجود قابل جست‏وجو و دست‏يابى است . جوهره اين سه راه نيز در خدمت عاشقانه نهفته است كه در فصل هجدهم از آن به محرمانه‏ترين راه دانش ياد شده است . در هنگام تحليل به نظر مى‏رسد كه عمل و علم و عشق سه راه‏اند و هر يك از آنها جداگانه بدون احتياج به دو طريق ديگر قابل اجرا است، ولى با نگاه دقيق در مى‏يابيم آن‏جا كه سخن از عمل بى‏قصد (خالصانه) است‏سالك هيچ‏گاه بدون معرفت‏به حقيقت عالم و نيز بدون دل‏دادگى و سرسپردگى به حق، توان بار يافتن به طريق عمل را ندارد . در طريق علم هم همين‏طور است; معرفت‏بدون عمل ره به جايى نمى‏برد . از ويژگى‏هاى گيتا اين است كه هيچ‏گاه شريعت را فروگذار نكرده است، بلكه همواره اذكار و اوراد و صدقه و قربانى و مانند آنها را گوشزد مى‏كند . در فصل پنجم گيتا، آرجونه سر به اعتراض برمى‏دارد و مى‏گويد: «كريشنا، تو گاهى سخن از ترك عمل مى‏گويى و گاهى عمل را مى‏ستايى . هان، يكبار، بگو كه كدام يك از اين دو بهتر است؟» كريشنه در جواب مى‏گويد: «كودكان و نه خردمندان علم را از عمل جدا مى‏دانند، ليكن به حقيقت آن‏كه يكى از اين دو را داشته باشد ديگرى را نيز دارد» . درادامه، كريشنه مى‏گويد: «اين حقيقت‏را كسى تواند دريافت كه علم‏وعمل را يكى بيند» .
طريق عشق نيز چنين است: كسى سرآمد اين كوى است كه عملى وارسته از آرزوها و پى‏آمدها و نتيجه داشته باشد و در مرحله علم هم به مقامى برسد كه فقط او را ببيند و اين دو را با گوهر محبت درآميزد، تا آن‏كه به مقام وصال كه هدف نهايى خلقت جز اين نيست، برسد و از آرامشى ابدى و وجد و سرور جاويدان بهرمند گردد . گيتا در فصل يازدهم مى‏گويد:
اما آن‏كه در محبت صادق باشد،
تواند كه مرا بشناسد
و ببيند
و در من راه يابد .
گيتا در وصف عارفان در فصل پنجم چنين مى‏گويد:
اين مردمان كه همه چيز در ضميرشان يكسان است،
حتى در اين جهان بر جهان، پيروز آيند;
و چون حق، منزه از عيب، و دگرگونى‏ناپذير است
اين مردان در ذات حق قرار و آرام يابند .
عارف كه به حق واصل شده باشد
با دلى آرام و فارغ از تشويق،
نه به‏خوشى شادمان گردد
و به ناخوشى پژمان گردد .
با دلى كه در برخورد با عالم خارج، مرده و بى‏حس است،
خوشى را در جان خود يابد .
و با خاطرى مستغرق ياد حق
به سرور جاويدان رسد .
سه‏گانه بودن طريق بر تفاوت جوهرى آنان دلالت ندارد، بلكه اين سه‏گانگى به حسب استعدادهاى رهروان كوى حق است; همان‏گونه كه در فراگرفتن علم راه‏هاى مختلفى وجود دارد، در طريق سلوك هم همين‏طور است . براى ورود به راه و طى طريق، رهرو بر حسب توانايى درونى و گرايش‏هاى قلبى، يكى از راه‏ها را انتخاب مى‏كند و اگر مرشدى طريقى را توصيه مى‏كند مى‏تواند دو دليل داشته باشد: اولا شايد برحسب تجربه شخصى مرشد باشد كه به اين مرحله رسيده است و اين راه را نزديك‏تر به مقصود تشخيص دهد; ثانيا، همان‏گونه كه گفته شد، شايد به‏حسب استعداد رهرو طريقى خاص را به او توصيه كند; مثلا اگر رهروى را به راه عمل تشويق كنند، او برحسب انجام دستورهايى كه داده شده است، به مرور زمان از نور معرفت‏بهره‏مند مى‏گردد و عواطف و علايق او بر اثر عمل و معرفت، به حق گرايش پيدا مى‏كند; ولى وقتى رهرو به مرحله انقطاع رسيد، در آن مرحله هر سه راه رنگ مى‏بازند و در آن‏جا حقيقت مشاهده مى‏گردد و سالك حتى عمل خود را نمى‏بيند و عقل و نفس او حق مى‏شود و هرچه را ببيند و انجام دهد به خدا نسبت مى‏دهد . گيتا در فصل پنجم اين‏طور مى‏گويد:
آن‏كه جانش با جان حق يكى گشته
ثمره عمل را فرو مى‏گذارد
و به آرامش مطلق مى‏رسد . . .
وبه‏كارگيرى طريق معرفت همانند به‏كارگيرى‏طريق عمل باعث‏مى‏شود سمت وسوى عمل رهرو، وحب وعشق او به‏سوى حق گردد . گيتا درهمان فصل چنين مى‏گويد:
ولى براى كسى كه نور معرفت پرده جهل او را دريده باشد
آن نور چون خورشيد مى‏درخشد و حق را روشن مى‏سازد .
عقل او و نفس او حق است .
عبادت و مراد او حق است .

كتاب‏نامه

1 . گيتا، يا سرود خدايان، ترجمه على موحد، شركت‏سهامى انتشارات خوارزمى، چاپ دوم، 1374 .
2 . آشتيانى، جلال‏الدين: عرفان گنوستى‏سيزم، ميستى‏سيزم، شركت‏سهامى انتشار، چاپ اول، 1375 .
3 . شايگان، داريوش: اديان و مكتبهاى فلسفى هند، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1362 .
4 . ك . م . سن، هندوئيسم، ترجمه ع . پاشايى، انتشارات فكر روز، چاپ دوم، 1375 .
5 . نائينى، جلال: هند در يك نگاه، انتشارات شيرازه، چاپ اول، 1375 .
6 . نقوى، سيدعلى‏محمد: سيرى در انديشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج‏1، رايزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ايران، دهلى نو .
7. A Dictionary of Hinduism . Routledge & Kegan Paul, 1985.
8. The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religon, 1994 Shambhala Publications.

پي نوشت :

1) Sana|tana-Dharma
2) cf. A Dictionary of hinduism
3) تاريخ تاليف اين سروده را از سده پنجم تا ميانه سده دوم پيش از ميلاد تخمين زده‏اند; ولى مؤلف آن، همانند مؤلف اوپانيشادها ووداها، تاكنون ناشناخته مانده است .
4) Mahabharata
5) يكى از مكاتب فلسفى شش‏گانه هند است كه كپيله، (kapila) آن را بنيان گذاشت . اين دستگاه كه به يك معنا دوگرا يا دواليست است، اساس جهان را بر اساس عليت استوار مى‏داند، به اين نحو كه در جهان دو اصل يا دو مفهوم بنيادى است; يكى پورشه، Purusha (خود) يا باشنده‏هاى جاويد، و پراكريتى، Prakriti (ماده ازلى) سرچشمه مادى و فيزيكى طبيعت . بر طبق سانكيه، همه جهان از پركريتى تكامل مى‏يابد و تحت تاثير پورشه پركريتى شكفته مى‏گردد و تاريخ جهان تاريخ اين شكفته شدن است (ك . م . سن، هندوئيسم، ترجمه ع . پاشايى، ص‏101 .)
6) مفهوم يوگا اتحاد و وصل خويش است . به گفته سرى اربيندو، در يك معنا سير هستى سراسر يوگا است; زيرا انسان را به سوى خدا و در واقع كل آفرينش را به سوى آفريدگار مى‏برد، اما اين روند كند و آهسته است و يوگا مى‏تواند آن را تسريع كند (رك: على محمد نقوى، سيرى در انديشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج‏1، ص‏867- 868 .)
7) يكى از مكاتب فلسفى شش‏گانه هند است . اين مكتب معرف تعليمات اوپه‏نشيدها است . واژه ويدانته از دو جزء Veda و - anta درست‏شده است و روى‏هم‏رفته به معناى «ته‏» و «انتها» ى وداهاست . دو تقسيم اصلى در مكتب ويدانته وجود دارد: يكى كه در نظر خود دوئى را نمى‏پذيرد (نادوتى يا ادويته Adbaita است)، يعنى جهان بيرونى واقعى نيست و تنها برهمن واقعيت است . چيزهاى بيرونى مطلقا به جان ما بسته است، و خواب‏ها كم يا بيش همان آزمون‏هاى بيدارى است . كل جهان يكسره پندار است و جز برهمن هيچ نيست; و ديگرى كه پذيرنده درجات گوناگون دوئى dvaita است . اين گروه در واقع هستى جهان واقعى را نيز مى‏پذيرد و بدين‏سان باشنده سومى را معرفى مى‏كند . البته برهمن يا خداى (ويشنو) تمام، كامل، و برترين واقعيت است، ولى جهان نيز واقعى است .(رك: ك . م . سن، پيشين، ص‏104 و 208 .)
8) smrti
9) ;shruti شروتى در آيين هندو به وداهاى چهارگانه، رسائل برهمانا و اوپه‏نيشدها گفته مى‏شود و ريشه لغوى اين كلمه، (sur) است كه معناى آن اشراق، سمع و شنيدن است .
10) Radhakishnan وى را يكى از شارحان آيين هندو بر مى‏شمارند . وى پيش از آن كه فيلسوفى مستقل باشد شارح فلسفه ويدانته است . از ويژگى‏هاى او اين بود كه به فلسفه غرب آشنايى كامل داشت . او را فيلسوف دين هم مى‏دانند; چرا كه تلاش‏هاى فراوانى براى تبيين و توضيح آيين هندو كرده است .(رك: على محمدنقوى، پيشين، ج‏2، ص‏912 .)
11) جلال نائينى، هند در يك نگاه، ص‏413 .
12) Arjuna
13) Krishna
14) Zaehner
15) سيد جلال الدين آشتيانى، عرفان گنوستى‏سيزم - ميستى‏سيزم، ج‏4، ص‏239 .
16) Brahman
17) Atman
18) Moksha
19) sansara
20) " Moksha", The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion.
21) رك: گيتا، فصل 6 .
22) يوج . (yuj)
23) پاتانجالى سازمان‏دهنده و تدوينگر يك انديشه نامدون يوگاست كه داراى ريشه كهنى است . وى در قرن دوم قبل از ميلاد مى‏زيست .
24) به كسى مى‏گويند كه اعمال يوگا را انجام مى‏دهد .
25) داريوش شايگان، اديان و مكتب‏هاى فلسفى هند، ص‏295 .
26) Brahmacarin
27) Grihastha
28) Vanastha
29) Bhiksho
30) رامانوجه حكيم ودانتايى و بانى فلسفه وى‏شيشته‏ادويته يا «عدم ثنويت تعديل يافته‏» است . وى داراى تفسيرى متفاوت با آنچه قائلان ادويته مطرح مى‏كنند، مى‏باشد . او معتقد است كه جهان، آتمن، خدا (ايشوره (ishvara از هم متمايزند، گو اين‏كه جدا نيستند . جهان‏هاى ما و جهان واقعى مثل تن خدا هستند و ايشوره داراى اين دو برهمن است . بدين‏سان، همه‏چيز در برهمن است اما جان‏هاى ما همچنان متفاوت از ايشوره‏اند (رك: ك . م . سن، پيشين، ص‏105- 106 .)
31) ;Tamas نفس جوهر تاريكى و سكون يا تمايل نزولى است كه پديدآورنده نادانى و عامل گمراهى همه موجودات است (رك: داريوش شايگان، پيشين، ص‏302 .)
32) ;Rajas جوهر تحرك يا تمايل انبساطى است كه ايجادكننده عطش حيات و دلبستگى است (رك: همان .)
33) ;Sattva در گيتا جوهر روشنايى يا تمايل تصاعدى است كه درخشان و منزه است و انسان را به‏سوى معرفت و شادى و سرور، (sukham) راهبر است (رك: همان .)
34) گيتا، يا سرود خدايان، ترجمه محمدعلى موحد، ص‏44- 45 .
35) داريوش شايگان، پيشين، ج‏1، ص‏322 .
36) ;Bhakti Yoga در سنسكريت «بهكت‏» به معناى ارادت و عشق و محبت و پرستش مخلصانه و ارادت شديد به خداوند يا به يكى از آيات الهى است .
37) Adhyasa
38) Samadhi

منبع: سایت حوزه