عقل زنان
عقل زنان
عقل زنان
نويسنده:آيت الله جوادى آملى
1 ـ آيا طبق حديث شريف علوى كه فرمود: »عقول النساء فى جمالهنّ و جمال الرّجال فى عقولهم« عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه مىشود، تا وسيلهاى براى سرزنش زن و برترى مرد باشد؟
براى پاسخ به اين سؤال لازم است به اين نكته توجّه كنيد كه: زيور جان آدمى به ايمان است نه چيز ديگر، چنان كه خداى سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَيْكُمُ الْايمانَ و زَيَّنَهُ فى قُلُوبِكُمْ) خدا ايمان را براى شما دوست داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما زينت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّى و ايمان نيز امرى است معنوى، اين امر معنوى يعنى ايمان، مايه جمال و زيبائى آن امر مجرد يعنى جان انسانى شده است و از آنجا كه خصوصيت ذكورت و انوثت در حقيقت انسان) كه همان جان اوست) و ايمان و مانند آن تأثيرى ندارد يعنى حقيقت انسان و ايمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذكر، بلكه امرى مجرد است كه در زن و مرد يكسان مىباشد؛ بنابراين از حديث شريف علوى كه فرمود: »عقول...« مىتوان معناى دستورى فهميد نه معناى وصفى، يعنى منظور آن نباشد كه حديث شريف در توصيف دو صنف از انسان باشد كه عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبيه شود و عنوان ستايش بگيرد، بلكه ممكن است معناى آن دستور، يا وصف سازنده باشد. به بيان ديگر زن موظف است و يا مىتواند عقل و انديشه انسانى خويش را در ظرافت عاطفه و زيبايى گفتار و رفتار و كيفيت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانكه مرد موظف است و مىتواند هنر خود را در انديشه انسانى و تفكر عقلانى خويش متجلى سازد.
زن تحصيل كرده و آگاه به معارف ايثار و شهادت توان آن را دارد كه در نقش مادرى مهربان، فرزندش را تشويق به جهاد كند و در بدرقه او هنگام عزيمت به جبهه، عقل طريف خود را در جامه هنر ظريف ارائه دهد. يا هنگام استقبال فرزندش كه از جبهه و ميدان رزم، پيروزمندانه برگشته است انديشه وزين عقلى خود را در لباس زيباى شوق و نظاير آن نشان دهد. هرگز اين ظرايف هنرى كه تَمَثُّل عينى طرايف عقلى است براى مردان هنرمند ميسّر نخواهد بود. خلاصه آنكه زن بايد حكمت را در ظرايف هنر ارائه دهد و مرد بالعكس بايد ظرايف هنر را در طرايف حكمت جلوه گر كند يعنى جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّى شده است و اين توزيع كار نه نكوهشى براى زن است و نه ستايشى است براى مرد. بلكه رهنمود و دستور عملى هر يك از آنهاست تا هر كس به كار خاص خويش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستايش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نكوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه انديشههاى درست ظهور مىنمايد وگرنه زن نيز چون مرد شايستگى فراگيرى علوم و معارف را داشته و مستحق تقدير است.
مطلب ديگرى كه بايد به آن توجّه داشت اين است كه دو گونه عقل داريم: عقل نظرى و عقل عملى. انسان با عقل نظرى مىفهمد و با عقل عملى كار انجام مىدهد. يقين، جزم، ظن و گمان، وهم، خيال و مانند آن جزو شؤون عقل نظرى است؛ امّا نيّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولى، تبرّى، تقوى و عدل و مانند آن جزو عقل عملى است و همين عقل عملى هم معيار فضيلت در انسان است. عقل نظرى معيار اعلميت انسان و عقل عملى معيار كرامت و افضليت انسان است. (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ)4 و اينكه در روايت آمده است كه »عقول النساء فى جمالهن و...« اشاره به عقل نظرى است نه عقل عملى. يعنى اگر بين مرد و زن تفاوتى از نظر عقلى باشد در مورد عقل نظرى يا ابزارى است نه عقل عملى.
عقل نظرى، عقلى است كه انسان با او بتواند علوم حوزوى و دانشگاهى را فراهم كند تا چرخ دنيا بچرخد و اين هم معيار فضيلت انسان (مردها) نيست. بلكه معيار فضيلت انسان، عقلى عملى است كه در تعريف آن آمده است »عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان«
انسان بوسيله آن خدا را عبادت مىكند و بهشت را كسب مىنمايد و به مقام قرب مىرسد و اين عقل هم در مرد و زن تفاوتى ندارد. بنابراين اگر كسى خواست بين زن و مرد داورى كند نبايد عقل به معناى علم مصطلح را معيار قرار دهد (يعنى عقل نظرى را) بلكه بايد عقل عملى را كه وسيله قرب انسان و معيار فضيلت است معيار قرار دهد و در اين صورت است كه جمال مرد و زن هر دو در عقلى است كه »عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان« و در اينصورت، هم »جمال الرجال فى عقولهم« و هم »جمال النساء فى عقولهنّ« مىباشد.
2 ـ گاهى گفته مىشود كه عقل مرد بيش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نيز مؤيد اين مطلب مىباشد آيا چنين گفتهاى صحيح است؟
اين موضوع را مرحوم علامه طباطبايى1 در تفسير شريف الميزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلى كه در مرد بيش از زن است يك فضيلت زائده است نه معيار فضل و تا حدى نيز در پاسخ به سؤال اول مطرح گرديد.
توضيح مطلب اينكه عدهّاى گفتهاند عقل در اسلام معيار كمال انسانى است يعنى هر كس كه عاقلتر است به كمال انسانى نزديكتر و نزد خدا مقربتر است، و هر كه از عقل دورتر است از كمال انسانى كم بهرهتر و از مقام قرب الهى محرومتر است، بنابراين چون عقل در مرد بيش از زن است پس مردها بيش از زنها به خدا نزديكتر هستند. در صورتى كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطهاى است كه در اثر اشتراك لفظ رُخ مىدهد.
چون عقل به صورت اشتراك لفظى بر معانى گوناگون اطلاق مىشود، لذا بايد اوّلاً، روشن شود كدام عقل معيار كمال انسانى و قرب الهى است و ثانياً در كدام عقل، زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است كه گرچه گفته مىشود كه زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معيار قرب الى اللّه است، و هر كه عقلش بيشتر باشد به خدا نزديكتر است، امّا عقلى كه در مقدمه دوم ذكر مىشود، غير از عقلى است كه در مقدمه اولى آمده است، به عبارت ديگر عقلى كه در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غير از عقلى است كه مايه تقرب الى اللّه است.
اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ يك حد وسط كنار هم ذكر كنيم، مىبينيم كه هرگز نمىتوان قياسى ترتيب داد تا از آن، فضيلت مرد بر زن استنتاج شود، زيرا عقلى كه در زن و مرد متفاوت است عقل نظرى است كه در نحوه مديريت، در مسائل سياسى، اقتصادى، علمى، تجربى، رياضى و مانند آن دخيل است. و بر فرض هم كه ثابت بشود دراين گونه از علوم و مسائل اجرايى، عقل مرد بيش از عقل زن است - كه اثبات اين مطلب نيز كار آسانى نيست - ولى اين سؤال وجود خواهد داشت: آيا آن عقلى كه مايه تقرب الى اللّه است همين عقلى است كه بين زن و مرد مورد تمايز مىباشد؟ آيا مىتوان گفت هر كس مسائل فيزيك، رياضى، طب، طبيعى و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزديكتر است؟ آيا اين عقل مايه تقرب است يا عقلى كه »عبد به الرّحمان و اكتسب به الجنان« مىباشد مايه تقرب است؟
چه بسا ممكن است مردى در علوم اجرايى بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد. همه مذهبهاى باطلى كه در برابر انبيا صف بستند به وسيله مردها جعل شد. اكثر متنبّىها كه در برابر انبيا به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن كريم در مورد كسانى كه نظير فرعون مذهبهاى جعلى آوردند مىفرمايد: (يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَومَ الْقِيامَةِ)10 آنان كه پيشاپيش ديگران به جهنّم رفته و مىروند آيا مردند يا زن؟
بنابراين، اگر كسى در مسائل علمى يا سياسى و اجرايى فكر برتر داشت اين نشانه تقرب الى اللّه نيست، بلكه يك فضيلت زايد است، زيرا: »ذاكَ عِلْمٌ لايَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«11 علمى است كه ندانستنش زيان نمىرساند.
اگر كسى ادّعا كند كه عقل مرد در جنبه »يعبد به الرحمان و يكتسب به الجنان« قوىتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نيست، چرا كه نه تجربه آن را نشان مىدهد و نه برهان آن را تأييد مىكند. (ص 252 249 )
مضافاً اينكه همه كمالات به انديشههاى نظرى وابسته نيست. زيرا كه گاهى انسان خوب مىفهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشى محكم كارند به نام مرد، و بعضى ظريف كارند به نام زن، اسماء الهى هم دو صنف است و كمالات نيز از دو راه نصيب انسان مىشود. بعضى از كمالات بر اساس جنگ و قوام و قيام و مبارزه و ستم ستيزى و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضى مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر يكى از اين دو صنف در خشونت و انديشه قوى ترند، دليلى بر آن نيست كه در بخشهاى مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صميميت و رقّت نيز قوىتر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره مىكند و بسيارى از آيات قرآن درس محبت مىدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درك مىكند. اگرچه راه قهر را ممكن است مرد بهتر از زن درك كند. (ص 222 – 217)
3 ـ آيا اين گفته حضرت على در بيان وهن عقول زنان است كه فرمودند: »ايّاك و مشورة النساء فانَّ رأيهنّ الى اَفنٍ و عزمهنّ الى وهن« بپرهيز از مشورت با زنان، كه رأى آنان ناقص و تصميم آنان سست است. وكلاً چنين مسئلهاى شامل حال تمام زنان اعم از تحصيل كرده و تحصيل نكرده است؟!
چنين تعبير هايى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بيان آن است. يعنى در آن زمان اين صنف گرانقدر (يعنى زنان) از تعليم و تربيت صحيح محروم بودهاند در صورتى كه اگر شرايط درست براى فراگيرى آنها در صحنه تعليم و تربيت فراهم شود اگر غلبه بر عكس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأء نكوهش گردد. يعنى اگر زنان در پرتو تعليم صحيح و تربيت وزين پرورش يابند و چون مردان بيانديشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمايزى از اين جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت يافت شد، همانند تفاوتى است كه در اين مورد بين خود مردهإ؛ّّعة نيز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمى راه يابند و همانند مردان به فراگيرى علوم بپردازند و در دروس مشترك آگاهى كامل يابند ديگر نمىتوان گفت رواياتى كه در نكوهش زنان آمده و احاديثى كه در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده و ادالهاى كه در نارسايى عقول آنان رسيده اطلاق دارد و هيچگونه استثنايى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلكه قطعاً اين گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در اين زمينه تمايزى با مردها ندارند.
منبع:پرسمان
/خ
براى پاسخ به اين سؤال لازم است به اين نكته توجّه كنيد كه: زيور جان آدمى به ايمان است نه چيز ديگر، چنان كه خداى سبحان فرمود: (حَبَّبَ اِلَيْكُمُ الْايمانَ و زَيَّنَهُ فى قُلُوبِكُمْ) خدا ايمان را براى شما دوست داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما زينت داد. و چون روح انسان مجرد است نه مادّى و ايمان نيز امرى است معنوى، اين امر معنوى يعنى ايمان، مايه جمال و زيبائى آن امر مجرد يعنى جان انسانى شده است و از آنجا كه خصوصيت ذكورت و انوثت در حقيقت انسان) كه همان جان اوست) و ايمان و مانند آن تأثيرى ندارد يعنى حقيقت انسان و ايمان و امثال آن نه مؤنث است نه مذكر، بلكه امرى مجرد است كه در زن و مرد يكسان مىباشد؛ بنابراين از حديث شريف علوى كه فرمود: »عقول...« مىتوان معناى دستورى فهميد نه معناى وصفى، يعنى منظور آن نباشد كه حديث شريف در توصيف دو صنف از انسان باشد كه عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبيه شود و عنوان ستايش بگيرد، بلكه ممكن است معناى آن دستور، يا وصف سازنده باشد. به بيان ديگر زن موظف است و يا مىتواند عقل و انديشه انسانى خويش را در ظرافت عاطفه و زيبايى گفتار و رفتار و كيفيت محاوره و نحوه برخورد و نظائر آن ارائه دهد چنانكه مرد موظف است و مىتواند هنر خود را در انديشه انسانى و تفكر عقلانى خويش متجلى سازد.
زن تحصيل كرده و آگاه به معارف ايثار و شهادت توان آن را دارد كه در نقش مادرى مهربان، فرزندش را تشويق به جهاد كند و در بدرقه او هنگام عزيمت به جبهه، عقل طريف خود را در جامه هنر ظريف ارائه دهد. يا هنگام استقبال فرزندش كه از جبهه و ميدان رزم، پيروزمندانه برگشته است انديشه وزين عقلى خود را در لباس زيباى شوق و نظاير آن نشان دهد. هرگز اين ظرايف هنرى كه تَمَثُّل عينى طرايف عقلى است براى مردان هنرمند ميسّر نخواهد بود. خلاصه آنكه زن بايد حكمت را در ظرايف هنر ارائه دهد و مرد بالعكس بايد ظرايف هنر را در طرايف حكمت جلوه گر كند يعنى جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّى شده است و اين توزيع كار نه نكوهشى براى زن است و نه ستايشى است براى مرد. بلكه رهنمود و دستور عملى هر يك از آنهاست تا هر كس به كار خاص خويش مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستايش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نكوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوه ارائه انديشههاى درست ظهور مىنمايد وگرنه زن نيز چون مرد شايستگى فراگيرى علوم و معارف را داشته و مستحق تقدير است.
مطلب ديگرى كه بايد به آن توجّه داشت اين است كه دو گونه عقل داريم: عقل نظرى و عقل عملى. انسان با عقل نظرى مىفهمد و با عقل عملى كار انجام مىدهد. يقين، جزم، ظن و گمان، وهم، خيال و مانند آن جزو شؤون عقل نظرى است؛ امّا نيّت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولى، تبرّى، تقوى و عدل و مانند آن جزو عقل عملى است و همين عقل عملى هم معيار فضيلت در انسان است. عقل نظرى معيار اعلميت انسان و عقل عملى معيار كرامت و افضليت انسان است. (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ)4 و اينكه در روايت آمده است كه »عقول النساء فى جمالهن و...« اشاره به عقل نظرى است نه عقل عملى. يعنى اگر بين مرد و زن تفاوتى از نظر عقلى باشد در مورد عقل نظرى يا ابزارى است نه عقل عملى.
عقل نظرى، عقلى است كه انسان با او بتواند علوم حوزوى و دانشگاهى را فراهم كند تا چرخ دنيا بچرخد و اين هم معيار فضيلت انسان (مردها) نيست. بلكه معيار فضيلت انسان، عقلى عملى است كه در تعريف آن آمده است »عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجَنان«
انسان بوسيله آن خدا را عبادت مىكند و بهشت را كسب مىنمايد و به مقام قرب مىرسد و اين عقل هم در مرد و زن تفاوتى ندارد. بنابراين اگر كسى خواست بين زن و مرد داورى كند نبايد عقل به معناى علم مصطلح را معيار قرار دهد (يعنى عقل نظرى را) بلكه بايد عقل عملى را كه وسيله قرب انسان و معيار فضيلت است معيار قرار دهد و در اين صورت است كه جمال مرد و زن هر دو در عقلى است كه »عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان« و در اينصورت، هم »جمال الرجال فى عقولهم« و هم »جمال النساء فى عقولهنّ« مىباشد.
2 ـ گاهى گفته مىشود كه عقل مرد بيش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نيز مؤيد اين مطلب مىباشد آيا چنين گفتهاى صحيح است؟
اين موضوع را مرحوم علامه طباطبايى1 در تفسير شريف الميزان آورده و مشخص فرمودهاند، آن عقلى كه در مرد بيش از زن است يك فضيلت زائده است نه معيار فضل و تا حدى نيز در پاسخ به سؤال اول مطرح گرديد.
توضيح مطلب اينكه عدهّاى گفتهاند عقل در اسلام معيار كمال انسانى است يعنى هر كس كه عاقلتر است به كمال انسانى نزديكتر و نزد خدا مقربتر است، و هر كه از عقل دورتر است از كمال انسانى كم بهرهتر و از مقام قرب الهى محرومتر است، بنابراين چون عقل در مرد بيش از زن است پس مردها بيش از زنها به خدا نزديكتر هستند. در صورتى كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطهاى است كه در اثر اشتراك لفظ رُخ مىدهد.
چون عقل به صورت اشتراك لفظى بر معانى گوناگون اطلاق مىشود، لذا بايد اوّلاً، روشن شود كدام عقل معيار كمال انسانى و قرب الهى است و ثانياً در كدام عقل، زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه آن است كه گرچه گفته مىشود كه زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معيار قرب الى اللّه است، و هر كه عقلش بيشتر باشد به خدا نزديكتر است، امّا عقلى كه در مقدمه دوم ذكر مىشود، غير از عقلى است كه در مقدمه اولى آمده است، به عبارت ديگر عقلى كه در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند غير از عقلى است كه مايه تقرب الى اللّه است.
اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ يك حد وسط كنار هم ذكر كنيم، مىبينيم كه هرگز نمىتوان قياسى ترتيب داد تا از آن، فضيلت مرد بر زن استنتاج شود، زيرا عقلى كه در زن و مرد متفاوت است عقل نظرى است كه در نحوه مديريت، در مسائل سياسى، اقتصادى، علمى، تجربى، رياضى و مانند آن دخيل است. و بر فرض هم كه ثابت بشود دراين گونه از علوم و مسائل اجرايى، عقل مرد بيش از عقل زن است - كه اثبات اين مطلب نيز كار آسانى نيست - ولى اين سؤال وجود خواهد داشت: آيا آن عقلى كه مايه تقرب الى اللّه است همين عقلى است كه بين زن و مرد مورد تمايز مىباشد؟ آيا مىتوان گفت هر كس مسائل فيزيك، رياضى، طب، طبيعى و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزديكتر است؟ آيا اين عقل مايه تقرب است يا عقلى كه »عبد به الرّحمان و اكتسب به الجنان« مىباشد مايه تقرب است؟
چه بسا ممكن است مردى در علوم اجرايى بهتر از زن بفهمد امّا توان عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد. همه مذهبهاى باطلى كه در برابر انبيا صف بستند به وسيله مردها جعل شد. اكثر متنبّىها كه در برابر انبيا به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن كريم در مورد كسانى كه نظير فرعون مذهبهاى جعلى آوردند مىفرمايد: (يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَومَ الْقِيامَةِ)10 آنان كه پيشاپيش ديگران به جهنّم رفته و مىروند آيا مردند يا زن؟
بنابراين، اگر كسى در مسائل علمى يا سياسى و اجرايى فكر برتر داشت اين نشانه تقرب الى اللّه نيست، بلكه يك فضيلت زايد است، زيرا: »ذاكَ عِلْمٌ لايَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ«11 علمى است كه ندانستنش زيان نمىرساند.
اگر كسى ادّعا كند كه عقل مرد در جنبه »يعبد به الرحمان و يكتسب به الجنان« قوىتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نيست، چرا كه نه تجربه آن را نشان مىدهد و نه برهان آن را تأييد مىكند. (ص 252 249 )
مضافاً اينكه همه كمالات به انديشههاى نظرى وابسته نيست. زيرا كه گاهى انسان خوب مىفهمد امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است: بخشى محكم كارند به نام مرد، و بعضى ظريف كارند به نام زن، اسماء الهى هم دو صنف است و كمالات نيز از دو راه نصيب انسان مىشود. بعضى از كمالات بر اساس جنگ و قوام و قيام و مبارزه و ستم ستيزى و مظهر قهر و جلال حق بودن است، و بعضى مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر يكى از اين دو صنف در خشونت و انديشه قوى ترند، دليلى بر آن نيست كه در بخشهاى مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صميميت و رقّت نيز قوىتر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره مىكند و بسيارى از آيات قرآن درس محبت مىدهد و راه محبت را زن بهتر از مرد درك مىكند. اگرچه راه قهر را ممكن است مرد بهتر از زن درك كند. (ص 222 – 217)
3 ـ آيا اين گفته حضرت على در بيان وهن عقول زنان است كه فرمودند: »ايّاك و مشورة النساء فانَّ رأيهنّ الى اَفنٍ و عزمهنّ الى وهن« بپرهيز از مشورت با زنان، كه رأى آنان ناقص و تصميم آنان سست است. وكلاً چنين مسئلهاى شامل حال تمام زنان اعم از تحصيل كرده و تحصيل نكرده است؟!
چنين تعبير هايى به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بيان آن است. يعنى در آن زمان اين صنف گرانقدر (يعنى زنان) از تعليم و تربيت صحيح محروم بودهاند در صورتى كه اگر شرايط درست براى فراگيرى آنها در صحنه تعليم و تربيت فراهم شود اگر غلبه بر عكس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشأء نكوهش گردد. يعنى اگر زنان در پرتو تعليم صحيح و تربيت وزين پرورش يابند و چون مردان بيانديشند و چون رجال تعقّل و تدبّر داشته باشند تمايزى از اين جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت يافت شد، همانند تفاوتى است كه در اين مورد بين خود مردهإ؛ّّعة نيز مشهود است.
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههاى علمى راه يابند و همانند مردان به فراگيرى علوم بپردازند و در دروس مشترك آگاهى كامل يابند ديگر نمىتوان گفت رواياتى كه در نكوهش زنان آمده و احاديثى كه در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده و ادالهاى كه در نارسايى عقول آنان رسيده اطلاق دارد و هيچگونه استثنايى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلكه قطعاً اين گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در اين زمينه تمايزى با مردها ندارند.
منبع:پرسمان
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}