الگوی خانواده اسلامی(3)
الگوی خانواده اسلامی(3)
الگوی خانواده اسلامی(3)
نویسنده : احمد عابدینی
سازگاری، مهربانی، مدیریت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه
نگاهی به نمونههای مطرح شده از دیدگاهی دیگر
همان گونه که قبلاً نیز بیان شد، امور اجتماعی در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچ گاه نمیتوان یک یا چند عامل را ثابت فرض کرد، تا نقش دیگر عوامل به طور واضح روشن شود. علاوه بر اینها، بررسی شخصیتهایی مثل پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) که الگو و اسوه زندگی است و قرآن او را به عنوان اسوه معرفی کرده، حساسیت و دقت خاصی را میطلبد و بیان هر کلمه در باره آن وجود شریف و زندگی وی همگان را حساس میکند و مسلمانان به طور عموم به آن گفته حساس هستند، زیرا زندگی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای آنان الگو است. شیعیان نیز نسبت به آن کلام حساسند، زیرا علاوه بر الگو گرفتن از وی، آنان پیامبر را در تمامی امور معصوم میدانند و معتقدند او نه تنها به واجبات عمل میکرده بلکه از مکروهات نیز اجتناب میکرد و اگر بر سر دو راهی واقع میشد، راهی را که بهتر بود، برمیگزید. از دو مستحب، آنچه را که مستحبتر بوده انجام میداد و از دو کار مباح آنچه را که دارای مصلحت بیشتری بود، رعایت میکرد.
حتی برخی از غیر مسلمانان نیز نسبت به زندگی حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) حساسند، زیرا یا افراد معمولی هستند و میخواهند او را بشناسند، تا اگر الگوی مناسبی برای زندگی است، او را سرمشق و اسوه خود قرار دهند و از وی پیروی کنند، و یا اگر عناد دارند، باز نسبت به زندگی او حساسند، زیرا به گمان خود میخواهند نقطه ضعفی بیابند و با مطرح کردن آن از ایمان آوردن مردم به آیین محمدی جلوگیری کنند و حتی اگر توانستند مسلمانان را از دین خارج کنند.
بنابراین هر قسمت از زندگی ایشان نیاز به بحث مفصل دارد. به هر حال در هر بحث باید جوانب مختلف را در نظر داشت و مورد بررسی قرار داد و در جنبههایی که شبههای وجود دارد و غباری بر آن چهره زلال و الگوی بینظیر میافکند، بحث کرد، تا شبهه از ذهنهایی که به دنبال حقیقت میگردند، زایل شود.
بدیهی است که کسانی که اکنون شبههای را مطرح میکنند، پس از هزار و چهارصد سال پا به صحنه گیتی گذاردهاند و در این مدت، بسیاری از آداب و رسوم تغییر کرده، بسیاری از امکانات ایجاد و یا تکمیل شده و به اصطلاح زمین و زمان تغییر کرده است؛ به همین جهت برای پاسخگویی به هر شبههای باید با بیان زمان و مکانِ آن حادثه، خود را در آن جوّ قرار دهیم، تا معلوم شود آیا در آن اوضاع، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین راه را انتخاب کرده است یا نه؟ بنابراین جواب دادن به هر پرسش و شبهه نیاز به بحثهای جنبی دارد که بدون توجه به آنها نمیتوان جوابی به شبهات داد.
علت تعدد همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
تعدد همسران دلیلی بر کرامت و بزرگواری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
به هنگام بیان فلسفه تعدد همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روشن میشود آن حضرت به خاطر خواستههای شخصی یا رسیدن به مال و منال و یا برای استعمار زنان و بهرهبری از آنها در کارهای کشاورزی و دامپروری ازدواج نکرده است. اساسا این دیدگاههای منفی که اکنون مطرح است، در آن زمان مطرح نبوده و به همین جهت مخالفان زیادی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در صدر اسلام داشته است و بر هر کار پیامبر اشکال میگرفتند و دنبال بهانهجویی و اشکال تراشی بر حضرت بودند، هیچ کدام این مسأله را به عنوان عیب و ایراد بر او وارد نکردهاند. ابوسفیان که سختترین دشمن آن حضرت است، وقتی که حضرت با دختر وی ازدواج میکند، از فرط شادمانی میگوید: ذلک الْفَحل لا یرغم انفه؛ پشت این مرد بر زمین مباد!
این سخن با کلام خواهر عَمْرو بنعبدودّ برابری میکند که وقتی بر کشته برادرش وارد شد و دید کشنده عَمْرو، زره و وسایل جنگی او را به غنیمت نبرده است، گفت: مصیبت تو برایم آسان شد، چون واضح است به دست
جوانمردی کشته شدهای. کشنده تو انسانی مالدوست و مقامپرست نبوده است. حال ابوسفیان میگوید: پشت این مرد (پیامبر اکرم) بر خاک مباد! شکست و خواری بر او مباد! او چقدر بزرگوار است! ما با او میجنگیم، ولی او این قدر در حق ما رؤوف و مهربان میباشد و حاضر است دخترم را به همسری بپذیرد.
بنابراین روشن است این ازدواجها مشکلاتی برای پیامبر ایجاد میکرد که هر کسی حاضر به تحمل چنین مشکلاتی نبود. تحمل این مشکلات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در چشم مخالفان و دشمنان، کرامتی والا بخشیده است.
مقایسه دوران ما با صدر اسلام
در دوران ما زندگی شهری پیشرفته است و دارای امکانات وسیع میباشد. خانهها نزدیک یکدیگرند و قوای نظامی و انتظامی حافظ امنیت شهر و کشور هستند و در صورت بروز هر گونه مشکلی، مسؤولان مربوطه مطلع میشوند و نیروها و امکانات لازم با کمترین زمان به در خانه میرسد. اگر خانه آتش گرفته، با یک تلفن آتشنشانی حاضر میشود. آورد و بُرد محمولهها را پست انجام میدهد. برای بیماری، اورژانس و دکترهای خصوصی وجود دارد و با گذاشتن دزدگیر و امثال آن، از اصابت یک سنگ به در منزل همگان آگاه میشوند. برای به دست آوردن پول، کارهای مختلفِ شخصی و دولتی و داخل خانه و خارج آن بدون کمترین مشکلی موجود است و تقریبا برای زن و مرد شغل یکسان وجود دارد و گاه مشاغل زنان بیش از مردان است. برای فرا گرفتن علم، مدارس خصوصی و عمومی و اساتید خصوصی و انواع امکانات آموزشی و کمکآموزشی هست.
میتوان گفت در چنین جامعهای زن و مرد هر یک میتوانند به تنهایی بسیاری از کارهای خود را انجام دهند و ازدواج فقط برای فرزنددار شدن و ارضای قوای شهوانی است. در این صورت ظاهرا تعدد زوجات دلیل بر شهوت زیاد و خروج از حد اعتدال است.
اما در آن زمان اولاً: اعراب مردمی بدوی بودند. بَدو یعنی انسان خانه به دوش که هر جا آب پیدا میکند، در کنار آن پهلو میگیرد و اگر آب تمام شود، یا همان جا از تشنگی جان میدهد و یا برای یافتن آب راهی بیابانها میشود. محیط سوزان و کمآب حجاز، زندگی بدوی اعراب، نبود کشت و زرع، انسانهایی ساخته بود که به هیچ چیز غیر از خود فکر نمیکردند. مثلاً دو برادر با فرزندان خود کنار برکه آبی قرار میگرفتند. با نزدیک شدن گرما و کم شدن آب میدیدند هر دو نمیتوانند تا اواخر پاییز ـ که باران شروع به باریدن میکند ـ با این وضع زندگی کنند و آب کفاف هر دو را نمیدهد و دیگر وقت کوچ نیز گذشته است و بر فرض امکان کوچ، هر کسی به دیگری میگوید باید کوچ کنی. این بود که جنگ درمیگرفت و چنان میجنگیدند که یکی نابود شود و دیگری باقی بماند. به همین جهت ضربالمثل معروفی داشتند: من و پسرعمویم با هم هستیم و ضدّ هم هستیم؛ یعنی اگر قبیله دیگری بر ما وارد شوند و با ما بجنگند، ما با هم هستیم و قبیله جدید را از آب و چراگاه خود میرانیم؛ ولی پس از آن ما نیز باید با خود بجنگیم و دیگری را از میدان خارج کنیم. این مسأله یا به خاطر نبود امکانات بود ـ که سخن حقی است ـ و یا به خاطر حسّ زیادهطلبی ـ که این نیز مسألهای درخور توجه است و حکایت از زیادهخواهی انسان میکند.
نهی قرآن از کشتن فرزندان
و در آیه دیگر آمده است: «وَ لا تَقْتُلوا اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِملاقِ نَحنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیّاکُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کبیرا؛(2) فرزندان خود را به خاطر ترس از فقر نکشید. ما آنان و شما را روزی میدهیم. مسلما کشتن آنان خطای بزرگی است.» نظم کلام و طبیعت صحبت این بود که مانند سوره انعام بگوید: نرزقکم و ایاهم؛ به شما و آنان روزی میدهیم، چون اول روزی به بزرگترها میرسد و آنان هستند که مقداری از طعام و غذا را به کودک میدهند، ولی در سوره اسرا نظم کلام را بر هم زد و فرمود: نحن نرزقهم و ایاکم؛ ما به آنان و شما روزی میدهیم، تا به انسانها بگوید: شما از پرتو فرزندانتان روزی میخورید و چون میخواهیم به آنان روزی دهیم، به شما نیز چیزی میرسد. پس آنان ولینعمت و اصل هستند و کشتن آنان کار خطرناکی است.
در چنین جامعهای که پسران را به خاطر ترس از گرسنگی میکشند و آب و امکانات بسیار کم است، و خویشاوند بر خویشاوند رحم نمیکند، زن به عنوان عضوی زاید، فردی که قدرت جنگیدن، قدرت دفاع از آب و مرتع را ندارد و در جنگها ممکن است اسیر شود و در هنگام کوچ از منطقهای به منطقه دیگر، سرعت مردان را ندارد و کاری تولیدی و مفید انجام نمیدهد، مطرح است.
کلمات نهجالبلاغه در باره وضع اقتصادی دوران جاهلیت
«اِنَّ اللّه بَعَث محمدا ... و انتم مَعشَرَ الْعَرَبِ علی شَرِّ دینٍ وَ فی شَرِّ دارٍ، مُنیخُونَ بین حِجارَةٍ خشنٍ و حَیّاتٍ صُمٍّ، تَشرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأکُلُونَ الْجِشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمائکُم و تَقطَعوُن ارحامَکُم، اَلأصْنامُ فیکم منصوبة و الآنامُ بکم معصُوبَةٌ؛(3) خداوند در حالی محمد را به پیامبری برانگیخت که شما گروه عرب بر بدترین دین و در بدترین سرزمین بودید. در بین سنگهای سخت و مارهای کر، رحل اقامت میگشودید. آبهای لجندار سیاه مینوشیدید. غذاهای خشن میخوردید. خونهای یکدیگر را میریختید. قطع رَحِم میکردید. بتها در میان شما نصب شده و گناهان بر شما پیچیده شده بود.»
مقصود از سنگهای سخت سنگهای سیاه و بسیار تیز حجاز است که با اندک برخورد با بدن آن را مجروح میکرد و مراد از مارهای کر، مارهای خطرناکی است که از هیاهوی انسانها نمیترسند و فرار نمیکنند و مقصود از کَدِر آبهای برکهها است که مملو از لجن و سایر کثافات است و از کثرت آلودگی سیاهرنگ بود. مقصود از خوراکهای خشن غذاهایی بود که از آرد جو، آرد هسته خرما و سوسمار و امثال آن درست میکردند و مراد از خونریزی و قطع رحم وقایعی بود که نمونهای از آن برای بهرهبرداری از آب گفته شد.
سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها) در باره وضع اقتصادی دوران جاهلیت
«و کنتم علی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مَذْقَةَ الشَّاربِ وَ نُهْزَةَ الطّامِعِ و قُبْسَةَ الْعِجلانِ وَ موطِیءَ الاَقدام تَشْربونَ الطَّرَق و تقتاتوُنَ الْقَدَّ [الورق]، اَذِلَّةً خاسئینَ تَخافوُنَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُم النّاسُ مِن حَولِکُم؛(4) و شما بر لب پرتگاهی از آتش بودید. محل چشیدن تشنگان و فرصت طمعکاران و اقتباس شتابزدگان و قرار گرفتن قدمها. آبهای کثیف مینوشیدید. پوست دباغیشده میخوردید. ذلیل و مطرود بودید و میترسیدید مردم شما را بربایند.»
بخش اول این سخن ضعف دینی و معنوی اعراب را بیان میکند و چهار بخش بعدی ضعف اجتماعی آنان را. هر کس میخواست به قدرتی برسد و بر گروهی پیروز شود و جنگی راه بیندازد، از اعراب استفاده میکرد و نیرو و شمشیر عرب بادیهنشین در اختیار رئیس بود و فرمان، فرمان او.
«تشربون الطرق» وضع آب آنها را بیان میکند. «طَرَق» به معنای گودالهایی است که در وسط راه از آب باران پر شده و حیوانات مختلف از آن استفاده میکنند و آب را آلوده میکنند، و «تقتاتون القد» یا «تقتاتون الورق» غذای آنها را بیان میکند که پوستهای دباغیشده و یا برگ درختان بود. این دو بخش بیانگر ضعف مادی آنان است.
و دو بخش باقیمانده ضعف روحی آنان را بیان میکند که هیچ گاه در امان نبودند و پیوسته از این و آن طرف در هراس بودند.
وضع زنان در دوران پیش از اسلام
نمیکند، زن به عنوان عضوی زاید، فردی که قدرت جنگیدن، قدرت دفاع از آب و مرتع را ندارد و در جنگها ممکن است اسیر شود و در هنگام کوچ از منطقهای به منطقه دیگر، سرعت مردان را ندارد و کاری تولیدی و مفید انجام نمیدهد، بلکه مصرفکنندهای است که آب و غذای گرانقیمتی را ـ که برای هر قطره آن خونهای زیادی ریخته میشود ـ مصرف میکند، مطرح است. به همین جهت بود که آنان از خبر دختردار شدن رنگشان کبود میشد و به فکر بدبختیهای پس از آن بودند. قرآن حال آنان را چنین بیان میکند:
«و اذا بُشِّرَ اَحَدُهُم بِالاُنثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا و هو کظیمٌ یَتَواری مِن القَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِه اَیُمْسِکْهُ علی هُونٍ اَم یَدسُّه فِی التّراب ألا ساء ما یحکمون؛(5) وقتی که به یکی از آنان خبر دختردار شدن برسد، صورتش کبود میگردد و در حالی که خشم خود را فرو میخورد، به خاطر این خبر بد از قوم خود متواری میشود و فکر میکند آیا با سستی و خواری او را نگه دارد یا او را در زیر خاک، پنهان سازد. واقعا چقدر بد حکم میکنند!»
آنان تصور میکردند همه چیز در تیراندازی و غارت است و همه امکانات منحصر در آبهای برکه است. آیا خداوند نمیتوانست باران بیشتری نازل کند، تا برکه بیآب نشود؟ آیا نمیتوانست باد سوزان نفرستد تا زندگی آنان فلج نشود؟ و آیا واقعا زن در آن زمان و مکان موجودی بیثمر بود؟ آیا با نبود زن، امکان به وجود آمدن مرد هست؟! آیا واقعا بعد از اسلام که دختران را نکشتند و زنان را احترام کردند، از گرسنگی و تشنگی مردند، یا اینکه برعکس ثروتهای زیادی از جهان اسلام به آن سو سرازیر شد؟! بالاخره انسان از روی جهالت، فکر میکند مخلوقات خدا همان استفادهای را که او در نظر دارد، باید داشته باشند و گرنه بیفایدهاند و باز فکر میکند امکانات جهان منحصر به آنچه که او کشف کرده است. بله پشه یا کرمی که درون سیب قرار گرفته است، زمین و آسمان را همان سیب میداند!
توطئه طلاق دادن دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
به هر حال دخترداری و زنداری چنان کار مشکلی بود که طرف حاضر میشد برای نجات از آن بر عاطفه و مهر پدر و فرزندی پا بگذارد و آن را لگدکوب کند، تا خود زنده بماند.
باز برای اینکه بیشتر با آن محیط آشنا شویم، داستان ذیل را از سیره ابنهشام نقل میکنیم: «قریش به یکدیگر گفتند: شما محمد را از اندوه مخارج آسوده خاطر کردهاید. دخترانش را به او بازگردانید، تا به تأمین زندگی آنها سرگرم شود. در پی اجرای این نقشه، به دامادهای رسول خدا مراجعه کردند و از آنان خواستند دختران پیامبر را طلاق دهند و در عوض قریشیان دو تن از بهترین دخترهایشان را به آنان بدهند. یکی از دامادهای پیامبر به نام عُتبه گفت: اگر دختر ابان بنسعد را به من میدهید، حاضرم. و او رقیّه دختر پیامبر را طلاق داد، ولی ابوالعاص شوهر زینب حاضر به طلاق دادن همسرش نشد.»(6)
این واقعه تاریخی وضع زن در آن سرزمین را بیان میکند و معلوم میشود داشتن دختر در خانه چه مشکلاتی داشته است.
آثار و تبعات متفاوت زندگی عصر ما با عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
الف) تعصب طایفهای
در آن روزگار هیچ گاه فکر تخلف از رییس قبیله به ذهن کسی خطور نمیکرد، تا چه رسد به اینکه به فکر زدن یا کشتن او بیفتد. رییس قبیله هرچند پیر و فرتوت میشد، ولی باز احترام خود را در بین فرزندان و افراد قبیله داشت.
2ـ عشق وافر به قبیله و رییس، در آن دوران باعث میشد فکر، شمشیر و تمامی نیروهای قبیله در اختیار رییس قرار گیرد. اگر رییس قبیله، اسلام میآورد، تمامی و یا اکثر قبیله مسلمان میشد و اگر اعلام جنگ بر ضد اسلام میکرد، تمامی یا اکثر افراد شمشیر بر دوش با اسلام میجنگیدند. نگاهی به جنگهای صدر اسلام از این حقیقت پرده برمیدارد.
آیات زیادی از قرآن که مشرکان را به توحید دعوت میکند و آنان میگویند ما پدران خود را این گونه یافتهایم و ما پیرو آنان هستیم، بیانگر همین حقیقت است:
«وَ اِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ قالوُا بَلْ نَتَّبِعُ ما اَلْفینا عَلَیهِ اَبائنا؛(7) و هنگامی که به آنان گفته شد: پیروی کنید آنچه را که خدا نازل کرده است، گفتند: بلکه پیروی میکنیم آنچه را که پدرانمان را بر آن یافتیم.»
قرآن در صدد از هم پاشیدن قبایل نیست، ولی در این جهت گام برمیدارد که فکر افراد را در درون آن مجموعه رشد دهد، تا خوبیهای قبیله را پیروی کنند، اما از بدیها دوری کنند. از اینرو در ذیل همین آیه میفرماید: «اَ وَ لَوْ کانَ آبائهم لا یَعْقِلونَ شیئا وَ لاَیَهْتَدون؛ حتی اگر پدرانشان هیچ تعقل نکنند و هیچ هدایتی نداشته باشند، باز اینان از آنان متابعت و پیروی میکنند؟!» قرآن نشان میدهد با زندگی قبیلهای مخالفتی ندارد؛ تنها مخالف تعقل نکردن و هدایت نایافتگی است.
ب ـ ضمان جریره و ضمان عتاق
پ ـ دیه قتل خطایی و بیمه
در این زمان تنها بیمه است که از پول و یاری همگانی نیرومند میشود و در موارد لازم میتواند جوابگو باشد.
ت ـ انتساب به قبایل
به هر حال انتساب به یک قبیله برای برخی، حتی به قیمت کشتن فرزند پیامبر دارای ارزش بود.
ازدواج راهی برای پیوند قبایل
پي نوشت :
1 ـ انعام (6)، آیه 151.
2ـ اسرا (17)، آیه 31.
3ـ شرح نهجالبلاغه صبحی صالح، خطبه 26.
4ـ بحارالانوار، چاپ قدیم، ج8، ص108.
5ـ نحل (16)، آیه 58 ـ 59.
6ـ سیره ابنهشام، به نقل کناب نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، ج1، ص53.
7ـ بقره (2)، آیه 170.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}