نظریه مبادله ریچارد امرسون (2)
برخی از اشکال اجتماعی اصلی دارای طرز عمل ویژه مشخصی هستند: الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly، ب) تقسیم کار division of labor، ج) چرخه اجتماعی social circle، د) شبکه های
نويسنده: زینب مقتدایی
منبع: راسخون
منبع: راسخون
ساختار شبکه ها و تبادل
برخی از اشکال اجتماعی اصلی دارای طرز عمل ویژه مشخصی هستند: الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly، ب) تقسیم کار division of labor، ج) چرخه اجتماعی social circle، د) شبکه های قشربندی شده startified networks.الف) انحصار یک جانبه unilateral monopoly
در این نوع از شبکه عامل الف سرچشمه منابع ارزشمند برای عامل های ب1 ، ب2 ، و ب3 می باشد. عامل های ب1 ، ب2 ، و ب3 برای الف پاداش محسوب می شوند اما به خاطر این که الف دارای منابع گوناگون پاداش است و تنها سرچشمه ب برای پاداش هایش الف می باشد، موقعیت انحصار یک جانبه وجود دارد.چنین ساختاری اغلب نمونه ای از واحدهای بین شخصی و بین گروهی( یا بین صنفی) intercorporate می باشد. برای مثال الف می تواند یک زن باشد که برای سه مرد ب1، ب2، ب3 کار می کند؛ یا الف می تواند تنها شرکتی باشد که برای سه کارخانه ب1، ب2، و ب3 مواد اولیه تهیه می کند. یا الف می تواند یک سازمان دولتی باشد و ب ها نیز نمایندگی های وابسته به آن باشند. یک خصیصه مهم انحصار یک جانبه از نظر امرسون این است که نامتعادل بوده و بنابراین ساختارش در معرض تغییر است.
امرسون استنباط ها و قضیه های دیگری نیز برای محاسبه راه های گوناگونی که انحصار یک جانبه می تواند به یک حالت متعادل تغییر یابد، توسعه می دهد. به عنوان مثال اگر الف1، الف2، و الف3 موجود نباشند و ب ها نتوانند باهم ارتباط داشته باشند گزاره زیر به کار می آید( آنچه امرسون بهره کشی نوع اول می نامد):
هر چقدر رابطه مبادله بین الف و چند ب ، به انحصار یک جانبه نزدیک تر شود، منابع اضافی هر ب در درون رابطه مبادله بیشتر مطرح می شود، در عوض سودمندی منابع الف ثابت می ماند یا کم می شود.
امرسون این انطباق را کم دوام می بیند چراکه شبکه حتی بیشتر نامتعادل می شود. فرض اینکه ب ها بدون تأمین منابع از الف می توانند به عنوان یک موجود مستقل باقی بمانند گزاره جدیدی مطرح می شود( آنچه امرسون بهره کشی نوع دوم می نامد):
هر چقدر رابطه مبادله بین الف و چند ب ، به انحصار یک جانبه نزدیک تر شود، منابعی که در طول داد و ستد مستمر به وسیله الف برای ب ها تهیه می شود دارای ارزش کمتری می شود.
بنابراین این گزاره پیش بینی می کند که عمل تعادل سازی 1- کاهش در ارزش پاداش برای آن ها در یک وضع نامساعد قدرت- یک انحصار یک جانبه در جایی که منابع پاداش جایگزین موجود نباشد و ب ها نتوانند به صورت مؤثری باهمدیگر ارتباط داشته باشند متعادل خواهد شد.
اگر موقعیت های دیگری موجود باشد، عمل های متعادل سازی دیگری نیز ممکن خواهد بود. اگر ب ها با همدیگر ارتباط داشته باشند ممکن است ائتلافی را تشکیل دهند( عمل متعادل سازی 4) و الف را به مبادله متعادل با ائتلاف تشکیل شده ب ها مجبور سازند. اگر یک ب بتواند منبهی را که توسط سایر ب ها تصرف نشده این پیدا کند، تقسیم کار ( عمل های 3 و 4 ) در بین ب ها به وقوع خواهد پیوست. اگر بتوان سرچشمه جدیدی از منابع - الف2 - پیدا کرد ( عمل 2)، برتری قدرت power advantage الف 1 کاهش خواهد یافت. در نتیجه هر یک از این فرایندها شبکه به تعادل خواهد رسید.
ب) تقسیم کار division of labor
پیدایش تقسیم کار یکی از راه هایی است که در انحصار یک جانبه روابط مبادله متعادل می شوند. اگر هر یک از ب ها بتوانند منابع مختلفی برای الف پیدا کنند ، احتمال دارد که آن ها این را در مبادله با الف بکار گیرند و در ارائه خدمات به الف با این منابع اختصاصی شوند [با این منابع ارائه خدمات الف را به خود اختصاص دهند.] این مسأله قدرت الف را کاهش می دهد و نوع جدیدی از شبکه را به وجود می آورد.امرسون گزاره دیگری را نیز برای توصیف این تغییر ها توسعه می دهد که در آن هر ب یی منابع منحصر به فرد خودش را دارد:
هرچقدر منابع در میان ب ها در یک انحصار یک جانبه با الف به صورت نا یکسانی به توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که هر ب یک رابطه مبادله جداگانه ای با الف ایجاد و به خود اختصاص دهد.
به چند نکته باید توجه شود: اولاً واحدها در این تبدیل وضعیت می توانند عامل های فردی یا جمعی باشند. ثانیاً تغییر در ساختار یا شکل شبکه به عنوان گزاره ای بیان می شود که که به صورت نظام مندی از اصول عملی مؤثر operant principles، استنباط ها و سایر قضیه ها استنتاج شده اند. بنابراین گزاره می تواند در زمینه های خرد و کلان بسیار متغیری به کار گرفته شود. برای مثال، می تواند برای کارکنان یک اداره به کار برده شود که الف را با منابعی که در دسترس دیگران نیست اختصاصی کرده اند. این گزاره همچنین برای یک بخش در یک شرکت به کار گرفته می شود که سعی می کند در ارتباطش با اقتدار مرکزی از طریق سازماندهی مجدد خودش و تمایز خودش -و خدماتی که می تواند ارائه دهد- از سایر قسمت ها، تعادل ایجاد کند. همچنین این گزاره می تواند برای روابط یک قدرت استعماری (الف) و دولت های تحت استعمار او (ب1 ، ب2 ، ب3) به کار گرفته شود، که فعالیت های اقتصادی عمده خودشان را برای ایجاد یک ارتباط با وابستگی کمتر با الف اختصاصی می کنند( ج ، د ، ه می شوند).
پ)چرخه اجتماعی social circle
امرسون دو نوع مبادله را از نظر چیزی که مبادله می شود از همدیگر متمایر می کند:- مبادله بین مقوله ای intercategory : مبادله ای است که یک نوع منبع با نوع دیگری مبادله می شود.مثلاً پول با کالا ، نصیحت advice با اعتبارesteem ، تنباکو با شمشیر فولادی و ... . بدین سان شبکه های مورد بحث مبادله های بین مقوله ای میان عامل هایی با منابع متفاوت (a ،b ،c ،d ، e) است.
- مبادله درون مقوله ای intracategory : مبادله ای است که در آن منابع مشابهی مورد مبادله قرار می گیرد. مثلاً مهربانی با مهربانی ، نصیحت با نصیحت، کالا با کالا و غیره چنین مبادله هایی نظریه امرسون با به کار گیری حروف یکسان - الف 1 ، الف 2 ، الف 3 ، و الف 4 - برای نشان دادن عامل هایی با منابع مشابه نشان داده شده است. سپس امرسون برای توصیف اینکه در این مبادله های درون مقوله ای چه اتفافی خواهد افتاد گزاره ای را توسعه می دهد:
هر چقدر یک مبادله به مبادله درون مقوله ای نزدیک شود بیشتر احتمال دارد که روابط مبادله بسته باشد. امرسون «بسته» را وجود چرخه در روابط و یا شبکه متعادلی که در آن هر یک از عامل ها با همدیگر مبادله می کنند تعریف می کند. امرسون برای روشن کردن این فرایند متعادل سازی شبکه تنیس را مثال می زند. اگر دو تنیس باز الف1 و الف2 با مهارت برابر به طور قاعده مند با هم بازی کنند، یک مبادله درون مقوله ای متعادل می باشد - تنیس در برابر تنیس. اما، اگر الف3 وارد شده و با الف2 بازی کند، الف2 از برتری قدرت برخوردار خواهد بود.
چنین مبادله ای نیز یک انحصار یک جانبه است اما شبیه آنکه قبلا مطرح شد نیست. الف1 و الف3 برای بازی تنیس به الف 2 وابسته اند. این رابطه نامتعادل بوده و به سمت فرایندی از تعادل حرکت می کند. ممکن است الف4 وارد شده و یکی از شبکه های چرخه ای یا متعادل شده را به وجود آورد. بار دیگر این نوع از شبکه بسته و متعادل شده به وجود می آید، و مانع ورود دیگران، الف5، الف6، ... می شود ، زیرا هر عامل جدیدی که وارد می شود شبکه را نامتعادل می کند. البته یک چنین شبکه ای محدود به افراد نیست؛ و می تواند برای دولت هایی که اتحاد نظامی یا بازار مشترک ایجاد می کنند یا اتحادیه شرکت ها و سایر واحدهای جمعی به کار برده شود.
ت) شبکه های قشربندی شده startified networks
بحث در مورد اینکه چگونه شبکه های درون مقوله ای از میان محصور شدن ( بسته شده) closure به تعادل می رسند، ما را در فهم فرایند های قشربندی یاری می رساند. مثلاً اگر تنیس بازان الف1 و الف2 و الف3 و الف4 در توانایی نابرابر باشند، و الف1 و الف2 از الف3 و الف4 توانمندی بیشتری داشته باشند، احتمالاً یک چرخه اولیه در میان الف1 و الف2 و الف3 و الف4 شکل بگیرد، ولی در طول زمان الف1 و الف2 در بازی با دیگران رضایت بیشتری کسب خواهند کرد و الف3 و الف4 هزینه های بیشتری را در دعوت هایشان از الف1 و الف2 به مسابقه متحمل می شوند. یک مسابقه تنیس در بین الف1 و الف 3 نامتعادل است؛ و الف3 باید منابع اضافی پرداخت کند - توپ های تنیس، تمجید کردن، قدردانی، تقبیح خود self – deprecation . نتیجه رشد دو طبقه خواهد بود:طبقه اجتماعی بالا الف1 و الف2
طبقه اجتماعی پایین الف3 و الف4
بعلاوه الف1 و الف2 ممکن است در یک شبکه جدیدی با الف5 و الف6 در سطح توانایی خودشان وارد شوندو یک شکل جدیدی از چرخه یا شبکه را شکل دهند. و الف3 و الف4 نیز یک رابطه جدید با الف7 الف8 شکل داده و چرخه و شبکه جدیدی با بازیکنانی در سطح خودشان ایجاد کنند. بحث امرسون در مورد فرایند قشربندی مقدماتی بود اما او گزاره ای را برای توصیف این زمینه های قشربندی توسعه داده است:
هرچقدر منابع ارزشمندی برابری داشته باشند و هرچقدر منابع در بین تعدادی از عامل ها به صورت نابرابری توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که شبکه به واسطه حجم منابع طبقه بندی شود و بیشتر احتمال دارد که عامل ها یی با یک سطح منابع معین شبکه های مبادله بسته ای را شکل دهند.
این قضیه می تواند هم در بین واحدهای جمعی و هم در بین افراد به کار برده شود. دولت ها طبقه بندی شده و چرخه های اجتماعی شکل می دهند، مثلاً طبقه بندی بر اساس تفاوت بین کشورهای توسعه یافته و عقب مانده (توسعه نیافته) و اتحاد در بین دولت ها بر اساس این دو طبقه. یا این قضیه می تواند در تعاریف سنتی جامعه شناختی طبقه به کار برده شود چراکه شبکه های بسته بیشتر در درون طبقه اجتماعی شکل می گیرد تا در بین طبقه ها.
قدرت- وابستگي
امرسون قدرت را به عنوان «ميزان هزينه بالقوه اي که يک کنشگر مي تواند کنشگر ديگر را به پذيرش آن وا دارد» تعريف مي کند، در حالي که وابستگي «ميزان هزينه بالقوه اي است که يک کنشگر در قالب يک رابطه خواهد پذيرفت.» اين تعاريف به نظريه قدرت- وابستگي امرسون منتهي مي شود که ياماجيشي، گيلمور و کوک آن را اينگونه خلاصه مي کنند: «قدرت يک شخص بر روي شخص ديگر در يک رابطه مبادله اي، در واقع، کارکرد وارونه اي از وابستگي آن شخص به طرف ديگر است.» وابستگي و قدرت نابرابر به عدم توازن در روابط منجر مي شود، اما اين وضعيت با گذشت زمان به سوي يک رابطه قدرت- وابستگي متوازن تر حرکت مي کند.مالم و کوک (1995) وابستگي را به عنوان مفهوم حياتي کار امرسون لحاظ مي کنند. به گفته مالم «وابستگي هاي کنشگران به کنشگران ديگر، عوامل ساختاري مهمي هستند که به کنش هاي متقابل آن ها و نيز به قدرتي که آن ها به روي ديگران اعمال مي کنند، شکل مي دهند.» اين همان بياني است که امرسون در ابتدا به کار گرفته بود: «وابستگي کنشگر الف به کنشگر ب (اولاً) با سرمايه گذاري انگيزشي کنشگر الف در اهدافي که کنشگر ب واسط آن است؛ رابطه ي مستقيمي دارد و (ثانياً) با قابل دسترس بودن آن اهداف براي کنشگر الف خارج از رابطه اي الف- ب رابطه معکوس دارد.» بدين سان، مفهوم وابستگي با تعريف امرسون از قدرت پيوند مي خورد: «قدرت کنشگر الف بر روي کنشگر برابر است با (و نيز وابسته است به) وابستگي کنشگر ب به کنشگر الف.» اگر وابستگي الف به ب با وابستگي ب به الف برابر باشد، آنگاه در رابطه الف و ب تعادل برقرار خواهد شد. اما اگر يکي از کنشگران وابستگي کمتري به کنشگر ديگر داشته باشد و به لحاظ قدرت در موقعيت ممتازتري باشد، عدم تعادل در وابستگي ها وجود خواهد داشت. بدين سان، قدرت نيروي بالقوه اي است که در ساختار رابطه ي بين الف و ب کار گذاشته شده است و مي تواند در جهت کسب پاداش ها از آن رابطه به کار گرفته شود. قدرت حتي در روابط متعادل نيز هرچند در شکلي از توازن وجود دارد.
مطالعات مربوط به قدرت- وابستگي، بر برون دادهاي مثبت يعني توانايي در پاداش دادن به ديگران تأکيد و تمرکز کرده اند. اما مالم در يک رشته مطالعات (1988، 1989، 1994، 1997) بر نقش برون دادهاي منفي قدرت تنبيهي در روابط قدرت- وابستگي تأکيد کرده است. بدين معنا که قدرت مي تواند هم از توانايي در پاداش دادن و هم از توانايي در تنبيه ديگران سرچشمه بگيرد. به طور کلي، مالم به اين نتيجه رسيده است که قدرت تنبيهي از قدرت پاداش دهي ضعيف تر است، تا حدي به اين خاطر که کنش هاي تنبيهي ممکن است واکنش هاي منفي طرف مقابل را برانگيزند. اين به آن معنا است که خطر تشديد واکنش هاي منفي بخش مهمي از قدرت تنبيهي به شمار مي رود. اين عنصر ريسک آميز به اين نتيجه گيري مي انجامد که قدرت تنبيهي در مقايسه قدرت پاداش دهي، بيشتر در راستاي خواسته هاي راهبردي به کار برده مي شود.
با وجود اين، مالم در يکي از بررسي هايش (1994) استدلال کرده است که ضعف نسبي و ريسک آميز بودن قدرت تنبيهي ممکن است از اين قضيه نشأت گرفته باشد که اين نوع از اعمال قدرت به طور گسترده اي استفاده نمي شود، نه اين که قدرت تنبيهي ذاتاً کم اثرتر از قدرت پاداش دهي باشد. مالم، کوئيست و وايسلي (1994) دريافتند که کاربرد قدرت تنبيهي اگر از سوي کساني انجام شود که قدرت پاداش دهي نيز دارند، به احتمال زياد منصفانه تلقي خواهد شد، اما اگر طرفين رابطه انتظار پاداش داشته باشند، کاربرد قدرت تنبيهي احتمالاً غيرمنصفانه قلمداد شده و بنابراين تقويت کننده ضعيفي به نظر خواهد آمد.
ارزيابي امرسون از نظريه مبادله
امرسون معتقد است که برداشت مبادله اجتماعي را نبايد به عنوان يک نظريه تلقي کرد، بلکه يک چارچوب ارجاعي است که بسياري از نظريه هاي خرد و کلان، با يکديگر ارتباط برقرار کرده اند. امرسون براي تبيين بيشتر نظر خود در اين که نظريه مبادله بيشتر يک چارچوب ارجاعي است، به اصطلاح معامله و جريان پاداش و احتمال متقابل از نظر پيتربلاو اشاره کرده است.امرسون در سطح خرد، مطالعه کنش متقابل استراتژيک و نظريه نقش را شبيه ترين برداشت با مبادله مي داند. در سطح کلان، نظريه مبادله، تحليل قشربندي اجتماعي و تقسيم کار را در مطالعه روابط بين سازماني به کار گرفته است. امرسون مدعي است در بعضي مباحث تئوريک نظريه مبادله همسان با کارکردگرايي ساختي است. او هم چنين اشاره کرده است که برداشت مبادله هم چون يک برداشت عمومي براي رفتار سياسي مي باشد.
امرسون نظريه مبادله را تحت سه مقوله «عقلانيت»، «دارا بودن» و «تقليل گرايي» مورد انتقاد قرار داده است. از نظر او، قضاياي هومنز و پيش فرض مبتني بر اين ايده، اخذ شده از علم اقتصاد است تا فرد براي دست يابي به هدف خود عقلاني عمل کند و در انتخاب شيوه ها با حسابگري اقدام کند.
انتقادات ديگر از نظر امرسون اين است که مکتب مبادله مبتني برروش شناسي به عنوان مجموعه قواعد تجربي از طرق حداقل تفاسير تئوريکي است. در اين نظريه موضوع واحد در طول زمان مورد مطالعه قرار داده شده و از اين دريچه (توجه تنها به انگيزه ها، پاداشي و مجازات) به تفسير جامعه پرداخته شده است.
خلاصه
این ترکیب نظریه مبادله و تحلیل شبکه یک مرحله بسیار مهمی در نظریه جامعه شناسی مدرن را نشان می دهد. طرح های قیاسی سست و بی بنیان جورج هومنز و دیگران به طور قابل مقایسه ای جای خود را به دقت در ساختن قیاس ها از اصول رفتارگرایی داده بود.به علاوه تحلیل شبکه به نظریه مبادله روشی را برای صحبت کردن در مورد ساختار اجتماعی فراتر از یک استعاره metaphore ارائه داد. در حال حاضر ساختار می تواند در واژگان دقیقی مفهوم سازی شده و در نمودارهایی نشان داده شود. علاوه بر این آزمون این ایده های تئوریکی در گروه های کوچک آزمایشگاهی ، در کارهای امرسون و در تحقیق کسانی که کارهای او را ادامه دادند، یک رابطه باثباتی را بین نظریه و عمل برقرار کرده بود.
مرگ زود هنگام امرسون به به سهم او در برنامه نظری مبادله پایان داد، اما بسیار قبل از این که او بمیرد، از همکارانش به ویژه کارن کوک [برای ادامه کارهایش] تعهد گرفته بود که در واقع با همکارانش کار می کرد، در عین حال نسل جدیدی از دانشجویان را تربیت می کرد. این دانشجویان سنت نظری مبادله را که با امرسون شروع شده بود را ادامه دادند. به علاوه دانشوران ممتاز دیگری که بوسیله امرسون تربیت نشده اند در نظریه شبکه مبادله فعالیت می کنند. برخی نیز تحت تأثیر امرسون و خارج از سنت او به ترکیب نظریه مبادله و تحلیل شبکه اقدام کرده اند . نتیجه نهایی آن است که تحلیل شبکه مبادله درجامعه شناسی معاصر یک نظریه تحقیق متنوع و درخشانی محسوب می شود.
منابع :
- ریتزر، جورج (1374)، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ سیزدهم، تهران، انتشارات علمی.
- اسکیدمور، ویلیام (1372)، تفکر نظری در جامعه شناس، ترجمه علی محمد حاضری ودیگران، چاپ اول، تهران، سفیر.
- آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران، سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم.
- ادیبی حسین؛ انصاری، عبدالمعبود (1358)، نظریه های جامعه شناسی، چاپ اول، تهران: جامعه.
- توسلی، غلام عباس (1370)، نظریه های جامعه شناسی، چاپ دوم، تهران: سمت.
- ريتزر، جورج؛ گودمن، داگلاس جي (1390)، نظريه جامعه شناسي مدرن، ترجمه خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران، انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول.
وبلاگ نظریه های جامعه شناسی
http://www.khabaronline-sw.blogfa.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}