روند تکامل سوادآموزی
روند تکامل سوادآموزی
روند تکامل سوادآموزی
نویسنده: امیر عباس میرزا خانی
روند تکاملی مدارس ایران در مواقعی دچار رکود و مکث نیز بوده است. جمله مغول نه تنها بسیاری از مراکز مهم علمی کشور را به ورطه نابودی کشاند، بلکه سالهای سال و تا قدرت یافتن افرادی چون خواجه رشیدالدین فضلالله در دربار ایلخان مغول، تاسیس مدارس در بسیاری شهرهای مهم ایران نیز متوقف شد.
تکوین هر فضای آموزشی نشاندهنده به وجود آمدن نوعی فعالیت تخصصی در جامعه است.
پدیدار شدن نیاز به نیروی آموزش دیده خود توجه به موسسات آموزشی و عملکرد آنان را برمیانگیزد و حکومت سعی میکند با حمایت و یا اعمال تغییراتی در این مراکز این کمبود را برطرف کند.
به همین دلیل در طول تاریخ ایران، دستگاههای حکومتی نقش موثری در پدید آمدن مراکز آموزشی و جهتدهی روند فعالیت آنان بر عهده داشتهاند.
در دوران قبل از اسلام که آموزش در اختیار طبقهای خاص قرار داشت، فضاهای آموزشی نیز در مجاورت کاخها و ابنیه حکومتی شکل میگیرند و در عهد ساسانی دبیران یعنی کسانی که به نوعی با خط و نوشته سر و کار دارند، بعد از موبدان دومین پایه را در طبقات پنجگانه اجتماع روزگار خود تشکیل میدادند.
نخستین و مهمترین عنصر شکلدهنده فرهنگ ایران باستان که نفوذ بسیاری بر باورهای تعلیم و تربیتی آن زمان داشت، آیین زرتشت بود.
تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی و زیستی ایرانیان در این زمان به درجات مختلف متاثر از تعالیم زرتشتی بود. در سال ۶۳۷ میلادی، سپاهیان ایران در قادسیه و سپس نهاوند مغلوب مسلمانان میشوند و اسلام پای در تمدن ایران میگذارد.
نخستین مراکز تربیت اسلام در مساجد و در پارهای موارد در خانه علما شکل میگیرد و بعد از سه - چهار قرن مدارس به صورت فضاهای مستقل آموزشی در شهرهای مهم امپراتوری اسلامی یکی پس از دیگری تاسیس میشوند.
اما پس از مدت زمانی این مدارس به عنوان مراکزی مهم در جهت ترویج عقاید، مذاهب و فرقهها، تعدد یافتهاند ونقش مهمی در جریانهای سیاسی - مذهبی زمان خود بر عهده میگیرند. هر یک از حکومتهای وقت مدارس را بهترین مراکز ترویج و تبلیغ عقاید خود یافته و با دخالت در مواد درسی و حتی استادان فعال در آنها، بر روند فکری جامعه تاثیر میگذارند. با این همه در بسیاری موارد، هزینههای ساخت یا اداره مدارس را موقوفات آنها تأمین میکردند نه حاکمان.
روند تکاملی مدارس ایران در مواقعی دچار رکود و مکث نیز بوده است. جمله مغول نه تنها بسیاری از مراکز مهم علمی کشور را به ورطه نابودی کشاند، بلکه سالهای سال و تا قدرت یافتن افرادی چون خواجه رشیدالدین فضلالله در دربار ایلخان مغول، تاسیس مدارس در بسیاری شهرهای مهم ایران نیز متوقف شد.
اما صفویان شیعه مذهب در طول دوره زمامداریشان به ساخت مدارس و مراکز علمی همت گماشتند. در این دوره تحولات کالبدی در سبک چهار ایوانی مدارس، و نیز تحول در شیوه تدریس (از املاء به مباحثه)، مباحثات عملی را رونق بخشیده و همه جایی کرده و بستر جامعه را برای تولد علمایی همچون شیخ بهایی و ملاصدرا و... آماده ساخته بود.
به هرحال روند رو به رشد مدارس و مراکز علمی، ایران قبل از اسلام، تا اواسط دوره قاجار گاه با سرعت و گاه با رکود همراه بود اما هیچگاه این سیر صعودی منقطع نگشت، تا آنکه تحولات ایران در نیمه دوم حکومت قاجار (نیمه دوم قرن ۱۳ هجری شمسی) زمینه انقطاع این سیر تاریخی را فراهم آورد. به گونهای که شیوه نوین آموزش در کشورمان که تحفهای است از غرب، آموزش در کشورمان را تحت تاثیر قرار داده است.
برای روشن شدن اتفاقاتی که نظام آموزشی ایران را متحول کرد بحث را با طرح سؤالی ساده آغاز میکنیم: <واژه کلاس> از چه زمان بر زبان مردمان این سرزمین جاری شد و در فرهنگ آموزشی آنان جای گرفت؟ آری این واژه خود اصالت فارسی ندارد، چه رسد به فضایی که به این نام خوانده شود.
به کارگیری واژههایی همچون <کلاس> را شاید نتوان با ورود نظام جدید آموزشی به کشورمان در دوره محمدشاه قاجار (با تاسیس نخستین مدارس جدید به سبک اروپایی توسط کشیشان آمریکایی و فرانسوی در سالهای ۱۲۵۴ و ۱۲۵۵ هجری قمری در ارومیه و تبریز)، گسترش و توسعه آن با وقوع تحولات مشروطه و حمایت روشنفکران و از فرنگ برگشتگان آن زمان و همهگیر شدن آن از سالهای پس از جنگ اول جهانی و دوران حکومت رضاشاهی هم دوره دانست، چرا که تحولات و اتفاقات این دوران (از زمان ناصرالدین شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، مهمترین ابزار و عوامل را در ورود و شکلگیری شیوه جدید آموزش در کنار مدارس سنتی (و نه در بطن و همراه آن) با خود به همراه آورد.
دکتر حسین محجوبی اردکانی در مقدمه جلد نخست کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران چنین مینویسد: در میان حوادثی که بر این کشور گذشته است شاید سه حادثه از همه بیشتر اثر گذارده باشد؛ نخست ظهور اسلام که با تغییر آداب و رسوم و بسیاری از مظاهر فکری و عقلی ایرانی همراه بود، دیگری حمله مغول که با هیچگونه مظاهر فکری و عقلی قابل اعتنا نبود و جز خرابی و ویرانی چیزی با خود نداشت و دیگری سروکار پیدا کردن ایران بود با سیاست مغرب زمین که به قصد تهاجم و تضعیف برخاسته بود نه به نیت همراهی و همکاری. این عامل که خود به تنهایی برای زیر و رو کردن کشوری کافی است، پشتیبانی نیرومندتر از خود نیز داشت که او را در همه جا کامروا میساخت و آن علم و دانش مترقی اروپایی بود.
به هرحال در همین زمان جامعه ایران نیز دچار ضعفهایی عمیق بود که زمینه ورود و نفوذ اندیشههای غربی را فراهم میآورد. روشنفکران و اصلاحطلبان دوره مشروطه و بعد از آن، اصلیترین مشکل جامعه ایران را ضعف ساختار فرهنگی و بیاطلاعی میدانستند که همین خصلت، مردم را سالها عقب نگاه داشته و سایه مستبدان را روزبهروز بر سر آنها گستردهتر میساخت.
دکتر تقی آزاد ارمکی در کتاب اندیشه نوسازی در ایران این مساله را چنین بیان میکند: مساله اصلی دوران صرفاً وجود شخص مستبد و یا شاه نبود که راهحل در طرح نظریه نفی استبداد باشد، بلکه از منظر جامعه شناختی میتوان ادعا نمود مساله اصلی جامعه ایران آن زمان در ساختار فرهنگی جامعه بوده است که مستبد پرور میباشد.
دراین صورت زمان برای تغییر در ساختار سیاسی جامعه نیاز به تفکری بود که به بیان مساله فرهنگی و تاریخی استبداد بپردازد و جایگزین مناسب جستوجو گردد. به عبارت دیگر، شاید راه مدرنسازی جامعه ایرانی بیشتر در تغییر در ساختار اجتماعی از طریق آموزش و آگاهی معنیدار باشد.
به این ترتیب روشنفکران آن زمان نخستین گام را برای دستیابی به جامعه آرمانیشان در تاسیس مدارس جدید و آموزش مدرن باز مییابند و در این راه مجدانه تلاش میکنند.
میرزاحسنخان رشدیه از نخستین کسانی است که مدرسهای با شیوه جدید برای عامه مردم افتتاح کرد و به این سبب مورد تشویق شاه از فرنگ برگشته (ناصرالدین شاه) قرار گرفت.
وی پس از تاسیس نخستین مدرسه خود با نام مدرسه رشیدیه در ایروان و جلب رضایت شاه باهمراهی چند تن از خیرین، قصد تاسیس مدرسهای در ششکلان تبریز را داشت، ولی در کل موفقیت چندانی حاصل ننمود.
برای مثال دبیرستان کیخسروی یزد در سال ۱۲۶۸ خورشیدی توسط روانشاد کیخسرو مهربان رستم که از بازرگانان خیرخواه و دانشپرور زردشتی بوده تاسیس شده و در آغاز طبق معمول زمان با ترتیبات مرتب و آبرومندی به صورت مکتبخانه اداره ولی زبانهای انگلیسی و عربی نیز توسط دانشمندان وقت در آن تدریس میشده است... این بنگاه تا سال ۱۲۹۳ یعنی ۸ سال پس از انقلاب مشروطیت به صورت مکتب و به همان اصول قدیمی اداره میشده و از آن پس تغییراتی در آن روی داده است... از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۵ تشکیلات آن به صورت دبستان کامل بوده... از ۱۳۰۵ که در فرهنگ ایران نهضتی حاصل شده دوره اول دبیرستان به این بنگاه اضافه گشته... و از سال ۱۳۱۰ دوره دوم به آن اضافه شده و به صورت دبیرستان کامل درآمده است. در تاریخ دبستان تدین یزد چنین آمده است: اساس این دبستان مکتبخانهای بوده است که در سال ۱۳۱۴ هجری قمری تحت سرپرستی مرحوم آقا سیدهاشم فقیهی تاسیس شده و در طول سنین متمادی همدوش با ترقی فرهنگ تغییر سبک داده و راه تکامل پیموده است.
در سال ۱۳۳۷ قمری مطابق ۱۲۹۷ خورشیدی دبستان کاملا تغییر وضع داده به نام مدرسه تدین نامیده شد.با این توضیح میتوان روند تعدد یافتن مدارس جدید را با رکود و از میان رفتن مکاتب سنتی به عنوان اصلیترین مرکز تحصیلات ابتدایی آن زمان که دور از کنترل و نظارت حکومت وقت بود همپای و همزمان دانست. البته این روند تغییرات مخصوص دبستانهای این شهر نبوده و در دیگر نقاط کشور هم کم و بیش وضع به همین منوال بوده است.
منبع:آفتاب
/خ
تکوین هر فضای آموزشی نشاندهنده به وجود آمدن نوعی فعالیت تخصصی در جامعه است.
پدیدار شدن نیاز به نیروی آموزش دیده خود توجه به موسسات آموزشی و عملکرد آنان را برمیانگیزد و حکومت سعی میکند با حمایت و یا اعمال تغییراتی در این مراکز این کمبود را برطرف کند.
به همین دلیل در طول تاریخ ایران، دستگاههای حکومتی نقش موثری در پدید آمدن مراکز آموزشی و جهتدهی روند فعالیت آنان بر عهده داشتهاند.
در دوران قبل از اسلام که آموزش در اختیار طبقهای خاص قرار داشت، فضاهای آموزشی نیز در مجاورت کاخها و ابنیه حکومتی شکل میگیرند و در عهد ساسانی دبیران یعنی کسانی که به نوعی با خط و نوشته سر و کار دارند، بعد از موبدان دومین پایه را در طبقات پنجگانه اجتماع روزگار خود تشکیل میدادند.
نخستین و مهمترین عنصر شکلدهنده فرهنگ ایران باستان که نفوذ بسیاری بر باورهای تعلیم و تربیتی آن زمان داشت، آیین زرتشت بود.
تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی و زیستی ایرانیان در این زمان به درجات مختلف متاثر از تعالیم زرتشتی بود. در سال ۶۳۷ میلادی، سپاهیان ایران در قادسیه و سپس نهاوند مغلوب مسلمانان میشوند و اسلام پای در تمدن ایران میگذارد.
نخستین مراکز تربیت اسلام در مساجد و در پارهای موارد در خانه علما شکل میگیرد و بعد از سه - چهار قرن مدارس به صورت فضاهای مستقل آموزشی در شهرهای مهم امپراتوری اسلامی یکی پس از دیگری تاسیس میشوند.
اما پس از مدت زمانی این مدارس به عنوان مراکزی مهم در جهت ترویج عقاید، مذاهب و فرقهها، تعدد یافتهاند ونقش مهمی در جریانهای سیاسی - مذهبی زمان خود بر عهده میگیرند. هر یک از حکومتهای وقت مدارس را بهترین مراکز ترویج و تبلیغ عقاید خود یافته و با دخالت در مواد درسی و حتی استادان فعال در آنها، بر روند فکری جامعه تاثیر میگذارند. با این همه در بسیاری موارد، هزینههای ساخت یا اداره مدارس را موقوفات آنها تأمین میکردند نه حاکمان.
روند تکاملی مدارس ایران در مواقعی دچار رکود و مکث نیز بوده است. جمله مغول نه تنها بسیاری از مراکز مهم علمی کشور را به ورطه نابودی کشاند، بلکه سالهای سال و تا قدرت یافتن افرادی چون خواجه رشیدالدین فضلالله در دربار ایلخان مغول، تاسیس مدارس در بسیاری شهرهای مهم ایران نیز متوقف شد.
اما صفویان شیعه مذهب در طول دوره زمامداریشان به ساخت مدارس و مراکز علمی همت گماشتند. در این دوره تحولات کالبدی در سبک چهار ایوانی مدارس، و نیز تحول در شیوه تدریس (از املاء به مباحثه)، مباحثات عملی را رونق بخشیده و همه جایی کرده و بستر جامعه را برای تولد علمایی همچون شیخ بهایی و ملاصدرا و... آماده ساخته بود.
به هرحال روند رو به رشد مدارس و مراکز علمی، ایران قبل از اسلام، تا اواسط دوره قاجار گاه با سرعت و گاه با رکود همراه بود اما هیچگاه این سیر صعودی منقطع نگشت، تا آنکه تحولات ایران در نیمه دوم حکومت قاجار (نیمه دوم قرن ۱۳ هجری شمسی) زمینه انقطاع این سیر تاریخی را فراهم آورد. به گونهای که شیوه نوین آموزش در کشورمان که تحفهای است از غرب، آموزش در کشورمان را تحت تاثیر قرار داده است.
برای روشن شدن اتفاقاتی که نظام آموزشی ایران را متحول کرد بحث را با طرح سؤالی ساده آغاز میکنیم: <واژه کلاس> از چه زمان بر زبان مردمان این سرزمین جاری شد و در فرهنگ آموزشی آنان جای گرفت؟ آری این واژه خود اصالت فارسی ندارد، چه رسد به فضایی که به این نام خوانده شود.
به کارگیری واژههایی همچون <کلاس> را شاید نتوان با ورود نظام جدید آموزشی به کشورمان در دوره محمدشاه قاجار (با تاسیس نخستین مدارس جدید به سبک اروپایی توسط کشیشان آمریکایی و فرانسوی در سالهای ۱۲۵۴ و ۱۲۵۵ هجری قمری در ارومیه و تبریز)، گسترش و توسعه آن با وقوع تحولات مشروطه و حمایت روشنفکران و از فرنگ برگشتگان آن زمان و همهگیر شدن آن از سالهای پس از جنگ اول جهانی و دوران حکومت رضاشاهی هم دوره دانست، چرا که تحولات و اتفاقات این دوران (از زمان ناصرالدین شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، مهمترین ابزار و عوامل را در ورود و شکلگیری شیوه جدید آموزش در کنار مدارس سنتی (و نه در بطن و همراه آن) با خود به همراه آورد.
دکتر حسین محجوبی اردکانی در مقدمه جلد نخست کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران چنین مینویسد: در میان حوادثی که بر این کشور گذشته است شاید سه حادثه از همه بیشتر اثر گذارده باشد؛ نخست ظهور اسلام که با تغییر آداب و رسوم و بسیاری از مظاهر فکری و عقلی ایرانی همراه بود، دیگری حمله مغول که با هیچگونه مظاهر فکری و عقلی قابل اعتنا نبود و جز خرابی و ویرانی چیزی با خود نداشت و دیگری سروکار پیدا کردن ایران بود با سیاست مغرب زمین که به قصد تهاجم و تضعیف برخاسته بود نه به نیت همراهی و همکاری. این عامل که خود به تنهایی برای زیر و رو کردن کشوری کافی است، پشتیبانی نیرومندتر از خود نیز داشت که او را در همه جا کامروا میساخت و آن علم و دانش مترقی اروپایی بود.
به هرحال در همین زمان جامعه ایران نیز دچار ضعفهایی عمیق بود که زمینه ورود و نفوذ اندیشههای غربی را فراهم میآورد. روشنفکران و اصلاحطلبان دوره مشروطه و بعد از آن، اصلیترین مشکل جامعه ایران را ضعف ساختار فرهنگی و بیاطلاعی میدانستند که همین خصلت، مردم را سالها عقب نگاه داشته و سایه مستبدان را روزبهروز بر سر آنها گستردهتر میساخت.
دکتر تقی آزاد ارمکی در کتاب اندیشه نوسازی در ایران این مساله را چنین بیان میکند: مساله اصلی دوران صرفاً وجود شخص مستبد و یا شاه نبود که راهحل در طرح نظریه نفی استبداد باشد، بلکه از منظر جامعه شناختی میتوان ادعا نمود مساله اصلی جامعه ایران آن زمان در ساختار فرهنگی جامعه بوده است که مستبد پرور میباشد.
دراین صورت زمان برای تغییر در ساختار سیاسی جامعه نیاز به تفکری بود که به بیان مساله فرهنگی و تاریخی استبداد بپردازد و جایگزین مناسب جستوجو گردد. به عبارت دیگر، شاید راه مدرنسازی جامعه ایرانی بیشتر در تغییر در ساختار اجتماعی از طریق آموزش و آگاهی معنیدار باشد.
به این ترتیب روشنفکران آن زمان نخستین گام را برای دستیابی به جامعه آرمانیشان در تاسیس مدارس جدید و آموزش مدرن باز مییابند و در این راه مجدانه تلاش میکنند.
میرزاحسنخان رشدیه از نخستین کسانی است که مدرسهای با شیوه جدید برای عامه مردم افتتاح کرد و به این سبب مورد تشویق شاه از فرنگ برگشته (ناصرالدین شاه) قرار گرفت.
وی پس از تاسیس نخستین مدرسه خود با نام مدرسه رشیدیه در ایروان و جلب رضایت شاه باهمراهی چند تن از خیرین، قصد تاسیس مدرسهای در ششکلان تبریز را داشت، ولی در کل موفقیت چندانی حاصل ننمود.
تبدیل مکتبخانهها به مدارس جدید
برای مثال دبیرستان کیخسروی یزد در سال ۱۲۶۸ خورشیدی توسط روانشاد کیخسرو مهربان رستم که از بازرگانان خیرخواه و دانشپرور زردشتی بوده تاسیس شده و در آغاز طبق معمول زمان با ترتیبات مرتب و آبرومندی به صورت مکتبخانه اداره ولی زبانهای انگلیسی و عربی نیز توسط دانشمندان وقت در آن تدریس میشده است... این بنگاه تا سال ۱۲۹۳ یعنی ۸ سال پس از انقلاب مشروطیت به صورت مکتب و به همان اصول قدیمی اداره میشده و از آن پس تغییراتی در آن روی داده است... از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۵ تشکیلات آن به صورت دبستان کامل بوده... از ۱۳۰۵ که در فرهنگ ایران نهضتی حاصل شده دوره اول دبیرستان به این بنگاه اضافه گشته... و از سال ۱۳۱۰ دوره دوم به آن اضافه شده و به صورت دبیرستان کامل درآمده است. در تاریخ دبستان تدین یزد چنین آمده است: اساس این دبستان مکتبخانهای بوده است که در سال ۱۳۱۴ هجری قمری تحت سرپرستی مرحوم آقا سیدهاشم فقیهی تاسیس شده و در طول سنین متمادی همدوش با ترقی فرهنگ تغییر سبک داده و راه تکامل پیموده است.
در سال ۱۳۳۷ قمری مطابق ۱۲۹۷ خورشیدی دبستان کاملا تغییر وضع داده به نام مدرسه تدین نامیده شد.با این توضیح میتوان روند تعدد یافتن مدارس جدید را با رکود و از میان رفتن مکاتب سنتی به عنوان اصلیترین مرکز تحصیلات ابتدایی آن زمان که دور از کنترل و نظارت حکومت وقت بود همپای و همزمان دانست. البته این روند تغییرات مخصوص دبستانهای این شهر نبوده و در دیگر نقاط کشور هم کم و بیش وضع به همین منوال بوده است.
منبع:آفتاب
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}