نظریه ولایت فقیه

نويسنده:احمد جهان‏بزرگى



به راستى نمى‏توان تاریخ آغاز نظریه ولایت فقیه را به آسانى تعیین‏كرد. مسلمان ها از همان صدر اسلام با دو مسئله اساسى روبرو بوده‏اند:یكى غیبت پیامبر و عدم حضور ایشان در بسیارى از شهرها و دیگرى نیاز مبرم به احكام و دستورات سیاسى و فردى. بنابراین به افرادى نیازداشته‏اند كه بتوانند دستورات را براى آنها تبیین نمایند، در میان‏آنها قضاوت نمایند و یا بعضا امور سیاسى اجتماعى آنها را سر و سامان‏ بخشند، این مسئله در دوران ائمه معصومین نیز وجود داشته كه تعیین‏فقهایى خاص را مى‏طلبیده است. بعضى از اندیشمندان گرچه به عنوان نظریه‏پردازاختصاصى ولایت فقیه شناخته شده نیستند و (مانند سلمان فارسى)اما از اوایل قرن دوم هجرى، مواضع مشخصى پیرامون ولایت فقیه‏ صدورمى‏یابد كه آنها را آشكارا به عنوان نظریه ولایت فقیه مى‏توان‏بازشناخت.
رشته‏اى از حركت هاى سیاسى كه به‏ دنبال تجمع در سالن سرپوشیده «بنى ساعده‏» در سال یازدهم هجرى ‏پدیدار شد و در سراسر سده‏هاى اول ادامه داشت را باید به عنوان‏ مهمترین عامل در پیدایش نظریه ولایت فقها بر جامعه به شمار آورد.

انقلاب یا ارتجاع سیاسى

رشته‏اى از حركت هاى سیاسى كه به‏ دنبال تجمع در سالن سرپوشیده «بنى ساعده‏» در سال یازدهم هجرى ‏پدیدار شد و در سراسر سده‏هاى اول ادامه داشت را باید به عنوان‏ مهمترین عامل در پیدایش نظریه ولایت فقها بر جامعه به شمار آورد. اكثریت مسلمانان در این دوره با این اعتقاد كه كتاب خدا براى بیان ‏احكام، كافى است ، به اهل‏بیت «ع‏» توجهى نكردند. در صورتى كه ‏پیامبر آنها را دو عنصر جدا ناشدنى نامیده و به مسلمانان توصیه ‏نموده بود كه به هر دو تمسك كنند تا نجات یابند. تاثیر این حركت هاى ‏سیاسى بر بسیارى از اندیشه‏ها، بس سترگ بوده و پیامدهاى منفى بسیارداشته است؛ بنابراین آنچه توجه نخستین نظریه‏پردازان «ولایت فقها» را به خود جلب كرد پیامدهاى منفى این دگرگونی ها و تاثیرات بود. این‏اندیشمندان از انحراف ناشى از جریانات مزبور به ویژه در شهر پیامبر بسیار متاثر شده بودند. آرزوى بازگرداندن «ولایت‏»، «امارت‏» وحكومت ‏به «صراط اصلى‏»، مایه وحدت همه این اندیشمندان بود. آنها كه‏ برجسته بودند در این دوره خواستار بازگشت ‏به دستور خدا و پیامبراسلام بودند، اما در مقابل، بودند افرادى كه این دگرگونى را امكان‏ناپذیر مى‏دانستند و بر آنچه پیامبر بر آن تاكید ورزیده بود چشم پوشیدند. بنابراین فقها و محدثین بزرگ آن دوره كه به «قارى‏» معروف مى‏شدند؛ در صدد ایجاد پایه‏هاى نوین یك «نهاد» پایدار درجامعه‏اى شدند كه دستخوش آشوب گشته بود. توجه به این «نهاد» هنوزهم به عنوان یكى از نگرانی هاى عمده بسیارى از اندیشمندان ونظریه‏پردازان گوناگون ولایت فقیه، پابرجاست. "منزل ارقم"، خانه امن ‏مسلمانان در مكه، نخستین «مدرسه‏» فقهى به شمار مى‏رفت كه همه روزه‏ مسلمان ها به طور پنهانى در آن گرد مى‏آمدند، دانش زندگى و حقوق فردى ‏و اجتماعى را از زبان پیامبر نور مى‏شنیدند ، و به آنها عمل نموده، دیگران را در جریان افكار، رفتار و گفتار پیامبر مى‏گذاشتند .
یك اصل‏مسلم تاریخى این است كه همه حوزه‏هاى اندیشه در طول تاریخ عمیقا تحت ‏تاثیر زمینه‏هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى زمان نظریه‏پردازى،اندیشه‏ورى و صدور اندیشه‏هاى سیاسى از طرف اندیشه‏پردازان سیاسى اعم‏ از مذهبى و غیرمذهبى، معصوم و غیرمعصوم مى‏باشد.
اما از همان آغاز به ویژه پس از انتقال به مدینه و تشكیل حكومت و گسترش‏اسلام، به علت دورماندن بسیارى از مسلمانان از پیامبر و دستكارى درنقل قول ها و یا اشتباهات غیرعمدى، لازم گردید كه مسلمانان به نوعى‏«تفقه‏» بپردازند. به خصوص دستور پیامبر مبنى بر اینكه آنچه از من‏براى شما نقل مى‏گردد اگر با قرآن موافق بود آن را برگیرید و اگرمخالف قرآن بود آن را دور بیاندازید ؛ مبدا نوعى استنباط، به ‏صورتى ساده و ابتدایى شد و لذا قدمت تفقه و استنباط اجتهاد و فتوى ‏به همان روزهاى آغازین مى‏رسد، و مسلمانان به دلائلى همچون «تعارض دوحكم‏»، «مشكل درك الفاظ‏» و «عدم اطلاع نسبت ‏به همه احكام‏» باید كه اجتهاد مى‏كردند. علاوه بر آن یك نفر صحابى، گاهى عین الفاظ حدیث رانقل مى‏كرد و گاهى حكمى را كه از آن احادیث و آیات فهمیده بود بیان‏مى‏نمود كه در صورت اول، "راوى و محدث" و در صورت دوم، "مفتى ومجتهد" دانسته مى‏شود. بنابراین اجتهاد به معناى فهم حكم ازعمومات و مطلقات و انضمام احادیث ‏به یكدیگر و بحث از نسخ و تخصیص،تقیید، و استنباط از ظواهر و نصوص كتاب و سنت، از آن زمان وجود داشت، هم در میان كسانى كه به پیامبر دسترسى داشتند و هم آنها كه ‏دور بودند. مسائل دیگرى نیز در زمان پیامبر رخ نمود كه در زمان‏پیامبر، بوجود آمدن طبقه‏اى به نام فقها [قاریان] و امثال ایشان را ایجاب كرد. مثلا در واقعه بنى‏قریظه هنگامى كه رسول خدا(ص) اصحاب خود را به بنى‏قریظه اعزام داشت ‏به آنان فرمود: "نماز عصر را تا رسیدن به‏ آنجا بجا نیاورید". برخى از آنان جهت تعبد به نص، نماز عصر را در وقت ادائى بجا نیاوردند ولى برخى دیگر با اجتهاد در كلام رسول خد ا نماز عصر را پیش از رسیدن به آنجا در وقت ادا بجا آوردند زیرا دانستند كه غرض رسول خدا از فرمان، تسریع در رسیدن به بنى‏قریظه بوده‏است نه نهى از نماز عصر در وقت‏خودش. لذا هم نماز عصر را در وقت‏ادا بجا آوردند و هم غرض رسول خدا(ص) را كه تسریع در رسیدن به مقصد بوده است. ‏حفظ این اجتهاد در اصطلاح علمى موسوم به «اجتهاد تخریج ملاك در مقام تطبیق‏» است . البته نباید فراموش كنیم كه درزمان حضور پیامبر(ص) و بعدها براى شیعیان در زمان ائمه معصومین(ع)نیاز چندانى به استفاده گسترده از اجتهاد و تفقه نبود؛ به دو علت‏1- فراوان نبودن پدیده‏ها و فروع جدید 2- حضور رسول خدا و ائمه‏معصومین در جامعه اسلامى و دسترسى مستقیم به آنها كه بهترین راه‏ شناخت احكام شرعى در وقت نیاز بودند. حتى در زمان پیامبر و ائمه مكتب هدایت كه افراد صاحب‏نظر داراى ملكه‏ اجتهاد (رد فرع بر اصل)؛ «مرجع‏» بسیارى از مسلمانان قرارمى‏گرفتند و این وضع در زمان شخص پیامبر، پیش روى آن حضرت جریان داشت و پیامبر(ص) این امر (فتوى‏دادن) را تقویت و تشویق مى‏فرمود. همین ‏جریان در زمان جانشینان آن حضرت نیز ادامه یافت و فقهایى همچون؛ سلمان محمدى، عماریاسر، ابوذر غفارى، ابورافع، ابى‏ابن كعب، حذیفه‏یمانى، ابودرداء، ابوسعید خدرى، عبدالله بن عباس و قثم‏بن عباس و...در بسیارى از مسائل مرجع مسلمانان قرار مى‏گرفتند.

توجه به شرایط اجتماعى

سومین مسئله‏اى كه درباره سیر تاریخى نظریه ‏ولایت فقیه باید در نظر داشته باشیم، «نقش زمان و مكان‏» در چگونگى‏ارائه و عرضه نظریه «ولایت‏» و «ولایت فقیه‏» مى‏باشد؛ زیرا یك اصل‏مسلم تاریخى این است كه همه حوزه‏هاى اندیشه در طول تاریخ عمیقا تحت ‏تاثیر زمینه‏هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى زمان نظریه‏پردازى،اندیشه‏ورى و صدور اندیشه‏هاى سیاسى از طرف اندیشه‏پردازان سیاسى اعم‏ از مذهبى و غیرمذهبى، معصوم و غیرمعصوم مى‏باشد. به عبارت دیگر صدور اندیشه سیاسى رابطه مستقیم با درگیرى اندیشه‏وران با مسائل ‏سیاسى اجتماعى دارد، و در این مسئله، نظریه‏پردازان ولایت، مستثنى‏نیستند؛ زیرا با یك بررسى تاریخى مى‏یابیم كه هر گاه درگیرى این‏اندیشمندان با مسائل سیاسى زیاد بوده است مباحث اندیشه سیاسى گسترش‏یافته و هرگاه به هر دلیل این درگیرى كم مى‏شده، مباحث ‏سیاسى و روند اندیشه‏پردازى سیاسى تقلیل یافته و یا فروكش مى‏نموده است. این مهم راما با بررسى تاریخ 23 ساله فعالیت نبى‏اكرم(ص) و 250 سال فعالیت ائمه‏معصومین(ع) به خوبى مى‏توانیم دریابیم و این «فرضیه‏» با تدقیق درتاریخ 1200 ساله فقهاء شیعه به یك اصل و قاعده ثابت موجود در تاریخ‏سیاسى شیعه تبدیل مى‏گردد. آیات 13 ساله منزل در مكه (مكى) برپیامبر اسلام غالبا انذار و تبشیر دارند تا مسائل سیاسى، و آیات مدنى،اكثریت در مسائل سیاسى اجتماعى دارند. روایات، احادیث و خطب ‏باقیمانده از عصر نخستین امام(ع) اكثرا صبغه سیاسى دارند. آثار ائمه ‏ثانى و ثالث نیز نشان‏دهنده همین مسئله هستند.
بر عكس آثار امام‏صادق(ع) و امام باقر(ع)، با برخوردارى از مسائل حقوقى وسیع، صبغه‏سیاسى (به معناى حكومتى) كمترى دارند زیرا به اقتضای شرائط سیاسى‏كشور، كمتر از ائمه دیگر، درگیر مسائل سیاسى حكومتى بوده‏اند، اگر چه ‏به دور از مسائل سیاسى نیستند. در مورد فقها نیز اگر به سوابق محقق‏ثانى، كاشف‏الغطاء بزرگ، ملااحمد نراقى، میرزاى قمى، شیخ فضل‏الله نورى، محمد حسین نائینى غروى و به ویژه حضرت امام خمینى(ره) نظر كنیم مى‏بینیم ‏كه چون درگیر مسائل سیاسى بوده‏اند كم و بیش پیرامون «نظام سیاسى‏» و یا بنیان هاى آن با صراحت ‏به اندیشه‏ پردازى پرداخته‏اند و بر عكس‏فقها دیگرى چون شیخ انصارى، صاحب جواهر، صاحب شرایع، شیخ طوسى، آیت‏الله بروجردى و دیگرانى كه درگیرى مستقیمى با مسائل سیاسى نداشته‏اند اگر چه به مسائل مربوط به نظام سیاسى عنایت داشته‏اند، اما بسیارمحدود و در حد ضرورت به آن پرداخته‏اند.
منبع:کتاب نقد