مترجم: احمد رازیانی
منبع:راسخون
 

ـ من متریک زمانی را در آن وارد نکرده‌ام، ولی یک ترتیب زمانی را وارد کرده‌ام، و این نکته است که فکر می‌کنم خیلی مهم باشد. برای آن‌که بنیادی‌تر بحث کرده باشم، باید بگویم احساس می‌کنم که هیچ کاربرد معقولی از مفاهیم در جهان تجربی وجود ندارد، حتی برای واژة تجربه هم هیچ معنایی که پیش فرض آن تمایز میان گذشته و حال نباشد وجود ندارد. وقتی دربارة تجربه صحبت می‌کنید و می‌گویید "فلان چیز را از تجربه آموختم"، البته که منظورتان تجربة گذشته است. یا مثلاً وقتی می‌گویید "این شخص بسیار با تجربه است"، معنایش این است که او چیزهای در گذشته آموخته است که می‌تواند آن‌ها را در آینده به کار ببرد. ولی هرگز نمی‌توانید چیزی را که در گذشته آموخته‌اید در گذشته هم به کار ببرید! اصلاً معنی ندارد. و نمی‌توانید چیزی از آینده آموخته باشید، مگر اینکه مثلاً غیبگو باشید. پس باید بگویم که وقتی به زبان مبتنی بر فهم متعارف دربارة تجربه صحبت می‌کنیم همیشه مفاهیمی به کار می‌بریم که تمایز بین گذشته وآینده پیش فرض آن‌هاست. بنابراین فکر می‌کنم همیشه در هر چیزی که مطرح می‌کنیم (مانند اندازه‌گیری‌ها، متریک، فضا، اشیا)، تمایز بین گذشته و آینده را از پیش فرض کرده‌ایم.
ما این تمایز را طوری پیش‌فرض می‌گیریم که عموماً حتی خودمان از پیش‌فرض گرفتن آن آگاهی نداریم. من این ساختار را زمان می‌نامم.
پیت: این نظریه ظاهراً متضمن یک جنبة غیرفضایی زمان است.
ـ بله، همین طور است. اگر بخواهیم یک ساختار اصل موضوعی سازگار در فیزیک بنا کنیم، و این کار را با نظریة کوانتومی آغاز کنیم، من به این نتیجه رسیده‌ام که نوشتن اصل موضوع‌هایی برای نظریة کوانتومی بدون استفاده از زمان به مفهومی که در اینجا به کار بردم، ناممکن است. ولی می‌توانید به راحتی یک نظریة کوانتومی بنا کنید؛ بی‌آنکه هیچ استفاده‌ای از فضا کرده باشید. به طریق زیر می‌توان نظریة کوانتومی را بر پایة اصول موضوعی بنا کرد. فقط دربارة اندازه‌گیری‌ها و احتمالات، پیش‌بینی احتمالات، و قوانین این پیش‌بینی‌ها صحبت می‌کنیم. آنوقت یک نظریة صحیح احتمالات کوانتومی را می‌نویسیم که شامل اصل برهم نهش هم خواهد بود. هرگز لازم نیست مشخص شود که اندازه‌گیری‌ها چه نوع اندازه‌گیری‌هایی هستند و آیا این اندازه‌گیری‌ها در فضا انجام شده‌اند یا در خمینة دیگری از حالات ممکن.
البته به طور تجربی می‌دانیم که اندازه‌گیری‌ها همیشه در فضا انجام می‌گیرند، و این نکته باید در انتهای کار ظاهر شود، ولی ساختار اصل موضوعی نظریة کوانتومی را می‌توان به راحتی به طریقی بنا کرد که فضا درست در پایان آن مطرح شود.
می‌توانم بگویم که زمان بر فضا اولویت دارد؛ اما این اولویت احتمالاً تا وقتی است که با زبان نظریة کوانتومی بدون نسبیت، صحبت می‌کنیم. گامی که هنوز در فیزیک بنیادی برداشته نشده، تنها ارائه فرمالیسمی نیست که با فضا و زمان به یکسان رفتار کند، بلکه هم‌چنین درک این مطلب است که این یکسانی از کجاست.
پیت: ظاهراً منطق زمانی‌ای که شما دارید ابداع می‌کنید کلی‌تر از حساب گزاره‌هاست.
ـ اولاً می‌توانید این منطق را گونه‌ای از حساب گزاره‌ها تلقی کنید. به محض اینکه وارد مسائل واقعی ریاضی می‌شویم ـ مسئله منطق ریاضی ـ به نظر من به مسئله‌‌ای برمی‌خوریم که می‌توان آن را در ابتدا با تکرار یک ایراد بیان کرد. ایراد این است که: آقای فون‌نویمن! شما و سایرین از منطق کوانتومی صحبت می‌کنید و آن را یک منطق زمانی می‌نامید.
ولی این کار شما بی‌معناست، زیرا این منطق از نظریة کوانتومی به دست می‌آید، و نظریة کوانتومی بر منطق کلاسیک بنا شده است. بنابراین، چگونه می‌توانید از منطق کلاسیک نتیجه‌ای بگیرید که متضمن یک منطق غیرکلاسیک باشد؟ به نظر می‌رسد این تا اندازه‌ای یک دور باطل باشد، شاید هم باطل باشد و دوری نباشد! من این ایراد را بسیار جدی می‌دانم.
نمی‌گویم که اگر توصیفی که مخالفان نظر من ارائه می‌دهند صحیح بود باز هم بر وجود یک منطق کوانتومی اصرار می‌کردم؛ بلکه می‌گویم این توصیف صحیح نیست؛ به این لحاظ صحیح نیست که در بناکردن مکانیک کوانتومی، از منطق کلاسیک به طور سازگار استفاده نشده، و این استفاده به صورتی نسبتاً ناسازگار بوده است. این ناسازگاری کشف شده و به این صورت اصلاح شده است که گفته‌اند اگر بخواهیم کار را به طور صحیح انجام بدهیم باید از منطق کوانتومی، یا منطق زمانی، استفاده کنیم. اما این یعنی که نمی‌توانیم مکانیک کوانتومی را تنها یک فرمولبندی ریاضی به حساب بیاوریم، بلکه باید آن را فرمولبندی‌ای همراه با معناشناسی‌اش، فرمولبندی‌ای همراه با معنی‌اش، بدانیم، زیرا مطمئنا خود فرمول‌بندی را می‌توان ـ تا آنجا که برای هر نوع ریاضیاتی ممکن است ـ با منطق کلاسیک توصیف کرد.
در این صورت، این سؤال پیش می‌آید که آیا منطق زمانی حالت خاصی از منطق عام است، یا اینکه منطق عام باید با منطق زمانی توصیف، یا بر شالودة آن بنا شود. به نظر من مورد دوم صحیح است.
البته از این نظر من پیرو شهودگرایان هستم. می‌گویم اگر مایلید مسائل بنیادی ریاضیات را درک کنید ناچارید تصمیم بگیرید که با مجموعه‌های نامتناهی چگونه تا کنید، و تمایل شخصی من به روش عملیاتی یا شهودگرایی است، به این مضمون که معنای واقعی مجموعه‌های نامتناهی چیزی جز این نیست که ساختمان‌های معینی ممکنند. با انتخاب این دیدگاه در ریاضی، مفهوم زمان را وارد شالوده‌های ریاضی می‌کنم زیرا عملیات در "زمان" انجام می‌گیرند. بنابراین من ماهیت غیرزمانی ریاضیات را، بی چون و چرا رد می‌کنم.
پیت: در این نظریه زمان به طریقی بسیار بنیادی وارد شده است. ممکن است توضیح بدهید که چگونه می‌شود فضا را در نظریة کوانتومی وارد کرد؟
ـ موضوع واردکردن فضا، دقیقاً همان عنصری در نظریه است که هنوز به آن دست نیافته‌ایم. حالا وارد حوزه‌ای می‌شویم که در آن من فرضیة خودم را در فیزیک ارائه می‌دهم. طبق این فرضیه، فضا با زمان متریکی مرتبط است؛ اندازه‌گیری زمان با اندازه‌گیری فضا ارتباط نزدیکی دارد، و در ساختمان فیزیک این سطحی است متفاوت با سطحی که در آن همین الان دربارة گذشته و آینده صحبت کردیم.