كودكان و آموزش پیش از دبستان
كودكان و آموزش پیش از دبستان
كودكان و آموزش پیش از دبستان
كودكان بزرگترين ثروت هر كشور محسوب مي شوند و ترديدي وجود ندارد كه سرمايه گذاري در راه رفاه و تعليم و تربيت آنان از سرمايه گذاري در هر رشته ديگري براي آينده كشور سودمندتر است. قرن حاضر قرن كودك شناخته شده است و در مقايسه با زمانهاي گذشته در واقع همچون دورهاي طلايي براي كودك است. بايد بدانيم آموزش پيش از دبستان عبارت است از آموزشي كه از زمان تولد آغاز و تا ششمين سال زندگي كودك، يعني سن ورود به دبستان ادامه دارد. هر قدر محيط نشو و نماي كودك متعادل تر و آگاهانه تر در جهت شكوفايي استعدادهاي كودك باشد، هوش او بيشتر و خوي او متعادلتر خواهد شد.
اجتماعي شدن، دستيابي به ارزشها، كسب صلاحيت فكري، يادگيري نظامهاي زباني، يادگيري راههاي بيان خوديابي، يادگيري مهارت هاي جسماني، كسب خودمختاري شخصي.
الف) اجتماعي شدن
در جامعه ما خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي مطرح است. در امر اجتماعي كردن كودك در هر كاري، از تعليم آداب توالت رفتن گرفته تا آموزش شيوه غذا خوردن، لباس پوشيدن و ايجاد رابطه با ديگران در وهله اول والدين مسوول هستند. مهد كودك يا مدرسه، همراه با ديگر موسسات بايد در هر چه بيشتر اجتماعي كردن كودكان با خانواده مشاركت داشته باشد؛ البته كودك در سالهاي اول زندگي به صورت فردي كاملا اجتماعي شده در نميآيد. طي سالها با موفقيت هاي تازه بيشتري آشنا ميشود و بر اعمال و روابط بيشتري تسلط پيدا مي كند. مهد كودك و سالهاي دبستان ميتوانند براي كودك به صورت خط حايلي درآيند كه او را در راه رسيدن به دنياي بزرگ خارج از محيط خانواده ياري دهد.
ب) دستيابي به ارزش ها
هنگامي كه كودك خردسال وارد روند آموزش رسمي ميشود، فردي خودمحور است. نظام انگيزشي كودك عبارت است از: برخورد با نياز و خواستههاي ضروري خود او و پاسخ به درخواستهاي والدينش. لازم است اين نظام آن چنان گستردگي پيدا كند كه موجب گرايش كودك به درك انديشه و احساس ديگران شود. او بايد نظام ارزشي فرهنگ بزرگسالان را نيز جذب كند. گاه كودك نظامهاي انگيزشي را از طريق الگو قرار دادن اطرافيان ميآموزد. در مواردي ديگر شايد مربيان بخواهند برنامههاي تنظيم شدهاي را ارائه كنند تا از آن طريق كودك به نظامهاي انگيزشي مورد قبولي نزديك شود.
ج) كسب صلاحيت فكري
يكي از اساسي ترين هدفهاي آموزشي در همه سطوح ياري افراد در ايجاد ارتباط هوشمندانه با محيط اطراف خود است. لازمه اين امر آن است كه فرد به برخي اطلاعات درباره جهان دسترسي داشته باشد. و نيز در راه به انجام رساندن اين اطلاعات و سازمان دادن آنها به شكلي مناسب داراي مهارتهايي باشد تا بتوانند به نتيجهاي كلي برسد و اطلاعات جديد را به صورت يك نظام دانشي قابل رشد شكل دهد. اين امر به معني فرا رفتن از پرورش ادراكي يا آموزش حسي است تا كودك به مدد آن معني و مفهوم احساس ها را تشخيص دهد. كودك بايد براي تنظيم سيستم آگاهي خويش به ادراكات خود نظم دهد و به طريقي آنها را به صورت زباني درآورد.
د) يادگيري نظامهاي زباني
بسياري از كودكان پيش از ورود به مدرسه بر ساختارهاي اساسي زبان مادري تسلط پيدا كرده اند و توانايي اداكردن و شنيدن لغات بسيار زيادي را به دست آوردهاند؛ اما ديگر كودكان از عهده اين كار بر نميآيند. لازم است مربيان از ابتداي امر نيازهاي كودكان در زمينه يادگيري زبان را تشخيص داده و آنان را در راه آموختن اين نظام و نيز در راه گسترش مهارتهاي زباني افراد صلاحيت دار ياري كند.
هـ) يادگيري راههاي بيان خود
كودكان خردسال در حال عادي تا حد زيادي قادر به بيان خود هستند، تنها وسيله قابل استفاده براي كودكان محسوب نميشود.
هنر، موسيقي و تحرك، راههاي ديگر بيان به شمار ميآيند. كودكان بايد مهارتهاي اساسي را در كاربرد اين واسطهها بياموزند تا بتوانند نيات خود را به انجام برسانند.
و) زيبايي شناسي
درك زيبايي يك مقوله فرهنگي محسوب ميشود. و كودكان آن را از راههاي گوناگون ياد مي گيرند. زيبايي شناسي بايد بخشي از هر برنامه كودكان خردسال را تشكيل دهد و به گونهاي ارائه شود تا كودكان بتوانند به معيارهاي خاصي خود درباره زيبايي و به راههاي قضاوت درباره آن برسند.
ز) يادگيري مهارتهاي جسماني
آموزش يك رشته مهارتهاي جسماني بايد بخشي از برنامه مهدكودك ها و كودكستانها را تشكيل دهد. اين مهارتها عبارتند از: انجام حركتهاي عضلات بزرگ كه در فعاليتهايي چون دويدن، كوهنوردي يا سوار شدن بر وسايل چرخدار ديده ميشود. داشتن مهارتهايي در انجام اعمال عضلات كوچك كه آن نيز داراي اهميت است.
ح) كسب خودمختاري شخصي
اين هدف تا حد زيادي تمام هدفهاي ديگر را كه قبلا بيان شدند نيز شامل ميشود. كودك بايد براي نيل به خودمختاري شخصي، لياقت خويش را افزايش دهد، به پرورش نوعي حس استقلال در عمل و گسترش مجموعهاي از ارزشها بپردازد و اعمال خود را براساس آن بنيان نهد. لياقت در سالهاي اول كودكي همان توانايي و مراقبت از خود به حساب ميآيد. حتي مهارتهايي چون پوشيدن و درآوردن لباس به رغم آن كه مهارتهايي ابتدايي هستند براي كودك اهميت دارند. هر قدر شايستگي كودك زياد ميشود، به همان نسبت اعمال وي وابستگي كمتري به خواستهها و تقاضاهاي اطرافيان بزرگسالش پيدا ميكند و اين اعمال بيشتر تابع تصميمات شخصي وي ميشوند.
كودك شخصا در فعاليت ها شركت ميكند، بين دانستههاي كودك و به كار بستن اين دانستهها، هماهنگي ايجاد ميشود. در نتيجه علم و عمل توام مطرح ميشوند، هر كودك در اداره اجتماع خود و آموزش سهمي دارد و كار معيني را انجام ميدهد.
1ـ تاكيد بر اصل كودك محوري در برنامههاي و تصميم گيري ها
در بسياري از مراكز كنوني، علت موفق نبودن در طرز اداره و آموزش كودكان، دور ماندن از اصل كودك محوري و اصالت دادن به كودك در برنامه ريزي ها و تصميم گيريهاست، برنامههاي آموزشي را بايد بر اصول اساسي برنامه ريزي يعني متناسب با تفاوتهاي فردي، نيازها و مطابق اهداف و فلسفه، امكانات و استفاده از آنها و وسايل و تجهيزات مناسب و بالاخره ارزشيابي اصول استوار سازيم، بنابراين بايد برنامههاي را با كودك و نه كودك را با برنامهها تطبيق كرده و او را زير بار سنگين تمايلات و خواستههاي شخصي قرار ندهيم. به عبارت بهتر لباس را براي تن و نه تن را براي لباس آماده كنيم.
2ـ به كار گيري تعداد مناسب نيروهاي انساني براي كار با كودكان
تا آن زمان كه بر اين باور باشيم جمعيتي از كودكان را ميتوان به نوعي سرگرم كرده، نسبت به نيروي انساني در مراكز آموزشي توجه كنيم مسلما، مشكلات در اين سطح حل نشده باقي خواهد ماند. براي شناخت كودك، علاوه بر كار كيفي به كميت نيروها و رابطه منطقي ميان تعداد كودكان و مربيان بايد توجه داشت.
3ـ جدي گرفتن مساله والدين و آموزش و آگاهي دادن به آنها
بر پا كردن كلاسهاي آموزشي براي والدين، در مراكز آموزشي، تقويت انجمنهاي اولياء و مربيان و بررسي مشكلات و مسائل پيشايند و لحظهاي، كوتاه مدت و بلند مدت آنها در برداشتن سدهاي بازدارنده بسيار كمك كننده است.
منبع: www.e-resaneh.com
/خ
هدف هاي آموزش در دوران اوليه كودكي
اجتماعي شدن، دستيابي به ارزشها، كسب صلاحيت فكري، يادگيري نظامهاي زباني، يادگيري راههاي بيان خوديابي، يادگيري مهارت هاي جسماني، كسب خودمختاري شخصي.
الف) اجتماعي شدن
در جامعه ما خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي مطرح است. در امر اجتماعي كردن كودك در هر كاري، از تعليم آداب توالت رفتن گرفته تا آموزش شيوه غذا خوردن، لباس پوشيدن و ايجاد رابطه با ديگران در وهله اول والدين مسوول هستند. مهد كودك يا مدرسه، همراه با ديگر موسسات بايد در هر چه بيشتر اجتماعي كردن كودكان با خانواده مشاركت داشته باشد؛ البته كودك در سالهاي اول زندگي به صورت فردي كاملا اجتماعي شده در نميآيد. طي سالها با موفقيت هاي تازه بيشتري آشنا ميشود و بر اعمال و روابط بيشتري تسلط پيدا مي كند. مهد كودك و سالهاي دبستان ميتوانند براي كودك به صورت خط حايلي درآيند كه او را در راه رسيدن به دنياي بزرگ خارج از محيط خانواده ياري دهد.
ب) دستيابي به ارزش ها
هنگامي كه كودك خردسال وارد روند آموزش رسمي ميشود، فردي خودمحور است. نظام انگيزشي كودك عبارت است از: برخورد با نياز و خواستههاي ضروري خود او و پاسخ به درخواستهاي والدينش. لازم است اين نظام آن چنان گستردگي پيدا كند كه موجب گرايش كودك به درك انديشه و احساس ديگران شود. او بايد نظام ارزشي فرهنگ بزرگسالان را نيز جذب كند. گاه كودك نظامهاي انگيزشي را از طريق الگو قرار دادن اطرافيان ميآموزد. در مواردي ديگر شايد مربيان بخواهند برنامههاي تنظيم شدهاي را ارائه كنند تا از آن طريق كودك به نظامهاي انگيزشي مورد قبولي نزديك شود.
ج) كسب صلاحيت فكري
يكي از اساسي ترين هدفهاي آموزشي در همه سطوح ياري افراد در ايجاد ارتباط هوشمندانه با محيط اطراف خود است. لازمه اين امر آن است كه فرد به برخي اطلاعات درباره جهان دسترسي داشته باشد. و نيز در راه به انجام رساندن اين اطلاعات و سازمان دادن آنها به شكلي مناسب داراي مهارتهايي باشد تا بتوانند به نتيجهاي كلي برسد و اطلاعات جديد را به صورت يك نظام دانشي قابل رشد شكل دهد. اين امر به معني فرا رفتن از پرورش ادراكي يا آموزش حسي است تا كودك به مدد آن معني و مفهوم احساس ها را تشخيص دهد. كودك بايد براي تنظيم سيستم آگاهي خويش به ادراكات خود نظم دهد و به طريقي آنها را به صورت زباني درآورد.
د) يادگيري نظامهاي زباني
بسياري از كودكان پيش از ورود به مدرسه بر ساختارهاي اساسي زبان مادري تسلط پيدا كرده اند و توانايي اداكردن و شنيدن لغات بسيار زيادي را به دست آوردهاند؛ اما ديگر كودكان از عهده اين كار بر نميآيند. لازم است مربيان از ابتداي امر نيازهاي كودكان در زمينه يادگيري زبان را تشخيص داده و آنان را در راه آموختن اين نظام و نيز در راه گسترش مهارتهاي زباني افراد صلاحيت دار ياري كند.
هـ) يادگيري راههاي بيان خود
كودكان خردسال در حال عادي تا حد زيادي قادر به بيان خود هستند، تنها وسيله قابل استفاده براي كودكان محسوب نميشود.
هنر، موسيقي و تحرك، راههاي ديگر بيان به شمار ميآيند. كودكان بايد مهارتهاي اساسي را در كاربرد اين واسطهها بياموزند تا بتوانند نيات خود را به انجام برسانند.
و) زيبايي شناسي
درك زيبايي يك مقوله فرهنگي محسوب ميشود. و كودكان آن را از راههاي گوناگون ياد مي گيرند. زيبايي شناسي بايد بخشي از هر برنامه كودكان خردسال را تشكيل دهد و به گونهاي ارائه شود تا كودكان بتوانند به معيارهاي خاصي خود درباره زيبايي و به راههاي قضاوت درباره آن برسند.
ز) يادگيري مهارتهاي جسماني
آموزش يك رشته مهارتهاي جسماني بايد بخشي از برنامه مهدكودك ها و كودكستانها را تشكيل دهد. اين مهارتها عبارتند از: انجام حركتهاي عضلات بزرگ كه در فعاليتهايي چون دويدن، كوهنوردي يا سوار شدن بر وسايل چرخدار ديده ميشود. داشتن مهارتهايي در انجام اعمال عضلات كوچك كه آن نيز داراي اهميت است.
ح) كسب خودمختاري شخصي
اين هدف تا حد زيادي تمام هدفهاي ديگر را كه قبلا بيان شدند نيز شامل ميشود. كودك بايد براي نيل به خودمختاري شخصي، لياقت خويش را افزايش دهد، به پرورش نوعي حس استقلال در عمل و گسترش مجموعهاي از ارزشها بپردازد و اعمال خود را براساس آن بنيان نهد. لياقت در سالهاي اول كودكي همان توانايي و مراقبت از خود به حساب ميآيد. حتي مهارتهايي چون پوشيدن و درآوردن لباس به رغم آن كه مهارتهايي ابتدايي هستند براي كودك اهميت دارند. هر قدر شايستگي كودك زياد ميشود، به همان نسبت اعمال وي وابستگي كمتري به خواستهها و تقاضاهاي اطرافيان بزرگسالش پيدا ميكند و اين اعمال بيشتر تابع تصميمات شخصي وي ميشوند.
اولويت ها در برنامه آموزش
كودك شخصا در فعاليت ها شركت ميكند، بين دانستههاي كودك و به كار بستن اين دانستهها، هماهنگي ايجاد ميشود. در نتيجه علم و عمل توام مطرح ميشوند، هر كودك در اداره اجتماع خود و آموزش سهمي دارد و كار معيني را انجام ميدهد.
1ـ تاكيد بر اصل كودك محوري در برنامههاي و تصميم گيري ها
در بسياري از مراكز كنوني، علت موفق نبودن در طرز اداره و آموزش كودكان، دور ماندن از اصل كودك محوري و اصالت دادن به كودك در برنامه ريزي ها و تصميم گيريهاست، برنامههاي آموزشي را بايد بر اصول اساسي برنامه ريزي يعني متناسب با تفاوتهاي فردي، نيازها و مطابق اهداف و فلسفه، امكانات و استفاده از آنها و وسايل و تجهيزات مناسب و بالاخره ارزشيابي اصول استوار سازيم، بنابراين بايد برنامههاي را با كودك و نه كودك را با برنامهها تطبيق كرده و او را زير بار سنگين تمايلات و خواستههاي شخصي قرار ندهيم. به عبارت بهتر لباس را براي تن و نه تن را براي لباس آماده كنيم.
2ـ به كار گيري تعداد مناسب نيروهاي انساني براي كار با كودكان
تا آن زمان كه بر اين باور باشيم جمعيتي از كودكان را ميتوان به نوعي سرگرم كرده، نسبت به نيروي انساني در مراكز آموزشي توجه كنيم مسلما، مشكلات در اين سطح حل نشده باقي خواهد ماند. براي شناخت كودك، علاوه بر كار كيفي به كميت نيروها و رابطه منطقي ميان تعداد كودكان و مربيان بايد توجه داشت.
3ـ جدي گرفتن مساله والدين و آموزش و آگاهي دادن به آنها
بر پا كردن كلاسهاي آموزشي براي والدين، در مراكز آموزشي، تقويت انجمنهاي اولياء و مربيان و بررسي مشكلات و مسائل پيشايند و لحظهاي، كوتاه مدت و بلند مدت آنها در برداشتن سدهاي بازدارنده بسيار كمك كننده است.
منبع: www.e-resaneh.com
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}