نويسنده: سيما داد

 


در لغت به معني روشن کرده، درخشان شده، رنگارنگ، پارچه داراي رنگ‌هاي مختلف و در اصطلاح ملمع ويژگي شعري است که مصراع يا بيتي از آن به فارسي و مصراع يا بيتي از آن به عربي يا زبان ديگر باشد. به آن ذولسانين هم گفته‌اند.
در ادبيات کلاسيک فارسي شعر ملمع به طور معمول از آميختن زبان فارسي و عربي درست مي‌‌شد به اين صورت که يک مصراع به فارسي و مصراع ديگر به عربي بوده است. براي نمونه:

سل المصانع رکبا تهيم في القلوات *** تو قدر آب چه داني که در کنار فراتي
سعدي

خواجه حافظ شيرازي فرمايد:

الا يا ايها الساقي ادرکاسا و ناولها *** که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل‌ها

در ادبيات انگليسي ملمع معمولاً از آميزش و آرايش اثر با تعابير و واژگان زبان لاتيني درست مي‌‌شود و اين آميزش را در اصطلاح لاتينيسم گويند. ملمع در شعر و نثر انگليسي در قرن هفدهم و قرن هجدهم بسيار معمول بوده است.
تفاوت ملمع فارسي و انگليسي آن است که در فارسي همانگونه که اشاره شد، ابيات از دو مصراع، يکي فارسي و ديگري عربي تشکيل مي‌‌شود و اين سياق تا به آخر شعر ادامه دارد حال آن که در شعر انگليسي ملمع به اين نظم و نسق نيست و بنا به موقعيت شعر، در سطور مختلف مي‌‌تواند ظاهر شود. آثار جان ميلتون، ساموئل جانسون و ادوارد گيبون در اين زمينه نمونه‌هاي بسياري به دست مي‌‌دهند. شعري که ملمع باشد شعر مختلط ناميده مي‌‌شود.

منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.