مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون
 
تنها بلوک باقیمانده برای Dornberger، تصویب فرایند آزمایش بود. او نیازمند متقاعد نمودن رهبر ارتش به منظور کار بر روی قابلیت تولید موشک های بالستیک دور برد بود. در مارس 1936، او فرمانده ی ارشد ارتش، ژنرال Werner von Fritsch را به Kummersdorf دعوت کرد. مهندسیت HWA و متخصصین این مرکز یک آزمایش بر روی سه موتور راکت را برای او به نمایش گذاشتند و در مورد استفاده از این سلاح های جدید، گزارشی ارائه کردند. von Fritsch متقاعد شد و بودجه های تحقیقاتی به سمت این مرکز فرستاده شد.
توسعه ی سری های جدید از وسایل آزمایش ادامه یافت و موشک های جدیدتری نیز تولید شد که موفقیت آمیز نبودند. A-3 جانشین A-2 شد اما با شکست مواجه شد. A-3 دارای موتورهای سوخت مایع بزرگتر بود. بعد از چندین مشکل پرتاب، Dornberger و تیم او جابجا شدند. هدف از این تیم تحقیقاتی، تولید موشک های بالستیک عملیاتی بود اما تأخیرهای فنی موجب ممانعت از ایجاد پیشرفت شد. افسران ارتش آلمان موشکی را پیش بینی کردند که بردی دو حدود 250 کیلومتر داشت و وزن سری جنگی او در حدود 1000 کیلوگرم بود. این موشک عملیاتی، توسعه یافت و A-4 نامیده شد. کارهای اندک بر روی A-2 منجر به تولید و توسعه ی A-4 شد.
یک برنامه ی آزمون جدید برروی این موشک ها، منجر به تولید و توسعه ی A-5 شد که دارای اجزای حیاتی و بر پایه ی A-4 تولید شد و توانست عملیاتی شود. کنترل ژیروسکوپی، جرقه زن، پیشرانه و سایر موضوعات، مورد بررسی قرار گرفت و راه حل های مناسبی برای آنها، اتخاذ گردید. در طی سال 1938، تیم آزمایش 4 موشک A-5 را به طور موفقیت آمیز، پرتاب کرد. این موشک، در واقع عملیاتی شد.
در سال 1939، جنگ آلمان و اروپا، نزدیک شد. موفقیت سریع در battlefield، موجب شد تا سلطه ی آلمان بر روی سایر کشورها، مشهود شود. در سال 1940، تنها قدرتی که به نظر شکست ناپذیر به نظر می رسید، انگلیس بود. اتحاد جماهیر شوروی یک پیمان عدم تجاوز را در سال 1939، با آلمان به امضا گذاشت. اگر چه انگلیس به نظر ایمن می رسید، Luftwaffe یک حمله ی عظیم به انگلیس انجام داد. نیروی هوایی سلطنتی (RAF) و بقیه ی کشور انگلیس در حال شکسته شدن بودند که این مسئله تنها دو راه ایجاد کرد، یکی حل مسالمت آمیز مسئله، و یا تسلیم شدن در برابر آلمان مهاجم. این رویدادها، نشاندهنده ی ارزش کارهای Dornberger در زمینه ی برنامه ی موشک های بالستیک، می باشد. اگر Luftwaffe و یا ارتش آلمان می توانستند بدون این موشک ها، این دستآورد را بدست آورند، پس چرا دولت باید هزینه ی بالایی در این زمینه صرف کند و چیزهای مفید اندکی دریافت کنند؟
Luftwaffe نتوانست نیروی هوایی سلطنتی را شکست دهد. از این مهم تر، بمباران دوربرد، به یکی از علاقه مندی های ثانویه تبدیل شد زیرا ارتش آلمان به سمت شوروی نیز حرکت کرد. به جای موشک های بالستیک، نیاز به سلاح های موجود، افزایش یافت. در واقع نزاع ها در طی سال های 1939 و 1940، شعله ور شد. توسعه ی A-4 آهسته بود اما متوقف نشد. تحقیقات ادامه یافت تا اینکه پیشرفت های قابل توجهی در این زمینه در طی سال های 1940 تا 1942، ایجاد شد. این مسئله علارغم وجود محدودیت های منابع و بی تفاوتی مقامات رسمی، انجام شد.
در سال 1942، حوادث جنگی به نفع Dornberger عوض شد. عملیات های نظامی آلمان به فاجعه تبدیل شدند. مزیت نیروی نظامی بیشتر، مواد و زمان به آهستگی به سمت متفقین برگشت. ایالات متحده ی آمریکا، به عنوان یک تولیدکننده ی کلیدی سلاح، در حال حمایت از متفقین بود. تزریق منابع، موجب شد تا موفقیت اولیه ی آلمان با تنگنا مواجه شود. تلاش های انگلیسی- آمریکایی در آفریقای شمالی، موجب شد که آلمان عقب نشینی کند. آلمان مشکلاتی در زمینه ی حفظ تلاش های جنگی، داشت. عملیات های جنگی متفقین شروع به فشار آوردن به قدرت های محوری کرد. متفقین اهدافی را در خود سرزمین آلمان مورد هدف قرار دادند. در تابستان 1942، بمباران در آلمان هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ قدرت، افزایش یافت. CBO آمریکا، بمباران روزانه و RAF انگلیس بمباران شبانه را بر عهده داشت. این بمباران ها، هدفی جز تخریب تأسیسات اقتصادی و بخش هایی از توان ملی نداشت. استحکامات صنعتی و نظامی آلمان به طور قابل توجهی بوسیله ی نیروی هوایی متفقین، مورد تهاجم قرار گرفت.
نیاز نظامی و رهبری ملی در برلین تمرکز داشت. هر روز که از جنگ می گذشت، Luftwaffe جنگنده ها و ضد هوایی های بیشتری را به منظور دفاع در برابر CBO استفاده می کرد واحدهای پیشین به طور قابل توجهی بوسیله ی جنگنده ها، تخریب شده بودند. نیاز به محافظت از مملکت در برابر این حملات، هزینه ی هنگفتی را به ارتش آلمان و منابع اقتصادی وارد می کرد. در فوریه ی سال 1942، Albert Speer که بر اسحله های ارتش نظارت داشت، این تکنولوژی را به عنوان وسیله ای برای انحراف متفقین در نظر گرفت. آزمایش ها بر روی موشک های زمین به زمین و تولید جنگنده ها، افزایش یافت. در سال 1944، آلمان احساس می کرد که ضربه ی بزرگی از CBO به او وارد شده است و با افزایش فشار در مرزهای شرقی روبرو بود. راه های جدید می تواند همچنین موجب پیشرفت آهسته ی متفقین در غرب و شاید حمله مستقیم به انگلیس شود. به هر حال، مهم ترین ضربه ی برای مبارزه با بمباران CBO، مد نظر هیتلر بود. هیچ سدی در برابر محافظت شهرهای آلمان و کارخانه ها در برابر حملات نبود.
میل هیتلر به پاسخ به حملات متفقین به کشور، موجب شد تا Luftwaffe بمب های پروازی مجهز به جت را ایجاد کنند که V-1 نامیده شد. مهندسین V-1 همچنین توسعه دهنده های A-4 نیز بودند. ارتش در این زمان، استفاده از A-4 را افزایش داد. برنامه ی تست A-4 هنوز هم نیازمند کار بود تا بتوان به صورت عملی، به عنوان یک موشک بالستیک دور برد، از آن بهره برد.
هیتلر علاقه ی زیادی به A-4 نشان داد. Dornberger و von Braun بوسیله ی رهبری رده بالای ارتش آلمان مورد حمایت قرار گرفتند. استفاده از فیلم، تشویق و گمانه زنی موجب شد تا Dornberger اثر قابل توجهی بر روی هیتلر بگذارد. تصور برخورد هزاران موشک بالستیک به انگلیس و نیروهای ارتش متفقین، موجب شد تا هیتلر متقاعد شود که A-4 می تواند اثر قابل توجهی بر جنگ داشته باشد. هیتلر پیش بینی کرد که A-4 یک سلاح انقلابی است اما آلمان نیازمند هزاران موشک بود. هنوز هیتلر دستور تولید انبوه A-4 را نداده بود زیرا این موشک ها، هنوز پرواز نکرده بودند و مشکلات فنی نیز داشتند. تحقیق در Peenemünde و آزمون های مربوطه در موقعیت مشکلی انجام شد. آنها موفق شدند تا هیتلر را متقاعد کنند که A-4 شایسته ی تولید است اما آنها منابع زیادی برای شروع تولید بزرگ مقیاس این موشک ها، دریافت نکردند.
هیتلر در پی سلاحی بود تا یک سری حملات دور برد به متفقین انجام دهد. Luftwaffe نشان داده بود که نمی تواند در برابر بمب گذاری استراتژیک هوایی مقاومت کند زیرا ساختار نیرو، دکترین، آموزش و رهبریت آن، قابلیت این کار را فراهم نمی کرد. یک تکنولوژی مطمئن که می تواند در اینجا، یاری رسان باشد، تحقیق بر روی موشک های بالستیک Dornberger و von Braun بود. گروه Peenemünde هنوز باید کارایی موتور موشک را بهبود می داد تا بتواند به اهدافی در صدها کیلومتر دورتر، برخورد کند. علاوه بر این، این وسیله باید در برابر حملات مافوق صوت که موجب بروز فشارهای آیرودینامیک بر روی موشک می شد، مقاومت کند. در نهایت، سیستم هدایت نیازمند تکنولوژی جدید بود و نیازمند افزایش دقت بود. طراحی ها به طور پیوسته تغییر کرد. در طی توسعه ی A-4، مهندسین در حدود 65000 تغییر در طراحی ایجاد کردند. در سوم اکتبر 1942، پافشاری فنی خدمه ی Dornberger موجب شد تا یک پرتاب موفق از A-4 به مسافتی در حدود 200 کیلومتر انجام شود. A-4آزمایش شده 4 کیلومتر از چیزی که تعیین شده بود، اختلاف مسافت برخورد داشت.
اگر چه این موشک بالستیک امکان پرواز داشت، ارتش هنوز باید مقادیر قابل توجهی از A-4 تولید می کرد. مقایسه ی نیاز تعریف شده برای حمله به کشورها بوسیله ی جنکنده، وسایل نظامی، مهمات و سایر ادوات نظامی، موجب محدود شدن پایه های صنعتی شده بود. V-1 یک رقیب برای این موشک ها، بود. نیروی کار، یکی از موضوعات مهم بود. در این زمان، زنان، نیروی کار خارجی و بسیاری از زندانیان، برای کار در این زمینه، استفاده شدند. کمپین خشم در شرق موجب کاهش جمعیت مردان در خدمات ارتش شدند. کاهش نفت و منابع موجب محدود شدن فعالیت های تولید شد زیرا عملیات های ارتش متفقین موجب شد تا منابع اولیه ی آلمانی ها، محدود شود. این مسئله بر روی کل فعالیت آلمانی ها، اثرگذار بود.
رقیب دیگری برنامه ی A-4 را تهدید می کرد. جابجایی های سیاسی ایجاد شد که موجب کنترل A-4 می شد. هاینریش هیملر علاقه مند به توسعه ی موشک های بالستیک بود که علت آن، توجه هیتلر به سلاح گفته شده، بود. هیملر اعتقاد داشت که نیروی ارتش نازی می توانند از موشک هایی استفاده کند که نه تنها موجب شگفتی هیتلر می شود بلکه موجب افزایش اثر این فرد در بین رهبری حزب نازی می شود. ارتش آلمان و SS در نبرد و بر سر منابع نظامی و اثرگذاری های خاص، رقابت می کردند. این مسئله موجب تلاش برای کنترل بر A-4 شد.
بعد از بحث های داخلی، Speer توانست در مورد تولید A-4 و یا V-2 تصمیم بگیرد. افزایش قدرت متفقین در جزیره ی انگلیس و حرکت به سمت پیشرفت های استراتژیک در برابر آلمان، بسیاری از رهبران آلمانی را متقاعد کرد که از این سلاح های انقلابی، حمایت کنند. Speer اعتقاد داشت که V-1 و V-2 می تواند سرویس دهی کاملی ایجاد کند و موجب شود تا رقابت رو به رشدی بین ارتش و نیروی هوایی ایجاد شود. این مسئله در صورتی است که این دو سلاح، تولید شوند. در 2 ژانویه 1943، V-2 واقعیت های عملیاتی خوبی بدست آورد و این سلاح، جزء اولویت های اولیه ی برنامه ی تولید سلاح آلمان شد.
اگر چه ارتش این برنامه را توسعه داد، SS تلاشی برای کنترل پرتاب V-2 انجام نداد. ارتش برخی ساختارهای اساسی را ایجاد کرد که بر روی استفاده عملیاتی از V-2 مؤثر بود. Dornberger و von Braun در این زمان، شروع به ارزیابی پرتاب بالقوه ی این موشک ها کردند. برنامه ریزان V-2 بر این اعتقاد بودند که Watten اولین هاب برای عملیات های موشکی است. این سایت پرتاب به خدمه ی پرتاب اجازه می دهد تا V-2 ها را از مکان هایی پرتاب کنند که به جنوب شرق انگلیس، نزدیک است. سایت های صنعتی لندن و بخش های مهم و محل لجستیکی تهاجم متفقین، در گستره ی برد V-2 بود. سایت دیگر نیز در نزدیکی Wizernes بود. این سایت به عنوان سایتی برای عملیات های ثانویه در نظر گرفته شد. بونکرهای پرتاب ساخته شد که شامل تأسیسات ذخیره سازی و سایر تأسیسات می شد. اگر چه این سایت ها، مورد حملات موشکی هواپیماهای متفقین قرار گرفت، رهبری ارتش آلمان اعتقاد داشت که سایت های پرتاب چندگانه به واحدهای پرتاب V-2 اجازه می دهد تا یک جریان ثابت از بمباران موشکی را ایجاد کنند.
آسیب پذیری سایت پرتاب بر ارتش آلمان مخفی نبود. یکی دیگر از توسعه های قابل توجه روش پرتاب V-2 بود. خدمه ی پرتاب موشک می توانستند V-2 را با ایجاد آتش از یک مکان ثابت، به سمت هدف، پرتاب کنند. به هر حال، طراحان ارتش تشخیص داده بودند که توان هوایی متفقین موجب می شود تا قابلیت تخریب اهداف کارخانه ای و اهداف متحرک، افزایش یابد. نیروی هوایی آمریکا و انگلیس، یک چنین مسائلی را مشکل زا می دانستند. Dornberger سیستم های حمایتی ایجاد کردند که اطمینان ایجاد می کرد که V-2 یک سیستم سلاح متحرک است. واحد پرتاب V-2 می توانست حرکت کند و به موقیت های دیگر برده شود. خدمه ی آلمانی بسیاری از وسایل حمایتی را همراه داشتند و باید در نزدیکی ریل قطار کار می کردند تا بتوانند به مقادیر قابل توجه سوخت و اکسید کننده، دسترسی داشته باشند. علارغم این طراحی ها، مکان های ثابت V-2 هنوز هم تحت حملات قرار می گرفتند. تأسیسات پرتاب Watten در 27 آگوست و 7 سپتامبر 1943، بوسیله ی دو حمله ی هوایی آمریکا تحت حمله قرار گرفت. این حملات مشکلات پیش روی ارتش آلمان را پر رنگ کرده است. در اواخر جنگ، نیروهای زمینی متفقین به این سایت های موشکی تجاوز کردند و کار آنها متوقف شد. به هر حال، تا زمان حمله به اروپای غربی، تنها روش عملی برای ایجاد تداخل در عملیات های موشکی، حملات هوایی بود. منابع تصویری و منابع اطلاعاتی انسانی، این نوع از سیستم های ثابت پرتاب را تشخیص می دادند و یک حمله ی موشکی می توانند آنها را منهدم کند.


منبع مقاله :
Thunder over the horizon/ Clayton K.S. Chun