توسعه ی موشک های بالستیک در جنگ سرد (1)
پایان یافتن جنگ جهانی دوم، موجب شد تا تغییرات پیچیده ای در سیاست جهان، ایجاد شود. در حالی که قدرت های غربی می خواستند ملت های ویران شده بعد از جنگ را دوباره بسازند، اتحاد جماهیر شوروی می خواست تا
مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
پایان یافتن جنگ جهانی دوم، موجب شد تا تغییرات پیچیده ای در سیاست جهان، ایجاد شود. در حالی که قدرت های غربی می خواستند ملت های ویران شده بعد از جنگ را دوباره بسازند، اتحاد جماهیر شوروی می خواست تا امپراتوری کمونیستی خود را گسترش دهد. قدرت های غربی شروع به از بین بردن نیروهای نظامی خود کردند. در سال 1945، ایالات متحده بیش از دو میلیون پرنسل یونیفرم پوش داشت. در سال 1947، تنها یک و نیم میلیون از آنها باقی ماندند. رهبر شوروی سابق یعنی استالین کاپیتالیسم و حرکت اجتناب ناپذیر غرب به سمت درگیری با کمونیسم را در سال 1946 مشاهده کرد.
در سمت آزاد و سمت کمونیسم، رهبران نظامی در مورد تکنولوژی های آلمانی در شگفت بودند. عملیات های V-2 نشاندهنده ی این است که بمباران دور برد بدون استفاده از هواپیما نیز مقدور می باشد. کشورها هیچ سد دفاعی در برابر محافظت جمعیت خود در برابر این سلاح ها، نداشتند. حتی قبل از پایان رسمی جنگ، یک تقلای دیوانه وار در بین قدرها برای دستگیری پرسنل و ادوات آلمانی انجام شد. این مسابقه منجر به ایجاد اثر قابل توجهی در توسعه ی موشک های بالستیک در آینده شد. اگر چه این سلاح ها، به صورت فعال در بمب ها استفاده نشدند، موشک های مجهز به سلاح هسته ای، مهم ترین اثرات سیاسی، نظامی و اقتصادی را در طی چندین دهه بر روی جهان، داشت.
موشک های بالستیک در جنگ سرد
این سلاح ها ترقی قابل توجه در قدرت یک کشور است. این مسئله به چند دلیل اتفاق می افتد. روش های تحویل یک سلاح، بواسطه ی این سیستم های جدید بهبود می یابد. سرعت و یک روش برای شکستن سیستم دفاعی دشمن، موجب می شود تا به سرعت به یک کشور حمله کرد و پایتخت آن را تسخیر کرد. اگر چه مبارزات بمباران هوایی استراتژیک، برلین و توکیو را مورد هدف قرار داده است، آنها یک هزینه ی بالا را به دلیل از دست دادن هواپیماها و خدمه ی آنها پرداختند که علت آن، اقدامات دشمنان بود. AFF در جنگ جهانی دوم توان خود را از دست داد که در واقع از دست رفتن 18000 هواپیما و 79265 نفر خدمه بود. این تنها تلفاتی بود که AFF در اروپا متحمل شد. یک موشک V-2 برد بلند می تواند به عنوان یک حالت طبیعی از توپخانه در نظر گرفته شود که بدون هیچ اتلافی، می تواند اجازه ی بمباران بخش ها را بدهد. ناظرین، متخصصین، افسران نظامی و سایرین توسعه ی این سیستم ها در طی سال های اوایل جنگ سرد را نظاره می کردند.
موشک های V-2 اولیه دارای سری های جنگی معمولی بودند که میزان تخریب های آنها قابل توجه بود اما این تخریب ها، تنها محدود به چند بلوک شهر می شد. در ششم آگوست 1945، ایالات متحده ی آمریکا یک سلاح قوی تر را معرفی کرد. این سلاح در واقع بمب اتمی بود. یک سیستم تحویل بدون توقف و ویرانی عظیم سلاح هسته ای، یک فرصت برای تخریب کل جوامع را ایجاد می کرد بدون آنکه حتی یک سرباز وارد خاک کشور خارجی شود. یک چنین سلاحی ممکن است به عنوان یک دشمن با نیروی بزرگ در نظر گرفته می شود و مزیت قابل توجهی را به همراه سامانه ی موشک بالستیک، ایجاد می کند. اگر چه بمب اتمی دوره ی جدیدی از سلاح ها را ایجاد کرد، محققین در این زمینه شک دارند که یک موشک که بتواند یک سلاح را هزاران مایل انتقال دهد و آن را با دقت بالا به یک هدف برخورد دهد، برای یک دوره ی زمانی کوتاه مدت نیست. موشک V-2 به سختی به برد 200 مایلی می رسد و میزان بار مؤثر آن نیز پایین است. موشک V-2 سری در حدود 1620 پوند با خود حمل می کند. ایالات متحده ی امریکا بر روی هیروشیما، بمب اتمی انداخت که پنج و نیم برابر این بار مؤثر است. فرض کنید که میزان مواد هسته ای موجود، افزایش یابد، حال چگونه یک موشک می تواند این بمب اتمی را در آینده، حمل کند؟
ایالات متحده ی آمریکا به صورت سنتی از نیروهای نظامی دائمی استفاده نمی کند. بعد از یک نزاع قابل توجه، این کشور نیروهای نظامی خود را به حالت صلح تبدیل کرد (علت این مسئله دلایل سیاسی و اقتصادی بوده است). جنگ جهانی دوم تفاوتی ایجاد نکرد، ایالات متحده ی آمریکا به سرعت سربازان، نیروی هوایی و دریایی خود را به زندگی عادی خودشان، بازگرداند. ارتش این کشور دارای یک ساختار مخصوص به خود است. ایالات متحده ی آمریکا، همچنین سریعا به حالت اقتصادی قبلی خود بازگشت و توانست کمبود محصولات و سرویس ها را که در طی سال های جنگ و بحران اقتصادی بزرگ، ایجاد شده بود را جبران کند. دولت ایالات متحده باید مخارج خود را کم می کرد تا بدین وسیله، اطمینان یابد که رشد اقتصادی مناسب دارد و بدین صورت، به حالت نرمال باز گردد. یکی از اهداف، در واقع کم کردن مخارج نظامی بود.
سلاح های اتمی که بوسیله ی هواپیما و یا موشک های بالستیک، فرستاده می شوند، یک راه جایگزین ارزان قیمت تر است. اگر چه منتقدین در مورد مقبولیت استفاده از سلاح هسته ای در تمام موارد نقدهایی می کنند. در واقع فشارهای اقتصادی، موجب شد تا پاسخ هسته ای ثابت، یک گزینه برای کاهش میزان هزینه های نظامی باشد. سایرین استدلال می کند که یک استفاده ی منفرد و یا یک صلاح تک مأموریتی مانند موشک بالستیک، انعطاف پذیری لازمه مانند نیروی نظامی را ندارد. وقتی موشکی پرتاب می شود، این موشک برنامه ریزی می شود تا تنها به یک هدف مشخص، برخورد کند. یک هواپیمای مجهز به خلبان، می تواند مأموریت های مختلفی را انجام دهد و میزان انعطاف پذیری آن در مأموریت های مختلف، بیشتر است. جایگزینی بمب افکن های مجهز به خلبان با موشک های بدون سرنشین برای بسیاری از خلبان ها، قابل تحمل نیست. تکنولوژی برد بلند اثبات نشده، آینده ی سیستم های هواپیمایی و موقعیت شغلی بسیاری از افسران نظامی دیگر، را تهدید می کند.
ظهور سلاح های اتمی همچنین هدف دیگری داشت. سرویس مستقل نیروی هوایی آمریکا که تازه از ارتش آمریکا، جدا شده بود، بر روی آینده ی بمباران استراتژیک، تمرکز داشت. نیروی هوایی این مسئله را منتشر کرد که سلاح هسته ای به عنوان راهی برای بررسی خطراتی است که از ناحیه ی نیروی نظامی شوروی سابق، ایجاد می شود. افزودن راه های به نسبت ثابت برای در نظر گرفتن این خطر، معادل یک نقش گسترده تر و مأموریت های پیشرفته می باشد. در یک مقایسه در مورد سرمایه گذاری دفاعی محدود، این بدین معناست که این روش راهی برای بدست آوردن سلاح جدید و در نتیجه، اثرگذاری جدید می باشد. موشک های بالستیک مرکز و جبهه ی اول در مسابقه ی سرمایه گذاری نظامی است. سوال های مهمی به زودی مطرح شد. چه خدماتی باید برای این سلاح ها، توسعه یابد؟ رقابت در سرویس دهی، با مسئله ی بودجه ی محدود نظامی، بیشتر شد و مسئله ی موشک ها در دهه ی 1950، تقویت شد. در این حالت، تجمیع موشک و هواپیما، آهسته تر ادامه یافت.
موشک های بالستیک همچنین به عنوان علامتی واضح در مورد قابلیت های نظامی یک ملت، در نظر گرفته می شود. این سیستم های تحویل به ایالت متحده اجازه داد تا الزامات خود به منظور مقابله با شوروی ثابت را بیشتر گسترش دهد زیرا شوروی نیز دارای سیستم های مشابه با آمریکا، بود. این الزام به هر دو جامعه ی بین المللی و محلی، کمک کرد. انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 که بین جان اف کندی و ریچارد ام نیکسون بود، ادعاهایی را مطرح کرد که در واقع نشاندهنده ی وجود یک شکاف موشکی بین ایالات متحده ی آمریکا و شوروری سابق بود. کندی استدلال کرد که مدیریت جمهوری خواه رئیس جمهور آمریکا، Dwight D. Eisenhower، به شوروی ها اجازه ی توسعه ی نیروی موشکی بالستیک گسترده ای را داده است که موجب مسلط شدن زرادخانه های این کشور، شده است. کندی به عنوان رئیس جمهور این شکاف را کاهش داد تا بدین صورت اطمینان کسب کند که ایمنی آمریکا، حفظ می شود. هنوز هم سوالاتی در مورد این مسئله وجود دارد که اعضا و توسعه های واقعی این وسایل بوسیله ی جماهیر شوروی، به چه شیوه ای انجام شده است. آیا شوروی یک نیروی قابل توجه در زمینه ی این سلاح ها توسعه داده بود؟ یا آیا تهدید شکاف موشکی تنها یک اقدام سیاسی برای انتخابات بود؟
توسعه ی موشک های بالستیک
نیروهای آمریکای متخصصین آلمانی مانند von Braun و Dornberger را دستگیر کردند. آنها همچنین برخی ادوات و برخی از بخش های موشک های V-2 را نیز بدست آوردند. شک و تردید در مورد قابلیت تکرارپذیری قابلیت های آلمان و توسعه ی آنها برای ایالات متحده، موجب بروز مباحثه هایی در داخل واشنگتن شد. مزیت های تکنولوژیکی راکت ها، الکترونیک و انرژی هسته ای و یک محیط ژئوپولتیکی متفاوت در گذشته موجب شد تا جنگ جهانی دوم فرصت خوبی برای پیشرفت ارتش آمریکا ایجاد کند. ژنرال ارشد AAF، Henry “Hap” Arnold در مورد آینده ی این کشور و خدمات پس از جنگ، دغدغه داشت. اگر چه پیروزی موجب شد تا کشور مجبور شود تا بر سر توسعه ی سلاح رقابت کند. در این جنگ، ایالات متحده ی آمریکا، بوسیله ی دو دریا محافظت می شد و از تهدید بمباران های استراتژیک، در امان بود. این سد فیزیکی به این کشور اجازه داد تا صنعت، سلاح ها و نیروهای جنگنده ی خود را تقویت کند.
پیشرفت های علمی موجب ایجاد مسیری به سمت پیروزی شد. موشک های V-2، بمب افکن های پیشرفته و سایر سلاح ها، شرایطی ایجاد کرد که یک دشمن آینده ممکن است از این ابزارها برای هدف گیری قلب یک کشور، استفاده کند. جنگ بعدی ممکن است به ایالات متحده ی امریکا مجالی برای خوش گذرانی و یا بازسازی توان نظامی ندهد.
برنامه ی موشک های بالستیک به تأخیر افتاد در حالی که سایر نیازهای مهم تر مانند سازمان دهی مجدد AAF و تبدیل آن به یک سرویس مجزا، اتفاق افتاد. Arnold بر این اعتقاد بود که یک روز، این موشک های دوربرد به یک واقعیت تبدیل می شوند. او به طور موفقیت آمیز توانست بخشی از بودجه ی AAF را برای تعیین قابلیت تولید موشکش های پیشرفته مانند موشک های زمین به زمین، هوا به سطح و موشک های با برد مختلف و همچنین موشک های سطح به سطح، صرف کرد. Arnold همچنین شرکت RAND را تأسیس کرد که در واقع یک think-tank مستقل بود که تجزیه و تحلیل های علمی در مورد مسائل دفاعی مانند موشک های بالستیک انجام می داد. RAND در آینده به یکی از شرکت های تأثیرگذار در توسعه ی سلاح، استراتژی و سیاست، تبدیل شد. انجام این مطالعه های تحقیقاتی موجب شد تا Arnold قابلیت انتخاب تکنولوژی های مناسب برای توسعه های آینده را داشته باشد. به جای تمرکز بر روی آزمایشگاه ها و زرادخانه های دولتی برای بررسی این گزینه ها، Arnold این فعالیت ها را در صنایع و جامعه ی علمی انجام داد.
واقعیت مالی بر روی اولویت ها اثر گذاشت. سرمایه گزاری بر روی سلاح های جدید محدود شد در این حالت توسعه های موشک ها، متمرکز شد بر روی موشک های هوا به هوا. سامانه های تحویل بمب اتمی متداول در اولویت قرار گرفتند. این سامانه ها، از نوع موشک های بالستیک نبودند و در حقیقت از نوع بمب افکن هایی بودند که انسان کنترل آنها را بر عهده داشت. این بمب افکن ها، نیازمند دفاع در برابر عوامل رهگیری بودند و بنابراین، نیازمند سامانه ها و قابلیت های دفاعی بیشتری بودند. خدمه ها همچنین نیازمند موشک های هوا به سطح بودند که بتواند وسایل هسته ای را پرتاب کند. یک قید اعمال فشار یک سری از محققین و مهندسینی بودند که برای انجام این تحقیقات به کار گرفته شده بودند. در نهایت، AAF باید در برابر توسعه های موشکی دیگر که بوسیله ی نیروی دریایی و نیروهای زمینی انجام می شد، رقابت کند. ارتش می خواست تا موشک های دفاعی سطح به هوا و موشک های کوتاه برد تولید کند تا بتواند عملیات های زمینی را حمایت کند. علارغم این محدودیت ها، در آوریل 1946، AAF یک قرارداد 1.4 میلیون دلاری با شرکت هواپیمایی Vultee بست که طی آن یک موشک برای انتقال یک سری جنگی 2270 کیلوگرمی به مسافت هایی تا 8000 کیلومتر، امضا شد. در پروژه ی MX 774، یک موشک زیر صوت بالدار و یک موشک بالستیک فوق صوت به نام Hiroc مورد بررسی قرار گرفت.
استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.
در سمت آزاد و سمت کمونیسم، رهبران نظامی در مورد تکنولوژی های آلمانی در شگفت بودند. عملیات های V-2 نشاندهنده ی این است که بمباران دور برد بدون استفاده از هواپیما نیز مقدور می باشد. کشورها هیچ سد دفاعی در برابر محافظت جمعیت خود در برابر این سلاح ها، نداشتند. حتی قبل از پایان رسمی جنگ، یک تقلای دیوانه وار در بین قدرها برای دستگیری پرسنل و ادوات آلمانی انجام شد. این مسابقه منجر به ایجاد اثر قابل توجهی در توسعه ی موشک های بالستیک در آینده شد. اگر چه این سلاح ها، به صورت فعال در بمب ها استفاده نشدند، موشک های مجهز به سلاح هسته ای، مهم ترین اثرات سیاسی، نظامی و اقتصادی را در طی چندین دهه بر روی جهان، داشت.
موشک های بالستیک در جنگ سرد
این سلاح ها ترقی قابل توجه در قدرت یک کشور است. این مسئله به چند دلیل اتفاق می افتد. روش های تحویل یک سلاح، بواسطه ی این سیستم های جدید بهبود می یابد. سرعت و یک روش برای شکستن سیستم دفاعی دشمن، موجب می شود تا به سرعت به یک کشور حمله کرد و پایتخت آن را تسخیر کرد. اگر چه مبارزات بمباران هوایی استراتژیک، برلین و توکیو را مورد هدف قرار داده است، آنها یک هزینه ی بالا را به دلیل از دست دادن هواپیماها و خدمه ی آنها پرداختند که علت آن، اقدامات دشمنان بود. AFF در جنگ جهانی دوم توان خود را از دست داد که در واقع از دست رفتن 18000 هواپیما و 79265 نفر خدمه بود. این تنها تلفاتی بود که AFF در اروپا متحمل شد. یک موشک V-2 برد بلند می تواند به عنوان یک حالت طبیعی از توپخانه در نظر گرفته شود که بدون هیچ اتلافی، می تواند اجازه ی بمباران بخش ها را بدهد. ناظرین، متخصصین، افسران نظامی و سایرین توسعه ی این سیستم ها در طی سال های اوایل جنگ سرد را نظاره می کردند.
موشک های V-2 اولیه دارای سری های جنگی معمولی بودند که میزان تخریب های آنها قابل توجه بود اما این تخریب ها، تنها محدود به چند بلوک شهر می شد. در ششم آگوست 1945، ایالات متحده ی آمریکا یک سلاح قوی تر را معرفی کرد. این سلاح در واقع بمب اتمی بود. یک سیستم تحویل بدون توقف و ویرانی عظیم سلاح هسته ای، یک فرصت برای تخریب کل جوامع را ایجاد می کرد بدون آنکه حتی یک سرباز وارد خاک کشور خارجی شود. یک چنین سلاحی ممکن است به عنوان یک دشمن با نیروی بزرگ در نظر گرفته می شود و مزیت قابل توجهی را به همراه سامانه ی موشک بالستیک، ایجاد می کند. اگر چه بمب اتمی دوره ی جدیدی از سلاح ها را ایجاد کرد، محققین در این زمینه شک دارند که یک موشک که بتواند یک سلاح را هزاران مایل انتقال دهد و آن را با دقت بالا به یک هدف برخورد دهد، برای یک دوره ی زمانی کوتاه مدت نیست. موشک V-2 به سختی به برد 200 مایلی می رسد و میزان بار مؤثر آن نیز پایین است. موشک V-2 سری در حدود 1620 پوند با خود حمل می کند. ایالات متحده ی امریکا بر روی هیروشیما، بمب اتمی انداخت که پنج و نیم برابر این بار مؤثر است. فرض کنید که میزان مواد هسته ای موجود، افزایش یابد، حال چگونه یک موشک می تواند این بمب اتمی را در آینده، حمل کند؟
ایالات متحده ی آمریکا به صورت سنتی از نیروهای نظامی دائمی استفاده نمی کند. بعد از یک نزاع قابل توجه، این کشور نیروهای نظامی خود را به حالت صلح تبدیل کرد (علت این مسئله دلایل سیاسی و اقتصادی بوده است). جنگ جهانی دوم تفاوتی ایجاد نکرد، ایالات متحده ی آمریکا به سرعت سربازان، نیروی هوایی و دریایی خود را به زندگی عادی خودشان، بازگرداند. ارتش این کشور دارای یک ساختار مخصوص به خود است. ایالات متحده ی آمریکا، همچنین سریعا به حالت اقتصادی قبلی خود بازگشت و توانست کمبود محصولات و سرویس ها را که در طی سال های جنگ و بحران اقتصادی بزرگ، ایجاد شده بود را جبران کند. دولت ایالات متحده باید مخارج خود را کم می کرد تا بدین وسیله، اطمینان یابد که رشد اقتصادی مناسب دارد و بدین صورت، به حالت نرمال باز گردد. یکی از اهداف، در واقع کم کردن مخارج نظامی بود.
سلاح های اتمی که بوسیله ی هواپیما و یا موشک های بالستیک، فرستاده می شوند، یک راه جایگزین ارزان قیمت تر است. اگر چه منتقدین در مورد مقبولیت استفاده از سلاح هسته ای در تمام موارد نقدهایی می کنند. در واقع فشارهای اقتصادی، موجب شد تا پاسخ هسته ای ثابت، یک گزینه برای کاهش میزان هزینه های نظامی باشد. سایرین استدلال می کند که یک استفاده ی منفرد و یا یک صلاح تک مأموریتی مانند موشک بالستیک، انعطاف پذیری لازمه مانند نیروی نظامی را ندارد. وقتی موشکی پرتاب می شود، این موشک برنامه ریزی می شود تا تنها به یک هدف مشخص، برخورد کند. یک هواپیمای مجهز به خلبان، می تواند مأموریت های مختلفی را انجام دهد و میزان انعطاف پذیری آن در مأموریت های مختلف، بیشتر است. جایگزینی بمب افکن های مجهز به خلبان با موشک های بدون سرنشین برای بسیاری از خلبان ها، قابل تحمل نیست. تکنولوژی برد بلند اثبات نشده، آینده ی سیستم های هواپیمایی و موقعیت شغلی بسیاری از افسران نظامی دیگر، را تهدید می کند.
ظهور سلاح های اتمی همچنین هدف دیگری داشت. سرویس مستقل نیروی هوایی آمریکا که تازه از ارتش آمریکا، جدا شده بود، بر روی آینده ی بمباران استراتژیک، تمرکز داشت. نیروی هوایی این مسئله را منتشر کرد که سلاح هسته ای به عنوان راهی برای بررسی خطراتی است که از ناحیه ی نیروی نظامی شوروی سابق، ایجاد می شود. افزودن راه های به نسبت ثابت برای در نظر گرفتن این خطر، معادل یک نقش گسترده تر و مأموریت های پیشرفته می باشد. در یک مقایسه در مورد سرمایه گذاری دفاعی محدود، این بدین معناست که این روش راهی برای بدست آوردن سلاح جدید و در نتیجه، اثرگذاری جدید می باشد. موشک های بالستیک مرکز و جبهه ی اول در مسابقه ی سرمایه گذاری نظامی است. سوال های مهمی به زودی مطرح شد. چه خدماتی باید برای این سلاح ها، توسعه یابد؟ رقابت در سرویس دهی، با مسئله ی بودجه ی محدود نظامی، بیشتر شد و مسئله ی موشک ها در دهه ی 1950، تقویت شد. در این حالت، تجمیع موشک و هواپیما، آهسته تر ادامه یافت.
موشک های بالستیک همچنین به عنوان علامتی واضح در مورد قابلیت های نظامی یک ملت، در نظر گرفته می شود. این سیستم های تحویل به ایالت متحده اجازه داد تا الزامات خود به منظور مقابله با شوروی ثابت را بیشتر گسترش دهد زیرا شوروی نیز دارای سیستم های مشابه با آمریکا، بود. این الزام به هر دو جامعه ی بین المللی و محلی، کمک کرد. انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 که بین جان اف کندی و ریچارد ام نیکسون بود، ادعاهایی را مطرح کرد که در واقع نشاندهنده ی وجود یک شکاف موشکی بین ایالات متحده ی آمریکا و شوروری سابق بود. کندی استدلال کرد که مدیریت جمهوری خواه رئیس جمهور آمریکا، Dwight D. Eisenhower، به شوروی ها اجازه ی توسعه ی نیروی موشکی بالستیک گسترده ای را داده است که موجب مسلط شدن زرادخانه های این کشور، شده است. کندی به عنوان رئیس جمهور این شکاف را کاهش داد تا بدین صورت اطمینان کسب کند که ایمنی آمریکا، حفظ می شود. هنوز هم سوالاتی در مورد این مسئله وجود دارد که اعضا و توسعه های واقعی این وسایل بوسیله ی جماهیر شوروی، به چه شیوه ای انجام شده است. آیا شوروی یک نیروی قابل توجه در زمینه ی این سلاح ها توسعه داده بود؟ یا آیا تهدید شکاف موشکی تنها یک اقدام سیاسی برای انتخابات بود؟
توسعه ی موشک های بالستیک
نیروهای آمریکای متخصصین آلمانی مانند von Braun و Dornberger را دستگیر کردند. آنها همچنین برخی ادوات و برخی از بخش های موشک های V-2 را نیز بدست آوردند. شک و تردید در مورد قابلیت تکرارپذیری قابلیت های آلمان و توسعه ی آنها برای ایالات متحده، موجب بروز مباحثه هایی در داخل واشنگتن شد. مزیت های تکنولوژیکی راکت ها، الکترونیک و انرژی هسته ای و یک محیط ژئوپولتیکی متفاوت در گذشته موجب شد تا جنگ جهانی دوم فرصت خوبی برای پیشرفت ارتش آمریکا ایجاد کند. ژنرال ارشد AAF، Henry “Hap” Arnold در مورد آینده ی این کشور و خدمات پس از جنگ، دغدغه داشت. اگر چه پیروزی موجب شد تا کشور مجبور شود تا بر سر توسعه ی سلاح رقابت کند. در این جنگ، ایالات متحده ی آمریکا، بوسیله ی دو دریا محافظت می شد و از تهدید بمباران های استراتژیک، در امان بود. این سد فیزیکی به این کشور اجازه داد تا صنعت، سلاح ها و نیروهای جنگنده ی خود را تقویت کند.
پیشرفت های علمی موجب ایجاد مسیری به سمت پیروزی شد. موشک های V-2، بمب افکن های پیشرفته و سایر سلاح ها، شرایطی ایجاد کرد که یک دشمن آینده ممکن است از این ابزارها برای هدف گیری قلب یک کشور، استفاده کند. جنگ بعدی ممکن است به ایالات متحده ی امریکا مجالی برای خوش گذرانی و یا بازسازی توان نظامی ندهد.
برنامه ی موشک های بالستیک به تأخیر افتاد در حالی که سایر نیازهای مهم تر مانند سازمان دهی مجدد AAF و تبدیل آن به یک سرویس مجزا، اتفاق افتاد. Arnold بر این اعتقاد بود که یک روز، این موشک های دوربرد به یک واقعیت تبدیل می شوند. او به طور موفقیت آمیز توانست بخشی از بودجه ی AAF را برای تعیین قابلیت تولید موشکش های پیشرفته مانند موشک های زمین به زمین، هوا به سطح و موشک های با برد مختلف و همچنین موشک های سطح به سطح، صرف کرد. Arnold همچنین شرکت RAND را تأسیس کرد که در واقع یک think-tank مستقل بود که تجزیه و تحلیل های علمی در مورد مسائل دفاعی مانند موشک های بالستیک انجام می داد. RAND در آینده به یکی از شرکت های تأثیرگذار در توسعه ی سلاح، استراتژی و سیاست، تبدیل شد. انجام این مطالعه های تحقیقاتی موجب شد تا Arnold قابلیت انتخاب تکنولوژی های مناسب برای توسعه های آینده را داشته باشد. به جای تمرکز بر روی آزمایشگاه ها و زرادخانه های دولتی برای بررسی این گزینه ها، Arnold این فعالیت ها را در صنایع و جامعه ی علمی انجام داد.
واقعیت مالی بر روی اولویت ها اثر گذاشت. سرمایه گزاری بر روی سلاح های جدید محدود شد در این حالت توسعه های موشک ها، متمرکز شد بر روی موشک های هوا به هوا. سامانه های تحویل بمب اتمی متداول در اولویت قرار گرفتند. این سامانه ها، از نوع موشک های بالستیک نبودند و در حقیقت از نوع بمب افکن هایی بودند که انسان کنترل آنها را بر عهده داشت. این بمب افکن ها، نیازمند دفاع در برابر عوامل رهگیری بودند و بنابراین، نیازمند سامانه ها و قابلیت های دفاعی بیشتری بودند. خدمه ها همچنین نیازمند موشک های هوا به سطح بودند که بتواند وسایل هسته ای را پرتاب کند. یک قید اعمال فشار یک سری از محققین و مهندسینی بودند که برای انجام این تحقیقات به کار گرفته شده بودند. در نهایت، AAF باید در برابر توسعه های موشکی دیگر که بوسیله ی نیروی دریایی و نیروهای زمینی انجام می شد، رقابت کند. ارتش می خواست تا موشک های دفاعی سطح به هوا و موشک های کوتاه برد تولید کند تا بتواند عملیات های زمینی را حمایت کند. علارغم این محدودیت ها، در آوریل 1946، AAF یک قرارداد 1.4 میلیون دلاری با شرکت هواپیمایی Vultee بست که طی آن یک موشک برای انتقال یک سری جنگی 2270 کیلوگرمی به مسافت هایی تا 8000 کیلومتر، امضا شد. در پروژه ی MX 774، یک موشک زیر صوت بالدار و یک موشک بالستیک فوق صوت به نام Hiroc مورد بررسی قرار گرفت.
استفاده از مطالب این مقاله، با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}