توسعه ی موشک های بالستیک در جنگ سرد (6)
منبع:راسخون
برای فایق آمدن بر این مشکلات، نیروی هوایی آمریکا باید تلاش های بیشتری انجام می داد. برای مثال، Vandenberg که اولین ظرفیت عملیاتی را داشت، از جرثقیل های روباز برای پرتاب موشک استفاده می کرد اما بعدها، این سیستم ها، مجهز به سامانه های محافظتی برای جلوگیری از اثرات محیطی شد. اطلس D بر روی پایه ی پرتاب قرار می گرفت و باید در برابر تمام عوامل محیطی، پایدار بود. نیروی هوایی و خدمه ی پیمانکاری می توانستند با این سلاح ها، کار کنند. بعدها، این موشک ها، به صورت وسایل خودکار نیز تغییر شکل یافتند و قابلیت پرواز در شرایط اورژانسی را نیز پیدا کردند. Vandenberg داری دو ناحیه با سه پرتاب گر بود. هر ناحیه بوسیله ی یک مرکز کنترل پرتاب، کنترل می شد. یک حمله بر روی مرکز کنترل پرتاب، همچنین می توانست عملیات های پرتاب سه موشک اطلس را غیر فعال کند.
خدمه های اطلس باید موشک را از محافظ پرتاب خارج می کردند. مشابه محافظ های Thor، این نوع از تأسیسات نیز اجازه ی محافظت در برابر هوا و محیط را فراهم می کرد اما این محافظ، در برابر حمله های اتمی، مقاومتی نداشت. خدمه ی پرتاب باید موشک را از موقعیت افقی به عمودی در می آوردند و سپس موشک را سوخت گیری می کردند. این کار زمان بر بود و احتمال اثرگذاری شرایط محیطی و همچنین حملات موشکی بر روی آن، زیاد بود. یک خدمه برای پرتاب یک موشک اطلس، به زمانی در حدود 15 دقیقه، نیازمند بود. اولین پایگاه عملیاتی پایگاه F. E. Warren AFB در Wyoming بود که در 8 آگوست 1960 فرمان تأسیس آن داده شد. اسکادران با 6 موشک اطلس D در دوم سپتامبر 1960، اجرایی شد. به زودی 9 موشک اطلس دیگر به این موشک ها، اضافه شد.
کندی تواست انتخابات سال 1960 را ببرد و فوراً نسبت به اتهام شکاف موشکی، عکس العمل نشان داد. وزیر دفاع او، Robert S. McNamara شروع به بررسی ICBM تولید ملی و سایر برنامه های نظامی کرد. کندی برنامه ای را برای ایجاد نیروی موشکی حاوی سیزده موشک اطلس و دوازده موشک تیتان را تصویب کرد. علاوه بر این، کندی می خواست تا این نیرو، مدرن شود. او می خواست این کار را با توسعه ی Minuteman و Polaris انجام دهد. McNamara 160 موشک Polaris و 60 موشک قاره پیمای Minuteman را به موشک های موجود، اضافه کرد. اگر چه Titan قابلیت بهتری نسبت به اطلس داشت، McNamara تعداد موشک های تیتان را کاهش داد (شکل 1).
مقامات نیروی هوایی تشخیص دادند که اطلس آسیب پذیر است. اطلس E برخی بهبود ها در زمینه ی RV و سایر موارد داشت و همچنین محافظ بهتری نیز داشت. علاوه بر این، هر پرتاب کننده، دارای یک خدمه ی مشخص بود که اجازه ی بهبود ظرفیت و مقاومت این موشک ها در برابر حملات را نشان می داد. ورژن نهایی اطلس، که اطلس F نامیده می شد، بهبودهایی در زمینه ی پایگاه پرتاب داشت. این موشک در داخل یک سیلوی زیرزمینی قرارداشت. وقتی ICBM سوخت گیری می شد، یک سیستم آسانسوری، این موشک را به موقعیت پرتاب، می رساند. اطلس موجب شد تا توسعه ی موشک های بالستیک قاره پیما ادامه یابد و مقامات نیروی هوایی آمریکا، تجربه ی خوبی از این توسعه، پیدا کردند. اولین محافظ اطلس که محافظ نوع D نامیده شد، در برابر فشارهایی تا 5 پوند بر اینچ مربع (psi) مقاومت داشت. ساختار نمونه وار این سیستم ها در فشار 6psi می شکست. بعدها، محافظ های نوع D اطلس، مقاومتی تا 25 psi پیدا کردند. سیلوهای اطلس F محافظتی تا 100 psi داشتند. آزمون های انجام شده بر روی اطلس و مشکلات عملیاتی ادامه یافت تا زمانی که نگرانی های آمریکایی ها در مورد موشک های بالستیک نسل اول، از بین رفت. شکست های اتفاق افتاده در آزمایش ها، به طور پیوسته، آزمایش های موشک اطلس را ناامیدکننده می کرد. مشکلاتی مانند خطا در موشک های آزمایش شده، و عدم برخورد مناسب به هدف، مشکلات پرتاب، خوردگی و تأخیرهای ساختاری، موجب شد تا مهندسین مجبور به ایجاد تغییرات شوند. یک حادثه در زمان سوخت گیری یک موشک اطلس که منجر به از بین رفتن موشک و تأسیسات پرتاب در Vandenberg شد (در سال 1960) بر این مسأله اثر داشت. مقامات SAC از تیم های ARDC خواستند تا آزمون های ناحیه ای بیشتری انجام دهند اما آزمون های بیشتر، کمک کننده نیست. تنها سه تا از 10 آزمون انجام شده بر روی موشک اطلس E و F اهداف پیش تعیین شده را تأیید کردند. قابلیت اعتماد به موشک اطلس به عنوان سیستم های سلاح عملیاتی، مورد تردید بود. در واقع آمریکا نیازمند توجه به سایر قابلیت های سلاح هسته ای بود. از دسامبر 1960 تا می 1961، نیروی هوایی آمریکا متوجه شد که اسکادران اطلس D باید بهینه سازی شوند. مهندسین آرزو داشتند تا قابلیت اطمینان یک پرتاب موفقیت آمیز و همچین تخریب هدف را به 50 تا 75 % برسانند. از این رو، این موشک ها، هنوز هم سیستم های سلاح مطمئنی، محسوب نمی شدند. به طور مشابه، برنامه ی تیتان نیز به سمت قابلیت های عملیاتی حرکت کرده بود. به نظر، موشک اطلس به روزهای پایانی خود رسیده بود. طرفداران موشک تیتان ادعا می کردند که موشک آنها صرفه جویی اقتصادی بالایی دارد و میزان قابلیت اطمینان و همچنین کارایی آن نیز بالاست. مشابه اطلس، تیتان نیز دارای سیستم هدایت رادیویی- خودکار بود که می توانست مجهز به کلاهک هسته ای شود. این موشک از سوخت مایع استفاده می کرد و می توانست به بردی مشابه با اطلس، برسد. این موشک نیز دارای CEP بالایی بود و از این رو، دقت پایینی در برخورد به اهداف، داشت. برخلاف اطلس، تیتان یک موشک دو مرحله ای بود که در زمان های نگهداری، در داخل یک سیلوی زیر زمینی، نگهداری می شد. نیروی هوایی تنها در صورتی تیتان را تولید می کرد که پروژه ی اطلس، با شکست مواجه شود. شرکت Glen L. Martin یک قرارداد برای توسعه ی تیتان در 27 اکتبر 1955 امضا کرد (شکل 2).
آزمایش بر روی موشک تیتان موفقیت آمیزتر از آزمون های انجام شده بر روی موشک اطلس بود. در ژوئن 1961، نیروی هوایی امریکا، دو سوم از 35 آزمون خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. در این آزمون ها، تنها سه شکست رخ داد. بقیه ی آزمایش ها، اهداف مد نظر را داشتند و در واقع موفقیت آمیز بودند. آزمون انجام شده بر روی تیتان I در 29 ژانویه ی 1962، کامل شد. خدمه ی ساختاری هم اکنون آماده ی ساخت سیلوهای زیر زمینی بودند که وظیفه ی نگهداری تیتان را داشتند. این پایگاه، در Denver کلورادو قرار داشت. 6 اسکادران موشکی مجهز به تیتان I بین 18 آوریل و 28 سپتامبر 1962، عملیاتی شدند. در Lowry، دو اسکادران وجود داشت و سایر اسکادران ها نیز در 4 پایگاه دیگر، قرار گرفتند. هر اسکادران دارای 9 پرتاب کننده بود و مجموعاً 54 موشک تیتان I اماده ی پرتاب بودند.
خدمه ی پرتاب تیتان I هنوز هم با چالش های روبرو بودند. موشک های تیتان I سوختی داخل خود نداشتند و این بدین معناست که خدمه باید زمانی را برای سوخت گیری، اختصاص دهند. موشک پس از سوخت گیری باید با آسانسور، به سطح زمین آورده می شد و وارد بخش پرتاب می شد. در این حالت، ناپایداری ها در سوخت گیری، رخ می داد. در یکی از حوادث ایجاد شده، یکی از سیلوها، به دلیل همین مشکل، تخریب شد و یکی دیگر نیز آتش گرفت و موشک موجود در آن، سوخت. توسعه ی تیتان I کمک کرد تا نیروی موشک های بالستیک قاره پیما مجهز به سیستم های دو مرحله ای شود. علارغم این مزیت، تیتان I اولین نسل از موشک های بالستیک بود و از این رو، هزینه های علمیاتی آن بالا بود. مهندسین شرکت Martin توانستند این سیستم را تا حدی اصلاح کرد و نسل دوم این موشک ها، یعنی تیتان II را تولید کنند (شکل 3).
دغدغه های مربوط به موشک های سوخت مایع در داخل نیروی هوایی نفوذ کرده بود. هزینه ها، قابلیت اطمینان، آمادگی و تقاضای موجود، به نیروی هوایی فشار می اورد تا گزینه های دیگر را در نظر بگیرد. مزیت های موجود در زمینه ی موشک های سوخت جامد، موجب شد تا مقامات نیروی هوایی شروع به مطالعه بر روی توسعه ی موشک دیگری کنند. این کار از سال 1955 آغاز شد. این سیستم که ابتدا سیستم Q و بعدها سیستم Minuteman نامیده شد، به عنوان یک سیستم موشک سه مرحله ای با سوخت جامد، توسعه یافت. رهبری نیروی هوایی بر این اعتقاد بود که می تواند تا سال 1964، تعداد موشک های تولید شده از این نوع را به 100 موشک برساند و این میزان تا سال 1965 به 500 موشک می رسد. رقابت میان بودجه های محدود میان Polaris، موجب شد تا توسعه ی این موشک با سوخت جامد، آهسته انجام شود. مشابه با برنامه ی موشک های بالستیک، برنامه ی Minuteman بعد از پرتاب اسپاتنیک، مورد توجه بیشتر قرار گرفت. در 9 اکتبر 1958، شرکت هوایی بویینگ قراردادی برای ساخت Minuteman امضا کرد. کمتر از یک سال بعد، وزیر دفاع، McElroy، برنامه ی موشکی Minuteman را مورد ارزیابی قرار داد و آن را به عنوان اولویت ملی تعیین کرد. در آوریل 1959، McElroy پیشنهاد کرد که 150 موشک تحت سه اسکادران، به عنوان نیروی اولیه از این موشک، توسعه یابد. این تعداد موشک ها، در ژانویه ی 1965، به 445 و در ژانویه ی این سال، به 800 عدد رسید. ژنرال Thomas D. White، رئیس کارکنان نیروی هوایی، پیش بینی تولید 3000 موشک Minutemen را تا سال 1970 کرد.
این سیستم ها شامل سیستم های بر پایه ی سیلوی ثابت و موشک های متحرک بر روی ریل می باشد. ورژن مجهز به ریل، موجب کاهش اسیب پذیری این موشک ها می شد و موجب شد تا نیروی دریایی آمریکا، راقب به سرمایه گذاری در تولید نسل های دریایی این موشک، شود. برخی از برنامه های مربوط به نیروی هوایی، پیشنهاد اسکادران های سه ریلی را می دادند. هر اسکادران می توانست 10 قطار داشته باشد که هر کدام، سه موشک Minuteman حمل می کردند. این گزینه، در واقع یک گزینه ی گران قیمت، بود. علاوه بر این، حمایت های لجستیکی و مسائل عملیاتی موجب شد تا در مورد موشک های مجهز به ریل، شک و شبهه ایجاد شود. مقامات SAC دغدغه ی آسیب پذیری سیلوها در طی حمله های شوروی را داشتند و به داشتن سامانه های متحرک، اعتقاد داشتند.
دولت کندی برنامه های موشکی اطلس، تیتان I و Polaris را به ارث برده بود. این دولت همچنین نیروهای موشکی Thor و ژوپیتر را که جزء موشک های موشک های بالستیک قاره پیما بودند، در اختیار داشت. نیروی هوایی همچنین برنامه های بمب افکن را نیز توسعه می داد. برنامه ی B-52 به تولید رسید. در واقع B-58 فوق صوت جدید، در حال سرویس دهی بودند و نیروی هوایی هنوز هم B-47 خود را داشت. McNamara همچنین نیروهای متعارف را بازسازی کرد و در اصل بر روی نیروهای هسته ای تمرکز داشت در حالی که بقیه ی بخش های نظامی، توسعه ی کمتری داشتند. کندی شروع به باسازی نیروهای متعارفی شد که کمتر مورد توجه بودند. او نمی توانست برنامه ی هزینه بر دیگری، را اجرایی کند. او برنامه ی XB-70 را که در مورد جایگزینی انواع مافوق صورت B-52، را کنسل کرد. علاوه بر این، او سایر برنامه های دفاعی را نیز که تحت قدرت او بود، کنسل کرد. برنامه ی Minuteman مجهز به ریل نیز به دلیل کمبود بودجه، انجام نشد. دولت کندی تصمیم گرفت تا پایگاه های Minuteman را در حالت سیلویی و ارزان قیمت تر، تولید کند. اولین پایگاه از این نوع نیز در این زمان در مونتانای ساخته شد.
آزمون های انجام شده بر روی Minuteman شدت گرفت و مزیت های قابل توجهی را نشان داد. اگر چه شکست هایی نیز در آزمون ها مشاهده می شد، این نسل، جایگزین نسل اول موشک های یعنی موشک های اطلس و تیتان I شد. این مسئله در سال 1965 رخ داد. آزمایش ها از بررسی قطعات به بررسی سیلوهای زیرزمینی رسید. عملیات های پرتاب Minuteman نیازمند تجهیزان قابل توجه نبود و این فرایندها، فرایندی زمان بر نبود. یک مرکز کنترل پرتاب زیر زمینی منفرد، می توانست 10 سلاح مجزا را به صورت جغرافیایی، کنترل کند. هر مرکز کنترل مقاومتی در برابر حمله ای به قدرت 700 تا 1000 psi را داشت. هر وسیله یک سری جنگی یک مگاتنی حمل می کرد اما ورژن اولیه یعنی Minuteman IA، دارای بار مؤثر کمتری نسبت به اطلس و تیتان I بود. طراحی متحرک این موشک که دارای ساختاری ریلی داشت، موجب کاهش ظرفیت حمل و برد آن شد. به دلیل کارایی ضعیف، این موشک تنها در Malmstrom مستقر شد در حالی که در 23 جولای 1962، Minuteman IB درسیلوهای Malmstrom قرار گرفت.
تیتان II جایگزین تیتان I شد و بزرگترین موشک های بالستیک قاره پیما سوخت مایع ایالات متحده، شد. به هر حال، تعداد این موشک نیز هیچگاه از 54 عدد بیشتر نشد. انتقام جویی هسته ای حالا در طی چند دقیقه، قابل انجام بود نه در چند ساعت (شکل 4).
منبع مقاله :
Thunder over the horizon/ Clayton K.S. Chun
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}