نویسنده: علی شیرازی

 

«ام حبیبه» یا رمله، دختر ابوسفیان و از زنان نمونه‌ای است كه به همراه همسرش عبیدالله بن جحش (پسر عمه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) به حبشه مهاجرت كرد.
عبیدالله در حبشه، تحت تأثیر مسیحیت قرار گفت و از آیین اسلام خارج شد؛ ولی ام حبیبه، تسلیم فكر غلط شوهرش نشد و با وی به مبارزه پرداخت.
عبیدالله بن جحش، غرق در گمراهی، آن قدر مشروب خورد كه از پای درآمد. پس از مرگ عبیدالله، ام حبیبه در خواب دید كه كسی به او «ام المؤمنین» خطاب می‌كند و تعبیر كرد كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با وی ازدواج خواهند كرد.
مدّتی از این واقعه گذشت، تا این كه روزی «ابرهه»، كنیز نجاشی، بر او وارد شد و از ام حبیبه برای نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری كرد.
خالدین سعید، وكیل ام حبیبه شد و نجاشی، در شب همان روز و در جمع مهاجران، به نمایندگی از پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، صیغه عقد را خواند و مجلس ولیمه‌ای برپا كرد.
ام حبیبه مدّتی در حبشه بود، تا این كه در سال ششم هجری وارد مدینه شد و به همسر گرامیش، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوست.
در آن زمان، ابوسفیان همچنان در شرك و عناد به سر می‌برد. روزی به مدینه آمد و به خانه‌ی دختر خود ام حبیبه رفت. در خانه فرش ساده‌ای گسترده بود. ابوسفیان خواست روی آن بنشیند. دخترش فرش را برداشت و از نشستن پدر بر روی آن، ممانعت كرد.
ابوسفیان از كار ام حبیبه تعجب كرد و پرسید: مرا قابل این فرش ندیدی، یا این كه فرش را قابل من ندانستی؟
ام حبیبه گفت: «تو را قابل این فرش ندانستم! زیرا این فرش مخصوص پیامبر خداست و تو آدم مشرك و نجسی هستی!!» (1)

پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج21، ص 43.

منبع مقاله :
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.