نویسنده: علی شیرازی

 

در صدر اسلام هر گاه كه پیامبر ((صلی الله علیه و آله و سلم) و آله و سلم) می‌خواستند به جنگ بروند، عدّه‌ای را برای سرپرستی خانواده‌ها در مدینه منصوب می‌كردند.
یكی از جوانان مدینه، جزء كسانی بود كه پیغمبر وی را مأمور رسیدگی به خانواده‌ی مجاهدان كرد. وی در یكی از روزها كه به خانه‌ی رزمندگان سركشی می‌كرد، به خانه‌ی دوستش رسید و درب خانه را كوبید. همسر دوستش به پشت درب آمد؛ جوان به وی گفت:«چه لازم داری تا برایت بگیرم؟!»
زن در را باز كرد و جوان كه شیطان او را وسوسه و شهوت بر او غلبه كرده بود؛ به داخل منزل رفت و دست خود را روی سینه‌ی زن گذاشت!
ناگهان زن مانند كسی كه مار توی سینه‌اش آمده باشد، فریاد زد: «آتش! آتش! چه كار می‌كنی؟!»
فریاد زن، مثل جرقّه‌ای كه به یك انبار بنزین برسد، جوان را آتش زد و در حالی كه سخت بر خود می‌لرزید و فریاد می‌زد: آتش! آتش!، از منزل آن بانوی متقی بیرون آمد و راهی بیابان شد.
به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند كه آن جوان گناهی كرده و در بیابان فریادش بلند است!
به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب شد كه وی را آمرزیدم، او را از بیابان بیاورید!
وقتی كه جوان وارد مسجد شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول نماز بودند.
او نیز همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خواند و بعد از نماز؛ از خجالت نمی‌دانست كه چگونه به صورت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه كند! پس از نماز، پیامبر به منبر رفتند. او سرش پایین بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع به تلاوت سوره «تكاثر» كردند:
«أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ
*حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ*
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ*
ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
* كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ*
لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ*
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ*
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ
»
تفاخر و تكاثر شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل كرده است، تا آنجا كه به زیارت قبرها رفتید و قبور مردگان خود را برشمردید!
چنین نیست كه شما خیال می‌كنید، به زودی خواهید دانست. باز چنان نیست كه شما می‌پندارید، به زودی خواهید دانست.
چنان نیست كه شما خیال می‌كنید، اگر شما علم الیقین داشتید به سراغ این موهومات و تفاخرها نمی‌رفتید!
شما قطعاً جهنم را خواهید دید!
سپس با ورود در آن، آن را عین الیقین مشاهده خواهید كرد. سپس در آن روز؛ همه‌ی شما از نعمت‌هایی كه داشته‌اید «سؤال» خواهید شد.
همان طور كه پیغمبر ((صلی الله علیه و آله و سلم) و آله و سلم) مشغول تلاوت قرآن بودند، جوان بر زمین افتاد. مردم بالای سرش رفتند، ولی دیدند كه وی جان داده و از دنیا رفته است! (1)

پی‌نوشت‌ها:

1. عوامل كنترل غرائز در زندگی انسان، ص 162.

منبع مقاله :
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.