امام راحل و جوانان

نویسنده : حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی

«جوان‏» و تکریم شخصیت و رشد جوانان از دغدغه‏هایی بود که‏پیوسته مورد تاکید امام راحل(رحمت الله علیه) قرار می‏گرفت. امام عزیز، ازآغاز علاقه‏مند به دریافتن جوانان این سرمایه‏ها و ذخائرارزشمند جامعه اسلامی بود و این فریاد امام عزیز در سالیان‏ظلمت‏ستم‏شاهی است که: «آقا جوان‏های ما را دارند می‏برند. خدامی‏داند جوان‏های دول اسلامی را دارند می‏برند... آقا این ذخائرما این جوانها هستند این جوان‏های ما را دارند اغفال می‏کننددارند به آنها تزریق می‏کنند که هر بدبختی شما دارید از اسلام‏است‏».
امام(رحمت الله علیه) این تربیت‏یافته مکتب قرآن و عترت، با الهام از اسلام‏عزیز، بهای شایسته به جوانان می‏داد و با تکریم شخصیت آنان،جوانان را به میدان مبارزه با طاغوت و دفاع از ارزش‏های مکتبی‏فرا می‏خواند.
بهاء دادن به جوانان، سنت و سیره نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. سفارش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به جوانان این است که: «اوصیکم بالشبان خیرا فان‏الله بعثنی بشیرا و نذیرا فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ; به‏شما سفارش می‏کنم، با جوانان برخورد شایسته داشته باشید هماناخداوند مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاد ، پس جوانان بامن هم پیمان شده(یاری‏ام کردند) و پیرمردها مخالفت کردند.»
پر واضح است در این جا سخن بر سر «نوع‏» است; یعنی نوع جوانان‏همراهی کردند، گرچه اندکی هم ناهمراه ماندند و نوع پیرمردهامخالفت کرده، گرچه روشن ضمیرانی از آنان نیز با حضرت همراه‏شدند.
و در سیره حضرت می‏خوانیم حضرت حساس‏ترین پست‏های سیاسی فرهنگی،نظامی را به جوانان واگذار کرده است.

جوان بیست و چهار ساله اولین سفیر

اولین پیام آور سیاست‏خارجی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) «جعفر بن ابی‏طالب‏»است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او را در سال پنجم هجرت در حالی که بیست وچهار سال داشت‏به سرپرستی هیئت مهاجران به حبشه فرستاد. او به‏حق رسالت‏خود را به زیباترین وجه به انجام رسانید و دربارحبشه را با بیانات فصیح و بلیغ خود و با منش انسانی خویش به‏تسخیر اسلام درآورد. او وقتی پس از دوازده سال اقامت در حبشه‏به مدینه بازگشت، همزمان با نبرد پیروزمند خیبر بود. پیامبردوازده قدم به استقبال او رفت دست‏به گردن او انداخت و گریست‏سپس فرمود: نمی‏دانم از کدام‏یک بیش‏تر خوشحال باشم; آمدن جعفریا فتح خیبر.

جوان بیست‏ساله اولین نماینده پیامبر

اولین نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه و امام جمعه این شهر جوانی‏است‏حدودا بیست‏ساله به نام «مصعب بن عمیر». او جوانی بوداز خانواده‏ای فوق العاده مرفه، به سبب محبت زیادی که پدر ومادرش به وی داشتند پیوسته در ناز و نعمت‏بوده لباس فاخرمی‏پوشید و پیوسته معطر بود. ولی او با این همه رفاه، اسیر آن‏نشد و به ندای فطرت خویش لبیک گفت و به پیامبر گرامی اسلام(ص)ایمان آورد.
پدر و مادرش، او را حبس کردند، ولی او گریخت و سپس به حبشه‏رفت. مصعب بن عمیر، بعد از مراجعت آن گاه که تعدادی ازمحترمین مدینه، پیش از هجرت، به حضرت ایمان آوردند، از حضرت‏درخواست نماینده‏ای کردند که: «یعلمنا القرآن و یدعوا الناس الی امرک; به ما قرآن آموزد ومردم را دعوت به مکتبتان نماید.» حضرت «مصعب بن عمیر» رابه همراه «اسعد بن زراره‏» (بزرگ مدنی‏ها) به مدینه فرستاد: «و کان فتی حدثا»; او در آن هنگام جوان نورسی بود. » مصعب‏بن عمیر، اولین کسی است که در مدینه اقامه جمعه و جماعت کرد وبه دست او اسید بن خضیر و سعد بن معاذ قبول اسلام کردند و این‏افتخار بزرگی بود که نصیبش شد.

جوان بیست‏ساله فرماندار مکه

پس از آن که مکه این شهر مهم و استراتژیک فتح شد، پیامبر عازم‏جنگ حنین شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باید برای مکه فرماندار و برای‏مسجد الحرام ، امام جمعه نصب می‏کرد برای این کار جوان بیست ویک ساله‏ای به نام «عتاب بن اسید» را برگزید.
انتصاب این جوان به چنین مقام بزرگی، باعث رنجش خاطر و آزردگی‏شدید رجال عرب و بزرگان مکه شد و زبان به شکایت و اعتراض‏گشودند.
حضرت فرمود: «لا یحتج محتج منکم فی مخالفته بصغر سنه فلیس‏الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر; هیچ یک از شما جوانی عتاب‏را اساس اعتراض قرار ندهد، زیرا ملاک فضیلت انسان کبر سن وبزرگی نیست، بلکه بر عکس میزان بزرگی انسان فضیلت و لیاقت‏است.»

جوان بیست‏ساله فرمانده لشکر

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین لحظات عمر مبارکش یک جوان رابه فرماندهی لشگری که ماموریت آن نبرد با امپراطور روم بودمنصوب کرد.
نام این جوان «اسامة بن زید» است.
سن اسامه در آن هنگام 17 یا 18 یا 19 سال نوشته‏اند و در هیچ‏یک از منابع تاریخی بیش از بیست‏سال ضبط نشده است.
برخی این انتصاب را زیر سوال بردند که: «یستعمل هذا الغلام علی المهاجرین الاولین; چه شده است که این‏جوان نورس به فرماندهی مهاجرین سابقه‏دار و پیش قدمان اسلام‏برگزیده شده است؟» نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن این سخنان طعن‏آمیز به سختی خشمگین شد، به منبر رفت و پس از حمد و ثنای‏خداوند فرمود: مردم! این چه سخنی است که درباره فرماندهی‏«اسامه‏» از بعضی شما به من رسیده است طعنه امروز شما تازگی‏ندارد، چند سال قبل که زید بن حارثه، پدر اسامه را به‏فرماندهی لشگر در جنگ «موته‏» تعیین کردم، زبان به طعن وملامت گشودید به خداوند بزرگ سوگند یاد می‏کنم که دیروز، زید بن‏حارثه برای امارت لشگر شایسته بود و امروز نیز فرزندش اسامه‏شایستگی دارد. باید همه شما از وی اطاعت نمائید. سپس حضرت‏مردم را دعوت کرد که هر چه زودتر به لشکرگاه اسامه بروند وبدون درنگ حرکت کنند، حضرت در حالی که سخت در تب و تاب بود،چندین بار فرمود: «انفذوا بعث اسامه، جهزوا جیش اسامه; سپاه‏اسامه را روانه کنید سپاه اسامه را حرکت دهید.» ولی‏متاسفانه با این همه تاکیدهای مکرر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدت‏بیماری آن حضرت سران مدینه و رجال سیاسی از حرکت‏سپاه اسامه‏خودداری ورزیدند و دستورهای صریح پیشوای بزرگ اسلام را زیر پاگذاشتند تا آن که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) دیده از جهان فروبست.
این چهار نمونه از بهائی بود که پیامبر گرامی اسلام برای‏جوانان قائل بود و البته محدود به این‏ها نیست.

امام و تکریم جوانان

امام راحل(رحمت الله علیه) با تاسی به جد بزرگوارش، همین تاکید را درزمینه تکریم شخصیت جوانان و بهاء دادن به آنان داشت: «جوانان‏متعهد در طول تاریخ و خصوص دانشجویان مسلمان در نسل حاضر ونسل‏های آینده سرمایه‏های امیدبخش اسلام و کشورهای اسلامی هستنداینانند که با سلاح و استقامت و پایداری می‏توانند کشتی نجات‏امت اسلامی و کشورهای خود باشند و این عزیزانند که استقلال وآزادی و ترقی ملت‏ها مرهون زحمات آنان است و اینانند که هدف‏اصلی استعمار و استثمارگران جهانند و هر قطبی درصدد صید آنان‏است و با صید آنان است که ملت‏ها و کشورها به تباهی و استضعاف‏کشیده می‏شوند.» تعبیرات زیبای عمیق و عاطفی حضرت امام(رحمت الله علیه) درمورد جوانان، گویای جایگاه والای این قشر شاداب و پر نشاط جامعه‏در بینش الهی او است: «جوانان عزیز کشورمان این سرمایه‏ها وذخیره‏های عظیم الهی، این گل‏های معطر و نو شکفته جهان‏اسلام...» «امیدم به شما جوان‏ها است...» «شما جوان‏ها، شماجوان‏های محصل، سایر جوان‏ها امید من هستید، نوید من هستید،امید من شما توده جوان است‏به شما توده محصل است...» «ما ازاول هم امیدمان به ملت و جوان‏های برومند بوده است...»«جوانان عزیزم که چشم امید به شما است...» این تعابیر که‏امید و احساس و عاطفه در آن موج می‏زند، برگرفته از رفتارپیامبر گرامی اسلام در مورد جوانان است.

میوه تکریم شخصیت

از رهگذر تکریم شخصیت جوانان از سوی پیامبر گرامی اسلام است که‏می‏بینیم فوج فوج جوانان به حضرت گرویدند تا جایی که این امرسبب نگرانی سران قریش شد. به حضرت ابوطالب گفتند: «یا ابا طالب ان ابن اخیک قد سب الهتنا و افسد شبابنا و فرق‏جماعتنا; برادرزاده‏ات خدایان ما را به بدی یاد کرده و جوانان‏ما را فاسد نموده و مایه اختلاف و تفرق ما شده است.» مصعب بن‏عمیر، نیز در مدینه با استقبال جوانان مواجه شد: «و کان مصعب نازلا علی اسعد بن زراره و کان یخرج فی کل یوم ویطوف علی مجالس الخزرج یدعوهم الی الاسلام فیجیبه الاحداث; مصعب، در مدینه در منزل «اسعد بن زراره‏» سکنا داشت، روزها به‏مجالس قبیله خزرج می‏رفت و آنان را به آیین اسلام دعوت می‏نمود ونوجوانان دعوتش را می‏پذیرفتند.
سفارش موکد ائمه سلام الله علیهم اجمعین به مبلغان دین،نیز سرمایه گذاری روی جوانان است. محمد بن علی «احول‏» گوید: امام صادق(علیه السّلام) از من پرسید به بصره رفتی؟! گفتم: بلی. حضرت‏فرمود:استقبال مردم از تشیع چگونه بود؟ گفتم: «و الله انهم لقلیل; به خدا قسم بسیار کم بود. «حضرت فرمود: «علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر; بر تو باد به جوانان‏که به هر خیری آنان سرعت‏بیش‏تری دارند.
در انقلاب بزرگ اسلامی ما هم، جوانان عزیز بیش‏ترین نقش را داشته‏و در تداوم آن، به ویژه در دوره هشت‏ساله دفاع مقدس این‏جوانان عزیز بودند که برای نظام مقدس اسلامی ما افتخارات‏فراوانی را به ارمغان آوردند و این تحقق همان است که امام‏راحل در سال 42 فرموده است که: سربازان من اینک در گهواره‏هستند!! آری، اینک آنان جوانان برومندی شدند که در جبهه و دردوره سازندگی افتخار آفریده و می‏آفرینند.

نصایح امام راحل به جوانان

امام راحل(رحمت الله علیه) در کنار تکریم شخصیت جوانان به سازندگی و رشدمذهبی، سیاسی، اجتماعی و... جوانان سخت اهتمام داشت و بر سه‏نکته تاکید ویژه و خاص داشت:
الف) تهذیب و سازندگی‏در موارد متعددی حضرت امام(رحمت الله علیه) جوانان را سفارش می‏کنند تاجوانید به فکر تهذیب نفس باشید که بهترین فصل برای این کار،جوانی است: «تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و درشکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوت‏نزدیکترند موفق می‏شوند و یک پیر موفق نمی‏شود. قید و بندها واقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آن‏ها شود هر روز که از عمربگذرد ریشه‏دارتر و قوی‏تر شوند: درختی که اکنون گرفته است پای به نیروی شخصی برآید زجای گرش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ برنگسلی
«عزیزم! از جوانی به اندازه‏ای که باقی است استفاده کن که درپیری همه چیز از دست می‏رود حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. ازمکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح واصلاح در زمان پیری می‏دهد تا جوانی با غفلت از دست‏برود و به‏پیران وعده طول عمر می‏دهد و تا لحظه آخر با وعده‏های پوچ انسان‏را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می‏دارد تا مرگ رسد و در آن‏حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد می‏گیرد. پس در جوانی‏که قدرت بیش‏تر داری به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علابگریز و پیوند خود را هرچه بیش‏تر اگر پیوند داری محکم‏تر کن واگر خدای نخواسته، نداری تحصیل کن و در تقویتش همت گمار.»
«تا جوان هستید می‏توانید یک کاری انجام بدهید ریشه فساد درقلب جوان ضعیف است.» «جوان‏ها متوجه باشند که در جوانی می‏شوداصلاح کرد انسان خودش را. هر مقدار انسان سنش زیادتر می‏شوداقبالش به دنیا بیش‏تر می‏شود جوان‏ها نزدیکترند به ملکوت.» این‏ها بخشی از کلمات حضرت امام(رحمت الله علیه) در این زمینه است و در روایات‏ما نیز تاکید خاصی بر بندگی در جوانی است:
نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما من شاب یدع الله الدنیا و لهوها و اهرم شبابه فی طاعة‏الله الا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدیقا; جوانی که درمسیر اطاعت و بندگی خداوند از دنیا و لهو (دنیای حرام) اجتناب‏کند و با همین حال به پیری برسد، خداوند اجر هفتاد صدیق را به‏او عنایت می‏کند مقام صدیقین بعد از مرتبه انبیا است.» درروایت دیگری از حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) می‏خوانیم: «ان احب الخلائق الی الله عز و جل شاب حدث السن فی صورة حسنة‏جعل شبابه و جماله لله و فی طاعته ذلک یباهی به الرحمن ملائکته‏یقول هذا عبدی حقا; محبوب‏ترین بندگان نزد خداوند، جوان‏نوخاسته زیبارویی است که جوانی و زیبائیش را در راه خدا وبندگی‏اش به کار گیرد، به چنین جوان خداوند می‏بالد و می‏گوید: به حق، این جوان بنده من است! جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا نیاید جوانی زپیر قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود من این روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم
در روایتی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعة الله تعالی;خداوند جوانی که جوانی‏اش را در مسیر اطاعت‏خداوند به کار گیرددوست دارد. در این زمینه روایات فراوان است.
در این جا ناسپاسی است که ذکر خیر از جوانان پرشور جبهه‏هانداشته باشیم. جوانانی که به حق فخر اسلام و تشیع و مکتب اهل‏بیت(علیهم السلام) شدند.
جوانانی که ره صد ساله عارفان را در کوتاه مدت طی کردند ومایه غبطه اولیای الهی شدند.
هم اینک که این سطور را می‏نویسم پیش روی من وصیت‏نامه شهیدی‏مخلص است که سطر سطر آن درس اخلاق است: «دیدم که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حق دارد، تا صبح بیدار باشد; علی(علیه السّلام) حق‏دارد، در چاه از عظمت تو گریه کند; حسین(علیه السّلام) حق دارد، در راهت‏ترک سر کند; خدایا همه حق دارند که در برابر درگاهت‏سر فروبرند; دیدم رزمندگان حق دارند برای لقائت زار زار گریه کنند.
خدایا همه را دیدم و دیدم که تاکنون ندیده‏ام! دیدم که چقدرخوار و ذلیلم در برابر آن همه بزرگواری مولا. خدایا اینک که‏دیدم توفیقی عنایت فرما، عبرت گیرم و عمل به حق کنم...
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی‏آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسید «پر کاهی،تقدیم به آستان قدس الهی.» آری اینانند که خدای به آن‏هامی‏بالد، فرشتگان به آن‏ها می‏بالند و... .
و این همان تحول عظیم الهی است‏که امام راحل(رحمت الله علیه) از آن یاد می‏کنند: «از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهان‏با یک جهش برق آسای معنوی و روحی با دست حمت‏حق تعالی ازمنجلابی که برای آنان با دست پلید استکبار جهانی که از آستین‏امثال رضاخان و محمدرضاخان و دیگر سرسپردگان غرب یا شرق تهیه‏دیده بودند، نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و هرآن‏چه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن رامی‏کردند اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را ازحد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهه‏های‏دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوی بااین سرعت‏بی‏سابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشق‏پرورنتوان توجیه کرد.
این‏جانب هنگامی که این جوانان عزیز در عنفوان شباب را که باگریه از من عقب افتاده تقاضای دعا برای شهادت می‏کنند، مشاهده‏می‏کنم از خود مایوس و از آنان شرمنده می‏شوم.»

پرهیز از التقاط و التقاطی‏ها

از وصایا و سفارش‏های موکد امامان(علیهم السلام) این بوده است که پیش ازآنکه دزدان فکر و عقیده و اخلاق جوانانتان را بربایند آنان رامسلح به سلاح ایمان سازید تا از دستبرد در امان بمانند.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم‏الیهم المرجئة. » احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزیدو در انجام این وظیفه تربیتی تسریع نمائید پیش از آن که فرقه‏منحرف «مرجئه‏» بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرست‏خویش را درضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند.» فرقه مرجئه، درحقیقت مروج نوعی اباحی‏گری در دین بوده و می‏گفتند هیچ معصیتی‏با وجود ایمان به انسان ضرر نرسانده و ایمان در حقیقت قول است‏و عمل در آن نقشی ندارد و معتقدند حتی بدون انجام واجبات الهی‏همانند نماز و روزه هم می‏توان بهشتی شد!! پیدا است که چنین‏مکتبی و مشابه آن همیشه برای آنان که می‏خواهند پیش روی خود راباز ببینند و هم رگه رقیقی از دین داشته و هم مرتکب انواع‏گناهان بشوند جاذبه خواهد داشت. همانند سخنی که امروز برخی‏می‏گویند که عشق گناه نیست! و به هنگامی که از آنان پرسیده‏می‏شود عشق مقدس آسمانی و محبت‏به حضرت حق را می‏گوئید، می‏گویدعشق مقدس است، زمینی و آسمانی ندارد!! معنای این حرف همان‏اباحی‏گری است. امامان علیهم السلام به تمام والدین هشدارمی‏دهند، پیش از آن که این رهزنان اندیشه و اخلاق سرمایه‏ارزشمند جوانانتان را بربایند آن‏ها را دریابید.
در سخنی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمود: «احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم; مراقب جوانانتان باشیدمبادا غلات آن‏ها را به فساد بکشند.
«غلاه‏» منحرفینی بودند که با سوء استفاده از محبت‏بی‏ریا وخالصانه مردم به اهل بیت(علیهم السلام)، ادعاء می‏کردند که امامان، خداهستند. امامان، شدیدترین برخوردها را با این منحرفان داشتندتا آن‏جا که در فقه ما به کفر نواصب (دشنام دهندگان به اهل‏بیت‏«علیهم السلام‏») و غلات حکم شده است.
امروز نیز باید همه مراقب باشیم، مبادا کسانی که با سوءاستفاده از محبت اهل بیت و با طرح عرفان منفی، عرفان انزوا، عرفان جامعه گریز، عرفان مسئولیت گریز (نه عرفان مثبت) جوانان‏عزیز ما را به انحراف نکشند. برخی از این کژاندیشان که گاه‏خود را عاشق دو آتشه اهل بیت! هم می‏دانند ورود در مسائل انقلاب‏و حمایت از ولایت فقیه را در مجالس عزاداری خود ممنوع دانسته ومی‏گویند ما کاری به این مسائل نداشته و فقط می‏خواهیم گریه‏کنیم!! معنای این سخن این است که ما کاری به آرمان بلندامامان(علیهم السلام) نداریم!! مگر نه این است که امروز علم اهل بیت(علیهم السّلام)با در اهتزاز بودن پرچم نظام جمهوری اسلامی ایران، برافراشته‏است؟! مگر نه این است که امروز مدافع و حامی همه پیروان اهل‏بیت(علیهم السلام در کل دنیا نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؟! با این‏حساب آیا کشاندن مردم به کناره‏گیری از انقلاب و ولایت فقیه، دربرخی مجالس عزاداری، به معنای کناره گرفتن از آرمان بلندامامان نیست؟! گریه، در عزای مظلومان اهل بیت(علیهم السلام از اعظم‏قربات است، لکن گریه‏ای همراه با معرفت! آن چنان که زیارت‏اولیای خداوند، امامان معصوم(علیهم السلام جایگاه بلند و ارزشمندی دارد،لکن زیارت با معرفت.
در یک کلام این سفارش پیوسته امامان(علیهم السلام است که با آموزش‏های‏دینی مبنایی و مستحکم، جوانانتان را بیمه کنید

خطر التقاط

از خطرهایی که همیشه اسلام عزیز را مورد تهاجم قرار داده و به‏ویژه در آستان پیروزی انقلاب جلوه بیش‏تری اشت‏خطر التقاط والتقاطی‏ها بود.
«التقاط‏»، در لغت‏به معنای جمع و جور کردن و برچیدن است ودر اصطلاح به مکتبی گفته می‏شود که یک پارچه و یک دست نیست،بلکه هر بخش از ایدئولوژی ویژه خود را از مکتبی گرفته البته‏از مکتب‏های متضاد که در میدان مبارزه در برابر هم و رویاروی‏یکدیگر قرار دارند; مثلا توحید و شرک دو مکتبند که کاملا درمقابل هم قرار دارند، حال اگر کسانی پیدا شدند که نیمی ازمکتب توحید و بقیه را از مکتب شرک و به هم آمیختند نتیجه آن‏یک مکتب التقاطی خواهد بود.
و نمونه بارز آن در عصر ما سازمان منافقین، گروهک فرقان و...
که براساس این ایدئولوژی التقاطی جنایت‏ها مرتکب شدند و اینک‏در دامان اربابان استکباری خویش علیه نظام مقدس اسلامی مشغول‏توطئه و جنایتند. و سردمدار این جریان انحرافی، معمولا افرادبی‏مایه و تهی از معارف اسلامی بودند و هستند که با اطلاع سطحی وناچیز از اسلام، خود را در مسند «اسلام شناس‏» قالب زده و باتمسک به «قراءات مختلف از اسلام‏» به انحراف التقاط دامن‏می‏زنند. اصولا در اصول دین و اصول اخلاق قراءات مختلف نیست.
توحید صدر اسلام با توحید امروز تفاوتی ندارد. مکارم اخلاق درصدر اسلام با مکارم اخلاق در زمان ما متفاوت نیست و...
و در فروع، گرچه قرائت‏های مختلف هست که از آن به «اجتهاد»تعبیر می‏کنیم، لیکن هر کسی توانایی و لیاقت این قرائت راندارد کسانی توانایی دارند که متخصص در صرف و نحو، فقه و اصول‏و رجال و تفسیر و... باشند که این حداقل یست‏سال تحصیل ممحض‏و شبانه‏روزی در حوزه‏های علمیه را می‏طلبد!! به هر حال کسانی ،دیروز و امروز ، با بی‏مایه‏گی و با تمسکات واهی خود التقاطی‏شده و کسانی را به همراه خود به این ویل جهنمی افکندند.
از سفارش‏ها و نصایح امام راحل، به جوانان عزیز این است که‏مراقب باشند به این دام نیفتند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران وسردمداران گروهک‏ها که می‏خواهند با اسم اسلام پایه‏های آن را سست‏کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف‏و قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله‏از نهج‏البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمی‏شود، اسلام شناس شد.
اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح‏را که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد انکارمی‏نمایند و در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدن‏اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود بازکنند و شما جوانان عزیز و سرمایه‏های کشور را بر ضد مصالح کشورخودتان بسیج نمایند.» در این جا مناسب است‏یادی از شهیدمتفکر علامه آیه الله مطهری ، داشته باشیم که بیش‏ترین مبارزه‏با التقاط را سامان داد و سرانجام به دست همان‏ها به شهادت‏رسید مطالعه و انس با کتاب‏های این استاد شهید جوانان عزیز رااز افتادن به دام التقاط می‏رهاند. بر همین اساس بود که امام‏عزیز سفارش به مطالعه کتاب‏های این استاد داشت: «اکنون شنیده می‏شود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلاب‏درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیزدانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند.
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران توصیه می‏کنم که کتاب‏های این‏استاد عزیز را نگذارند با دسیسه‏های غیر اسلامی فراموش شود ازخداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.» این شهید عزیز، درسراسر عمر فرهنگی خود حساسیت ویژه‏ای بر خطر التقاط داشت. اودر اولین کتاب‏های خود (اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم) تاآخرین کتاب‏هایش (مقدمه علل گرایش به مادیگری، دوره جهان بینی‏و...) از خطر التقاط گفته است. او هم در جبهه مبارزه باالتقاط غربی و هم در جبهه مبارزه با التقاط شرقی قهرمانانه‏ایستاد. سلام و درود و رضوان خداوند بر روح بلندش باد!

جدانشدن از روحانیت

از نصایح حضرت امام به جوانان ارتباط پیوسته با روحانیت اصیل‏و جدا نشدن از این قشر خدمت‏گزار جامعه است. «روحانیت‏» در طول تاریخ پرافتخار خویش مرزبان اسلام بوده‏است: که امام عسکری(علیه السلام) فرمودند: «علماء شیعتنا مرابطون...;علمای شیعه ما مرزبانند». این عالمان دین بودند که از تمامی‏مرزهای اسلام مرزهای عقیدتی، اخلاقی، سیاسی و. .. نگهبانی‏کردند. اگر تلاش خستگی‏ناپذیر آنان نبود امروز معلوم نبود که ازاسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) با خبر می‏شدیم. در بعد عقیدتی ، فرهنگی‏عالمان بزرگی، هم‏چون کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید،شیخ طوسی،سیدمرتضی، محقق حلی، علامه حلی و...
حق حیات بر گردن همه متفکران اسلام دارند و بحق مرزبانی دقیقی‏انجام دادند. و در بعد سیاسی، در هر مقطعی که کیان اسلام درخطر بوده است، این عالمان دین بودند که با هر وسیله ممکن حتی‏با فدا کردن جان خویش از آن رفع خطر کرده‏اند. در انقلاب اسلامی‏عراق، در نهضت تنباکو در انقلاب بزرگ اسلامی ایران قدم به قدم‏جای پای عالمان سخت‏کوشی را می‏بینیم که در سنگر دفاع از کیان‏اسلام و تشیع قرار گرفتند و همچون رزمنده‏ای خستگی‏ناپذیر مقاومت‏کرده ایستادند! سخن در این زمینه بسیار است، در این مجال به‏جز این اشارت مجال نیست.
امام عزیز به جوانان توصیه کردند که خود را از این مرزبانان‏دین جدا نکنند: «... و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت وعلاقه‏ام به جوانان عرض می‏کنم این است که در مسیر ارزش‏ها ومعنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید وهیچ‏گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی‏نیاز از هدایت و همکاری‏آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ ودر سخت‏ترین شرائط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار ازعشق و محبت‏به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته‏اند وهمیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده‏اند بر بالای دار رفته ومحرومیت‏ها چشیده‏اند، زندان‏ها رفته‏اند و اسارت و تبعیدهادیده‏اند و بالاتر از همه آماج طعن‏ها و تهمت‏ها بوده‏اند و درشرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یاس وناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندندو از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده‏اند. هم اکنون نیزدر هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر در کنارمردمند و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهداء بزرگواری راتقدیم نموده‏اند.» در این باره امام عزیز مطالب فراوانی دارندکه به علت ضیق مجال، از نقل آن‏ها صرف نظر می‏کنیم.
گرچه بحث «امام و جوانان‏» هم چنان گفتنی‏های فراوان دیگری‏دارد ولکن به نظر می‏رسد یک مقاله محدود بیش از آن‏چه آمدگنجایش نداشته باشد.

جوانان حزب اللهی

سخن را با کلامی از امام عزیز در رابطه با جوانان حزب‏اللهی به‏پایان می‏برم: «و اینک به تمام متصدیان امور و دست اندرکاران‏کشور هشدار می‏دهم که قدر این جوانان حزب اللهی را بدانید و ازآنان قدردانی کنید و آنان را تشویق نمائید و در آغوش محبت‏خودحفظ کنید اینان بودند که ایران را نجات دادند و از این پس هم‏همین‏ها هستند که انقلاب را پاسداری می‏کنند و همین‏ها هستند که‏با صرف هزینه‏ای کم در ظرف مدت کوتاهی با روشن‏بینی‏های خاص خویش‏کارهای تعجب‏آوری نمودند که گمان نمی‏شد در ایران بتوان انجام‏داد این مغزهای متعهد باید تشویق گردند تا شکوفا گردند.»و وآخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین.
منبع: پایگاه حوزه