امام راحل و جوانان
امام راحل و جوانان
امام راحل و جوانان
نویسنده : حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی
«جوان» و تکریم شخصیت و رشد جوانان از دغدغههایی بود کهپیوسته مورد تاکید امام راحل(رحمت الله علیه) قرار میگرفت. امام عزیز، ازآغاز علاقهمند به دریافتن جوانان این سرمایهها و ذخائرارزشمند جامعه اسلامی بود و این فریاد امام عزیز در سالیانظلمتستمشاهی است که: «آقا جوانهای ما را دارند میبرند. خدامیداند جوانهای دول اسلامی را دارند میبرند... آقا این ذخائرما این جوانها هستند این جوانهای ما را دارند اغفال میکننددارند به آنها تزریق میکنند که هر بدبختی شما دارید از اسلاماست».
امام(رحمت الله علیه) این تربیتیافته مکتب قرآن و عترت، با الهام از اسلامعزیز، بهای شایسته به جوانان میداد و با تکریم شخصیت آنان،جوانان را به میدان مبارزه با طاغوت و دفاع از ارزشهای مکتبیفرا میخواند.
بهاء دادن به جوانان، سنت و سیره نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. سفارش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به جوانان این است که: «اوصیکم بالشبان خیرا فانالله بعثنی بشیرا و نذیرا فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ; بهشما سفارش میکنم، با جوانان برخورد شایسته داشته باشید هماناخداوند مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاد ، پس جوانان بامن هم پیمان شده(یاریام کردند) و پیرمردها مخالفت کردند.»
پر واضح است در این جا سخن بر سر «نوع» است; یعنی نوع جوانانهمراهی کردند، گرچه اندکی هم ناهمراه ماندند و نوع پیرمردهامخالفت کرده، گرچه روشن ضمیرانی از آنان نیز با حضرت همراهشدند.
و در سیره حضرت میخوانیم حضرت حساسترین پستهای سیاسی فرهنگی،نظامی را به جوانان واگذار کرده است.
پدر و مادرش، او را حبس کردند، ولی او گریخت و سپس به حبشهرفت. مصعب بن عمیر، بعد از مراجعت آن گاه که تعدادی ازمحترمین مدینه، پیش از هجرت، به حضرت ایمان آوردند، از حضرتدرخواست نمایندهای کردند که: «یعلمنا القرآن و یدعوا الناس الی امرک; به ما قرآن آموزد ومردم را دعوت به مکتبتان نماید.» حضرت «مصعب بن عمیر» رابه همراه «اسعد بن زراره» (بزرگ مدنیها) به مدینه فرستاد: «و کان فتی حدثا»; او در آن هنگام جوان نورسی بود. » مصعببن عمیر، اولین کسی است که در مدینه اقامه جمعه و جماعت کرد وبه دست او اسید بن خضیر و سعد بن معاذ قبول اسلام کردند و اینافتخار بزرگی بود که نصیبش شد.
انتصاب این جوان به چنین مقام بزرگی، باعث رنجش خاطر و آزردگیشدید رجال عرب و بزرگان مکه شد و زبان به شکایت و اعتراضگشودند.
حضرت فرمود: «لا یحتج محتج منکم فی مخالفته بصغر سنه فلیسالاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر; هیچ یک از شما جوانی عتابرا اساس اعتراض قرار ندهد، زیرا ملاک فضیلت انسان کبر سن وبزرگی نیست، بلکه بر عکس میزان بزرگی انسان فضیلت و لیاقتاست.»
نام این جوان «اسامة بن زید» است.
سن اسامه در آن هنگام 17 یا 18 یا 19 سال نوشتهاند و در هیچیک از منابع تاریخی بیش از بیستسال ضبط نشده است.
برخی این انتصاب را زیر سوال بردند که: «یستعمل هذا الغلام علی المهاجرین الاولین; چه شده است که اینجوان نورس به فرماندهی مهاجرین سابقهدار و پیش قدمان اسلامبرگزیده شده است؟» نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن این سخنان طعنآمیز به سختی خشمگین شد، به منبر رفت و پس از حمد و ثنایخداوند فرمود: مردم! این چه سخنی است که درباره فرماندهی«اسامه» از بعضی شما به من رسیده است طعنه امروز شما تازگیندارد، چند سال قبل که زید بن حارثه، پدر اسامه را بهفرماندهی لشگر در جنگ «موته» تعیین کردم، زبان به طعن وملامت گشودید به خداوند بزرگ سوگند یاد میکنم که دیروز، زید بنحارثه برای امارت لشگر شایسته بود و امروز نیز فرزندش اسامهشایستگی دارد. باید همه شما از وی اطاعت نمائید. سپس حضرتمردم را دعوت کرد که هر چه زودتر به لشکرگاه اسامه بروند وبدون درنگ حرکت کنند، حضرت در حالی که سخت در تب و تاب بود،چندین بار فرمود: «انفذوا بعث اسامه، جهزوا جیش اسامه; سپاهاسامه را روانه کنید سپاه اسامه را حرکت دهید.» ولیمتاسفانه با این همه تاکیدهای مکرر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدتبیماری آن حضرت سران مدینه و رجال سیاسی از حرکتسپاه اسامهخودداری ورزیدند و دستورهای صریح پیشوای بزرگ اسلام را زیر پاگذاشتند تا آن که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) دیده از جهان فروبست.
این چهار نمونه از بهائی بود که پیامبر گرامی اسلام برایجوانان قائل بود و البته محدود به اینها نیست.
سفارش موکد ائمه سلام الله علیهم اجمعین به مبلغان دین،نیز سرمایه گذاری روی جوانان است. محمد بن علی «احول» گوید: امام صادق(علیه السّلام) از من پرسید به بصره رفتی؟! گفتم: بلی. حضرتفرمود:استقبال مردم از تشیع چگونه بود؟ گفتم: «و الله انهم لقلیل; به خدا قسم بسیار کم بود. «حضرت فرمود: «علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر; بر تو باد به جوانانکه به هر خیری آنان سرعتبیشتری دارند.
در انقلاب بزرگ اسلامی ما هم، جوانان عزیز بیشترین نقش را داشتهو در تداوم آن، به ویژه در دوره هشتساله دفاع مقدس اینجوانان عزیز بودند که برای نظام مقدس اسلامی ما افتخاراتفراوانی را به ارمغان آوردند و این تحقق همان است که امامراحل در سال 42 فرموده است که: سربازان من اینک در گهوارههستند!! آری، اینک آنان جوانان برومندی شدند که در جبهه و دردوره سازندگی افتخار آفریده و میآفرینند.
الف) تهذیب و سازندگیدر موارد متعددی حضرت امام(رحمت الله علیه) جوانان را سفارش میکنند تاجوانید به فکر تهذیب نفس باشید که بهترین فصل برای این کار،جوانی است: «تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و درشکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوتنزدیکترند موفق میشوند و یک پیر موفق نمیشود. قید و بندها واقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آنها شود هر روز که از عمربگذرد ریشهدارتر و قویتر شوند: درختی که اکنون گرفته است پای به نیروی شخصی برآید زجای گرش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ برنگسلی
«عزیزم! از جوانی به اندازهای که باقی است استفاده کن که درپیری همه چیز از دست میرود حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. ازمکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح واصلاح در زمان پیری میدهد تا جوانی با غفلت از دستبرود و بهپیران وعده طول عمر میدهد و تا لحظه آخر با وعدههای پوچ انسانرا از ذکر خدا و اخلاص برای او باز میدارد تا مرگ رسد و در آنحال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد میگیرد. پس در جوانیکه قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علابگریز و پیوند خود را هرچه بیشتر اگر پیوند داری محکمتر کن واگر خدای نخواسته، نداری تحصیل کن و در تقویتش همت گمار.»
«تا جوان هستید میتوانید یک کاری انجام بدهید ریشه فساد درقلب جوان ضعیف است.» «جوانها متوجه باشند که در جوانی میشوداصلاح کرد انسان خودش را. هر مقدار انسان سنش زیادتر میشوداقبالش به دنیا بیشتر میشود جوانها نزدیکترند به ملکوت.» اینها بخشی از کلمات حضرت امام(رحمت الله علیه) در این زمینه است و در روایاتما نیز تاکید خاصی بر بندگی در جوانی است:
نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما من شاب یدع الله الدنیا و لهوها و اهرم شبابه فی طاعةالله الا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدیقا; جوانی که درمسیر اطاعت و بندگی خداوند از دنیا و لهو (دنیای حرام) اجتنابکند و با همین حال به پیری برسد، خداوند اجر هفتاد صدیق را بهاو عنایت میکند مقام صدیقین بعد از مرتبه انبیا است.» درروایت دیگری از حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم: «ان احب الخلائق الی الله عز و جل شاب حدث السن فی صورة حسنةجعل شبابه و جماله لله و فی طاعته ذلک یباهی به الرحمن ملائکتهیقول هذا عبدی حقا; محبوبترین بندگان نزد خداوند، جواننوخاسته زیبارویی است که جوانی و زیبائیش را در راه خدا وبندگیاش به کار گیرد، به چنین جوان خداوند میبالد و میگوید: به حق، این جوان بنده من است! جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا نیاید جوانی زپیر قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود من این روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم
در روایتی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعة الله تعالی;خداوند جوانی که جوانیاش را در مسیر اطاعتخداوند به کار گیرددوست دارد. در این زمینه روایات فراوان است.
در این جا ناسپاسی است که ذکر خیر از جوانان پرشور جبهههانداشته باشیم. جوانانی که به حق فخر اسلام و تشیع و مکتب اهلبیت(علیهم السلام) شدند.
جوانانی که ره صد ساله عارفان را در کوتاه مدت طی کردند ومایه غبطه اولیای الهی شدند.
هم اینک که این سطور را مینویسم پیش روی من وصیتنامه شهیدیمخلص است که سطر سطر آن درس اخلاق است: «دیدم که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حق دارد، تا صبح بیدار باشد; علی(علیه السّلام) حقدارد، در چاه از عظمت تو گریه کند; حسین(علیه السّلام) حق دارد، در راهتترک سر کند; خدایا همه حق دارند که در برابر درگاهتسر فروبرند; دیدم رزمندگان حق دارند برای لقائت زار زار گریه کنند.
خدایا همه را دیدم و دیدم که تاکنون ندیدهام! دیدم که چقدرخوار و ذلیلم در برابر آن همه بزرگواری مولا. خدایا اینک کهدیدم توفیقی عنایت فرما، عبرت گیرم و عمل به حق کنم...
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان رویآن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسید «پر کاهی،تقدیم به آستان قدس الهی.» آری اینانند که خدای به آنهامیبالد، فرشتگان به آنها میبالند و... .
و این همان تحول عظیم الهی استکه امام راحل(رحمت الله علیه) از آن یاد میکنند: «از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهانبا یک جهش برق آسای معنوی و روحی با دست حمتحق تعالی ازمنجلابی که برای آنان با دست پلید استکبار جهانی که از آستینامثال رضاخان و محمدرضاخان و دیگر سرسپردگان غرب یا شرق تهیهدیده بودند، نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و هرآنچه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن رامیکردند اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را ازحد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهههایدفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوی بااین سرعتبیسابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشقپرورنتوان توجیه کرد.
اینجانب هنگامی که این جوانان عزیز در عنفوان شباب را که باگریه از من عقب افتاده تقاضای دعا برای شهادت میکنند، مشاهدهمیکنم از خود مایوس و از آنان شرمنده میشوم.»
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکمالیهم المرجئة. » احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزیدو در انجام این وظیفه تربیتی تسریع نمائید پیش از آن که فرقهمنحرف «مرجئه» بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرستخویش را درضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند.» فرقه مرجئه، درحقیقت مروج نوعی اباحیگری در دین بوده و میگفتند هیچ معصیتیبا وجود ایمان به انسان ضرر نرسانده و ایمان در حقیقت قول استو عمل در آن نقشی ندارد و معتقدند حتی بدون انجام واجبات الهیهمانند نماز و روزه هم میتوان بهشتی شد!! پیدا است که چنینمکتبی و مشابه آن همیشه برای آنان که میخواهند پیش روی خود راباز ببینند و هم رگه رقیقی از دین داشته و هم مرتکب انواعگناهان بشوند جاذبه خواهد داشت. همانند سخنی که امروز برخیمیگویند که عشق گناه نیست! و به هنگامی که از آنان پرسیدهمیشود عشق مقدس آسمانی و محبتبه حضرت حق را میگوئید، میگویدعشق مقدس است، زمینی و آسمانی ندارد!! معنای این حرف هماناباحیگری است. امامان علیهم السلام به تمام والدین هشدارمیدهند، پیش از آن که این رهزنان اندیشه و اخلاق سرمایهارزشمند جوانانتان را بربایند آنها را دریابید.
در سخنی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمود: «احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم; مراقب جوانانتان باشیدمبادا غلات آنها را به فساد بکشند.
«غلاه» منحرفینی بودند که با سوء استفاده از محبتبیریا وخالصانه مردم به اهل بیت(علیهم السلام)، ادعاء میکردند که امامان، خداهستند. امامان، شدیدترین برخوردها را با این منحرفان داشتندتا آنجا که در فقه ما به کفر نواصب (دشنام دهندگان به اهلبیت«علیهم السلام») و غلات حکم شده است.
امروز نیز باید همه مراقب باشیم، مبادا کسانی که با سوءاستفاده از محبت اهل بیت و با طرح عرفان منفی، عرفان انزوا، عرفان جامعه گریز، عرفان مسئولیت گریز (نه عرفان مثبت) جوانانعزیز ما را به انحراف نکشند. برخی از این کژاندیشان که گاهخود را عاشق دو آتشه اهل بیت! هم میدانند ورود در مسائل انقلابو حمایت از ولایت فقیه را در مجالس عزاداری خود ممنوع دانسته ومیگویند ما کاری به این مسائل نداشته و فقط میخواهیم گریهکنیم!! معنای این سخن این است که ما کاری به آرمان بلندامامان(علیهم السلام) نداریم!! مگر نه این است که امروز علم اهل بیت(علیهم السّلام)با در اهتزاز بودن پرچم نظام جمهوری اسلامی ایران، برافراشتهاست؟! مگر نه این است که امروز مدافع و حامی همه پیروان اهلبیت(علیهم السلام در کل دنیا نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؟! با اینحساب آیا کشاندن مردم به کنارهگیری از انقلاب و ولایت فقیه، دربرخی مجالس عزاداری، به معنای کناره گرفتن از آرمان بلندامامان نیست؟! گریه، در عزای مظلومان اهل بیت(علیهم السلام از اعظمقربات است، لکن گریهای همراه با معرفت! آن چنان که زیارتاولیای خداوند، امامان معصوم(علیهم السلام جایگاه بلند و ارزشمندی دارد،لکن زیارت با معرفت.
در یک کلام این سفارش پیوسته امامان(علیهم السلام است که با آموزشهایدینی مبنایی و مستحکم، جوانانتان را بیمه کنید
«التقاط»، در لغتبه معنای جمع و جور کردن و برچیدن است ودر اصطلاح به مکتبی گفته میشود که یک پارچه و یک دست نیست،بلکه هر بخش از ایدئولوژی ویژه خود را از مکتبی گرفته البتهاز مکتبهای متضاد که در میدان مبارزه در برابر هم و رویاروییکدیگر قرار دارند; مثلا توحید و شرک دو مکتبند که کاملا درمقابل هم قرار دارند، حال اگر کسانی پیدا شدند که نیمی ازمکتب توحید و بقیه را از مکتب شرک و به هم آمیختند نتیجه آنیک مکتب التقاطی خواهد بود.
و نمونه بارز آن در عصر ما سازمان منافقین، گروهک فرقان و...
که براساس این ایدئولوژی التقاطی جنایتها مرتکب شدند و اینکدر دامان اربابان استکباری خویش علیه نظام مقدس اسلامی مشغولتوطئه و جنایتند. و سردمدار این جریان انحرافی، معمولا افرادبیمایه و تهی از معارف اسلامی بودند و هستند که با اطلاع سطحی وناچیز از اسلام، خود را در مسند «اسلام شناس» قالب زده و باتمسک به «قراءات مختلف از اسلام» به انحراف التقاط دامنمیزنند. اصولا در اصول دین و اصول اخلاق قراءات مختلف نیست.
توحید صدر اسلام با توحید امروز تفاوتی ندارد. مکارم اخلاق درصدر اسلام با مکارم اخلاق در زمان ما متفاوت نیست و...
و در فروع، گرچه قرائتهای مختلف هست که از آن به «اجتهاد»تعبیر میکنیم، لیکن هر کسی توانایی و لیاقت این قرائت راندارد کسانی توانایی دارند که متخصص در صرف و نحو، فقه و اصولو رجال و تفسیر و... باشند که این حداقل یستسال تحصیل ممحضو شبانهروزی در حوزههای علمیه را میطلبد!! به هر حال کسانی ،دیروز و امروز ، با بیمایهگی و با تمسکات واهی خود التقاطیشده و کسانی را به همراه خود به این ویل جهنمی افکندند.
از سفارشها و نصایح امام راحل، به جوانان عزیز این است کهمراقب باشند به این دام نیفتند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران وسردمداران گروهکها که میخواهند با اسم اسلام پایههای آن را سستکنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهدافو قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جملهاز نهجالبلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمیشود، اسلام شناس شد.
اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریحرا که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد انکارمینمایند و در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدناسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود بازکنند و شما جوانان عزیز و سرمایههای کشور را بر ضد مصالح کشورخودتان بسیج نمایند.» در این جا مناسب استیادی از شهیدمتفکر علامه آیه الله مطهری ، داشته باشیم که بیشترین مبارزهبا التقاط را سامان داد و سرانجام به دست همانها به شهادترسید مطالعه و انس با کتابهای این استاد شهید جوانان عزیز رااز افتادن به دام التقاط میرهاند. بر همین اساس بود که امامعزیز سفارش به مطالعه کتابهای این استاد داشت: «اکنون شنیده میشود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلابدرصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیزدانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند.
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران توصیه میکنم که کتابهای ایناستاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیر اسلامی فراموش شود ازخداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.» این شهید عزیز، درسراسر عمر فرهنگی خود حساسیت ویژهای بر خطر التقاط داشت. اودر اولین کتابهای خود (اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم) تاآخرین کتابهایش (مقدمه علل گرایش به مادیگری، دوره جهان بینیو...) از خطر التقاط گفته است. او هم در جبهه مبارزه باالتقاط غربی و هم در جبهه مبارزه با التقاط شرقی قهرمانانهایستاد. سلام و درود و رضوان خداوند بر روح بلندش باد!
حق حیات بر گردن همه متفکران اسلام دارند و بحق مرزبانی دقیقیانجام دادند. و در بعد سیاسی، در هر مقطعی که کیان اسلام درخطر بوده است، این عالمان دین بودند که با هر وسیله ممکن حتیبا فدا کردن جان خویش از آن رفع خطر کردهاند. در انقلاب اسلامیعراق، در نهضت تنباکو در انقلاب بزرگ اسلامی ایران قدم به قدمجای پای عالمان سختکوشی را میبینیم که در سنگر دفاع از کیاناسلام و تشیع قرار گرفتند و همچون رزمندهای خستگیناپذیر مقاومتکرده ایستادند! سخن در این زمینه بسیار است، در این مجال بهجز این اشارت مجال نیست.
امام عزیز به جوانان توصیه کردند که خود را از این مرزباناندین جدا نکنند: «... و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت وعلاقهام به جوانان عرض میکنم این است که در مسیر ارزشها ومعنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید وهیچگاه و تحت هیچ شرایطی خود را بینیاز از هدایت و همکاریآنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ ودر سختترین شرائط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار ازعشق و محبتبه تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند وهمیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بودهاند بر بالای دار رفته ومحرومیتها چشیدهاند، زندانها رفتهاند و اسارت و تبعیدهادیدهاند و بالاتر از همه آماج طعنها و تهمتها بودهاند و درشرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یاس وناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندندو از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نمودهاند. هم اکنون نیزدر هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر در کنارمردمند و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهداء بزرگواری راتقدیم نمودهاند.» در این باره امام عزیز مطالب فراوانی دارندکه به علت ضیق مجال، از نقل آنها صرف نظر میکنیم.
گرچه بحث «امام و جوانان» هم چنان گفتنیهای فراوان دیگریدارد ولکن به نظر میرسد یک مقاله محدود بیش از آنچه آمدگنجایش نداشته باشد.
منبع: پایگاه حوزه
/س
امام(رحمت الله علیه) این تربیتیافته مکتب قرآن و عترت، با الهام از اسلامعزیز، بهای شایسته به جوانان میداد و با تکریم شخصیت آنان،جوانان را به میدان مبارزه با طاغوت و دفاع از ارزشهای مکتبیفرا میخواند.
بهاء دادن به جوانان، سنت و سیره نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. سفارش پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به جوانان این است که: «اوصیکم بالشبان خیرا فانالله بعثنی بشیرا و نذیرا فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ; بهشما سفارش میکنم، با جوانان برخورد شایسته داشته باشید هماناخداوند مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاد ، پس جوانان بامن هم پیمان شده(یاریام کردند) و پیرمردها مخالفت کردند.»
پر واضح است در این جا سخن بر سر «نوع» است; یعنی نوع جوانانهمراهی کردند، گرچه اندکی هم ناهمراه ماندند و نوع پیرمردهامخالفت کرده، گرچه روشن ضمیرانی از آنان نیز با حضرت همراهشدند.
و در سیره حضرت میخوانیم حضرت حساسترین پستهای سیاسی فرهنگی،نظامی را به جوانان واگذار کرده است.
جوان بیست و چهار ساله اولین سفیر
جوان بیستساله اولین نماینده پیامبر
پدر و مادرش، او را حبس کردند، ولی او گریخت و سپس به حبشهرفت. مصعب بن عمیر، بعد از مراجعت آن گاه که تعدادی ازمحترمین مدینه، پیش از هجرت، به حضرت ایمان آوردند، از حضرتدرخواست نمایندهای کردند که: «یعلمنا القرآن و یدعوا الناس الی امرک; به ما قرآن آموزد ومردم را دعوت به مکتبتان نماید.» حضرت «مصعب بن عمیر» رابه همراه «اسعد بن زراره» (بزرگ مدنیها) به مدینه فرستاد: «و کان فتی حدثا»; او در آن هنگام جوان نورسی بود. » مصعببن عمیر، اولین کسی است که در مدینه اقامه جمعه و جماعت کرد وبه دست او اسید بن خضیر و سعد بن معاذ قبول اسلام کردند و اینافتخار بزرگی بود که نصیبش شد.
جوان بیستساله فرماندار مکه
انتصاب این جوان به چنین مقام بزرگی، باعث رنجش خاطر و آزردگیشدید رجال عرب و بزرگان مکه شد و زبان به شکایت و اعتراضگشودند.
حضرت فرمود: «لا یحتج محتج منکم فی مخالفته بصغر سنه فلیسالاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر; هیچ یک از شما جوانی عتابرا اساس اعتراض قرار ندهد، زیرا ملاک فضیلت انسان کبر سن وبزرگی نیست، بلکه بر عکس میزان بزرگی انسان فضیلت و لیاقتاست.»
جوان بیستساله فرمانده لشکر
نام این جوان «اسامة بن زید» است.
سن اسامه در آن هنگام 17 یا 18 یا 19 سال نوشتهاند و در هیچیک از منابع تاریخی بیش از بیستسال ضبط نشده است.
برخی این انتصاب را زیر سوال بردند که: «یستعمل هذا الغلام علی المهاجرین الاولین; چه شده است که اینجوان نورس به فرماندهی مهاجرین سابقهدار و پیش قدمان اسلامبرگزیده شده است؟» نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن این سخنان طعنآمیز به سختی خشمگین شد، به منبر رفت و پس از حمد و ثنایخداوند فرمود: مردم! این چه سخنی است که درباره فرماندهی«اسامه» از بعضی شما به من رسیده است طعنه امروز شما تازگیندارد، چند سال قبل که زید بن حارثه، پدر اسامه را بهفرماندهی لشگر در جنگ «موته» تعیین کردم، زبان به طعن وملامت گشودید به خداوند بزرگ سوگند یاد میکنم که دیروز، زید بنحارثه برای امارت لشگر شایسته بود و امروز نیز فرزندش اسامهشایستگی دارد. باید همه شما از وی اطاعت نمائید. سپس حضرتمردم را دعوت کرد که هر چه زودتر به لشکرگاه اسامه بروند وبدون درنگ حرکت کنند، حضرت در حالی که سخت در تب و تاب بود،چندین بار فرمود: «انفذوا بعث اسامه، جهزوا جیش اسامه; سپاهاسامه را روانه کنید سپاه اسامه را حرکت دهید.» ولیمتاسفانه با این همه تاکیدهای مکرر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدتبیماری آن حضرت سران مدینه و رجال سیاسی از حرکتسپاه اسامهخودداری ورزیدند و دستورهای صریح پیشوای بزرگ اسلام را زیر پاگذاشتند تا آن که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) دیده از جهان فروبست.
این چهار نمونه از بهائی بود که پیامبر گرامی اسلام برایجوانان قائل بود و البته محدود به اینها نیست.
امام و تکریم جوانان
میوه تکریم شخصیت
سفارش موکد ائمه سلام الله علیهم اجمعین به مبلغان دین،نیز سرمایه گذاری روی جوانان است. محمد بن علی «احول» گوید: امام صادق(علیه السّلام) از من پرسید به بصره رفتی؟! گفتم: بلی. حضرتفرمود:استقبال مردم از تشیع چگونه بود؟ گفتم: «و الله انهم لقلیل; به خدا قسم بسیار کم بود. «حضرت فرمود: «علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر; بر تو باد به جوانانکه به هر خیری آنان سرعتبیشتری دارند.
در انقلاب بزرگ اسلامی ما هم، جوانان عزیز بیشترین نقش را داشتهو در تداوم آن، به ویژه در دوره هشتساله دفاع مقدس اینجوانان عزیز بودند که برای نظام مقدس اسلامی ما افتخاراتفراوانی را به ارمغان آوردند و این تحقق همان است که امامراحل در سال 42 فرموده است که: سربازان من اینک در گهوارههستند!! آری، اینک آنان جوانان برومندی شدند که در جبهه و دردوره سازندگی افتخار آفریده و میآفرینند.
نصایح امام راحل به جوانان
الف) تهذیب و سازندگیدر موارد متعددی حضرت امام(رحمت الله علیه) جوانان را سفارش میکنند تاجوانید به فکر تهذیب نفس باشید که بهترین فصل برای این کار،جوانی است: «تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و درشکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوتنزدیکترند موفق میشوند و یک پیر موفق نمیشود. قید و بندها واقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آنها شود هر روز که از عمربگذرد ریشهدارتر و قویتر شوند: درختی که اکنون گرفته است پای به نیروی شخصی برآید زجای گرش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ برنگسلی
«عزیزم! از جوانی به اندازهای که باقی است استفاده کن که درپیری همه چیز از دست میرود حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. ازمکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح واصلاح در زمان پیری میدهد تا جوانی با غفلت از دستبرود و بهپیران وعده طول عمر میدهد و تا لحظه آخر با وعدههای پوچ انسانرا از ذکر خدا و اخلاص برای او باز میدارد تا مرگ رسد و در آنحال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد میگیرد. پس در جوانیکه قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علابگریز و پیوند خود را هرچه بیشتر اگر پیوند داری محکمتر کن واگر خدای نخواسته، نداری تحصیل کن و در تقویتش همت گمار.»
«تا جوان هستید میتوانید یک کاری انجام بدهید ریشه فساد درقلب جوان ضعیف است.» «جوانها متوجه باشند که در جوانی میشوداصلاح کرد انسان خودش را. هر مقدار انسان سنش زیادتر میشوداقبالش به دنیا بیشتر میشود جوانها نزدیکترند به ملکوت.» اینها بخشی از کلمات حضرت امام(رحمت الله علیه) در این زمینه است و در روایاتما نیز تاکید خاصی بر بندگی در جوانی است:
نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما من شاب یدع الله الدنیا و لهوها و اهرم شبابه فی طاعةالله الا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدیقا; جوانی که درمسیر اطاعت و بندگی خداوند از دنیا و لهو (دنیای حرام) اجتنابکند و با همین حال به پیری برسد، خداوند اجر هفتاد صدیق را بهاو عنایت میکند مقام صدیقین بعد از مرتبه انبیا است.» درروایت دیگری از حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم: «ان احب الخلائق الی الله عز و جل شاب حدث السن فی صورة حسنةجعل شبابه و جماله لله و فی طاعته ذلک یباهی به الرحمن ملائکتهیقول هذا عبدی حقا; محبوبترین بندگان نزد خداوند، جواننوخاسته زیبارویی است که جوانی و زیبائیش را در راه خدا وبندگیاش به کار گیرد، به چنین جوان خداوند میبالد و میگوید: به حق، این جوان بنده من است! جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا نیاید جوانی زپیر قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود من این روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم
در روایتی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعة الله تعالی;خداوند جوانی که جوانیاش را در مسیر اطاعتخداوند به کار گیرددوست دارد. در این زمینه روایات فراوان است.
در این جا ناسپاسی است که ذکر خیر از جوانان پرشور جبهههانداشته باشیم. جوانانی که به حق فخر اسلام و تشیع و مکتب اهلبیت(علیهم السلام) شدند.
جوانانی که ره صد ساله عارفان را در کوتاه مدت طی کردند ومایه غبطه اولیای الهی شدند.
هم اینک که این سطور را مینویسم پیش روی من وصیتنامه شهیدیمخلص است که سطر سطر آن درس اخلاق است: «دیدم که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) حق دارد، تا صبح بیدار باشد; علی(علیه السّلام) حقدارد، در چاه از عظمت تو گریه کند; حسین(علیه السّلام) حق دارد، در راهتترک سر کند; خدایا همه حق دارند که در برابر درگاهتسر فروبرند; دیدم رزمندگان حق دارند برای لقائت زار زار گریه کنند.
خدایا همه را دیدم و دیدم که تاکنون ندیدهام! دیدم که چقدرخوار و ذلیلم در برابر آن همه بزرگواری مولا. خدایا اینک کهدیدم توفیقی عنایت فرما، عبرت گیرم و عمل به حق کنم...
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان رویآن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسید «پر کاهی،تقدیم به آستان قدس الهی.» آری اینانند که خدای به آنهامیبالد، فرشتگان به آنها میبالند و... .
و این همان تحول عظیم الهی استکه امام راحل(رحمت الله علیه) از آن یاد میکنند: «از آن جمله این جوانان بسیار عزیز در سطح کشورند که ناگهانبا یک جهش برق آسای معنوی و روحی با دست حمتحق تعالی ازمنجلابی که برای آنان با دست پلید استکبار جهانی که از آستینامثال رضاخان و محمدرضاخان و دیگر سرسپردگان غرب یا شرق تهیهدیده بودند، نجات یافته و یک شبه ره صد ساله را پیمودند و هرآنچه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن رامیکردند اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را ازحد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهههایدفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوی بااین سرعتبیسابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشقپرورنتوان توجیه کرد.
اینجانب هنگامی که این جوانان عزیز در عنفوان شباب را که باگریه از من عقب افتاده تقاضای دعا برای شهادت میکنند، مشاهدهمیکنم از خود مایوس و از آنان شرمنده میشوم.»
پرهیز از التقاط و التقاطیها
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکمالیهم المرجئة. » احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزیدو در انجام این وظیفه تربیتی تسریع نمائید پیش از آن که فرقهمنحرف «مرجئه» بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرستخویش را درضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند.» فرقه مرجئه، درحقیقت مروج نوعی اباحیگری در دین بوده و میگفتند هیچ معصیتیبا وجود ایمان به انسان ضرر نرسانده و ایمان در حقیقت قول استو عمل در آن نقشی ندارد و معتقدند حتی بدون انجام واجبات الهیهمانند نماز و روزه هم میتوان بهشتی شد!! پیدا است که چنینمکتبی و مشابه آن همیشه برای آنان که میخواهند پیش روی خود راباز ببینند و هم رگه رقیقی از دین داشته و هم مرتکب انواعگناهان بشوند جاذبه خواهد داشت. همانند سخنی که امروز برخیمیگویند که عشق گناه نیست! و به هنگامی که از آنان پرسیدهمیشود عشق مقدس آسمانی و محبتبه حضرت حق را میگوئید، میگویدعشق مقدس است، زمینی و آسمانی ندارد!! معنای این حرف هماناباحیگری است. امامان علیهم السلام به تمام والدین هشدارمیدهند، پیش از آن که این رهزنان اندیشه و اخلاق سرمایهارزشمند جوانانتان را بربایند آنها را دریابید.
در سخنی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمود: «احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم; مراقب جوانانتان باشیدمبادا غلات آنها را به فساد بکشند.
«غلاه» منحرفینی بودند که با سوء استفاده از محبتبیریا وخالصانه مردم به اهل بیت(علیهم السلام)، ادعاء میکردند که امامان، خداهستند. امامان، شدیدترین برخوردها را با این منحرفان داشتندتا آنجا که در فقه ما به کفر نواصب (دشنام دهندگان به اهلبیت«علیهم السلام») و غلات حکم شده است.
امروز نیز باید همه مراقب باشیم، مبادا کسانی که با سوءاستفاده از محبت اهل بیت و با طرح عرفان منفی، عرفان انزوا، عرفان جامعه گریز، عرفان مسئولیت گریز (نه عرفان مثبت) جوانانعزیز ما را به انحراف نکشند. برخی از این کژاندیشان که گاهخود را عاشق دو آتشه اهل بیت! هم میدانند ورود در مسائل انقلابو حمایت از ولایت فقیه را در مجالس عزاداری خود ممنوع دانسته ومیگویند ما کاری به این مسائل نداشته و فقط میخواهیم گریهکنیم!! معنای این سخن این است که ما کاری به آرمان بلندامامان(علیهم السلام) نداریم!! مگر نه این است که امروز علم اهل بیت(علیهم السّلام)با در اهتزاز بودن پرچم نظام جمهوری اسلامی ایران، برافراشتهاست؟! مگر نه این است که امروز مدافع و حامی همه پیروان اهلبیت(علیهم السلام در کل دنیا نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؟! با اینحساب آیا کشاندن مردم به کنارهگیری از انقلاب و ولایت فقیه، دربرخی مجالس عزاداری، به معنای کناره گرفتن از آرمان بلندامامان نیست؟! گریه، در عزای مظلومان اهل بیت(علیهم السلام از اعظمقربات است، لکن گریهای همراه با معرفت! آن چنان که زیارتاولیای خداوند، امامان معصوم(علیهم السلام جایگاه بلند و ارزشمندی دارد،لکن زیارت با معرفت.
در یک کلام این سفارش پیوسته امامان(علیهم السلام است که با آموزشهایدینی مبنایی و مستحکم، جوانانتان را بیمه کنید
خطر التقاط
«التقاط»، در لغتبه معنای جمع و جور کردن و برچیدن است ودر اصطلاح به مکتبی گفته میشود که یک پارچه و یک دست نیست،بلکه هر بخش از ایدئولوژی ویژه خود را از مکتبی گرفته البتهاز مکتبهای متضاد که در میدان مبارزه در برابر هم و رویاروییکدیگر قرار دارند; مثلا توحید و شرک دو مکتبند که کاملا درمقابل هم قرار دارند، حال اگر کسانی پیدا شدند که نیمی ازمکتب توحید و بقیه را از مکتب شرک و به هم آمیختند نتیجه آنیک مکتب التقاطی خواهد بود.
و نمونه بارز آن در عصر ما سازمان منافقین، گروهک فرقان و...
که براساس این ایدئولوژی التقاطی جنایتها مرتکب شدند و اینکدر دامان اربابان استکباری خویش علیه نظام مقدس اسلامی مشغولتوطئه و جنایتند. و سردمدار این جریان انحرافی، معمولا افرادبیمایه و تهی از معارف اسلامی بودند و هستند که با اطلاع سطحی وناچیز از اسلام، خود را در مسند «اسلام شناس» قالب زده و باتمسک به «قراءات مختلف از اسلام» به انحراف التقاط دامنمیزنند. اصولا در اصول دین و اصول اخلاق قراءات مختلف نیست.
توحید صدر اسلام با توحید امروز تفاوتی ندارد. مکارم اخلاق درصدر اسلام با مکارم اخلاق در زمان ما متفاوت نیست و...
و در فروع، گرچه قرائتهای مختلف هست که از آن به «اجتهاد»تعبیر میکنیم، لیکن هر کسی توانایی و لیاقت این قرائت راندارد کسانی توانایی دارند که متخصص در صرف و نحو، فقه و اصولو رجال و تفسیر و... باشند که این حداقل یستسال تحصیل ممحضو شبانهروزی در حوزههای علمیه را میطلبد!! به هر حال کسانی ،دیروز و امروز ، با بیمایهگی و با تمسکات واهی خود التقاطیشده و کسانی را به همراه خود به این ویل جهنمی افکندند.
از سفارشها و نصایح امام راحل، به جوانان عزیز این است کهمراقب باشند به این دام نیفتند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران وسردمداران گروهکها که میخواهند با اسم اسلام پایههای آن را سستکنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهدافو قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جملهاز نهجالبلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمیشود، اسلام شناس شد.
اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریحرا که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد انکارمینمایند و در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدناسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود بازکنند و شما جوانان عزیز و سرمایههای کشور را بر ضد مصالح کشورخودتان بسیج نمایند.» در این جا مناسب استیادی از شهیدمتفکر علامه آیه الله مطهری ، داشته باشیم که بیشترین مبارزهبا التقاط را سامان داد و سرانجام به دست همانها به شهادترسید مطالعه و انس با کتابهای این استاد شهید جوانان عزیز رااز افتادن به دام التقاط میرهاند. بر همین اساس بود که امامعزیز سفارش به مطالعه کتابهای این استاد داشت: «اکنون شنیده میشود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلابدرصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیزدانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند.
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران توصیه میکنم که کتابهای ایناستاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیر اسلامی فراموش شود ازخداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.» این شهید عزیز، درسراسر عمر فرهنگی خود حساسیت ویژهای بر خطر التقاط داشت. اودر اولین کتابهای خود (اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم) تاآخرین کتابهایش (مقدمه علل گرایش به مادیگری، دوره جهان بینیو...) از خطر التقاط گفته است. او هم در جبهه مبارزه باالتقاط غربی و هم در جبهه مبارزه با التقاط شرقی قهرمانانهایستاد. سلام و درود و رضوان خداوند بر روح بلندش باد!
جدانشدن از روحانیت
حق حیات بر گردن همه متفکران اسلام دارند و بحق مرزبانی دقیقیانجام دادند. و در بعد سیاسی، در هر مقطعی که کیان اسلام درخطر بوده است، این عالمان دین بودند که با هر وسیله ممکن حتیبا فدا کردن جان خویش از آن رفع خطر کردهاند. در انقلاب اسلامیعراق، در نهضت تنباکو در انقلاب بزرگ اسلامی ایران قدم به قدمجای پای عالمان سختکوشی را میبینیم که در سنگر دفاع از کیاناسلام و تشیع قرار گرفتند و همچون رزمندهای خستگیناپذیر مقاومتکرده ایستادند! سخن در این زمینه بسیار است، در این مجال بهجز این اشارت مجال نیست.
امام عزیز به جوانان توصیه کردند که خود را از این مرزباناندین جدا نکنند: «... و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت وعلاقهام به جوانان عرض میکنم این است که در مسیر ارزشها ومعنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید وهیچگاه و تحت هیچ شرایطی خود را بینیاز از هدایت و همکاریآنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ ودر سختترین شرائط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار ازعشق و محبتبه تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند وهمیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بودهاند بر بالای دار رفته ومحرومیتها چشیدهاند، زندانها رفتهاند و اسارت و تبعیدهادیدهاند و بالاتر از همه آماج طعنها و تهمتها بودهاند و درشرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یاس وناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندندو از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نمودهاند. هم اکنون نیزدر هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر در کنارمردمند و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهداء بزرگواری راتقدیم نمودهاند.» در این باره امام عزیز مطالب فراوانی دارندکه به علت ضیق مجال، از نقل آنها صرف نظر میکنیم.
گرچه بحث «امام و جوانان» هم چنان گفتنیهای فراوان دیگریدارد ولکن به نظر میرسد یک مقاله محدود بیش از آنچه آمدگنجایش نداشته باشد.
جوانان حزب اللهی
منبع: پایگاه حوزه
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}