امام خميني و مباني حمايت از فلسطين 2
امام خميني و مباني حمايت از فلسطين 2
امام خميني و مباني حمايت از فلسطين 2
نويسنده:سيدمهدي موسوي كاشمري
حمايت از مظلوم از جمله سفارشهاي ماندگار حضرت علي عليه السلام پيش از شهادت خود خطاب به فرزندان گرامي اش امام حسن و امام حسين عليهماالسلام, وصيت نامه اي است كه آن را اينگونه آغاز كرده است: « اوصيكما و جميع ولدي و من بلغه كتابي بتقوي الله. . . . » شما و تمام فرزندان و همه كساني كه اين پيام به آنان برسد را به تقوي الهي سفارش مي كنم . ( 1 ) براساس اين فراز, بي ترديد آن چه در اين وصيت نامه ذكر شده است خواسته هايي اند كه از فردفرد مسلمانان و پيروان آن حضرت , پايبندي بدان مورد انتظار است. در اين سفارشنامه, اميرمومنان به مسايلي اشاره مي كنند كه حيات ديني, اخلاقي و اجتماعي مردم بسته به آن است. از جمله اين كه مي فرمايد:. « . . . كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا » . با ستمگر دشمن و با ستمديده كمك و ياور باشيد. در تحليل اين سخن نكاتي به نظر مي رسد كه بدان مي پردازيم و مطالب خود را در قالب همين نكات بيان مي كنيم. 1 نكته نخست آن كه علي عليه السلام در اين فراز نمي فرمايد: با ظالم مبارزه و دشمني كنيد و به ياري مظلوم بشتابيد بلكه با عنايت به جمله « كونا » كه مقيد ثبات و استمرار است, نشان مي دهد كه اساسا بايد جهاد و برخورد با ظالم و حمايت از مظلوم به عنوان وصفي ثابت و ماندگار, در جان و روح مومن راسخ شده و ملازم و همراه او باشد. برخي در آزادي خواهي و ستم ستيزي حال به حال اند. روزي به اقتضاي زمان ضداستكبارند و در ميدان مبارزه با آن هر سازشكار كم همت را به باد حمله و سرزنش خود مي گيرند, ولي همينان زماني ديگر با تغيير اوضاع و احوال رنگ باخته و چهره عوض مي كنند در حالي كه ظالم امروز همان ظالم و مظلوم كنوني نيز همان مظلوم است. اين تغيير و تبديلها ناشي از اين است كه اينان از آن روزي كه وارد اين ميدان شدند, پايه هاي اعتقادي كار خويش را استحكام نبخشيدند و ايمان و باورهاي خود را مستدل و بنياني نكردند و لذا رفته رفته كه به عيش و نوش و راحتي و رفاه دنيا خو گرفتند جلال و جمال اردوگاه استكبار, دل و عقل آنان را ربوده و فكرشان را خام كرده است. و بديهي است قلبي كه مرعوب ستمگر شود, چگونه مي تواند در برابر او ايستادگي كرده و از مظلوم حمايت و دفاع كند قرآن كريم مي فرمايد: « الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله و مانزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوالكتاب من قبل فطال عليهم الا مد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون » آيا زمان آن فرانرسيده است كه قلوب مومنان براي ياد و نام خدا و آيات الهي خاشع شود و هم چون كساني كه پيش از اين به آنان كتاب آسماني داده شد نباشند كه بين آنان و پيامبرانشان زماني طولاني فاصله افتاد در نتيجه قلبهاي آنان دچار قساوت شد و بسياري از آنها فاسق اند. ( 2 ) در شان نزول آيه نقل شده است كه مسلمانان تا وقتي در مكه بودند در سختي و فشار بودند پس از هجرت برخي از آنان كه در سالهاي بعد وضعي بهتر يافتند و به ناز و نعمت نسبي دست يافتند, آثاري از تغيير حال در آنان ديده شد و آن گونه كه سابقا بودند پايداري نمي كردند در حالي كه از آنان انتظار مي رفت روز به روز به استقامت و ثبات خود بيفزايند و لذا اين آيه نازل شد و خداوند آنها را بر اين سستي و ضعف مورد عقاب خود قرار داد و پس از آن مومنان هم ديگر را بدين جهت ملامت مي كردند. ( 3 ) اين هشدار و توبيخ الهي, اعلام خطري است مستمر براي هميشه تا همگان به ياد داشته باشند كه دلبستگي هاي به عالم خاك رفته رفته انسان عرشي را فرش نشين كرده و از اوج افلاك به زير مي كشاند.
بنيانگذار جمهوري اسلامي مي گويند: « هر چه وجهه قلب به تدبير امور و تعمير دنيا بيشتر شد و علاقه افزون گرديد, غبار مذلت و سكنت بر او بيشتر ريزد و ظلمت مذلت و احتياج, زيادتر آن را فراگيرد » (4 ) و باز مي گويند: « هر چه توجه نفس به دنيا بيشتر گردد, به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد » (5 ) 2 نكته ديگر اين كه حضرت علي عليه السلام تنها به اين كه بايد دشمن ستمگران بود اكتفا نكرد بلكه اضافه بر آن مي فرمايد: « ياور مظلوم باشيد » و اين بدان جهت است كه تنها اعلام دشمني با ستمگر و موضع گيري در برابراو كفايت نمي كند بلكه بايد در ابعاد گوناگون و در حد توان و امكان در ميدان عمل نيز به حمايت و فريادرسي از مظلوم اقدام كرد. امام خميني در بيان سياست خارجي جمهوري اسلامي مي گويند: « ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم( » 6 ) و نيز نمي توان از مظلوم حمايت كرد ولي در عين حال با ظالم هم روابط حسنه برقرار كرد و بر همين اساس آن بزرگوار مي گويند: « ما وظيفه داريم پشتيبان مظلوم و دشمن ظالم باشيم( » 7 ) 3 نكته ديگر اين كه در اين فراز از سخن امام عليه السلام ظالم و مظلوم مدار حكم اند, نه ظالم غيرمسلمان و يا مظلوم مسلمان. نبايد اين اگر يكي از اهل اسلام نيز عنوان ستمگر يافت مبارزه با او نيز در دائره همين وظيفه است. يافتن اين عنوان نيز يا به اين است كه خود به طور مستقيم به ستم و تعدي نسبت به ديگري بپردازد و يا اين كه در كارزار و ميدان مبارزه ظالم و مظلوم, جانب متجاوز را گرفته و از او حمايت كند و بر ضرر مظلوم اقدام و عمل كند. و به نظر مي رسد مطابق اين سخن حتي اگر مسلماني نسبت به غير همكيش خود نيز ستم روا دارد و خارج از موازين شناخته شده شرعي و قانوني به او تعرض كند ساير مسلمانان بايد به دفع تجاوز او بپردازند. و هم چنين در مورد مظلوم نيز تفاوتي نمي كند كه به چه ديني پايبند است و در چه نقطه اي زندگي مي كند. امام خميني (رحمت الله علیه ) مي گويند: « ما طرفدار مظلوم هستيم, هر كسي در هر قطبي كه مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستيم . ( » 8 ) و باز: « تكليف اسلامي مسلمانان است كه اگر كسي مظلوم واقع شد, بايد به آنان كمك كرد. ( » 9 ) و باز: « ما به پيروي از اسلام بزرگ, از جميع مستضعفان حمايت مي كنيم . ( 10 ) بنابراين وقتي اساس دين در اين وظيفه دخالتي نداشته باشد, بي ترديد مذهب خاص و اختلافات درون ديني نيز دخالتي در آن نخواهد داشت برخي ساده انديشان مي پندارند چون مردم فلسطين شيعه نيستند, پس ما در برابر حمايت و دفاع از آنان چندان وظيفه اي نداريم. در حالي كه استكبار جهاني و صهيونيسم اساس مسلماني و عالم اسلام را هدف گرفته است و تجاوز آنها به مذهب و ملت و مرام خاصي نيست, گذشته از اين كه وظيفه دفاع از مظلوم تكليفي مطلق است و اختصاص به دين و آئين معين ندارد تا چه رسد به مذهبي خاص در درون دين. 4 براساس اين آموزه و سفارش , بايد با ستمگر دشمني كرد, خواه او نيز با ما مستقيما در حال مخاصمه باشد يا نباشد و حتي در صدد ايجاد روابط دوستي و عادي سازي مناسبات باشد. برخي مي گويند چرا بايد با اسرائيل دشمني كنيم ! ما اگر دست از خصومت با صهيونيستها برداريم, آنها نيز براي ما مزاحمت ايجاد نمي كنند و در اين صورت بسياري از مشكلات كنوني ما در سطح جهاني حل خواهد شد. در حالي كه اولا: فرضا بپذيريم كه هم اكنون آنان به طور مستقيم با ما در نبرد نيستند و براساس آن چه گفتم و خواهيم گفت. بي ترديد آنها در صورت توفيق به برقراري آرامش مرگبار در جبهه اول مسلمانان و آسودگي خيال خود از ناحيه آن, ساير نقاط دنياي اسلام را نيز از تجاوزات و ستم خود بي بهره نخواهند گذاشت. و دير يا زود به سراغ آنها نيز خواهند شتافت و در حقيت اين درگيريهاي خط اول است كه آنان را مشغول داشته و دامنه تعديهاي آنها را به طور نسبي از ما دور ساخته است. و ثانيا: جامعه اسلامي يا بنا دارد مسلمان و مومن زندگي كند و بر محور قانون وحي حركت كند و يا حداقل مي خواهد در چارچوب اصول و شرافتهاي انساني به سر برد, در صورت اول چگونه مي تواند اين چنين باشد ولي نسبت به مصيبتها و محنتهايي كه بر بخشي از پيكر دنياي اسلام وارد مي شود بي تفاوت باشد در حالي كه امام صادق عليه السلام فرمود: « المومن اخو المومن كالجسد الواحد ان اشتكي شيئا منه و جد الم ذالك في ساير جسد » مومن برادر مومن هم چون بدن واحدند, اگر در عضوي از اعضاي خود احساس درد كرد, ساير اندام او را نيز فرا مي گيرد. ( 11 ) و نيز فرمودند: « انما المومنون اخو0 بنواب و ام , و اذا ضرب علي رجل منهم عرق سهرله الاخرون. » مومنان نسبت به هم برادر و فرزندان يك پدر و مادرند اگر رگي از يكي از آنان زده شد, خواب از چشم ديگران ربوده مي شود. ( 12 ) و در صورت دوم, آيا مي توان زندگي انساني داشت ولي از احساسات و عواطف بشري بدور بود چگونه مي توان انسان زيست , ولي نسبت به سرنوشت هم نوع خويش حساسيتي از خود بروز نداد و بي گمان چنين بي تفاوتي نشان از دور افتادن از طبيعت انساني و فروغلطيدن در زندگي حيواني دارد. 5 و آخرين نكته اين كه واژه خصم و عون در اين كلام , مطلق است و به زمينه اي خاص مقيد نيست و لذا ابراز دشمن و اعمال خصومت با ظالم و حمايت و دفاع از مظلوم در بعدي ويژه محدود نيست بلكه ابعاد مختلف آن را شامل است و به تعبير ديگر هر كاري بر ضد ستمگر كه او را از ستم پيشه گي دور و شرارت او را از سر مظلوم دفع كند مطلوب است و همين طور هر عملي كه به ستمديده توان مقابله با دشمن دهد و مقاومت او را در برابر ظالم تامين كند, از خواسته هاي مولا از پيروان خويش است و لذا ابعاد اقتصادي, سياسي معنوي با اعلام حمايتها و تشكيل اجتماعها و حتي نظامي در دايره اين خواسته است. تنها چيزي كه اين وظيفه بدان مقيد است استطاعت و قدرت عقلي است بدين معنا كه حركت و اقدام در اين راه در ابعاد گوناگون آن تكليفي الهي است كه بايد به دنبال آن بود مگر اين كه در عمل معلوم باشد كه چنين اقدام و كاري از توانايي اقدام كننده خارج است و حركتي ناكام و ناموثر خواهد بود. قرآن كريم مي فرمايد: « و مالكم لاتقاتلون في سبيل اله و المستضعفين من الرجال و النسا و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القري0 الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا » چه شده است شما را كه در راه خدا و مردان و زنان مستضعفي كه مي گويند پروردگارا ما را از اين سرزميني كه مردمان آن ستم پيشه اند و براي ما از پيشگاه خود راهبر و ياوري قرار ده , نبرد نمي كنيد. ( 13 ) امام خميني براساس همين مبنا, از اهداف اساسي و استراتژيك حركت انقلابي خود در دوران مبارزه با حكومت شاهي و سپس در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب و برقراري نظام جمهوري اسلامي را, مبارزه بي امان و پيگير با استكبار جهاني در راس آن دولت امپرياليسم آمريكا و هم دستان او بويژه رژيم اشغالگر قدس قرار داد و همواره بر ضد غاصبان فلسطين و صهيونيسم جهاني و حمايت از ملت مظلوم آن سرزمين اعلام موضع قاطع و صريح داشت و از عمق جان خويش از متجاوزان به حقوق آن مردم ستمديده احساس نفرت و دشمني مي كرد. ايشان ضمن پيامي در تاريخ 1358,11,22 مي نويسند: « . . . ما از مردم بي پناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع مي كنيم. اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريكا بوده است. من در طول نزديك به بيست سال, خطر اسرائيل را گوشزد نموده ام, بايد همه بپاخيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسيطن را جايگزين آن گردانيم . . . ( » 14 ) باز هم ايشان در بخشي از پيامي ديگر اينگونه اظهار مي كنند: . « . . اكنون كه خون جوانان عزيز فلسطين ديوارهاي مسجد قدس را رنگين كرده است و در مقابل مطالبه حق مشروعشان از مشتي دغلباز با مسلسل جواب شنيده اند, براي مسلمانان غيرتمند عار نيست كه به نداي مظلومانه آنان جواب ندهند و همدردي خود را با آنان اظهار نكنند . . . ( » 15 ) گفته ها و نوشته هاي آن بزرگوار راحل در اين باره فراوان است
كه به همين دو نمونه بسنده مي كنيم. « ان في ذالك لذكري لمن كان له قلب او القي السمع و هو شهيد » . ( 16 )
/الف
بنيانگذار جمهوري اسلامي مي گويند: « هر چه وجهه قلب به تدبير امور و تعمير دنيا بيشتر شد و علاقه افزون گرديد, غبار مذلت و سكنت بر او بيشتر ريزد و ظلمت مذلت و احتياج, زيادتر آن را فراگيرد » (4 ) و باز مي گويند: « هر چه توجه نفس به دنيا بيشتر گردد, به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد » (5 ) 2 نكته ديگر اين كه حضرت علي عليه السلام تنها به اين كه بايد دشمن ستمگران بود اكتفا نكرد بلكه اضافه بر آن مي فرمايد: « ياور مظلوم باشيد » و اين بدان جهت است كه تنها اعلام دشمني با ستمگر و موضع گيري در برابراو كفايت نمي كند بلكه بايد در ابعاد گوناگون و در حد توان و امكان در ميدان عمل نيز به حمايت و فريادرسي از مظلوم اقدام كرد. امام خميني در بيان سياست خارجي جمهوري اسلامي مي گويند: « ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم( » 6 ) و نيز نمي توان از مظلوم حمايت كرد ولي در عين حال با ظالم هم روابط حسنه برقرار كرد و بر همين اساس آن بزرگوار مي گويند: « ما وظيفه داريم پشتيبان مظلوم و دشمن ظالم باشيم( » 7 ) 3 نكته ديگر اين كه در اين فراز از سخن امام عليه السلام ظالم و مظلوم مدار حكم اند, نه ظالم غيرمسلمان و يا مظلوم مسلمان. نبايد اين اگر يكي از اهل اسلام نيز عنوان ستمگر يافت مبارزه با او نيز در دائره همين وظيفه است. يافتن اين عنوان نيز يا به اين است كه خود به طور مستقيم به ستم و تعدي نسبت به ديگري بپردازد و يا اين كه در كارزار و ميدان مبارزه ظالم و مظلوم, جانب متجاوز را گرفته و از او حمايت كند و بر ضرر مظلوم اقدام و عمل كند. و به نظر مي رسد مطابق اين سخن حتي اگر مسلماني نسبت به غير همكيش خود نيز ستم روا دارد و خارج از موازين شناخته شده شرعي و قانوني به او تعرض كند ساير مسلمانان بايد به دفع تجاوز او بپردازند. و هم چنين در مورد مظلوم نيز تفاوتي نمي كند كه به چه ديني پايبند است و در چه نقطه اي زندگي مي كند. امام خميني (رحمت الله علیه ) مي گويند: « ما طرفدار مظلوم هستيم, هر كسي در هر قطبي كه مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستيم . ( » 8 ) و باز: « تكليف اسلامي مسلمانان است كه اگر كسي مظلوم واقع شد, بايد به آنان كمك كرد. ( » 9 ) و باز: « ما به پيروي از اسلام بزرگ, از جميع مستضعفان حمايت مي كنيم . ( 10 ) بنابراين وقتي اساس دين در اين وظيفه دخالتي نداشته باشد, بي ترديد مذهب خاص و اختلافات درون ديني نيز دخالتي در آن نخواهد داشت برخي ساده انديشان مي پندارند چون مردم فلسطين شيعه نيستند, پس ما در برابر حمايت و دفاع از آنان چندان وظيفه اي نداريم. در حالي كه استكبار جهاني و صهيونيسم اساس مسلماني و عالم اسلام را هدف گرفته است و تجاوز آنها به مذهب و ملت و مرام خاصي نيست, گذشته از اين كه وظيفه دفاع از مظلوم تكليفي مطلق است و اختصاص به دين و آئين معين ندارد تا چه رسد به مذهبي خاص در درون دين. 4 براساس اين آموزه و سفارش , بايد با ستمگر دشمني كرد, خواه او نيز با ما مستقيما در حال مخاصمه باشد يا نباشد و حتي در صدد ايجاد روابط دوستي و عادي سازي مناسبات باشد. برخي مي گويند چرا بايد با اسرائيل دشمني كنيم ! ما اگر دست از خصومت با صهيونيستها برداريم, آنها نيز براي ما مزاحمت ايجاد نمي كنند و در اين صورت بسياري از مشكلات كنوني ما در سطح جهاني حل خواهد شد. در حالي كه اولا: فرضا بپذيريم كه هم اكنون آنان به طور مستقيم با ما در نبرد نيستند و براساس آن چه گفتم و خواهيم گفت. بي ترديد آنها در صورت توفيق به برقراري آرامش مرگبار در جبهه اول مسلمانان و آسودگي خيال خود از ناحيه آن, ساير نقاط دنياي اسلام را نيز از تجاوزات و ستم خود بي بهره نخواهند گذاشت. و دير يا زود به سراغ آنها نيز خواهند شتافت و در حقيت اين درگيريهاي خط اول است كه آنان را مشغول داشته و دامنه تعديهاي آنها را به طور نسبي از ما دور ساخته است. و ثانيا: جامعه اسلامي يا بنا دارد مسلمان و مومن زندگي كند و بر محور قانون وحي حركت كند و يا حداقل مي خواهد در چارچوب اصول و شرافتهاي انساني به سر برد, در صورت اول چگونه مي تواند اين چنين باشد ولي نسبت به مصيبتها و محنتهايي كه بر بخشي از پيكر دنياي اسلام وارد مي شود بي تفاوت باشد در حالي كه امام صادق عليه السلام فرمود: « المومن اخو المومن كالجسد الواحد ان اشتكي شيئا منه و جد الم ذالك في ساير جسد » مومن برادر مومن هم چون بدن واحدند, اگر در عضوي از اعضاي خود احساس درد كرد, ساير اندام او را نيز فرا مي گيرد. ( 11 ) و نيز فرمودند: « انما المومنون اخو0 بنواب و ام , و اذا ضرب علي رجل منهم عرق سهرله الاخرون. » مومنان نسبت به هم برادر و فرزندان يك پدر و مادرند اگر رگي از يكي از آنان زده شد, خواب از چشم ديگران ربوده مي شود. ( 12 ) و در صورت دوم, آيا مي توان زندگي انساني داشت ولي از احساسات و عواطف بشري بدور بود چگونه مي توان انسان زيست , ولي نسبت به سرنوشت هم نوع خويش حساسيتي از خود بروز نداد و بي گمان چنين بي تفاوتي نشان از دور افتادن از طبيعت انساني و فروغلطيدن در زندگي حيواني دارد. 5 و آخرين نكته اين كه واژه خصم و عون در اين كلام , مطلق است و به زمينه اي خاص مقيد نيست و لذا ابراز دشمن و اعمال خصومت با ظالم و حمايت و دفاع از مظلوم در بعدي ويژه محدود نيست بلكه ابعاد مختلف آن را شامل است و به تعبير ديگر هر كاري بر ضد ستمگر كه او را از ستم پيشه گي دور و شرارت او را از سر مظلوم دفع كند مطلوب است و همين طور هر عملي كه به ستمديده توان مقابله با دشمن دهد و مقاومت او را در برابر ظالم تامين كند, از خواسته هاي مولا از پيروان خويش است و لذا ابعاد اقتصادي, سياسي معنوي با اعلام حمايتها و تشكيل اجتماعها و حتي نظامي در دايره اين خواسته است. تنها چيزي كه اين وظيفه بدان مقيد است استطاعت و قدرت عقلي است بدين معنا كه حركت و اقدام در اين راه در ابعاد گوناگون آن تكليفي الهي است كه بايد به دنبال آن بود مگر اين كه در عمل معلوم باشد كه چنين اقدام و كاري از توانايي اقدام كننده خارج است و حركتي ناكام و ناموثر خواهد بود. قرآن كريم مي فرمايد: « و مالكم لاتقاتلون في سبيل اله و المستضعفين من الرجال و النسا و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القري0 الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا » چه شده است شما را كه در راه خدا و مردان و زنان مستضعفي كه مي گويند پروردگارا ما را از اين سرزميني كه مردمان آن ستم پيشه اند و براي ما از پيشگاه خود راهبر و ياوري قرار ده , نبرد نمي كنيد. ( 13 ) امام خميني براساس همين مبنا, از اهداف اساسي و استراتژيك حركت انقلابي خود در دوران مبارزه با حكومت شاهي و سپس در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب و برقراري نظام جمهوري اسلامي را, مبارزه بي امان و پيگير با استكبار جهاني در راس آن دولت امپرياليسم آمريكا و هم دستان او بويژه رژيم اشغالگر قدس قرار داد و همواره بر ضد غاصبان فلسطين و صهيونيسم جهاني و حمايت از ملت مظلوم آن سرزمين اعلام موضع قاطع و صريح داشت و از عمق جان خويش از متجاوزان به حقوق آن مردم ستمديده احساس نفرت و دشمني مي كرد. ايشان ضمن پيامي در تاريخ 1358,11,22 مي نويسند: « . . . ما از مردم بي پناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع مي كنيم. اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريكا بوده است. من در طول نزديك به بيست سال, خطر اسرائيل را گوشزد نموده ام, بايد همه بپاخيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسيطن را جايگزين آن گردانيم . . . ( » 14 ) باز هم ايشان در بخشي از پيامي ديگر اينگونه اظهار مي كنند: . « . . اكنون كه خون جوانان عزيز فلسطين ديوارهاي مسجد قدس را رنگين كرده است و در مقابل مطالبه حق مشروعشان از مشتي دغلباز با مسلسل جواب شنيده اند, براي مسلمانان غيرتمند عار نيست كه به نداي مظلومانه آنان جواب ندهند و همدردي خود را با آنان اظهار نكنند . . . ( » 15 ) گفته ها و نوشته هاي آن بزرگوار راحل در اين باره فراوان است
كه به همين دو نمونه بسنده مي كنيم. « ان في ذالك لذكري لمن كان له قلب او القي السمع و هو شهيد » . ( 16 )
پي نوشتها:
1 ) نهج البلاغه , تحقيق صبحي صالح , ص ,421 نامه 47
2 ) سوره حديد , آيه 16
3 ) مجمع البيان , داراحيا اثرات العرب , بيروت , ج ,9 ص 237
4 ) كلمات قصار, امام خميني , موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ص 77
5 ) همان جا.
6 ) همان , ص 143
7 ) همان جا
8 ) همان جا
9 ) همان جا
10 ) همان , ص 219
11 ) سيدعبدالرشيز الاخلاق , كتابفروشي بصيرتي قم , ص 96
12 ) همان جا
13 ) سوره نسا, آيه 75
14 ) صحيفه نور, ج ,11 ص 266 تبيان , دفتر چهارم , فلسطين از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمت الله علیه) ص 132
15) صحيفه نور, ج ,16 ص .129 همان , ص 142
16 ) سوره ق , آيه 37
/الف
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}