نویسنده: علی شیرازی

 

«زنّیره»، زنی از طایفه‌ی «بنی مَخزوم» و اهل روم بود. در آغاز ظهور اسلام، به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد و مسلمان شد.
از این رو مشركان، بخصوص ابوجهل، وی را شكنجه و آزار می‌دادند تا دست از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پرستش پروردگار جهانیان بردارد؛ ولی او با كمال استقامت، راه خود را ادامه داده، تسلیم مشركان نمی‌گردد و می‌گوید:
«به راستی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغمبر خداست و به این دلیل، من به او ایمان آورده‌ام. خدای او، خدای آسمان‌ها و زمین است، بر همه چیز تواناست و همه چیز را می‌داند؛ ولی خدایان شما، ساخته‌ی دست خود شمایند، بر كاری هم توانایی ندارند و چیزی نمی‌دانند.»
ابوجهل در برابر منطق صحیح و محكم این زن درمانده شده، چاره‌ای جز «شكنجه» نمی‌یابد و آن قدر این زن باایمان را شكنجه می‌دهد تا از او دو چشم نابینا می‌شود.
پس از آن، كفار شایعه می‌كنند كه بت «لات» و «عزّی»، به چشم‌های زنّیره آسیب رسانده‌اند و او در پاسخ آنان چنین می‌گوید:
«بت‌ها كه چیزی نمی‌دانند و آن قدر نادانند كه نمی‌فهمند چه نابخردانی آنها را ستایش می‌كنند، پس چگونه می‌توانند مرا بیازارند؟ این كار با دستی دیگر انجام شده و بدانید كه خدا به باز گرداندن چشم من تواناست.» (1)
درستی گفتار این بانوی بزرگوار پس از مدتی آشكار شد و خداوند چشمان زنیره را شفا داد؛ امّا كافران شكست خورده با تمسخر می‌گفتند: «اگر اسلام حق بود، فردی مثل زنیره به قبول آن از ما پیشی نمی‌گرفت!!»
خداوند بزرگ و مهربان در رد این یاوه سرایی‌های كفار و مشركان، آیه‌ی یازدهم سوره‌ی «احقاف» را فرو فرستاد:
«و قال الّذین كفَروا لِلذّین آمنوا لَوْ كان خیراً ما سَبقونا إلیه و إذا لم یهتدا فسَیقولون هذا إفكُ قدیمُ»
كافران درباره‌ی مؤمنان چنین گفتند: اگر (اسلام) چیز خوبی بود، هرگز آنها بر ما پیشی نمی‌گرفتند! و چون خودشان به وسیله‌ی آن هدایت نشدند، می‌گویند: این یك دروغ قدیمی است! (2)

پی‌نوشت‌ها:

1. كامل ابن اثیر، ج2، ص 47.
2. تفسیر قرطبی، ج9، ص 6009.

منبع مقاله :
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.