شناخت الگوهاى صحيح مصرف

نویسنده: مجيد صادق زاده




شايد اگر بخواهيم به هدف اصلي و اساسي انقلاب جهاني از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلوات الله علیهم) تا عصر حاضر برسيم و اهداف آموزه هاي وحياني را در طول تاريخ بشريت تحقق بخشيم و تمدن اسلامي را چنان که فلسفه دين و حکمت آفرينش است در زمين مستقر سازيم و امکان رشد و تعالي و تکامل براي همه بشريت فراهم آوريم، مي بايست به الگوهاي مصرف به عنوان يکي از مولفه هاي اصلي تمدن سازي توجه کنيم. از اين رو بخش عمده اي از آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام، بيان اصول و مطالبي است که به حوزه اقتصاد و چگونگي مديريت آن باز مي گردد.
اگر رهبر معظم انقلاب چندين سال پيش فرمان بسيج عمومي براي تمدن سازي مي دهد و هر سال براساس آن راهبرد اساسي و اصلي در نامگذاري سال ها براي مديريت کشوري، نامي خاص برمي گزيند، همه اين نامگذاري ها در راستاي دستيابي به تمدن جهاني اسلامي است که آرمان همه بشريت در طول تاريخ و فلسفه و حکمت حرکت ها و قيام هاي همه پيامبران و امامان(علیهم السلام) بوده است.
انقلاب مهدوي(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و مسئله انتظار نيز تنها در راستاي اين مقصد و مقصود، معناي درست مي يابد؛ زيرا ظهور، چيزي جز تحقق تمدن دولت جهاني و عدالت پرور به دست انساني کامل و خليفه الهي نيست.
يکي از مهم ترين بخش هايي که در محقق ساختن تمدن اسلامي بسيار نقش کليدي دارد، مسئله چگونگي مصرف توليدات و بهره مندي از امکانات و نعمت هاي الهي است. از اينرو بيان الگوي صحيح مصرف و اصلاح دايمي و هميشگي آن براساس نيازها و توانايي هاي هر زمان، به عنوان دغدغه اصلي، خود را بر جامعه انساني و به ويژه دولت اسلامي تحميل مي کند.
بازخواني آيات و آموزه هاي وحياني قرآن در راستاي شناخت الگوهاي صحيح مصرف و اصلاح آن، امري است که نويسنده در اين نوشتار بر آن تأکيد دارد.اينک با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

گستره معناي مصرف

مصرف به معناي استفاده و خرج کردن در ادبيات فارسي کاربرد تازه اي نيست. اين واژه هر چند که در ادبيات عربي در معاني و مفاهيمي که ما فارسي زبانان به کار مي بريم، به کار نرفته و نمي رود، ولي هم چون واژگان ديگري که از زبان عربي وارد زبان فارسي شده و معناي تازه اي يافته مي باشد. از اين رو مي توان آن را همانند واژه صرفه جويي دانست که داراي معناي خاصي در ادبيات فارسي است.
در فرهنگ نامه هاي فارسي مي توان اين معناي فارسي شده را به خوبي يافت. فرهنگ آنندراج، مصرف را اسم ظرف به معني جاي خرج کردن دانسته است و ناظم الاطباء نيز مي نويسد: محل صرف و خرج که جمع آن مصارف مي باشد. بنابراين مي توان گفت که مصرف به معناي جاي خرج کردن و به کار بردن و نيز محل هزينه کردن است. حافظ مي سرايد:
رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيذ
هنگامي که از مصرف چيزي، سخن مي گوييم، اين معنا را در نظر داريم که چگونه مي توانيم به بهترين شکل آن را براي برآورد نيازهاي خويش به کار گيريم. بنابراين شناخت بهترين شکل مصرف هر چيزي، به معناي شناخت شيوه اي است که از آن به الگوي مصرف آن چيز تعبير مي شود. شخص مي کوشد تا با بهره گيري از تجربيات و دانش هاي ديگران و تجربيات شخصي، بهترين شيوه و الگوي مصرف را به دست آورد تا افزون بر بهره گيري کامل و برآورد نيازها، بخشي را نيز براي آينده و يا فعاليت هاي ديگر ذخيره سازي کند.
اين گونه است که انسان همواره در انديشه شناخت الگوهاي بهتر مصرف، بازسازي دايمي و اصلاح آن در راستاي اهداف پيش گفته مي باشد.

اسوه هاي کامل

بي گمان هر چه شناخت انسان به خود و محيط زيست خويش کامل تر شود، ميزان بهره مندي وي نيز از وسايل و امکانات افزايش مي يابد و مصرف بهينه و آسان و ساده آن چيز را نيز بهتر مي آموزد. با اين همه به عللي شناخت انسان نه تنها نسبت به محيط زيست خويش بسيار ناقص و ابتدايي است بلکه حتي نسبت به خود و نيازها و توانمندي ها و ظرفيت هاي خويش نيز شناخت کامل و درستي ندارد. از اين رو نيازمند آن است تا کس و يا کساني او را به مسير درست سوق دهند و به او در اين امر ياري رسانند. اين جاست که پاي پيامبران در زندگي انسان باز مي شود تا به وي راه درست زندگي کردن و اهداف و حکمت آن را بياموزاند.
پيامبران (علیهم السلام) نه تنها به انسان ها در حوزه شناختي، ياري رسانده و مي رسانند بلکه در عمل به آنان نشان مي دهند که بهترين شيوه زيست کدام است. اين همان چيزي است که ما از آن به الگوها و اسوه هاي زندگي ياد مي کنيم.
اسوه، شخصي است که به سبب خصلت ها يا خصلت هايي چند، لياقت و شايستگي آن را مي يابد تا الگو و سرمشق علمي و عملي ديگر يا ديگران باشد. از نظر اسلام، هم شخص و هم جامعه مي تواند الگو و سرمشق و پيشواي ديگران باشد. از اين رو از اسوه هاي پسنديده اي چون آسيه و مريم(سلام الله علیها) و ابراهيم(علیه السلام) و ديگر پيامبران(علیهم السلام)/ در آياتي چون آيه 11 و 12 سوره تحريم و 83 و 90 سوره انعام و 4 و 6 سوره ممتحنه سخن به ميان مي آورد و در آيه 143 سوره بقره امت اسلام را به عنوان امتي معتدل و اسوه اي براي توده هاي مردم معرفي مي کند.
جامعه آرماني که خداوند در آيه 112 سوره نحل معرفي مي کند، جامعه اي برخوردار از آرامش، امنيت، آسايش فراوان و رفاه مطلوب مي باشد. اين بدان معناست که از نظر قرآن، جامعه نمونه و مطلوب، جامعه اي است که برخوردار از سعادت و خوشبختي باشد که مولفه و عناصر اصلي آن را امنيت و آرامش و آسايش تشکيل مي دهد. بنابراين، جامعه نمونه و برتر، جامعه اي است که از نظر فرهنگي و تمدني به کمال دسته يافته باشد و بتواند با بهترين شيوه توده هاي مردم را به آسايش و آرامش برساند. اين شدني نيست مگر آن که اقتصاد آن از الگوهاي کامل در توليد و توزيع و مصرف برخوردار باشد.
خداوند مي فرمايد: قريه کانت آمنه مطمئنه يأتيها رزقها رغدا من کل مکان؛ شهري که از امن و امان و آرامش برخوردار است و روزيش از هر سو فراوان مي رسد. اين جامعه از گرسنگي و ترس يعني فقدان آسايش و آرامش رنج نمي برد. بنابراين جامعه اي خوشبخت است و از سعادت بهره مند مي باشد.
افراد چنين جامعه اي نيز انسان هايي هستند که در مسير درست قرار گرفته و در همه عرصه ها، روش اعتدال را در پيش گرفته اند؛ زيرا آنان نيز همانند پيامبر گرامي(صلوات الله علیهم) در مسير الهي و آموزه هاي وحياني گام برمي دارند و اسوه و مقتدا و پيشواي خويش را چنين شخصي قرار داده اند. (احزاب آيه 12)

اعتدال گرائي، ويژگي اسوه هاي زندگي

آيه 341 سوره بقره با تفسير روايي که نورالثقلين از امام صادق(علیه السلام) نقل مي کند، تبيين مي کند که اهل بيت پيامبر(علیهم السلام) همان انسان هاي معتدل و الگو و نيز شاهداني براي راستي و درستي هستند که جامعه برتر در مسير آنان گام برمي دارند و به آسايش و آرامش دست مي يابند.
اسوه هاي زندگي که در آيات قرآني معرفي مي شوند، کساني هستند که اعتدال گرايي در زندگي آنان اصل بنيادين را در کنار توحيد و توکل و معاد (ممتحنه آيه 4) تشکيل مي دهد؛ زيرا دين اسلام به عنوان دين برتر و کامل و الگوي الهي براي زندگي بشري، آييني معتدل و ميانه است (بقره آيه 341 و نيز انعام آيه 161 و يونس آيه 501 و طه آيه 531) و اين اعتدال از دروني ترين و شخصي ترين احکام و قوانين زندگي تا عمومي ترين مسايل اقتصادي و سياسي، جامعه را در بر مي گيرد. (نساء آيه 72)
در تمامي اين آيات يادشده و آيات ديگر، خداوند با بهره گيري از واژگان و اصطلاحاتي چون حنيف، سوي، قيم، عدم اعتداء و نيز عدم ميل عظيم، مي کوشد تا اعتدال گرايي در اسلام و قوانين و نيز الگوهاي آن را بيان کند.
تعبير زيباي «قصدالسبيل» که در آيه 9سوره نحل بيان شده به خوبي تبيين مي کند که التزام خداوند به بيان راه راست و ميانه براي آن است که آدمي تنها در اين مسير است که مي تواند جامعه تمدني و برتر خويش را بسازد و به عنوان خلافت الهي بر زمين، هستي را مديريت و تدبير و ربوبيت نمايد.
آيه 30 و 31 سوره حج و نيز 5سوره بينه به رعايت اعتدال به عنوان تنها راه درست اشاره مي کند و مردم را بدان مي خواند و جالب آن که در آيه 572 سوره بقره رباخواري را سبب خروج از اعتدال رواني بر مي شمارد. اين بدان معناست که ميان رفتارهاي آدمي در حوزه اقتصادي با حوزه روان شناختي، ارتباط تنگاتنگي وجود دارد که نمي توان از آن چشم پوشيد. بنابراين هرگونه رفتار نادرست اقتصادي به معناي دورشدن از حدود انسانيت بوده و آدمي و جامعه را دچار بيماري هاي رواني و آسيب هاي جدي در حوزه شخصي و روحي و رواني مي کند.
از نظر قرآن بسياري از جوامع به سبب خروج از اعتدال در حوزه هاي مختلف اقتصادي و اعتقادي و رفتاري، گرفتار بحران هاي شديد شدند که در نهايت تمدن و جامعه آنان را نابود ساخته و يا مي سازد. (مائده آيه 27 و 77) از اين رو هرگونه خروج از حد اعتدال و ميانه روي را سبب کفر (بقره آيه 801) و گمراهي (مائده آيه 77) و نابودي بشريت مي شمارد و از آن نهي مي کند (مائده آيه 77) زيرا ريشه خروج از حد اعتدال در همه کارها حتي امور ديني را مي بايست در تمايلات نفساني و وسوسه هاي شيطاني جست که چيزي جز نابودي بشر را نمي خواهد. (همان)

عوامل رشد و شکوفايي تمدني

چنان که بيان شد شکوفايي تمدني در گرو شکوفايي اقتصادي به عنوان يکي از مولفه ها و کليدهاي اصلي است. بر اين اساس در آموزه هاي وحياني، بخش اقتصادي از اهميت و اولويت بسياري برخوردار شده و حتي در برخي از روايات به اين نکته توجه داده شده است که ريشه کفر را مي بايست در فقر جست. البته اين فقر مي تواند فقر فرهنگي و شناختي نيز باشد ولي فقر اقتصادي است که بسياري از مردم را به ذلت و خواري مي کشاند و آنان را وادار مي سازد تا عقايد پاک و فطرت سالم خويش را به کناري نهند؛ زيرا نخستين دغدغه انسان، اقتصادي است که به شکل برآورد نياز غذا و تغذيه، خود را نشان مي دهد؛ از اين رو امنيت غذايي براي انسان در درجه نخست اهميت قرار دارد.
از نظر قرآن، رشد اقتصادي جامعه که از آن به عنوان نعمت الهي ياد مي شود (سبا آيه 51) در آن درجه از اهميت قرار دارد که دعاکردن براي پيشرفت اقتصادي را در آيه 102 سوره بقره و نيز 23 سوره نساء و همچنين 651 سوره اعراف به عنوان امري شايسته مورد تاييد و تشويق قرار مي دهد؛ زيرا سعادت دنيا و آخرت آدمي در بسياري از جهات در گرو اين پيشرفت است. به سخن ديگر نه تنها رشد اقتصادي از نظر قرآن اهميت و ارزش داشته و امري مطلوب وارزشي است (بقره آيه 102 و اعراف آيه 69 و هود آيه 3و 25 و نوح آيات 01تا 21) بلکه تا آن حد اعتبار دارد که انسان مي بايست هم در دعا و نيايش هاي خويش آن را بخواهد و هم به عنوان هدف اصلي و ماموريت کليدي بشر در زمين، بدان توجه داشته باشد.
از امام صادق(علیه السلام) در ذيل آيه 102 سوره بقره اين روايت نقل شده که مقصود از دعا براي حسنه در دنيا و آخرت، رضايت و خشنودي خدا و بهشت در آخرت و توسعه در رزق و معاش و اخلاق نيک در دنياست. (نور الثقلين ذيل آيه)
البته از نظر قرآن بهره مندي و توسعه اقتصادي جوامع ملازم با حقانيت و معنويت داشتن آن جوامع نيست (کهف آيات 23 تا 63 و مريم آيات 37 و 47 و مومنون آيات 55و 65 و سبا آيات 43 تا 73 و زخرف آيات 33و 43) از اين رو هرگونه پيشرفت هاي اقتصادي جوامع کفر پيشه در نجات بخشي آنان از نابودي بي تأثير است. (انعام آيه 6و توبه آيه 96 و مريم آيات 37 و 47 قصص آيه 85 و سبا آيه 54)؛ زيرا زماني پيشرفت اقتصادي مي تواند براي جامعه اي مفيد و سازنده باشد و آنان را به سوي تعالي و کمال سوق دهد که از معنويت توحيدي برخوردار باشد. بنابراين، هرگونه پيشرفت اقتصادي جامعه برتر و نمونه مي بايست در راستاي کمالي باشد که اسلام و قرآن ترسيم کرده است. اين مطلبي است که در بسياري از جوامع اسلامي به ويژه در برنامه ريزي ها و سياست هاي برخي از برنامه ها در داخل کشور در برخي از زمان ها ناديده گرفته شده است.
از نظر قرآن عوامل رشد اقتصادي و پيشرفت تمدني را مي بايست در دو دسته از علل و عوامل مادي و معنوي جست. عوامل مادي اموري چون آب مناسب و فراوان (هود آيه 25 و نوح آيه 01 تا 21 و نيز جن آيه 61)، زمين مناسب و مرغوب (اعراف آيه 85 و سبا آيه 51) و کار و تلاش بر زمين (ملک آيه 51) مي باشد که در کنار عوامل معنوي چون امنيت و آرامش اجتماعي (بقره آيه 621 و نحل آيه 211)، ايمان و معرفت به خدا و حکمت آفرينش (اعراف آيه 69) تقوا و مراعات حدود الهي و عدم تجاوز به حق و حقوق ديگران (مائده آيه 66و اعراف آيه 69 و طلاق آيات 2و 3) انفاق و کمک و ياري به ناتوانان (بقره آيه 276 و روم آيه 93 و سبا آيه 93 و طلاق آيه 7) و استقامت بر دين و باورهاي ديني که مديريت اصلي بشر را براي رستگاري و کمال به عهده دارد (جن آيه 61) و استغفار و توبه از کارهاي زشت و نابهنجار (هود آيه 3و 25 و نوح آيات 01 تا 21) مي تواند تضمين کننده رشد و شکوفايي اقتصادي و تمدني باشد.
از نظر قرآن ايجاد عدالت اقتصادي که از برنامه هاي اصلي پيامبران الهي در طول تاريخ بشريت بوده و هست (حديد آيه 52و حشر آيه 7) مي تواند در رشد و شکوفايي اقتصادي بسيار موثر باشد.

شيوه هاي دست يابي به رشد اقتصادي

اگر به علل و عواملي که قرآن به عنوان علل و عوامل شکوفايي و پيشرفت اقتصادي و تمدني اشاره کرده توجه شود، به خوبي روشن مي شود که بهترين شيوه دست يابي به رشد اقتصادي چيست و چه الگوي مناسب براي توليد و توزيع و مصرف مي بايست در پيش گرفت.
از نظر اسلام و قرآن بر مديران و رهبران جامعه است که از علم اقتصاد، آگاهي داشته باشند تا بتوانند جامعه را براي دست يابي به رشد اقتصادي و شکوفايي تمدني مديريت و راهنمايي کنند. از اين رو يکي از شروط رهبري جامعه، آگاهي به دانش اقتصادي و ياري گرفتن از انديشمندان و دانشمندان علم اقتصاد است. (يوسف آيه 55)
از آيات 67 و 87 سوره قصص بر مي آيد که همين علم اقتصاد موجب شد تا قارون بتواند به ثروتي عظيم دست يابد که چشمان توده هاي مردم را خيره مي ساخت. هرچند که غرور وي در کنار فساد و غفلت از وظيفه و ماموريت اصلي، موجب شد تا دچار خشم و غضب الهي شود و خود و زندگي اش را تباه سازد.
اما آن چه مهم است آن که علم اقتصاد نيازي است که هر جامعه و رهبري بدان نيازمند است تا بتواند جامعه اش را به سوي بهترين شيوه هاي مديريت توليد و توزيع و مصرف سوق دهد. دعوت شعيب(علیه السلام) بر اين اساس است که در حوزه بازرگاني و توزيع مي بايست مديريت به درستي انجام پذيرد؛ زيرا سوءمديريت در بخش توزيع عامل مهمي براي بحران اقتصادي جامعه اي بود که شعيب در آن مي زيست و مردم در تنگناهاي معيشتي به سر مي بردند. (شعراء آيات 177 تا 183)
از نظر شعيب(علیه السلام) رعايت عدل و انصاف در امور اقتصادي به ويژه توزيع و معاملات بازرگاني، شرط دست يابي جوامع به خير و سعادت جمعي و شکوفايي تمدني است. (هود آيات 58 و 68 و اسراء آيه 53) بر اين اساس آن حضرت براي اصلاح وضعيت اقتصادي جامعه، بر لزوم اصلاح وضعيت معاملات و تغيير شيوه ها تأکيد داشت.
از نظر قرآن مبارزه با مفاسد اقتصادي در جامعه (بقره آيه 188 و 278 و 279 و آل عمران آيه 130 و آيات ديگر) امري لازم و ضروري است و بي آن نمي توان اميد داشت که جامعه اي رنگ سعادت و خوشبختي را به خود ببيند.
مبارزه اي که اسلام و قرآن در حوزه اقتصادي با مفاسد اقتصادي پيشنهاد مي کند شامل همه عرصه هاي توليد و توزيع و مصرف مي باشد. از اين رو براي دست يابي به شيوه درست و الگوي صحيح، به عناصر و علل و عوامل مهم آن توجه داشته و براي هر يک، برنامه و دستورالعملي خاص تعريف مي کند. در بخش مصرف نيز با تأکيد بر درست مصرف کردن، از هرگونه اتراف و اسراف و تبذير و ريخت و پاش بر حذر مي دارد و آن را به عنوان گناهي نابخشودني شناسايي و معرفي مي کند.

اصلاح الگوي مصرف

از اين رو اصلاح الگوي مصرف به عنوان راهکاري براي جلوگيري از فساد در عرصه اقتصادي مورد تأکيد قرار مي گيرد. بر اين اساس در حوزه مديريت اقتصادي افزون بر لزوم برنامه ريزي درست مديران (يوسف آيات 74 و 55)، بر نظارت مستمر مسئولان بر توليد و توزيع و مصرف (کهف آيات 39 تا 79 و سبا آيات 21 و 31) تأکيد دارد.
قرآن در آيه 5 سوره نساء، رشد و خردمندي اشخاص را از جمله شرايط واگذاري مسئوليت مالي به شخص مي داند و بر امانت داري به عنوان شرطي ديگر به ويژه در بخش تصدي گري دولتي در آيه 55 سوره يوسف پا مي فشارد. اين همه براي آن است که بخش هاي مهم حوزه اقتصادي به درستي مديريت شود.
از جمله بخش هاي مهم در حوزه اقتصادي که لازم است همواره اصلاح شود، بخش مصرف است؛ زيرا به علل و عوامل دروني و بيروني چون غرور و تفاخر و خودخواهي، انسان ها در بخش مصرف، گرايش شديدي به اسراف و اتراف پيدا مي کنند و از حد اعتدال و ميانه روي در مصرف خارج مي شوند.
از نظر اسلام، در حوزه مصرف آن چه مهم است کم مصرف کردن نيست بلکه درست و به جا مصرف کردن است؛ زيرا اگر کم مصرف کردن به معناي ناديده گرفتن بخشي از نيازهاي فطري و طبيعي بشر باشد، مي تواند آسيب جدي به رشد و کمال آن بخش وارد سازد که اين مسئله خود بر خلاف اهداف و حکمت آفرينش و ربوبيت الهي بشر است.
هنگامي که از اصلاح در چيزي سخن به ميان مي آيد به اين معناست که فساد و تباهي در آن حوزه راه يافته است که مي بايست به شيوه هاي مختلف، آن را اصلاح و بازسازي کرد؛ زيرا اصلاح در برابر افساد به معناي برطرف کردن فساد و تباهي و انجام دادن کار شايسته است. (لسان العرب؛ ابن منظور، ذيل واژه صلح)
کاربرد اصلاح در حوزه اقتصادي به اين معناست که ميان توليد و مصرف رابطه منطقي و درستي ايجاد شود و نوعي آشتي و وفاق ميان آن دو بخش پديدار شود به گونه اي که با کاستي روبه رو نشويم.
به سخن ديگر، ايجاد ارتباط درست و منطقي ميان درآمد و هزينه و توليد و مصرف کردن، همان چيزي است که از آن به اصلاح در مصرف ياد مي شود. البته اين به معناي صرفه جويي نيست هرچند که صرفه جويي يکي از راه هاي ايجاد تعادل ميان دو بخش مي باشد ولي تنها راه نيست.

نقش مصلحان واقعي جامعه

هر جامعه اي اگر بخواهد به شکوفايي تمدني و رشد مناسب و مطلوب اقتصادي دست يابد، نيازمند رهبراني است که در مقام اصلاح دايمي برآيند تا با ارايه راهکارهايي در همه بخش ها، هدايت جامعه را به عهده گيرند و از نابودي و نيستي رهايي بخشند (هود آيات 116 و 117)
اين مصلحان واقعي، با بهره گيري از علوم مختلف چون علم مديريت و علم اقتصاد و مانند آن، با افساد و فساد مبارزه مي کنند و راه هاي اصلاحي را ارايه مي دهند.
مصلحان واقعي از آن جا مهم مي باشند که در هر جامعه اي عده اي مدعيان دروغين وجود دارند که با طرح هاي اقتصادي نادرست و غلط و مديريت باطل، جامعه را به سوي تباهي سوق مي دهند (بقره آيات 8 تا 11) بنابراين مصلحان واقعي با ارايه الگوهاي درست مي کوشند تا هم به اصلاحات دايمي بپردازند و هم جلوي مصلحان دروغين را سد کنند.
اگر حضرت شعيب(علیه السلام) در بخشي از اقتصاد با ارايه الگوهاي درست مي کوشد تا به اصلاحات اقتصادي بپردازد (هود آيه 58 تا 88) پيامبر اکرم(صلوات الله علیهم) با ارايه الگوهايي درست در همه بخش ها از توليد تا مصرف کوشيد تا جامعه کامل و نمونه آرماني را ايجاد کند.
بسياري از آيات قرآني چون آياتي که به چگونگي بهره گيري از زمين و منابع توليد و گردش سرمايه (حشر آيه 7) و اسراف و تبذير و انفاق مي پردازد، در حقيقت به ارايه الگوي مصرف اشاره مي کند. آياتي چون آيه 06 و 168 و 172 سوره بقره تبيين مي کند که چگونه مي بايست از همه نعمت هاي الهي در زمين برخوردار شد؛ چنان که آيه 141 سوره انعام و نيز 13 سوره اعراف تبيين مي کند که از چه الگوي مصرفي مي بايست پيروي کرد. در اين آيات به خوبي بيان شده که هرگونه مصرفي مي بايست به دور از اسراف باشد. اسراف به معناي تجاوز از حد در هر کاري است که انسان انجام مي دهد. (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه سرف) اسراف در حوزه اقتصادي، زياده روي اي است که موجبات تباهي نعمت مي شود و از مصرف بهينه و درست آن باز مي دارد.
خداوند رفاه و آسايش چون رفاه اشراف را عاملي براي پيدايش اسراف برمي شمارد (يونس آيه 21) اين گونه است که برخي از مردم با زياده روي در آشاميدني ها و خوردني ها و زينت هاي زمين اجازه بهره مندي درست از آن را از ديگران سلب مي کنند (اعراف آيه 13) از اين رو خداوند چنين افرادي را دوست نمي دارد و اسراف را گناه معرفي مي کند. از نظر قرآن مصرف کنندگاني چون مسرفان مايه فساد و تباهي در زمين هستند (شعراء آيات 151 و 152) چنان که ايشان عامل محروميت انسان از محبوبيت خداوند نيز مي باشند. (انعام آيه 141)
به هر حال اصلاح الگوي مصرف يکي از وظايف مهمي است که پيامبر(صلوات الله علیهم) وظيفه خود مي دانست. تا زمينه شکوفايي اقتصادي و تمدني و بهره مندي درصد بيش تري از مردم نسبت به نعمت هاي خداوندي را فراهم آورد. بر اين اساس اگر بخواهيم جامعه نمونه و تمدني معاصر داشته باشيم مي بايست با بهره گيري از الگوهاي اصلاحي پيامبر(صلوات الله علیهم) زمينه اي دوباره براي رشد و شکوفايي اقتصادي و تمدني فراهم آوريم.
منبع : http://www.bpdanesh.ir
/الف