پژوهشى در اسراف (3)
پژوهشى در اسراف- 3
بخش دوم تحریم اسراف.
منابع حکم.
برای به دست آوردن حکم هر موضوعى، چهار منبع وجود دارد:.1 - قرآن کریم؛.
2 - سنّت معصومین(علیهم السّلام)؛(1).
3 - اجماع و اتفاق فقهای شیعه؛.
4 - حکم عقل.
ممکن است یک حکم به گونه ای باشد که در تمام آن منابع، بتوان برای آن مدرکی ارائه داد، همچنان که ممکن است حکمی تنها به وسیله یکی از آن چهار منبع قابل اثبات باشد. اسراف از آن موضوعاتی است که با هر یک از آن منابع می توان بر حرمت آن استدلال کرد.
1. اسراف و حکم عقل.
حکم عقل بر قبح اسراف روشن است و جای سخن نیست؛ زیرا به هدر دادن سرمایه های زندگی که وسیله بقا و حیات انسان است، چیزی است که هر عقل سلیم دور از هوی و آلودگی بر زشتی آن حکم می کند.2. اسراف و اجماع.
مرحوم نراقی در کتاب نفیسش عوائد الأیّام، خود بر حرمت آن ادعای اجماع می کند و آن را از دیگران نیز نقل می کند. به علاوه در آن جا می فرماید: (حرمت اسراف از ضروریات دین است) و بدیهی است، ادعای ضرورت بالاتر از ادعای اجماع است؛ زیرا ادعای ضرورت، یعنی این مسأله قابل شک نیست و هیچ مسلمانی در آن شبهه ندارد.در مورد عقل و اجماع به همین اشاره بسنده می کنیم ولذا آن را مقدم داشتیم. اکنون به آیات و روایات - که بحث عمده در آنهاست - می پردازیم.
3. اسراف در قرآن.
در قرآن کریم واژه اسراف با مشتقات آن به طور مکرّر به کار رفته است. به عنوان نمونه به آیات زیر توجه کنید:.الف) کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ مِا کِانُوا یَعْمَلُون؛(2).
این گونه برای تجاوزگران آنچه عمل می کردند، زینت داده شده است.
ب) وَلا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ؛(3).
فرمان تجاوز کنندگان را پیروی نکنید.
ج) إنَّ اللّه لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِف کَذّاب؛(4).
خداوند تجاوزگر دروغگو را هدایت نمی کند.
د) وإنَّ فِرْعَوْنَ لَعِالٍ فِی اهَرْضِ وَإنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ؛(5).
و به تحقیق فرعون در زمین برتری طلب و به تحقیق از تجاوز پیشگان بود.
در این آیات مقصود از اسراف جنبه های اخلاقى، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است، گرچه امور مالی را نیز شامل است ولی آیاتی که تنها ظهور در جنبه های اقتصادی - که مورد نظر و بحث ماست - دارد، چهار مورد است و با دو آیه شریفه (تبذیر) شش آیه می شود. آنها عبارتند از:.
آیه 141 سوره انعام؛ آیه 31 سوره اعراف؛ آیه 67 سوره فرقان؛ آیه 6 سوره نساء؛ آیات 26 و 27 سوره اسراء.
در این جا به ذکر چند آیه می پردازیم:.
الف) وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبیلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذیراً ُ إنَّ الْمُبَذِّرینَ کِانُوا إِخْوانَ الشَّیِاطِینِ وَکِانَ الشَّیْطِانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً؛(6).
حق خویشان، نیازمند و در راه مانده را بپرداز و تبذیر نکن؛ زیرا تبذیر کنندگان برادران شیطانهایند و شیطان به پروردگار خویش بسیار کفر ورزنده است.
واژه (تبذیر) - همان گونه که در بحث آن گذشت - تنها واژه ای اقتصادی است و در قرآن کریم فقط در همین دو آیه از سوره اسراء به کار برده شده است و شاید در قرآن کریم کمتر موردی بتوان پیدا کرد که، این گونه با لحن تند و شدید از عملی - آن چنان که در این آیه شریفه در مورد تبذیر آمده - نهی شده باشد.(7).
ب)...وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصِادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛(8).
وقت برداشت محصول حقی که بدان تعلق گرفته بپردازید و اسراف نکنید، به تحقیق خداوند اسرافگران را دوست ندارد.
ج) ... خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّه لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ(9)؛.
وقت ورود به هر مسجدی بهترین آرایش را برگیرید. بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. همانا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.
عدم حبّ.
ممکن است بگویید: در این دو آیه آمده است که: خداوند مسرفان را دوست ندارد و بدیهی است همیشه، دوست نداشتن به معنای دشمنی و بغض نیست، همان گونه که دشمنی نداشتن، در همه موارد با محبت و دوستی همراه نیست؛ براین اساس ممکن است خداوند، نه مسرفان را دوست بدارد و نه با آنها دشمنی داشته باشد.(10).گویا در ذهن مرحوم امین الاسلام طبرسی - رضوان اللّه تعالی علیه - نیز همین اشکال پیش آمده و در تفسیر آیه شریفه به این اشکال، این گونه پاسخ می دهد:.
خداوند با این کلام در مقام مذمت و توبیخ مسرفان است، نه مدح آنان. در صورتی که اگر این سخن بدین معنا باشد که نه آنها را دوست دارد و نه با آنها دشمن است، باید همان گونه که این جمله متضمّن مدح نیست، دربردارنده سرزنش و مذمّت آنان نیز نباشد.(11).
مؤیّد سخن ایشان این است که همین تعبیر درباره کافران نیز آمده است. خداوند می فرماید: ... إنَّهُ لا یُحِبُّ الْکِافِرینَ؛(12) او کافران را دوست ندارد.
بدیهی است مقصود از این کلام در این خصوص به همان سبب که مرحوم طبرسی در مورد مسرفان فرموده است بغض و دشمنی است.
در این بخش از آیه شریفه دو نکته به نظر می رسد که می توان اضافه بر مذمت اسراف، حرمت آن را نیز از همین جمله به دست آورد. نخست آن که: اگر در آیه شریفه آمده بود: خداوند، اسراف را دوست ندارد، جای این سؤال بود؛ زیرا خداوند بسیاری از عمل ها را نه دوست دارد و نه دشمن آنهاست، که اعمال مباح این گونه هستند؛ در صورتی که آیه کریمه می فرماید: خداوند (مسرفین) را دوست ندارد. و اسراف در این دو آیه، با توجه به بخشهای پیش از این جمله، که خوردن و آشامیدن و انفاق مال مطرح شده، معنای اقتصادی آن مورد نظر بوده و مقصود، زیاده روی در مصرف مال است. و آیه شریفه، حتی شخصی را که اعمال نیک و صالح بسیاری انجام داده باشد، ولی در امور اقتصادی و معاش خود اسرافگری نماید نیز شامل است. و آن گاه با توجه به این که خداوند دوست نداشتن خود آنان را به این عمل آنها مربوط فرموده است، بیانگر این حقیقت است که اسراف موجب می شود تا شخص مسرف، با وجود دارا بودن همه فضایل اخلاقی و اعمال صالح، باز هم نتواند به مقام محبت و قرب الهی برسد و این خود پایین ترین مرحله پلیدی و خباثت یک عمل به حساب می آید و توجه به همین نکته کافی است تا اسراف در ردیف گناهان بزرگ قرار گیرد.
نکته دیگر در این زمینه، این است که: کسی که دیگری را نه دوست بدارد و نه دشمن، موضوعی است که تنها در بین انسان ها - که در اصل همه با یکدیگر برابرند و از حقوق مساوی برخوردارند - جریان دارد ولذا هر انسانى، اگر همنوعش به او خوبی کند و حقوقش را محترم بشمارد او را دوست می دارد؛ ولی به فردی که به حقوق و حریم او تجاوز کند، دشمنی می ورزد و با شخصی هم که هیچ گونه آشنایی و یا برخورد حقوقی ندارد، بی تفاوت است. این قاعده در مورد خداوند با بندگانش کاملاً بی مورد است؛ زیرا انسان ها همگی بنده و مخلوق اویند و نیز مکلَّف به وظایفی هستند که البته گروهی بدان عمل می کنند و گروهی هم از آن سرپیچی می نمایند. دسته اول را خداوند دوست دارد و با گروه دوم دشمن است و شقّ سومی در مورد بندگانی که به وظیفه آشنا هستند و احکام الهی بدانها رسیده است، وجود ندارد. بنابراین اگر خداوند کسی را دوست نداشته باشد، چیزی جز دشمن با او نخواهد بود.
4. نمونه هایی از روایات.
در روایات زیادی به مناسبت های مختلف، سخن از اسراف به میان آمده و حضرات معصومین (علیهم السّلام) از آن نهی و مذمّت فرموده اند که دربخش های مختلف این کتاب، بسیاری از آنها ذکر شده و یا خواهد شد و اکنون به چند حدیث شریف بسنده می کنیم:.در یک روایت معتبر، عبداللّه بن ابان،(13) می گوید: از امام موسی بن جعفر درباره نفقه بر عیال پرسیدم، حضرت فرمود:.
مرز نفقه مجاز بین دو امر مکروه است: یکی از آن دو اسراف و دیگری سخت گیری است.(14).
لازم به ذکر است، کلمه (مکروه) در این حدیث به معنای اصطلاحی آن، یعنی کاری که ترکش بر انجام دادن آن برتری دارد نیست. و این اصطلاح در زمان های پس از دوران معصومین (علیهم السّلام) در تقسیم بندی احکام، بین فقها پیدا شده است؛(15) بلکه مقصود از آن، در این روایت و امثال آن، به همان معنای لغوی که منفور و مذموم است به کار رفته و این معنا هم قابل حمل بر حرمت است و هم بر کراهت اصطلاحى. گرچه در این حدیث محمول بر حرمت است؛ زیرا (اقتار) و سخت گیری به عنوان مکروه دیگر ذکر شده و آن هم به جهت ظلم و حبس حق و ترک واجب، محکوم به حرمت است و این خود شاهد بر این است که (مکروهِ) دیگر، یعنی اسراف نیز به همین معناست.
و باز در قسمتی از حدیث معتبر دیگری حضرت صادق(علیه السّلام)به شخصی که شرفیاب محضرش شده بود، فرمودند:.
از خدا پروا کن و اسراف مکن. سخت گیری هم منما و راه میانه و اعتدال را پیشه ساز. به تحقیق تبذیر از اسراف است و خداوند فرموده است، تبذیر نکنید.(16).
و نیز در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند:.
دعای چهار گروه مستجاب نمی شود: یکی از آنها کسی است که مالی داشته باشد و آن را ضایع نماید و سپس از خداوند درخواست کند، تا به او روزی عنایت کند، خداوند نیز در جواب می فرماید: آیا به تو دستور میانه روی و اعتدال در مصرف نداده بودم(17).
و نیز در نامه ای که امام عسکری(علیه السّلام)برای یکی از شیعیان فرستادند، اورا به توانگری بشارت داده، چنین توصیه فرمودند:.
بر تو باد به میانه روی و اقتصاد و بر حذرباش از اسراف؛ زیرا این عمل از کارهای شیطان است.(18).
همچنین حضرت صادق(علیه السّلام)در روایتی فرمودند:.
خداوند میانه روی را دوست و زیاده روی را دشمن می دارد؛ حتی اگر دور انداختن هسته خرما باشد؛ زیرا می توان از آن بهره برد و نیز دور ریختن زیادی و باقیمانده آب آشامیدنى.(19).
در بعضی روایات با صراحت، اسراف و تبذیر از معاصی کبیره معرفی شده است و بسیاری از فقها نیز همین را فرموده اند.
در روایتی که (فضل بن شاذان) از امام رضا(علیه السّلام)نقل می کند، حضرت ضمن نامه ای به مأمون و بیان مسائل مهمی از شریعت، به شمارش گناهان بزرگ می پردازند و از آنها اسراف و تبذیر را نام می برند(20) و نیز در حدیث دیگری حضرت امام صادق(علیه السّلام)اسراف و تبذیر را از گناهان بزرگ شمرده اند.(21).
امام خمینی - رضوان اللّه تعالی علیه - در ضمن بیان شرایط امام جماعت و لزوم اجتناب از کبایر(22) و مرحوم خاتون آبادى(23)، اسراف و تبذیر را از معاصی کبیره(24) به حساب آورده اند.
توجه و اهمیت خاصی که مسلمانان در طول تاریخ همواره به عمل اسراف، به پیروی از نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه معصومین - صلوات اللّه علیهم اجمعین - از خود نشان می دادند، نمایانگر حساسیت و عنایت ویژه اسلام و رهبران پاک اسلامى، درباره آن است که همواره کوشیده اند، تا فرهنگ اعتدال در هر زمینه، از جمله مصرف را - که خود الگوی آن بودند - به پیروان خویش تعلیم دهند. از برخورد شدید با مسرفان و حساسیت نشان دادن در برابر اسراف - گرچه در موارد ناچیز - تا استفاده از دعا - که از بهترین شیوه ها برای تزریق یک خلق وخوی در جان آدمی است - برای این منظور اقدام می نمودند.
حضرت سجّاد(علیه السّلام)در یکی از بخش های دعای شریف مکارم الاخلاق، در راز و نیاز خود با خداوند عرض می کند:.
پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از ارتکاب اسراف بازدار و روزی مرا از تلف شدن حفظ فرما.(25).
اکنون به این قضیّه توجه کنید، تا میزان حسّاسیّت مسلمین را در مورد اسراف دریابید:.
مردی می گوید: به امام صادق(علیه السّلام)عرض کردم: ما در راه مکه اراده احرام و زیارت خانه خدا می کنیم. پس از آن که برای نظافت بر بدن خود نوره می زنیم، نخاله به همراه نداریم تا بر خود بمالیم، به ناچار برای این منظور از آرد استفاده می کنیم و من از این کار دچار نوعی تشویش و نگرانی می شوم که خدا بدان آگاه است، حضرت فرمود: آیا نگرانی تو از این جهت است که می ترسی این عمل اسراف باشد عرض کردم: آرى. فرمود: در آنچه مایه اصلاح و بهداشت بدن باشد اسراف نیست و من خود گاهی آرد خالص را با روغن مخلوط می نمایم و سپس بر بدن خود می مالم. اسراف، تنها در آن چیزی است که مال را تلف کند و به بدن صدمه بزند.(26).
و بنابر آنچه بعضی می گویند(27) که: شهرت به عظمت و بزرگ بودن گناهی در میان مسلمین دلیل بر کبیره بودن آن است، همین توجّه و حسّاسیّت زیاد مسلمان ها به عمل اسراف، نشانه و دلیل دیگری بر کبیره بودن آن خواهد بود.
پی نوشت :
1. مراد از سنت، قول، فعل و تقریر معصومان ه است.
2. یونس (10) آیه 12.
3. شعراء (26) آیه 151.
4. غافر (40) آیه 28.
5. سونس (10) آیه 83.
6. اسراء (17) آیات 26 - 27.
7. روی جهاتی که ذکر می شود، مجموع کلام با تأکید فراوانی بیان شده است:.
الف) نهی از تبذیر باجمله (ولاتبذّر) که دلالت برحرمت دارد؛ ب) آوردن (تبذیراً) به عنوان مفعول مطلق که تأکید را می رساند؛ ج) معرفی تبذیر کنندگان به عنوان برادران شیطان که بالاتر از پیروی و متابعت است؛ د) تأکید این برادری با حرف (انّ) و (جمله اسمیه) و (الف و لام تعریف) و (فعل ناقصه).
8. انعام (6) آیه 141.
9. اعراف (7) آیه 31. در همین زمینه آیه ای از سوره نساء در بخش (عوامل اسراف) و آیه 67 از سوره فرقان در بخش های بعد خواهد آمد.
10. به اصطلاح علمى، بین عدم حب و عداوت، عموم و خصوص مطلق است و نیز بین عدم عداوت و حبّ همین نسبت است؛ همچنان که بین عدم عداوت و عدم حبّ، عموم و خصوص من وجه است.
11. مجمع البیان، ذیل اعراف(7) آیه 31.
12. روم (30) آیه 45.
13. از اصحاب امام کاظم و امام رضا ژ.
14. وسائل الشیعه، ج15، باب 27 از ابواب النفقات، حدیث 1.
15. فقها فرموده اند: هر عملی در ارتباط با حکم شرعى، یا واجب است یا حرام یا مکروه یا مستحب و یا مباح.
16. وسائل الشیعه، ج6، ص27، حدیث 1.
17. همان، ج15، باب 27 از ابواب النفقات حدیث 4.
18. سفینة البحار، ج1، ص616.
19. وسائل الشیعه، ج15، باب 25 از ابواب النفقات، حدیث 2.
20. همان ، ج11، ص260؛ تحف العقول، ص316.
21. وسائل الشیعه، ج11، ص262.
22. تحریر الوسیله، ج1، ص275.
23. خاتون آبادى، شرح و ترجمه اربعین شیخ بهائى، ص390.
24. امام خمینى(ره) در توضیح معاصی کبیره می فرمایند: کبیره هر معصیتی است که بدان وعده عذاب داده شده و یا امر آن سخت گرفته شده باشد، یا دلیلی دلالت کند که معصیتی از بعضی کبایر بزرگ تر و یا مثل آن است، یا عقل حکم کند به کبیره بودن معصیتی و یا این که در ذهن تمام مسلمانان و اهل شرع به عنوان کبیره باشد و یا بر کبیره بودن آن تصریح شده باشد....) تحریر الوسیله، ج1، ص274 و 275.
25. صحیفه سجادیه دعای 20.
26. وسائل الشیعه، ج1، باب 38 از ابواب آداب الحمام، حدیث 7.
27. مانند امام خمینی - رضوان اللّه تعالی علیه - در تحریر الوسیله، ج1، ص274.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}