پژوهشى در اسراف (6)
پژوهشى در اسراف- 6
بخش پنجم: فرهنگ مصرف.
طرح بحث.
در این بخش درمورد (فرهنگ مصرف) به بحث خواهیم پرداخت. و این موضوع است که از نظر اهمیّت، کمتر از مباحث بخش قبل نیست و حتی می توان آن را یکی از ریشه های مهم اسراف نیز به حساب آورد؛ ولی به علت اهمیّت و گسترده تر بودن آن از سایر عوامل، بخش مستقلی بدان اختصاص داده شد.البته مقصود از این عنوان، معنای خاص آن نیست؛ بلکه (مصرف) در مقیاس عام آن مطرح است. توضیح این که: مراحلی را که کالا از ابتدا تا بهره وری پشت سر می گذارد، چهار مرحله است:.
1. مرحله کشف؛.
2. مرحله استخراج؛.
3. مرحله تولید؛.
4. مرحله مصرف.
جامعه سالم برخوردار از نظامی عادلانه و مردمى، کار بهره وری و استفاده از منابع خود را با دقت و برنامه ریزی کامل آغاز می کند و به پایان می رساند و در هر مرحله از این مراحل، به رعایت نیازمندی ها و مصالح عموم مردم و همچنین نسل های آینده توجه دقیق دارد. نخست با به کارگیری گروه های لایق تحقیق و با تفحص کامل به کشف منابع ثروت خود می پردازد، آن گاه به مقدار لزوم و احتیاج استخراج می کند و در مرحله بعد، با هدف ارتقای کیفی روی مواد اوّلیه در حدّ توان مشغول به کار می شود و در پایان، با آموزشی که جامعه از لحاظ شیوه مصرف دیده است، با رعایت صرفه جویی و اعتدال، به بهره برداری کامل از فرآورده های خود می پردازد، که ما این مرحله پایانی را (فرهنگ مصرف) به معنای خاص، و مجموعه این رعایت ها و دقت ها در تمام این مراحل مختلف را (فرهنگ مصرف) به معنای عام آن می نامیم.
استعمار، از دیرباز کوشیده است تا کشورهای اسلامى، هم در مراحل کشف، استخراج و تولید و هم در مرحله مصرف به معنای خاص آن، از داشتن این فرهنگ صحیح بی بهره باشند، تا راه غارت و اسارت آنان همیشه برای سلطه گران هموار بماند.
1. تصرّف در منابع طبیعی.
در این مورد سید جمال الدین اسدآبادى، مصلح و بیدارگر بزرگ مشرق زمین، این چنین می گوید:.مردم شرق، در املاک و معادن و آبادی های خود مانند آدم سفیه مبذّر تصرف کردند و همه را هدر دادند، تا کار به آن جا رسید که غرب آقا بالاسر آنان شد و غرب هیچ گاه مصلحت خود نمی داندکه روش و فرهنگ مشرق اصلاح شود و این سفاهتکاری پایان پذیرد. بلکه غرب آرزویش این است که شرق در همین گمراهی و اسرافکاری غرق باشد، تا بتواند قرن ها او را در همین محجوریّت و ممنوعیّت از تصرّف در اموال خود نگاه دارد و خود مالک سرنوشت شرقیان باشد.(1).
البته در این زمینه دربخشی جداگانه به تفصیل بحث خواهیم کرد،(2) و در این جا عمدتاً به (فرهنگ مصرف) به معنای خاص آن که آشنایی و توجه به روش بهره برداری از تولیدات و فرآورده های صنعتی و غیرصنعتی باشد، می پردازیم.
2. مصرف صحیح سرمایه زندگی.
شناخت شیوه های صحیح مصرف و رعایت آن و قدرت تشخیص ضرورتها و اولویّت ها بر مصارف و نیازهایی که در ردیف بعدی از نظر اهمیّت قرار دارند و نیز آشنایی راه های صحیح استفاده از سرمایه و ابزار کار و لوازم زندگى، از مسائل بسیار مهمی است که به نظر نگارنده باید در سطحی وسیع، جامعه را در تمامی این زمینه ها به وسیله کارشناسان امور مختلف، آموزش داد.در جامعه اسلامی قابل قبول نیست که افراد آن با وجود برخورداری از فرهنگ غنی و پربار اسلامی - که در هر زمینه و نیز در این مورد بهترین تعالیم و راهنمایی ها را در خود دارد - از برخی جوامع که از داشتن آن محرومند و صرفاً ملاحظات مادّی آنان را به صرفه جویی و پرهیز از اسراف واداشته است، عقب بمانند؛ بلکه باید با بهره گیری از این تعلیمات، در این زمینه خود الگوی سایر جوامع باشند. برای نمونه به این گزارش توجه کنید:.
اصطلاح (موتای ناى) یک روح قناعت و صرفه جویی به ژاپنی ها داده است و آنان را بر آن داشته است که، حدّاکثر استفاده را از امکانات موجود خود بنمایند. از موارد خاص صرفه جویی ژاپنی ها، در مصرف کاغذ است. در ژاپن، هیچ وقت کتاب ها و روزنامه های خوانده شده به همراه زباله دور ریخته نمی شود... این در حالی است که ژاپن، دومین کشور دنیا از نظر تولید کاغذ است و بیشتر کاغذهای تولیدی اش از طریق تولید مجدد به دست می آید.... در ژاپن، اززباله های فلزی پس از جمع آوری استفاده مجدد به عمل می آید.... نکته دیگر که در زندگی آنان حایز اهمیت است، صرفه جویی در مصرف انرژی است. آنان، سعی می کنند به جای گرم کردن محوطه خانه، فقط اعضای بدن افراد خانه را گرم نمایند تا انرژی حرارتی کمتری مصرف شود. از این روى، از سیستم های بزرگ و پرخرج تهویه مرکزی در خانه های مسکونی کمتر دیده می شود. و در همین زمینه می توان از کیسه های شنی کوچک انفرادى، که درجهت گرم نگه داشتن اعضای بدن در زمستان مورد استفاده قرار می گیرد، نام برد.... ژاپنی ها، برای صرفه جویی در مصرف انرژى، هیچ وقت پس از خوابیدن، بخاری و یا وسیله گرم کننده داخل خانه خود را روشن نگه نمی دارند، بلکه در شب های سرد برای گرم شدن، از لحاف و روانداز بیشتر استفاده می کنند.(3).
مگر این توصیه امیرالمؤمنین(علیه السّلام)نیست که به مسلمان ها فرمود:.
اَللّهَ اللّهَ فِی الْقُرْآنِ لایَسْبِقَنَّکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ؛(4).
از خدا بترسید و او را درباره قرآن رعایت کنید نکند دیگران در عمل بدان از شما پیشی بگیرند!.
در حالی که قرآن کریم بیش از بیست بار، از اسراف و تبذیر، نکوهش و یا نهی فرموده است و عواقب زشت و زیانبار آن را به صورت های مختلف گوشزد نموده است.
جایگاه فرهنگ مصرف، در مکتب اهل بیت ه از مناجات حضرت امام زین العابدین(علیه السّلام)با خداوند به خوبی نمایان است. آن حضرت در یکی از بخش های دعاهای خود عرض می کند:.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْجُبْنی عَنِ السَّرْفِ وَاهِزْدِیادِ، وَقَوِّمْنی بِالْبَذْلِ وَاهِقْتِصِادِ، وَعَلِّمْنی حُسْنَ التَّقْدیر، واقْبِضْنی بِلُطْفِکَ عَنِ التَّبْذیرِ؛(5).
پروردگارا! بر محمد وآل او درود فرست و پرده ای بین من و اسراف و افزون طلبی حایل کن و با در پیش گرفتن انفاق و میانه روى، به زندگی من قوام بخش و راه های صحیح مصرف و اندازه گیری در معیشت را به من تعلیم فرما و به لطف خود مرا از ارتکاب تبذیر بر کنار دار.
3. ممنوعان از تصرّفات مالی.
اهمیّت برخورداری از فرهنگ مصرف به اندازه ای است که اگر شخصی به حدّی فاقد آن باشد که از تشخیص نفع و ضرر خود عاجز بماند و این موجب شود که سرمایه اش به هدر رفته، یا صدمه زیاد به آن وارد آید، در فقه اسلام برای حفاظت سرمایه از تلف، حکم به ممنوعیت او از تصرّف در مالش شده است.گروه هایی که بدین سبب از تصرّفات مالی منع شده اند، عبارتند از: سفیهان، دیوانگان و کودکان. و اینک توضیحی درباره هر کدام:.
امام خمینی - رضوان اللّه تعالی علیه - می فرمایند:.
سفیه کسی است که از حالتی برانگیزنده بر نگهداری ثروتش محروم و به مالش بی اعتنا باشدو آن را نابه جا صرف کرده و در غیر موردش تلف کند و (نیز) معاملاتش برکیاست و حفظ منافع نباشد.(6).
و هم ایشان می فرماید:.
مال سفیه تا وقتی که رشد و کیاستش محرز نگشته، بدو داده نمی شود. و اگر رشدش معلوم شد از این راه که، ولىّ او دقّت و زیرکی و مواظبت در مورد نگهداری اموال و حفظ منافع خوددر معاملاتش را، از او مشاهده کند و نیز محافظت او را از ضایع شدن مال و همین طور مصرف آن را در جای مناسب و راه های عاقلانه ببیند، باید مالش را به او رد کند، وگرنه مال را پس نمی دهد و از آن محافظت می نماید.(7).
بدین جهت تمام تصرفات سفیه در اموال خودش از خرید و فروش و غیر آن بدون اذن و اجازه ولىّ، بی اعتبار و ساقط است و ولایت بر امور او در صورتی که سفاهت او متصل به دوران کودکی باشد با پدر و جدّ پدری است ولی چنانچه این عارضه بعد از بلوغ برایش پیش آمده باشد، ولىّ او حاکم شرع خواهد بود.(8).
همین طور دیوانگان نیز دارای همین حکمند و از تصرفات در اموال خود ممنوعند.(9).
مشتقّات واژه سفیه در قرآن کریم مکرر به کار برده شده، ولی مورد اقتصادی آن تنها این آیه شریفه است:.
وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهِاءَ أمْوَالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیِاماً وارْزُقُوهُمْ فِیهِا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛(10).
اموال خویش را که خداوند آن را مایه برپایی شما و حفظ مجتمع قرار داده است، در اختیار سفیهان نگذارید و آنها را از منافع مالشان روزی بدهید و بپوشانید و گفتار و رفتاری نیکو و پسندیده با آنان داشته باشید.
مرحوم طبرسی - رضوان اللّه تعالی علیه - بعد از نقل دو نظریّه در بیان مقصود از کلمه (سفهاء) می گوید:.
سومین معنا این است که بگوییم این کلمه، اقسام سفیه از کودک، دیوانه و یا کسی را که به جهت تبذیر و بی توجهی در نگهداری مال از تصرف در آن منع شده است شامل می شود.(11).
سپس ایشان همین معنا را تقویت کرده و می پذیرد.
نکته دیگری که توجه بدان در توضیح آیه شریفه لازم است، این است که آیا مقصود از جمله (اموالکم) اموال سفیهان است و یا اموال اولیای آنها.
مرحوم طبرسى(ره) می گوید:.
در معنای این جمله اختلاف است: بعضی می گویند؛ یعنی اموال خودتان را به آنها ندهید؛ بلکه اگر واجب النفقه شما هستند خرجی آنها را بپردازید. برخی دیگر گفته اند: مقصود، اموال خود آنهاست و نباید آن را در اختیارشان قرارداد.
سپس می افزاید:.
بهتر است آیه شریفه شامل هر دو معنا باشد و منظور این است که ثروت خود و یا سفیهان را در اختیار آنان قرار ندهید، تا آن را ضایع کرده و نابود کنند.(12).
مرحوم علامه طباطبایی - قدّس سره - در بیان این کلمه توضیحی دارد که در جای مناسب خود به خواست خداوند خواهد آمد.(13).
دسته دیگری که باز از تصرف در اموال خود محرومند، کودکان هستند، که از تشخیص مصلحت خویش عاجز و ناتوانند. روی همین اساس تصرفات آنان نیز بدون نظارت و اذن ولىِّ آنها - که پدر و یا اجداد پدری است - بی اعتبار است(14) و تا هنگامی که رشد عقلی آنان محرز نشده، گرچه به حدّ بلوغ نیز رسیده باشند، نمی شود اموال آنها را در اختیارشان قرار داد.(15).
قرآن کریم می فرماید:.
وَابْتَلُوا الْیَتِامی حَتّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أمْوالَهُمْ وَلاتأکُلُوهِا إِسْرافاً وَبِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَمَنْ کِانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَنْ کِانَ فقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَکَفی بِاللّهِ حَسیباً؛(16).
یتیمان غیر بالغ را تا وقتی به حدّ بلوغ رسند، بیازمایید. پس اگر رشد آنان بر شما معلوم شد، اموال آنها را به خودشان برگردانید و به ثروت آنان از روی اسراف و مبادرت به مصرف که مبادا بزرگ شوند و شما را از تصرف منع کنند، تجاوز ننمایید و آن کس که بی نیاز است، باید عفّت بورزد (و از مال یتیم استفاده نکند.) و اگر نیازمند است به قدر ضرورت از آن برگیرد و آن گاه که اموال یتیمان را به آنها بر می گردانید، بر آنان شاهد بگیرید و تنها خدا برای حسابرسی کافی است.
گاهی می پرسند: در دنیای امروز، جوامع بشری در قوانین و مقررات رسمی خود برای کارهای مهم اجتماعى، سیاسی و اقتصادی سنّ مخصوصی را معتبر می دانند که معمولاً انسان ها در آن سن، به رشد عقلی و اجتماعی برای تصدی آن مسؤولیت ها می رسند. به عنوان مثال در بسیاری از کشورها هیجده سالگی را برای قانونی بودن کارهای بزرگی همچون رانندگى، سربازى، ازدواج، شرکت در انتخابات، معاملات سنگین و غیر آن، به رسمیّت می شناسند؛ در صورتی که اسلام حدّ بلوغ را در مردان پانزده سالگی و در زنان نه سالگی می داند و این سن معمولاً برای تصدّی این گونه اعمال مناسب نیست و کسانی که بتوانند در این سن از عهده صحیح آن برآیند، بسیار اندکند.
پاسخ این سؤال را از آیه شریفه مورد بحث می گیریم. البته بحث تفصیلی پیرامون مسأله (بلوغ) از موضوع کتاب خارج و به جای خود (در کتابهای فقهى) محوّل است و در این جا صرفاً به آنچه مربوط به جواب این پرسش است می پردازیم. در فقه اسلام دو نوع بلوغ برای مواجهه و پذیرش دو گونه وظایف و مسؤولیت های بشرى، به رسمیت شناخته شده است که عبارتند از: بلوغ تکلیفی و بلوغ عقلی و اجتماعى.
1. بلوغ تکلیفى: در این قسم از بلوغ، انسان به انجام واجبات و ترک محرمات موظف می شود و بدیهی است اعمالی از این قبیل، غالب آن روابطی است بین انسان و خدا و یا کارهایی است که معمولاً انسان در این مرحله از عمر خویش، توانایی و آمادگی انجام و یا ترک آن را پیدا می کند.
بلوغ جنسى، که در آن شخص قدرت تولید مثل پیدا می کند و نیز بلوغ سنّی - هرچه باشد - از علامت های بلوغ تکلیفی به حساب می آید.
2. بلوغ عقلی و اجتماعى: از آیه کریمه استفاده می شود که در مورد تصدّی و انجام اعمالی که نیاز به توانایی های بالای عقلی و اجتماعی دارد - نظیر مسؤولیت ها و وظایفی که ذکر آن رفت - تنها بلوغ تکلیفی کفایت نمی کند؛ بلکه اضافه بر آن، بلوغ و رشد عقلانی نیز لازم است.
البته آیه شریفه در مورد تصرفات مالی است که تصرّف غیر رشید را در آن ممنوع می کند؛ ولی این ضابطه - که از آیه استفاده می شود - کلّی است و منحصر به مورد آیه کریمه نیست.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در شرح این آیه به گونه ای دیگر به این نکته اشاره فرموده است.
4. الگوی مصرف در تبلیغات غرب.
همان گونه که در بحث (عامل استعمار) در بخش پیش اشاره شد، استعمار همواره می کوشد تا برای نیل به مقاصد خود - که اسارت و بردگی کشورهای ضعیف به ویژه مسلمان است - الگوهایی در مصرف، به آن مردم ارائه دهد که، به جای استفاده صحیح و عاقلانه از سرمایه زندگی خود، آنان را به راه هایی از مصرف بکشاند که جز فرسایش ثروت و امکانات زندگی آنها ره آورد دیگری برایشان ندارد و در واقع، ترویج و اشاعه نوعی زمینه فکری و فرهنگی در جامعه در جهت ایجاد احساس نیاز و ضرورت به مصرف کالاهای تجملی و کم فایده، گسترش روحیه اشراف منشی و مصرف گرایى، انحراف ذهن ها از توجّه به واقعیت های زندگى، اعلام پایان روزگار قناعت و مناعت و زهد و پیراستگی و فرارسیدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگی لوکس و تشریفاتى، والقای این ذهنیّت که اگر شخصی نتواند به طور فعّال در این مسابقه بزرگ، برگ برنده داشته باشد و یا لااقل پا به پای دیگران حرکت کند، از قافله زندگی عقب مانده و باید به فکر جبران باشد، تمامی اینها از برنامه های شوم استعمار است که این اهداف را با شیوه های متنوّع از قبیل تبلیغ و اشاعه مدگرایى، تنوّع طلبی در مصرف و مهم تر از همه بزرگ نشان دادن و موفق جلوه دادن اشراف و دنیامداران و تجمل گرایان تعقیب می کند و در این راه از دولت ها، رادیو، تلویزیون، مجلاّت، روزنامه ها، سینماها، تآترها و سایر ابزار و وسایل ارتباط و نفوذ، بهره گیری می نماید و با ظرافت و برنامه ریزی حساب شده ای با نفوذ در این گونه دستگاه ها و با صبر و حوصله و سیاست گام به گام، به سوی این هدف شوم به پیش می رود؛ از موضوعات ریز و قابل تحمّل شروع می کند تا به مسائل بزرگ و اساسی می رسد و اصولاً خطّ و مشی استعمار در هر زمینه ای این گونه است.یکی از سران کشورهای بزرگ در جواب این پرسش که، رمز موفقیت شما در کارهای اجتماعی چیست گفت:.
ما همیشه با برنامه های وسیع و دقیق وارد کار می شویم ولی کار را از جاهای کوچک شروع می کنیم و پس از احراز موفقیت در گسترش آن می کوشیم و اگر در نیمه راه فهمیدیم که برنامه ما صحیح نیست، فوراً فرمول کار را عوض می کنیم و کار دیگری آغاز می کنیم.(17).
استکبار جهانی همیشه تلاش می کند تا خود را دوست و خیرخواه دیگران جلوه دهد و همواره نیّات واقعی خویش را در پس پرده کریه و زشت دوست نمایی ها بپوشاند. انسان بصیر و آگاه در ورای این نقاب مقاصد پلید و نیات شوم آنان را می بیند و با دید نافذ خود، در پس این حجاب، دشمنی عمیق و پایان ناپذیر آنها را به اسلام و مسلمین و ملتهای مظلوم در می یابد.
مشکل بسیاری از کشورهای اسلامی و ملت های تحت سلطه فرهنگى، اقتصادی و سیاسی غرب این است که غربیان را با این که دشمن آنهایند دوست می پندارند و ظاهر کاری ها و ترفندهای دوست مآبانه آنان را به حساب حقیقت می گذارند، در صورتی که قرآن کریم به ما می آموزد چگونه باید در قبال این گونه حیله ها و مکاری ها موضع مناسب اتّخاذ کرد. به فرموده قرآن شیطان در مقام اغوا و گمراهی انسانها به خداوند گفت:.
... رَبِّ اَغْوَیْتَنی لأُزیِّنَنَّ لَهُمْ فی اهَرْضِ...؛(18).
پروردگارا! بدان سبب که مرا از رحمتت دور ساختى، (من با قیافه دوست نمایی به سراغ بندگانت می روم) و همه زشتی ها را با نقابی زیبا و ظاهری فریبنده در نظرشان جلوه می دهم.
و خداوند در مقام هشدار به انسان می فرماید:.
إنَّ الشَّیْطِانَ لَکُمْ عَدُوّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً...؛(19).
همانا شیطان دشمن شماست (نکند قیافه حق به جانب و تظاهر به دلسوزی او شما را دچار غفلت سازد و او را دوست خود خیال کنید؛ بلکه) او را دشمن و بدخواه خود بدانید.
مضمون این دو آیه شریفه گرچه مستقیماً در ارتباط با ابلیس و شیطان جنّی است؛ ولی در حقیقت ضابطه و دستوری کلّى، در مورد هر شیطان مزوّر و دیو فرشته نمایی است.
بنابر آنچه ذکر شد می توان گفت الگویی که غرب برای مصرف به ملّت های تحت سلطه و نیز مردم خود، ارائه می دهد بر سه پایه استوار است:.
الف) تمتّع و بهره وری هر چه بیشتر؛.
ب) رقابت و مسابقه درمصرف؛.
ج) تجمّل گرایی و تشریفات زاید.
البته محتوای الگوی ارائه شده، در همه جا یکسان است؛ ولی نتیجه ای که استعمار از آن در بین ملت خود می گیرد، با آنچه از آن در میان ملتهای غارت شده به دست می آورد، متفاوت است.
ثمره ای که استعمار از اجرای این طرح در کشورهای تحت نفوذ خود کسب می کند، عبارت است از: به یغما بردن تمامی امکانات و منابع مادّی و معنوی آنها، بدون این که از ناحیه آنان کوچکترین مقاومت و حرکت اعتراض آمیزی صورت بگیرد و یا حتّی به این خیانت و چپاولی که استعمار در مورد ذخایر آنها انجام می دهد، توجّه و آگاهی نیز داشته باشند؛ ولی بهره ای که از آن در بین مردم خود بر می گیرد، راضی شدن آنان به این تجاوزها و همراه نمودن آنها با خود، در این حرکت ظالمانه است؛ زیرا بدین وسیله به آنان تفهیم می کند که ادامه این برخورداری ها و بهره وری ها و خلاصه سیادت و منافع ما، در گرو این دخالت ها و غصب و غارت هاست و اگر بخواهیم، زورگویی را کنار گذاشته، تنها به آنچه خود داریم قناعت ورزیم، باید دست از این زندگی مرفّه و قارون گونه خود بر داریم و از قله حاکمیت بر سرنوشت جهان به زیر آییم.
5. الگوی مصرف در اسلام.
از مجموعه دستورهای اسلام در این زمینه به دست می آید که الگوی مصرف در اسلام نیز مبتنی بر سه اصل اساسی است، که ذیلاً بدان اشاره می شود:.الف) تمتع و انتفاع از مواهب الهى؛.
ب) قناعت؛.
ج) پرهیز از اسراف و تبذیر.
براساس اصل اول، اسلام بر خلاف برداشت گروهی که خیال می کنند تقرّب و بندگی خداوند با بهره وری از نعمت های الهى، منافات دارد، تمتع و برخورداری از مواهب زندگی را برای مسلمانان، نه تنها جایز، بلکه امری ضروری می شمرد و کناره گیری از لذات مادّی در حدّ مشروع را به عنوان رهبانیت، امری ناپسند و غیرمشروع می داند.
بنابر اصل دوم، علی رغم آنچه فرهنگ غرب القا می کند که، انسان ها را در مصرف هر چه بیشتر، به رقابت بکشاند، اسلام به قناعت و مناعت فرا می خواند و انسان را به کنترل بر خویش و پرهیز از حرص و نزاع بر سربرخورداری های مادّى، تشویق و ترغیب می نماید.
بر طبق اصل سوم، مسلمانان را از اسراف و تبذیر و تجمّل گرایی در مصرف بر حذر می دارد و آنها را به اعتدال و رعایت میانه روی در استفاده از نعمت های خداوند، دعوت می کند. چکیده سخن این که، الگوی نظری اسلام در باب مصرف، این آیه کریمه است:.
...کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لایُحِبُ الْمُسْرِفینَ؛.
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. همانا خداوند اسرافگران را دوست نمی دارد.(20).
از آن جایی که اسراف به معنای (تجاوز از حدّ) است، نهی آیه کریمه از اسراف، تمام شکل ها و صورتهای آن، از جمله زیاده طلبی و افزون خواهی در مصرف را نیز - که خلاف قناعت است - شامل می شود.
6. الگوهای غیبی.
نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه طاهرین ه بالاترین نمونه های عینی الگوی مصرف در اسلامند. آن بزرگواران، همواره کناره گیری راهبانه از لذّات مشروع را محکوم می کردند و خود نیز هیچ گاه به رهبانیّت روی نیاوردند. گر چه برخی از آنان مانند امیرالمؤمنین ژ، به دلیل مناسبت های اجتماعی و یا حکومتى، از بسیاری بهره وری های مادّی به شدت کناره می گرفتند؛ ولی در همان حال به دیگران توصیه می کردند که این تکلیف شما نیست و فرمان استفاده به حق و مشروع از نعمت های الهی را صادر می نمودند. از طرفی آن حضرات، در قناعت و مناعت نفس در بالاترین درجه خود بودند و نیز بیشترین حساسیّت و دقت را در مورد رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف و تبذیر در زندگی و مشی اقتصادی خود داشته اند به گونه ای که مثلاً حضرت صادق(علیه السّلام)با آن شخصیّت و بزرگوارى، آنچه از سفره و یا ظرف غذا می افتاد، برداشته می خوردند و دیگران را نیز بدان توصیه می کردند و می فرمودند: (این عمل فقر را برطرف می کند.)(21) اکنون در این زمینه به یک نمونه اشاره می کنیم. محدّث قمی - علیه الرحمة - نقل می کند:.روزی یکی از اصحاب حضرت صادق(علیه السّلام)بر آن حضرت وارد شد. دید آن حضرت پیراهنی پوشیده است که گریبان آن را وصله زده اند. آن مرد پیوسته نظرش بر آن پینه بود و گویا از پیراهنی که حضرت پوشیده، تعجّب کرده بود. حضرت فرمود: تو را چه شده که نگاهت را به من دوخته اى! گفت: نظرم به پینه ای است که در گریبان شماست. فرمود: این کتاب را بردار و آن چیزی را که در آن نوشته است، بخوان! آن مرد کتابی را که در مقابل و یا نزدیک حضرت بود، برداشت و در آن نظر انداخت، دید در آن نوشته است: لا إیمانَ لِمَنْ لا حَیاءَ لَهُ وَلا مالَ لِمَنْ لا تَقْدیرَ لَهُ وَلا جَدیدَ لِمَنْ لا خَلَقَ لَهُ؛ ایمان ندارد کسی که حیا ندارد و از ثروت بی بهره است کسی که در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد کسی که کهنه ندارد.(22).
جریانی که نقل شد اضافه بر این که توجه و اهمیّت بسیار امامان معصوم ه را به رعایت امور جزئی در موضوع حفاظت از اموال و سرمایه های زندگی نشان می دهد، بیانگر ضابطه ای کلّی در موارد فراوانی در راستای نگهداری از ثروت و امکانات زندگی به عنوان جزئی از (فرهنگ مصرف) است و آن استفاده از کهنه در جهت نگهبانی از نو است، که می توان از این ضابطه به عنوان (تفدیه) نام برد. و تفدیه، یعنی فدا کردن چیزی برای حفاظت از چیز با ارزش ترى.
بنابراین شیوه تفدیه تنها منحصر به پوشاک نیست؛ بلکه در کلیه ابزارها و وسایل کار و زندگی جاری است. ولذا داشتن لباس کار و استراحت، استفاده از وسایل شخصی کهنه در جای مناسب و نیز به کار بردن لوازم مستعمل زندگی درمحیط خانه و بهره گیری از ابزار کار فرسوده تا حدّ امکان در محل کار، تمامی اینها راه های مناسبی برای حفاظت از سرمایه زندگی و جامعه است و به خصوص رعایت این اصل از سوی مسؤولان و مدیران بخش های مختلف نهادهای حکومتى، تضمینی در راستای حفظ و نگهداری وسایل و امکانات دولتی به شمار می رود.
پی نوشت :
1. زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث به نقل از: محمد رضا حکیمى، بیدارگران اقالیم قبله، ص30.
2. ر . ک: فصل دوم، بخش دوّم.
3. مجلّه صفّ، شماره 32، به نقل از: مجله حوزه، شماره های 37 و 38 و ص374.
4. نهج البلاغه، نامه ها، شماره 47.
5. صحیفه سجادیّه، دعای 30.
6. تحریر الوسیله، ج2، ص15.
7. همان، ج2، ص17، مسأله 10.
8. همان، ج2، ص15، مسأله 1.
9. همان، ج2، ص14، مسأله 14.
10. نساء (4) آیه 5.
11. مجمع البیان، در تفسیر آیه مذکور.
12. همان، در تفسیر همان آیه.
13. فصل دوم، بخش دوم.
14. تحریر الوسیله، ص12، مسأله 1 و 5.
15. همان، ص13، مسأله 4.
16. نساء (4) آیه 6.
17. جعفر سبحانى، فروغ ابدیّت، ج1، ص209.
18. حجر (15) آیه 39.
19. فاطر (35) آیه 6.
20. اعراف (7) آیه 31.
21. وسائل الشیعه، ج16، ص605.
22. شیخ عباس قمى، منتهی الآمال، ج2، ص127 (با تغییر اندکی در عبارت).
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}