ولایت فقیه در اندیشه آیت الله العظمی بروجردی
ولایت فقیه در اندیشه آیت الله العظمی بروجردی
ولایت فقیه در اندیشه آیت الله العظمی بروجردی
نويسنده: سید مرتضی مفید نژاد
مقدمه
ایشان پس از وفات موسس حوزه علیه قم، حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (وفات ۱۳۹۳ هجری قمری) و با وساطت و پادرمیانی بسیاری از علماء از جمله حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) از بروجرد به قم مهاجرت کرد، و نقشی بی نظیر و یگانه در احیای حوزه علمیه قم ایفا کرد. ایشان با تدبیر و کیاست توانست شکوه علمی و فقهی این حوزه را در جهان اسلام فراگیرکند و به پشتوانه همین اقتدار علمی و فقهی حتی به شیعیان سراسر عالم نیز آبرویی بخشید و با اقدامات پی گیرانه و آینده نگری پایگاه هایی را در برخی از کشورهای غربی ایجاد کرد و با اعزام نمایندگانی اندیشمند به این پایگاه ها، به ترویج اندیشه های اسلامی از زاویه نگاه اهل بیت پرداخت.
جالب است بدانیم که آیت اللهالعظمی بروجردی، تنها توجه به مباحث و دروس متداول حوزوی نداشت- گرچه اساس کارش بود- بلکه به دانش روز و مدارس امروزی نیز علاقه داشت و کمک های مادی و معنوی زیادی در اختیار مدارس نوین قرار می داد. به اعتقاد وی آگاهی علمی- به معنای خاص- افراد، پیوند آنان را با دین مستحکم می کند. از اثربخشترین اقدام های آن مرحوم توجه به نزدیکی مذاهب اسلامی بود که نشانگر وسعت نگاه وی به جهان اسلام وموقعیت دنیای اسلام در جهان بود. حرکت تقریب مذاهب وی به دلیل شان علمی و تقوایی اش سبب جلب توجه علما و اندیشمندان اهل سنت گردید و تلاش های دو سویه نتایج نیکویی را در برداشت. تدابیر ایشان در مدیریت حوزه علمیه نیز نقطه عطفی است در تاریخ مدیریت این نوع مراکز علمی همان طور که در شرح احوال این بزرگمرد آمده است، نحوه تدریس وی در فقه و اصول و دیگر موضوع ها و همین طور نگارش وی نیز باب جدیدی است در حوزه های علمیه که مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری به پیگیری و توجه هر چه بیشتر به روش فقاهتی ایشان تاکید دو چندان کرده اند.
نکته مهم و حایز اهمیت دیگری که در اندیشه های این مرجع بزرگ باید مدنظر قرار دهیم ایمان قوی وی به رابطه دوطرفه و محکم دین و سیاست است. آیتالله بروجردی با درک عمیق و صحیح و جامعی که از دین داشت به خوبی و در نقاط مختلف این مسأله را گوشزد می کرد. شاهد این مدعا گفته آیتالله ناصر مکارم شیرازی از شاگردان مرحوم بروجردی است که در هنگام درس از زبان ایشان شنیده اند.
این عبارت بدین ترتیب است:
«ما چگونه می توانیم مسائل سیاسی را از مسایل دینی جدا سازیم، در حالی که حج یکی از عمیق ترین عبادات اسلامی است که رابطه انسان را با خدا به طرز نیرومندی برقرار می سازد و از نظر بعد عبادی چنان است که انسان را به کلی از ما سوی الله جدا کرده و به خداوند بزرگ مربوط میسازد ولی با این حال بعد سیاسی آن به قدری نیرومند است که از مهمترین ارکان اسلام محسوب می شود.» ۱
بیان این عبارت و مسأله حج به عنوان شاهد مثال خود به خوبی نشان دهنده عمق اعتقاد قلبی آن مرحوم به این مسأله می باشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
با در نظر گرفتن مطالب بالاآ ن چه که قصد داریم در اینجا به آن بپردازیم نگاهی هرچند کوتاه به مقوله ولایت فقیه از نگاه آیتالله العظمی بروجردی است. اگرچه ایشان به روایت شاگردانش مستقلا و تفصیلی بحث ولایت فقیه را در قم مطرح نکرده اند، لکن ما با اشارات پراکنده ای که ایشان در یکی از کتب فقهی شان آورده اند تا حدود زیادی به ابعاد نظری شان پیرامون ولایت فقیه و ادله اثبات آن دست یافتیم. نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است آن که محدودیت منابع در دستیابی به این مسأله مانع بزرگی بود تا بتوانیم به طور تفصیلی و کامل به این بحث مهم بپردازیم:
«حوزه اختیارات فقیه و ادله اثبات آن»
...« استفاد ذلک من ادله ولایه الفقیه و حکومته، بتقریب ان جعل الحکومه له اذن له فی ان یتصدی جمیع وظائف الحکام و منها اقامه الجمعه، فانها کما عرفت کانت فی عهد النبی (صلی الله علیه وآله)و الخلفاء الراشدین و غیرهم من الوظائف و المناصب لزعماء المسلمین و حکالهم و کان هذا المعنی مرکوزا فی اذهان جمیع المسلمین حتی اصحاب الائمه علیهم الاسلام کما می تفصیلیه، و علی هذا یکون جعل الحکومه تشخص ملازما عرفا للکونه ماذونا فی اقامه الجمعه و...» ۳
در واقع همان طور که در متن بالا نیز به آن اشاره شد کسی که حکومت برای او و اذن حکمرانی در جامعه مسلمین در نزد او رقم خورده است همانا اذن دارد تا قصدی جمیع وظایف حکام را برعهده گیرد که از آن جمله اقامه نماز جمعه است و این مقوله در زمان نبی، خلفای راستین از وظایف و مناصب زعیم مسلمانان و حکام بوده است و در ذهن جمیع اصحاب ونزدیکان ائمه که از افراد مورد اعتماد و موثق هستند این مسأله تثبیت و تسجیل گردیده است.
«ادله نقلی»
۱) روایت عمربن حنظله
۲) روایت ابی خدیجه
اما متن روایات:
۱) روایات عمربن حنظله:
با توجه به این روایت کسی که نقل کننده احادیث، محیط بر احکام الهی و شناسنده حلال و حرام باشد (که همانا فقیه است) حاکم بر مردم محسوب شد و رد و مخالفت با حکم او هم چون رد و مخالفت با حکم الهی و دستورات اهل بیت است و مشرک شناخته می شود. نکته مهم در اینجا آن است که منظور «عرف احکامنا» کسی است که در مسایل شرعیه آشنا به مقصود دو منظور امام معصوم در بیان حکم الهی باشد و این ممارست و تسلط کامل بر علم رجال و آرای مختلف را می طلبد.
۲) روایت ابی خدیجه (سلام الله علیها) :
البته این روایت را در بیان شرایط قاضی مطرح می کنند لکن برخی اذعان دارند هنگامیکه رضایت به قضاوت داده شده است پس آن فرد حاکم بر مردم نیز قرار گرفته است چون از شئون حکومت قضاوت است.
هنگامی که موارد و مواضع فوق الذکر توسط مرحوم بروجردی در اثبات ولایت فقیه و بیان ضابطه کلی آن مطرح می گردد، ایشان مسایلی را مطرح می کنند و تصریح می کنند که شئون و حدود امور فقیه متوقف بر این چند مورد است. آن چه در ادامه می آید عینا ترجمه متن عربی نوشته ایشان می باشد:
۱) در جوامع انسانی اموری وجود دارد که از وظایف افراد محسوب نمی شود و ارتباطی به آنها ندارد بلکه از امور عمومی اجتماع محسوب می شود و آن امور نیز متوقف بر حفظ اساس نظام اجتماعی است. این مقولات عبارتند از: قضا، ولایت، برغیب، بیان جایگاه و میزان مصرف اموال مجهول المالک، حفظ نظم داخلی، امر به جهاد و دفاع در برابر هجوم دشمنان... که به سیاست و اداره کشور مرتبط است و این امر از اموری نیست که هر فردی به تنهایی متصدی آن باشد بلکه از وظایف زمامدار جامعه است و برعهده کسی است که به دست او زمام امور اجتماع ریاست و تدبیر می شود.
۲) برای کسی که از قوانین اسلام و ضوابط آن تبعیت می کند شکر وجود ندارد که این دین، یک دین سیاسی و اجتماعی است و احکام آن محدود به عبادات محض شرعی برای تکامل افراد و تامین سعادت آخرت نمی باشد بلکه قسمت عمده احکام آن مرتبط به سیاست مدون و نظم امور اجتماع و فراهم کردن سعادت و سهولت در این عرصه است و در واقع آماد ه ساختن زمینه جهت رشد فردی است. از جمله این احکام می توان به احکام معاهدات، حدود، قصاص، دیات، قضا، احکام وارد شده برای تامین مالیات دولت اسلامی مثل خمس و زکات... اشاره کرد که همگی به عرصه زندگی اجتماعی مربوط می شود و اموری گریزناپذیرند. بنابراین عوام و خواص همگی متفق بر لزوم حضور یک سیاستمدار و زعیم در محیط جامعه اسلامی برای تدبیر امور مسلمانان هستند و این از ضروریات اسلام است که به وضوح در روایات و سیره نبوی مشهود است.
۳) پنهان نیست که سیاست مدون و تدبیر امور اجتماع دردین اسلام جدا از جهات روحانی و شئون مربوط به تبلیغ احکام و راهنمایی مسلمانان نمی باشد بلکه سیاست در وهله اول مخلوط و همگون با دین و شئون آن است، همانطور که رسول خدا اداره امور مسلین را برعهده می گرفتند و آنها را هدایت می کردند و برای حل و فصل دعواها و اختلافات نیز به ایشان رجوع می شد. هم چنین ایشان حکامی برای ولایات مختلف نصب می نمودند و از ایشان مالیاتهای هم چون خمس و زکات را دریافت می کردند و این سیره امیرالمومنین و خلفای راشدین نیز بوده است. آنها در ابتدای امر وظایف سیاسیشان را در مراکز ارشاد و هدایت مثل مساجد انجام می دادند و مسجد جامع شهر را در نزدیکی دارالاماره و محل خلافت خلفا و امراء بنا می کردند. ایشان برپا کننده اجتماعات مذهبی و مراسماتی مثل اعیاد بودند و اموری مثل صبح راهم تدبیر و اداره می کردند این عبادات (ذکر شده در سطر قبلی) در برگیرنده قوائد سیاسی است که نظیر آن در غیر ازآن یافت نمی شود و این نوع اختلاط جهات معنوی و فوائد سیاسی با هم از خصایص و امتیازات خاصه دین اسلام است.
۴) و خلاصه آن چه که ذکر کردیم این است که :
▪ بهدرستیکه برای ما نیازهای اجتماعی وجود دارد که برطرف کردن آن برعهده اداره کننده و رهبر جامعه است
▪ دین مقدس اسلام این امور را رها نمی کند بلکه اهتمام بسیاری به آن دارد و به لحاظ شرعی احکام کثیری را برای آنها لحاظ کرده و اجرای آن را به رهبر و اداره کننده امور مسلمانان واگذار کرده است.
▪ اداره کننده امورمسلمین در وهله اول بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)خلفای راشدین نمی باشند ودر این زمان ما شیعیان معتقدیم که خلافت رسول خدا و زعامت مسلمین از حقوق دوازده امام (علیهم صلوات الله) است و رسول خدای خلافت را رها نکرده بلکه بعد از خود علی (علیه السلام)را تعیین کرده و پس از او این مسأله به اولاد علی (علیه السلام) منتقل شده است. پس مرجع بر حق و درست برای امور اجتماعی جمیع مسلمانان، ائمه دوازده گانه (علیهم السلام) هستند و این از وظایف خاصه ایشان است و این امری است که جمیع شیعه امامیه به آن اعتقاد راسخ دارند.۵
عباراتی که در بالا ذکر شد خود به خوبی بیانگر موضوع می باشد و نیاز به تفصیل و توضیح نیست ولی آن چه که باید به عنوان رکن اصلی بحث مدنظر داشته باشیم آن است که مرحوم بروجردی احکام اسلام و امور اجتماعی وسیاسی آن را در هم تنیده و بهم بافته می داند و تصریح می کند اسلام به عنوان کاملترین دین دنیا برای امور اجتماعی و اداره زمام کارها نیز برنامه ای دارد و جامعه را رها نخواهد کرد.
نتیجه گیری:
«آیت الله بروجردی اگرچه در قم، بحث ولایت فقیه را مستقلا مطرح نکردند، ولی نظر ایشان همانند امام، ولایت مطلقه فقیه بود. شاهدم این است که ایشان به هنگام تاسیس مسجداعظم ناچار شدند، حیاطی را که وضوخانه آستانه و در کنار آن، بقعه هایی بود و در این بقعه ها، قبرهایی وجود داشت خراب کنند و جزء صحن مسجد اعظم قرار دهند. ایشان وضوخانه و بقعه ها را خراب کردند (البته بدون این اصل قبرها را از بین ببرند) و جزء مسجد اعظم قرار دادند. کسی به ایشان اعتراض می کند که: حیاط مربوط به آستانه است و بقعه ها مربوط به دیگران، شما به چه مجوزی آنها را تصرف کردید؟ ایشان لبخندی می زنند و می فرمایند: «معلوم می شود این آقا هنوز ولایت فقیه، درست برایش جا نیفتاده است.»
معنای سخن ایشان این است که: فقیه، ولایت مطلقه دارد، کاری را که مصلحت ببیند، به حکم این ولایت می تواند انجام دهد.»۶
منابع:
۱) برقله فقه و فقاهت: یادها و یادمان هایی از مرجع اعلای شیعه آیت الله العظمی بروجردی- یالثارات الحسین ۲۲۲.
۲) البدرالزاهر (فی صلاه الجمعه و المسافر-) حسینعلی منتظری نجف آبادی- تابستان -۱۳۶۲ دفتر تبلیغات اسلامی قم- صفحه۵۰ .
۳) همان صفحه۵۰ .
۴) همان صفحه ۵۱ .
۵) همانص فحه ۵۴-۵۲ .
۶) برقله فقه و فقاهت- یالثارات-۲۲۲ .
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}