هنر اسلامي (قسمت اول)
هنر اسلامي (قسمت اول)
هنر اسلامي (قسمت اول)
درجزيرةالعرب يا شبه جزيره عربستان از هزاره هاي هفتم و ششم ق.م آثار پادينه سنگي و ميان سنگي گوناگون به دست آمده است.با آن که اقليم سخت و خاک خشک آن سرزمين قاره مانند امکانات کاوشگري را تاکنون محدود و گاهي متوقف داشته، ليکن باز در نواحي دورافتاده از هم خاک عربستان کاوش هاي باستاني مهم به عمل آمده است، که مراکز عمده آن عبارتند از:بخش شرقي در ناحيه شبه جزيره قطربخش مرکزي در ناحيه ي خشک و شنزار ربع الخالي و واديهاي شمال آن تا حفلّه ي نجد، بخش جنوبي شبه جزيره آن ظُفار رو به شرق ناحيه عَدن و يمن در جنوب غربي، در بخش شمالي و شمال غربي از تيماء (در شمال مکه)تا اُردن و خليج عقبه.آثار عمده اي که از مراکز ياد شده به دست آمده مشتمل است بر:گُوه(چوب شکن)و مقداري از سنگ چشم[در شمال يمن]ابزارهاي سنگ چخماقي[در نجد]، تبر دستي از سنگ چشم[در بخش شرقي]و نيز آثاري ديگري در همان ناحيه قطر و بخصوص در جزيره بحرين که نمايانگر برقراري روابط ميان ساکنان آن نواحي با مردم هندوستان در عصر نوسنگي است، و باز تبر دستي از کناره ي جنوبي شبه جزيره[ظُفار]، و همچنين کنده کاري هاي صخره اي متعلق به دوران نوسنگي در اُردن و عَمان از جانوراني چون گاو، گربه وحشي، مارمولک، شتر، مگس، و بيش از همه بُز کوهي به گواهي مدارک موجود از حدود 3000 ق.م مردمي سامي زبان در سراسر جزيرةالعرب تا ناحيه جنوبي اُردن امروزي مي زيسته اند.در هزاره دوم ق.م دو تحول عمده در آن سرزمين به حصول پيوست، که يکي اصل شدن شتر بود و ديگري پيدايي خط الفبايي عربي که تا امروز برقرار مانده چنانچه معلوم است در هزاره دوم ق.م اعراب شتر را براي حمل کُندُو و مواد معطّر از «جاده بُخور»تا سواحل مديترانه، بخصوص کشور مصر که مصرّانه طالب کُندُر يمن و جنوب عربستان بود، به کار مي گرفته، و گوشت و شير و پشم آن را نيز مصرف مي کرده اند.
قديمي ترين متن تاريخي که در آن از قوم عرب ياد شده کتيبه اي است آشوري که در زمان شلمنصر سوم [895 تا 824] برجا مانده است.در تلمود که مجموعه مدون شريعت شناسي بني اسرائيل، و نيز در تورات که نام پنج کتاب اول شريعت حضرت موسي است، ذکر جزيرةالعرب و قوم عرب به ميان آمده است.
دولتهاي عمده اي که از دوران باستان در عربستان تشکيل يافته اند به دو دسته شمالي چون تَدمُر، َبَطيان و غسانيان؛ و جنوبي مانند معين قتبان، سبا و حَضَرموت تقسيم شده اند به موجب کتيبه هاي مکشوف و پژوهش هاي دانشمندان در صد ساله ي اخير، يکي از قديمي ترين دولتهاي جنوبي معين بوده که از حدود 1300 تا 600 ق.م دوام و شهرت مي داشته است، و ديگر دولت قَتَبان.و اين هر دو به سمت دولت سبا منقرض شدند. باز بر طبق کتيبه هاي بسيار، و عموماً بدون سنه ي معين، که در باره دولت سبا به دست آمده است، دولت سبا نام خود را از لقب يعرب ابن قحطان مي گرفته ، که نياي بزرگ بسياري از شيوخ قبايل جنوب بوده، و شهر سبا و سد مأرِب را بر پا ساخته است.در قرن دهم ق.م اين دولت با فرمانروايي ملکه سبا به اوج قدرت و توانگري رسيد.
مهمترين دولت هاي تشکيل يافته در شمال جزيرةالعرب، که تا سرزمين سوريه گسترش يافته بود، تَدمُر [ياپالمير] بود که نامش در لوحه اي اکّدي متعلق به سده نوزدهم ق.م آمده است، و ديگر دولت نَبَطيان که ازسده هفتم ق.م قدرت و اعتبار يافت، و سرزميني بزرگ از بخش جنوبي فلسطين تا کناره ي بحر احمر را به زير فرمان خود درآورد.
تاريخ قوم عرب از ميانه سده نهم ق.م مظبوط و مشخص مي شود و پيش از آن بسياري مطالب در مرحله ترديد و ابهام باقي مي ماند.از دولت هاي پيش از اسلام عربستان نيز ذکري از ملوک لَخمي به ميان مي آوريم که قلمروشان بخشي از شمال شرقي شبه جزيره، و دوام دولتشان از اواخر سده سوم ق.م و تا اواخر سده ششم ميلادي بود، پادشاهان آخري اين سلسله تابع ساسانيان بودند، و دولت ساساني به ياري آنان از گزند غارتگريهاي طوايف باديه نشين عرب مصون مي مانده است.
شک نيست که در عربستان ميان قبايل بيابانگرد و مردم شهرنشين تفاوت فاحش وجود مي داشته است، و طبعاً بدويان چادر نشين عرب نمي توانسته اند صاحب هنر يا فرهنگي قابل ذکر بوده باشند. ليکن در شرايط شهر نشيني پيشرفته اي که بخصوص در دولتهاي بخش جنوب غربي شبه جزيره به وجود آمده است. تمدني قومي و شايان توجه پا گرفت که از جهات بسيار قابل مقايسه با تمدن مصر و بابل و يونان و و ايران بود، و در طول زمان نير تأثيراتي از هر يک آنان پذيرفت.ناگفته نگذاريم که علاوه بر بيابان گردان و شهر نشينان، طوايفي از اعراب نيز در سراسر خاک عربستان پراکنده بودند که در واحه ها يا کنار چشمه آب دايمي سکونت مي داشتند و به مراحل پيشرفته تري از کشاورزي و دامداري و رفاه اجتماعي دست يافتند.ساکنان عربستان به طور عموم گر چه تشکيل نژاد يا ملتي واحد نمي دادند، ليکن همگي به زبان عربي [با گويشهاي متفاوت]سخن مي گفتند.مورخان اسلامي به پيروي از علماي اَنساب عرب تمامي قبايل عرب را دو دسته بزرگ يعني جنوبي يا قبايل قحطان(يمني)، و شمالي يا قبايل عَدنان تقسيم کرده اند.
در ميان ساکنان شبه جزيره عربستان پرستش ارواح غير آدمي چون ملائکه و جن و غول و همچنين پرستش اجرام آسماني و اجداد خانوادگي و اصنام معمول بود.بسياري از قبايل جانوري چون سگ، خرس، سوسمار، سنگ پشت، گاو و مانند آن را بُت خاص خود قرار مي دادند و نام آن جانور را بر قبيله و سران قبيله خود مي نهادند.ايشان صنمهاي خويش را از چوب و طلا و ننقره و يا از سنگي مي ساختند گر چه به گفته برخي مورخان اسلامي قوم عرب در سايه رهبري حضرت ابراهيم يکتاپرست شده بودند، ليکن مسلم است که پس از چندي دوباره به شرک گراييده بودند.علماي اديان معتقد بودند که عرب جاهلي به هنگام پرستش اجداد خود مراسمي پرتفصيل برپا مي داشتند و در سوگ مردگان موي سر خود را مي تراشيده و بدن را مجروح مي کرده و بر بالاي گور متوفّا بنايي مي ساخته است و همچنين در ميان عموم اقوام اعراب سامي نژاد، نَسَب هر شخصي اصلي عمده شمرده مي شد، و رعايت تکاليف خويشاوندي-يا همخوني-اهميت به سزا مي داشت.
چنانچه قبلاً اشاره شد در ميان فرهنگ وهنر مردم باديه نشين سرزمين عربستان تفاوتِ چوني و چندي بسيار وجود مي داشته است.و اينکه در توضيح مطلب به طور خلاصه اضافه مي شود که اگر طوايف و قبايل بيابانگرد و چادرنشين در شرايط زيستي خود را صاحب سابقه و سبکي در هنرهاي اصلي نشدند، و جز به ساختن بت از چوب و سنگ و طلا و نساجي و بوريابافي و تهيه ي آبدان و ظروف و وسايلي با چرم، و به کارگيري نقوش تزئيني و به دور از شکل و هيئت موجودات و جانداران، توانايي و توفيقي نيافتند، برعکس، ساکنان مراکز تمدني که پيش از آغاز هزاره ي اول ق م.و در سده هاي بعد از آن در بخشهايي از شمال و جنوب و شرق شبه جزيره تکوين يافت، در هنرهاي معماري و پيکرتراشي و نقش وبرجسته کاري، و نيز در مفرغکاري و سفالگري و انواع صورتسازي و زينتگري پيشرفت شايان يافتند وهنري قومي و متمايز از هنر اقوام مجاور خود به وجود آوردند. شرح عمده ترين اين آثار در گزارشي بسيار کوتاه به قرار زير از نظر مي گذرد:از شهر مأرِب(مارب) مر کز عمده ي دولت سبا، و واقع در نزديکي سدّ مأرب [که خود در آغاز هزاري ق م.شاهکار معماري فني و مهندسي براي آبرساني بوده و موجب شگفتي کارشناسان و پژوهش گران امروزي شده است.]بقاياي پرستش گاهي بزرگ و بيضي شکل، اعضاي ساختماني چون ستون و سرستون به شيوه متمايز جنوب عربستان، قطعات تزييني محراب و سنگتراشي، پيکره هاي مرمرين گاو نر، سرديسهاي گاو نر ساخته شده با مفرغ، پيکره هاي کوچک اندام از گل صورتگري، تصويرهاي فردي متوفياني کنده کاري شده بر سنگ مزارشان، و برتر از همه پيکره ي کوچک اندام مفرغيني به بلندي 95 سانتيمتر با پوست پلنگي بر دوش و پشتش [سده هفتم ق م] که سجيّه ي هنر عربستان جنوبي را عاري از نفوذ يوناني، و يا بيگانه، بخوبي آشکار مي سازد. همين گونه آثار تاريخي و هنري در تيما.واقع در شمال غربي عربستان و متعلق به سده هشتم و هفتم ق م مکشوف شده، و از کاوشگاه شهر پترا[بَعلراء]در ناحيه ي شمال غربي شبه جزيره، سنگ مزاري کنده کاري شده به دست آمده است.باز در عدن[جنوب يمن]پيکره پادشاهي متعلق به ميانه ي هزاره ي اول ق م و در همان مرکز تمدني جنوب کتيبه ي برجسته اي به خط عربي روي سنگ [شايد متعلق به قرن دوم ق م]يافت شده است.از بخش شرقي عربستان آثار تاريخي قابل ذکري تاکنون به دست نيامده است.در پايتخت حَضَرموت [تمدن عمده جنوبي عربستان پاره ا ي مفرغينه هاي لرستان متعلق به سده ششم ق م مکشوف شده است.[نشانه اي از وجود رابطه اي تجاري ميان ايران و حضرموت].
در مرکز تمدني جنوب غربي عربستان معماري بخصوص پيشرفت شايان توجه يافت.به طوري که هنر پيکر تراش را با فاصله بسيار پشت سر گذاشت.در جنوب سفالگري در مراحل نخستين مانند؛ ولي زرگري، مفرغگري و جواهر سازي رونق گرفت. چنانکه اشاره شد کاميابيهاي اعراب جنوبي در ساختن استحکامات سدّ آبرساني، جاده ها و نيز کارهاي کشاورزي، پژوهشگري امروزي را به شگفتي مي اندازد.هم چنين از ويژگي هاي شيوه هنري خاص ناحيه جنوبي عربستان، که از سرايت هنر بيگانگان و خصوصاً يونانيان تا حدّي به دور بود، حفظ تعادل و تقارن کامل است.اين همان دو ويژگي است که در کتيبه نويسيهاي مکشوف جلب نظر کارشناسان را کرده و برخي از ايشان را بر آن داشته است که خط عربي را براي خوشنويسي و کتيبه نويسي مساعدترين خط به شمار آورند.
جانشينان معاويه به نام خلفاي اُموي [بني اميه] از 41 تا 132 ه.ق در مقام خلافت باقي ماندند. از آن پس خلافت به دست عباسيان افتاد که بغداد را پايتخت ساختند، وتاسال 656 ه ق به خلافت خود ادامه دادند، و در آن سال به هلاکت المستعصم باالله به فرمان هلاکوخان بساط خلافت برچيده شد. لفظ اسلام در قرآن کريم به معني مطلق دين خدا و نيز خصوصاً به معني دين حضرت محمد(ص)آمده است؛ و اصل لغوي آن به معني تسليم و رضا به فرمان الله است.در مدت 23 سال پس از بعثت، و در طول حيات حضرت محمد(ص)اين ديانت در سراسر جزيرةالعرب اشاعه يافت. پس از رحلت رسول اکرم(ص)به همت خلفاي راشدين و با پيروزيها پياپي جهادگران مسلمان، در مدتي کوتاه آيين اسلام از اسپانيا و شمال آفريقا و مصر و سوريه و بين النهرين و ايران تا هندوستان و چين و برخي ديگر در نواحي خاور دوررا به زير حکومت و حدت بخش خود درآورد.بنابر آنچه در پيش گذشت قوم عرب که در قرن هفتم ميلادي با ايمان توحيدي خود دولت پهناور اسلامي را بنيان نهادند، به طور عموم چادرنشين و بيابانگرد بودند، و به جز در پاره مراکز تمدّن که از اواخر هزاره دوم ق م به بعد در دولتهاي شمالي چون تَذمُر و نَبَعلي و غَسّاني، و نيز دولتهاي جنوبي شبه جزيره ي چون سبا و قَتَبان و حضرموت تکوين يافت و صاحب تمّدن هنري قابل مقايسه با تمدّن هاي بين النهرين شد، سابقه و سبکي در معماري ديگر هنرهاي اصلي نداشتند؛ بلکه هنرشان منحصر مي شد به نسّاجي و بورياني و ساختن بتهاي قبيله اي در هيئت جانور مورد پرستش هر قبيله چون سوسمار، گاو، سنگ پشت و مانند آن چوب و سنگ[گاهي طلا و نقره]و پاره اي هنرهاي دستي با نقوش تزئيني و به دور از اشکال طبيعي موجودات.
در آغاز تکوين جامعه اسلامي، نمازخانه عبارت بود از محوطه ي ساده اي محصور در ديوارهاي از بافته بوريا، و امّا از نخستين نمازخانه هاي عادي ساخته شده با مصالح صُلب معمول در آن دوران کمترين آثاري برجا نمانده است.ليکن چندان مدتي از رواج اسلام نگذشت که تزئينات گوناگون اسلامي تعيين در مواضع خودجايگزين شدند.و به طوري نسبتاً ثابت در هر اقليم و دياري از آن عالم گسترده که ايمان وحدت بخش اسلام را پذيرفته بودند، و به رويش خود ادامه دادند.
در دوره خلافت اُمويان لزوم انجام جماعت، ساختن نيايشگاهي عمومي، يا مسجد ،را ايجاب کرد.بناي مسجد که در اساس برنقشه اي مستطيل شکل استوار مي شود مشتمل است برحياطي وسيع با حوض آبي در ميان آن، و از چهار طرف محدود به طاقنامه ها و ايوان هاي جانبي، و در انتهاي جنوبي حياط، نمازخانه يا شبستان مسجد که به محراب فرو نشسته در بدنه ي رو به قبله شبستان منتهي مي شود.سقف و بام مسجد در آن مرحله معماري تخت بود، و از بدنه ي آن يک يا چند مناره به سوي آسمان افراشته مي شد و مانند آنچه در مسجد جامع دمشق [معروف به جامع اُموي] يا بگوييم نخستين نمونه معماري اسلامي پس از قبةالصخره ي بيت المقدس، مشاهده مي شود، ضمن آنکه در اين بنا نفوذ معماري و اثر دست موزاييک کاران بيزانسي نيز آشکار است.
معماري شهري [واعياني]اُمويان با بررسي آثار باقيمانده از کاخهاي بياباني [ييلاق]قصرالعَير و مِشّتي و قُصير عَمَره شناسايي شده است که در برخي از آنها نقاشيهاي ديواري با انگاره هاي تزئيني شان نمايانگر ميراثهاي هنر يوناني مآبي و ساساني است که به اُمويان رسيده بود.از آنجا که هنر اسلامي ساختن صورت جانداران را ممنوع کرده بود.طرّاحان مسلمان به ايجاد تزييناتي پرداختند که عنصر اصليشان خطوط هندسي و نقوش انتزاعي بود،ديري نگذشت که درهر سرزميني سبک معماري وزينتکاري خاصّ آن محل چون ايراني ،شامي،بيزانسي[درسورّيه]،قبطي[در مصر]به وجود آمد. در معماري اسلامي پس از اجراي استخوان بندي بنا توجه اصلي به تزيين و پرداخت روي? بنا موقوف مي شد و همين جنبه است که به جلوه هاي گوناگون معماري اسلامي در سرزمينهاي مختلف وحدت مي بخشد بناهاي مهّمي که در قرن اول هجري [هفتم ميلادي] ساخته شد عبارتند از مسجد عمروعاص در قاهره، مسجد قيروران در تونس و قبةالصّخره در بيت المقدس .در قرن دوم هجري پوشاندن رويه بنا به گچبري هاي ظريف وکاشي هاي رنگارنگ در سراسر عالم اسلام معمول شد[جامع اُموي، دمشق].ساختن يکي از بزرگترين مساجد جهان، يعني مسجد قُرطُبه در اسپانيا در ابتداي خلافت اُمويان اندُلُس [نيمه دوم قرن دوم هجري آغاز شد.درعهد خلفاي فاطمي هنر معماري در مصر رونق و کمال يافت، و در قرن پنجم هجري گنبدسازي به اسلوب ايراني در آنجا معمول شد.همراه با ساختمان مساجد، کاشيکاري و مقرنس کاري نيز پيشرفت مي يافت.در اسپانيا معماري اسلامي به رنگي ديگر جلوه گر شد کاخ شکوهمند الحَمراء در غَرناطه [گرانادا] با حياطها و حوضها و پيکره ها و سنگي شير، تالارها، و گچبري و کاشيکاري و سقف مقرنس و هلال و ستون ظريف و رنگين ، نمونه بارز و کاملي از شيوه معماهنر اسلامي در اسپانياست[اواسط قرن هفتم تا اواسط قرن هشتم ق] سلطه اعراب بر اسپانيا در اواخر قرن نهم ه ق [آخر قرن پانزدهم ميلادي]به پايان رسيد. ليکن تأثير هنر اسلامي در آن سرزمين برقرار ماند.[شرح آن در آخر اين بخش خواهد آمد]..
در دوره خلفاي عباس پايتخت به بغداد منتقل شد و نفوذ هنر و معماري ايراني-يا بگوييم ساساني-غلبه يافت.اکنون آجر به مقدار زياد در ساختن جرز و پلکان و طاق و گنبد به کار برده مي شود، و هلال درگاه و طاقنما و طاق گهواره اي و گنبد ايوان اشکاني[فضايي بلندتر از سطح زمين و فرو نشسته در بنا و مسقّف که از سه بر محصور و از سمت پيشين با طاقنمايي بلند رو به حياط داخلي باز است]اساس استخوان بندي معماري را تشکيل مي داد و همچنين با وجود تحريم ديني، معماري تدفيني با برپا کردن ساختماني شکوهمند بر مزار معمول شد.
/خ
قديمي ترين متن تاريخي که در آن از قوم عرب ياد شده کتيبه اي است آشوري که در زمان شلمنصر سوم [895 تا 824] برجا مانده است.در تلمود که مجموعه مدون شريعت شناسي بني اسرائيل، و نيز در تورات که نام پنج کتاب اول شريعت حضرت موسي است، ذکر جزيرةالعرب و قوم عرب به ميان آمده است.
دولتهاي عمده اي که از دوران باستان در عربستان تشکيل يافته اند به دو دسته شمالي چون تَدمُر، َبَطيان و غسانيان؛ و جنوبي مانند معين قتبان، سبا و حَضَرموت تقسيم شده اند به موجب کتيبه هاي مکشوف و پژوهش هاي دانشمندان در صد ساله ي اخير، يکي از قديمي ترين دولتهاي جنوبي معين بوده که از حدود 1300 تا 600 ق.م دوام و شهرت مي داشته است، و ديگر دولت قَتَبان.و اين هر دو به سمت دولت سبا منقرض شدند. باز بر طبق کتيبه هاي بسيار، و عموماً بدون سنه ي معين، که در باره دولت سبا به دست آمده است، دولت سبا نام خود را از لقب يعرب ابن قحطان مي گرفته ، که نياي بزرگ بسياري از شيوخ قبايل جنوب بوده، و شهر سبا و سد مأرِب را بر پا ساخته است.در قرن دهم ق.م اين دولت با فرمانروايي ملکه سبا به اوج قدرت و توانگري رسيد.
مهمترين دولت هاي تشکيل يافته در شمال جزيرةالعرب، که تا سرزمين سوريه گسترش يافته بود، تَدمُر [ياپالمير] بود که نامش در لوحه اي اکّدي متعلق به سده نوزدهم ق.م آمده است، و ديگر دولت نَبَطيان که ازسده هفتم ق.م قدرت و اعتبار يافت، و سرزميني بزرگ از بخش جنوبي فلسطين تا کناره ي بحر احمر را به زير فرمان خود درآورد.
تاريخ قوم عرب از ميانه سده نهم ق.م مظبوط و مشخص مي شود و پيش از آن بسياري مطالب در مرحله ترديد و ابهام باقي مي ماند.از دولت هاي پيش از اسلام عربستان نيز ذکري از ملوک لَخمي به ميان مي آوريم که قلمروشان بخشي از شمال شرقي شبه جزيره، و دوام دولتشان از اواخر سده سوم ق.م و تا اواخر سده ششم ميلادي بود، پادشاهان آخري اين سلسله تابع ساسانيان بودند، و دولت ساساني به ياري آنان از گزند غارتگريهاي طوايف باديه نشين عرب مصون مي مانده است.
شک نيست که در عربستان ميان قبايل بيابانگرد و مردم شهرنشين تفاوت فاحش وجود مي داشته است، و طبعاً بدويان چادر نشين عرب نمي توانسته اند صاحب هنر يا فرهنگي قابل ذکر بوده باشند. ليکن در شرايط شهر نشيني پيشرفته اي که بخصوص در دولتهاي بخش جنوب غربي شبه جزيره به وجود آمده است. تمدني قومي و شايان توجه پا گرفت که از جهات بسيار قابل مقايسه با تمدن مصر و بابل و يونان و و ايران بود، و در طول زمان نير تأثيراتي از هر يک آنان پذيرفت.ناگفته نگذاريم که علاوه بر بيابان گردان و شهر نشينان، طوايفي از اعراب نيز در سراسر خاک عربستان پراکنده بودند که در واحه ها يا کنار چشمه آب دايمي سکونت مي داشتند و به مراحل پيشرفته تري از کشاورزي و دامداري و رفاه اجتماعي دست يافتند.ساکنان عربستان به طور عموم گر چه تشکيل نژاد يا ملتي واحد نمي دادند، ليکن همگي به زبان عربي [با گويشهاي متفاوت]سخن مي گفتند.مورخان اسلامي به پيروي از علماي اَنساب عرب تمامي قبايل عرب را دو دسته بزرگ يعني جنوبي يا قبايل قحطان(يمني)، و شمالي يا قبايل عَدنان تقسيم کرده اند.
در ميان ساکنان شبه جزيره عربستان پرستش ارواح غير آدمي چون ملائکه و جن و غول و همچنين پرستش اجرام آسماني و اجداد خانوادگي و اصنام معمول بود.بسياري از قبايل جانوري چون سگ، خرس، سوسمار، سنگ پشت، گاو و مانند آن را بُت خاص خود قرار مي دادند و نام آن جانور را بر قبيله و سران قبيله خود مي نهادند.ايشان صنمهاي خويش را از چوب و طلا و ننقره و يا از سنگي مي ساختند گر چه به گفته برخي مورخان اسلامي قوم عرب در سايه رهبري حضرت ابراهيم يکتاپرست شده بودند، ليکن مسلم است که پس از چندي دوباره به شرک گراييده بودند.علماي اديان معتقد بودند که عرب جاهلي به هنگام پرستش اجداد خود مراسمي پرتفصيل برپا مي داشتند و در سوگ مردگان موي سر خود را مي تراشيده و بدن را مجروح مي کرده و بر بالاي گور متوفّا بنايي مي ساخته است و همچنين در ميان عموم اقوام اعراب سامي نژاد، نَسَب هر شخصي اصلي عمده شمرده مي شد، و رعايت تکاليف خويشاوندي-يا همخوني-اهميت به سزا مي داشت.
چنانچه قبلاً اشاره شد در ميان فرهنگ وهنر مردم باديه نشين سرزمين عربستان تفاوتِ چوني و چندي بسيار وجود مي داشته است.و اينکه در توضيح مطلب به طور خلاصه اضافه مي شود که اگر طوايف و قبايل بيابانگرد و چادرنشين در شرايط زيستي خود را صاحب سابقه و سبکي در هنرهاي اصلي نشدند، و جز به ساختن بت از چوب و سنگ و طلا و نساجي و بوريابافي و تهيه ي آبدان و ظروف و وسايلي با چرم، و به کارگيري نقوش تزئيني و به دور از شکل و هيئت موجودات و جانداران، توانايي و توفيقي نيافتند، برعکس، ساکنان مراکز تمدني که پيش از آغاز هزاره ي اول ق م.و در سده هاي بعد از آن در بخشهايي از شمال و جنوب و شرق شبه جزيره تکوين يافت، در هنرهاي معماري و پيکرتراشي و نقش وبرجسته کاري، و نيز در مفرغکاري و سفالگري و انواع صورتسازي و زينتگري پيشرفت شايان يافتند وهنري قومي و متمايز از هنر اقوام مجاور خود به وجود آوردند. شرح عمده ترين اين آثار در گزارشي بسيار کوتاه به قرار زير از نظر مي گذرد:از شهر مأرِب(مارب) مر کز عمده ي دولت سبا، و واقع در نزديکي سدّ مأرب [که خود در آغاز هزاري ق م.شاهکار معماري فني و مهندسي براي آبرساني بوده و موجب شگفتي کارشناسان و پژوهش گران امروزي شده است.]بقاياي پرستش گاهي بزرگ و بيضي شکل، اعضاي ساختماني چون ستون و سرستون به شيوه متمايز جنوب عربستان، قطعات تزييني محراب و سنگتراشي، پيکره هاي مرمرين گاو نر، سرديسهاي گاو نر ساخته شده با مفرغ، پيکره هاي کوچک اندام از گل صورتگري، تصويرهاي فردي متوفياني کنده کاري شده بر سنگ مزارشان، و برتر از همه پيکره ي کوچک اندام مفرغيني به بلندي 95 سانتيمتر با پوست پلنگي بر دوش و پشتش [سده هفتم ق م] که سجيّه ي هنر عربستان جنوبي را عاري از نفوذ يوناني، و يا بيگانه، بخوبي آشکار مي سازد. همين گونه آثار تاريخي و هنري در تيما.واقع در شمال غربي عربستان و متعلق به سده هشتم و هفتم ق م مکشوف شده، و از کاوشگاه شهر پترا[بَعلراء]در ناحيه ي شمال غربي شبه جزيره، سنگ مزاري کنده کاري شده به دست آمده است.باز در عدن[جنوب يمن]پيکره پادشاهي متعلق به ميانه ي هزاره ي اول ق م و در همان مرکز تمدني جنوب کتيبه ي برجسته اي به خط عربي روي سنگ [شايد متعلق به قرن دوم ق م]يافت شده است.از بخش شرقي عربستان آثار تاريخي قابل ذکري تاکنون به دست نيامده است.در پايتخت حَضَرموت [تمدن عمده جنوبي عربستان پاره ا ي مفرغينه هاي لرستان متعلق به سده ششم ق م مکشوف شده است.[نشانه اي از وجود رابطه اي تجاري ميان ايران و حضرموت].
در مرکز تمدني جنوب غربي عربستان معماري بخصوص پيشرفت شايان توجه يافت.به طوري که هنر پيکر تراش را با فاصله بسيار پشت سر گذاشت.در جنوب سفالگري در مراحل نخستين مانند؛ ولي زرگري، مفرغگري و جواهر سازي رونق گرفت. چنانکه اشاره شد کاميابيهاي اعراب جنوبي در ساختن استحکامات سدّ آبرساني، جاده ها و نيز کارهاي کشاورزي، پژوهشگري امروزي را به شگفتي مي اندازد.هم چنين از ويژگي هاي شيوه هنري خاص ناحيه جنوبي عربستان، که از سرايت هنر بيگانگان و خصوصاً يونانيان تا حدّي به دور بود، حفظ تعادل و تقارن کامل است.اين همان دو ويژگي است که در کتيبه نويسيهاي مکشوف جلب نظر کارشناسان را کرده و برخي از ايشان را بر آن داشته است که خط عربي را براي خوشنويسي و کتيبه نويسي مساعدترين خط به شمار آورند.
ظهور اسلام و هنر اسلامي
جانشينان معاويه به نام خلفاي اُموي [بني اميه] از 41 تا 132 ه.ق در مقام خلافت باقي ماندند. از آن پس خلافت به دست عباسيان افتاد که بغداد را پايتخت ساختند، وتاسال 656 ه ق به خلافت خود ادامه دادند، و در آن سال به هلاکت المستعصم باالله به فرمان هلاکوخان بساط خلافت برچيده شد. لفظ اسلام در قرآن کريم به معني مطلق دين خدا و نيز خصوصاً به معني دين حضرت محمد(ص)آمده است؛ و اصل لغوي آن به معني تسليم و رضا به فرمان الله است.در مدت 23 سال پس از بعثت، و در طول حيات حضرت محمد(ص)اين ديانت در سراسر جزيرةالعرب اشاعه يافت. پس از رحلت رسول اکرم(ص)به همت خلفاي راشدين و با پيروزيها پياپي جهادگران مسلمان، در مدتي کوتاه آيين اسلام از اسپانيا و شمال آفريقا و مصر و سوريه و بين النهرين و ايران تا هندوستان و چين و برخي ديگر در نواحي خاور دوررا به زير حکومت و حدت بخش خود درآورد.بنابر آنچه در پيش گذشت قوم عرب که در قرن هفتم ميلادي با ايمان توحيدي خود دولت پهناور اسلامي را بنيان نهادند، به طور عموم چادرنشين و بيابانگرد بودند، و به جز در پاره مراکز تمدّن که از اواخر هزاره دوم ق م به بعد در دولتهاي شمالي چون تَذمُر و نَبَعلي و غَسّاني، و نيز دولتهاي جنوبي شبه جزيره ي چون سبا و قَتَبان و حضرموت تکوين يافت و صاحب تمّدن هنري قابل مقايسه با تمدّن هاي بين النهرين شد، سابقه و سبکي در معماري ديگر هنرهاي اصلي نداشتند؛ بلکه هنرشان منحصر مي شد به نسّاجي و بورياني و ساختن بتهاي قبيله اي در هيئت جانور مورد پرستش هر قبيله چون سوسمار، گاو، سنگ پشت و مانند آن چوب و سنگ[گاهي طلا و نقره]و پاره اي هنرهاي دستي با نقوش تزئيني و به دور از اشکال طبيعي موجودات.
در آغاز تکوين جامعه اسلامي، نمازخانه عبارت بود از محوطه ي ساده اي محصور در ديوارهاي از بافته بوريا، و امّا از نخستين نمازخانه هاي عادي ساخته شده با مصالح صُلب معمول در آن دوران کمترين آثاري برجا نمانده است.ليکن چندان مدتي از رواج اسلام نگذشت که تزئينات گوناگون اسلامي تعيين در مواضع خودجايگزين شدند.و به طوري نسبتاً ثابت در هر اقليم و دياري از آن عالم گسترده که ايمان وحدت بخش اسلام را پذيرفته بودند، و به رويش خود ادامه دادند.
در دوره خلافت اُمويان لزوم انجام جماعت، ساختن نيايشگاهي عمومي، يا مسجد ،را ايجاب کرد.بناي مسجد که در اساس برنقشه اي مستطيل شکل استوار مي شود مشتمل است برحياطي وسيع با حوض آبي در ميان آن، و از چهار طرف محدود به طاقنامه ها و ايوان هاي جانبي، و در انتهاي جنوبي حياط، نمازخانه يا شبستان مسجد که به محراب فرو نشسته در بدنه ي رو به قبله شبستان منتهي مي شود.سقف و بام مسجد در آن مرحله معماري تخت بود، و از بدنه ي آن يک يا چند مناره به سوي آسمان افراشته مي شد و مانند آنچه در مسجد جامع دمشق [معروف به جامع اُموي] يا بگوييم نخستين نمونه معماري اسلامي پس از قبةالصخره ي بيت المقدس، مشاهده مي شود، ضمن آنکه در اين بنا نفوذ معماري و اثر دست موزاييک کاران بيزانسي نيز آشکار است.
معماري شهري [واعياني]اُمويان با بررسي آثار باقيمانده از کاخهاي بياباني [ييلاق]قصرالعَير و مِشّتي و قُصير عَمَره شناسايي شده است که در برخي از آنها نقاشيهاي ديواري با انگاره هاي تزئيني شان نمايانگر ميراثهاي هنر يوناني مآبي و ساساني است که به اُمويان رسيده بود.از آنجا که هنر اسلامي ساختن صورت جانداران را ممنوع کرده بود.طرّاحان مسلمان به ايجاد تزييناتي پرداختند که عنصر اصليشان خطوط هندسي و نقوش انتزاعي بود،ديري نگذشت که درهر سرزميني سبک معماري وزينتکاري خاصّ آن محل چون ايراني ،شامي،بيزانسي[درسورّيه]،قبطي[در مصر]به وجود آمد. در معماري اسلامي پس از اجراي استخوان بندي بنا توجه اصلي به تزيين و پرداخت روي? بنا موقوف مي شد و همين جنبه است که به جلوه هاي گوناگون معماري اسلامي در سرزمينهاي مختلف وحدت مي بخشد بناهاي مهّمي که در قرن اول هجري [هفتم ميلادي] ساخته شد عبارتند از مسجد عمروعاص در قاهره، مسجد قيروران در تونس و قبةالصّخره در بيت المقدس .در قرن دوم هجري پوشاندن رويه بنا به گچبري هاي ظريف وکاشي هاي رنگارنگ در سراسر عالم اسلام معمول شد[جامع اُموي، دمشق].ساختن يکي از بزرگترين مساجد جهان، يعني مسجد قُرطُبه در اسپانيا در ابتداي خلافت اُمويان اندُلُس [نيمه دوم قرن دوم هجري آغاز شد.درعهد خلفاي فاطمي هنر معماري در مصر رونق و کمال يافت، و در قرن پنجم هجري گنبدسازي به اسلوب ايراني در آنجا معمول شد.همراه با ساختمان مساجد، کاشيکاري و مقرنس کاري نيز پيشرفت مي يافت.در اسپانيا معماري اسلامي به رنگي ديگر جلوه گر شد کاخ شکوهمند الحَمراء در غَرناطه [گرانادا] با حياطها و حوضها و پيکره ها و سنگي شير، تالارها، و گچبري و کاشيکاري و سقف مقرنس و هلال و ستون ظريف و رنگين ، نمونه بارز و کاملي از شيوه معماهنر اسلامي در اسپانياست[اواسط قرن هفتم تا اواسط قرن هشتم ق] سلطه اعراب بر اسپانيا در اواخر قرن نهم ه ق [آخر قرن پانزدهم ميلادي]به پايان رسيد. ليکن تأثير هنر اسلامي در آن سرزمين برقرار ماند.[شرح آن در آخر اين بخش خواهد آمد]..
در دوره خلفاي عباس پايتخت به بغداد منتقل شد و نفوذ هنر و معماري ايراني-يا بگوييم ساساني-غلبه يافت.اکنون آجر به مقدار زياد در ساختن جرز و پلکان و طاق و گنبد به کار برده مي شود، و هلال درگاه و طاقنما و طاق گهواره اي و گنبد ايوان اشکاني[فضايي بلندتر از سطح زمين و فرو نشسته در بنا و مسقّف که از سه بر محصور و از سمت پيشين با طاقنمايي بلند رو به حياط داخلي باز است]اساس استخوان بندي معماري را تشکيل مي داد و همچنين با وجود تحريم ديني، معماري تدفيني با برپا کردن ساختماني شکوهمند بر مزار معمول شد.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}