ناله هاي جانسوز حر

نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي

در بعضي از نقل ها آمده : پس از آنكه حر بن يزيد رياحي در روز عاشورا به حضور امام حسين (ع) آمد و توبه كرد و توبه اش مورد قبول امام واقع شد، به امام عرض كرد: اجازه بده به حضور بانوان حرم بروم و روسياهي خود را نزد آنها اظهار كنم و از آنها پوزش بخواهم . امام حسين (ع) اجازه داد. حر خود را نزديك خيام بانوان رساند و با سوزوگدازي كه از دل ريش ريش ‍ او برمي خاست ، ناله كنان عرض كرد: سلام بر شما اي دودمان نبوت ، منم آن كسي كه سر راه شما را گرفتم و شما را پريشان كردم ، اينك سخت پشيمان و روسياه هستم و براي عذرخواهي آمده ام و به سوي شما پناه آورده ام ، استدعا دارم مرا ببخشيد و نزد حضرت فاطمه زهرا (ع) از من شكايت نكنيد.... سخنان حر بقدري جانسوز بود، كه آتشي بر دل بانوان حرم زد، آنها صدا به گريه بلند كردند، حر وقتي آن وضع را ديد، از اسب پياده شد، در حالي كه دست به صورت مي زد و خاك بر سر مي ريخت و مي گفت : كاش پا و دستهايم شل بودند و سر راه شما را نمي گرفتم و شما را از مراجعت باز نمي داشتم ، واي بر من :. حر بسيار اظهار ندامت و پريشاني كرد، سرانجام بعضي از اهل خيام ، حر را تسلّي خاطر داد و براي او دعاي خير كرد و موجب آرامش خاطر او گرديد.
منبع: داستان دوستان