921- 841 ش / 949- 866 ق 1542- 1462 م
اندیشه سیاسی منصور دشتكی
مقدمه:
قرن دهم هجری در تاریخ ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. ظهور سلسله صفوی در آغاز این سده به دو قرن خشونت، ناآرامی، جنگ و انحطاط تمدنی در ایران پایان بخشید و آرامش و سكونی نسبی بر ایران زمین حكمفرما ساخت و بخشهای مهم ایران را زیر چتر حكومت مركزی گرد آورد. این شرایط جدید نتایج فرهنگی مثبتی نیز برجای گذاشت، به گونهای كه عمده مورخان از نیمه نخست سلطنت صفویه با نیكی بسیار یاد میكنند و آن را یكی از نقاط اوج فكری و فرهنگی تاریخ ایران میدانند. هر چند اندیشه و حكمت ایرانی، پس از خواجه نصیرطوسی، به انحطاط رسیده بود و در سدههای بین مرگ آخرین ایلخان مغول تا برآمدن صفویان اندیشه ایرانی نیز، همچون تمدن و اجتماع ایرانی دستخوش ركوردی بی سابقه بود، در آغاز سدهی دهم هجری و حتی اندكی پیش از آن، حوزهی فلسفی و كلامی شیراز رونقی نسبی داشت و پارهای از حكما و متكلمان اهل فارس، همچنان مشعل اندیشه را روشن نگاه داشته بودند و به شاگردان خود میسپردند. مكتب شیراز درآمدی بود برای مكتب اصفهان كه اوج آن را در میرداماد و ملاصدرا میتوان جست كه بی شك از درخشان ترین چهرههای فلسفی ایران به شمار میآیند. غیاث الدین منصور دشتكی، حكیمی كه اندیشهی سیاسی اش موضوع بحث ماست، از مهم ترین چهرههای مكتب شیراز به شمار میآید. بررسی اندیشهی سیاسی دشتكی، كه در دورهای خاص از تاریخ ایران میزیست، از اهمیتی ویژه برخوردار است و ما را در شناخت بهتر وجوه سیاسی حكمت اسلامی در آغاز عصر صفوی یاری خواهد داد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اندیشهی سیاسی دشتكی با تأكید بر دو رسالهی مشهور او اخلاق منصوری و الحكمة العلمیه است. برای این منظور ابتدا به زندگی، زمانه و آثار دشتكی نظری خواهیم افكند و سپس خواهیم كوشید گزارشی مختصر از نظام فكری فلسفی و دیگر دغدغههای او عرضه كنیم. در نهایت به بحث راجع به اندیشهی سیاسی وی خواهیم پرداخت. در این بخش تأثیر پذیری او از سنت اندیشهی سیاسی در اسلام و جایگاه آثار او در تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، ویژگیهای نظام اندیشه سیاسی دشتكی و جایگاه مفاهیمی چون حكمت عملی، خلافت، شاه آرمانی و انسان كامل را در آن برجسته خواهیم كرد.شرح حال
1. زندگی
منصور ابن صدر الدین محمد دشتكی ملقب به غیاث الدین در 866 ق در شیراز زاده شد. خاندان دشتكی در شیراز همگی در علم و حكمت شهره بودند. پدر او میر در الدین (مشهور به سید سند) نیز از مشاهیرحكمت، كلام و فقه در قرن نهم به شمار میآمد. (2) غیاث الدین از كودكی فراگیری دانش از پدر را آغاز كرد و همراه وی در منازعات و مباحثات علمی شركت میجست. معروف ترین رقیب و منازع سید سند، جلال الدین دوانی بود. این دو، بارها در حضور حاكمان وقت، علمای دیگر و حتی عامهی مردم با یكدیگر به مناظره میپرداختند. در آن زمان تأثیر خواجه نصیر الدین طوسی بسیار پررنگ بود و به عقیدهی برخی از پژوهشگران «سید سند بیشتر وارث جنبهی فلسفی خواجه نصیر بود و ملا جلال الدین دوانی وارث جنبهی كلامی او» (3) در قرن نهم هجری شهر شیراز یكی از مراكز مهم علمی به شمار میآمد و تأسیس مكتب شیراز به دست حكمای این عصر (به ویژه خاندان دشتكی) راه را برای ظهور حكمت متعالیه ملاصدرا و مكتب فلسفی اصفهان گشود. صدر الدین دشتكی صاحب مدرسهای بزرگ بود و با بهره گیری از اموال و مزارع كشاورزی خود آن را اداره میكرد و حقوق شاگردان و استادان آن را تأمین مینمود. در سال 903 ق و در سن 7 سالگی، صدر الدین دشتكی بر اثر سوءتفاهمی كه پیش آمده بود به دست جمعی از اوباش كشته شد.از دوران تحصیل غیاث الدین اطلاع چندانی در دست نیست. تنها نكتهای كه مورخان ضبط كردهاند این است كه از جوانی داعیهی مناظره با علامه دوانی داشته و در بیست سالگی از یادگیری علوم فارغ گردیده است. دشتكی در عصری زندگی میكرد كه از نظر سیاسی از بحرانی ترین دورانهای تاریخ ایران محسوب میگردد. وی هم حكومت سنی مذهب تیموریان و هم روی كار آمدن دولت شیعی صفویان را از نزدیك شاهد بود. با تأسیس سلطنت صفوی، شاه اسماعیل او را برای تجدید بنای رصدخانهی مراغه به تبریز فرامی خواند. در سلسلهی صفوی منصبی به نام «صدارت شرعی» برای علما در نظر گرفته شد و صاحب آن گسترش تشیع، نظارت بر نهادهای دینی و موقوفات، تعیین حكام شرع و شیخ الاسلامها، نظارت بر دادگاهها و مانند آن را برعهده میگرفت. (4) غیاث الدین در زمان شاه اسماعیل موفق به تصدی این مقام نشد. پسر او شاه تهماسب نیز كوشید غیاث الدین را به خدمت بگیرد و در صدارت با میر جلال الدین استر آبادی شریك سازد، اما اختلاف نظر جدی دشتكی با فقه و ظاهر اندیشانِ نزدیك به دربار مانع از پذیرش دعوت شاه شد و دشتكی به شیراز بازگشت و عهده دار ریاست مدرسهی پدری شد. در سال 936 كه دشتكی هفتاد ساله بود و در اوج اقتدار و محبوبیت قرار داشت، برای چندمین بار به دربار شاه صفوی در تبریز دعوت شد. این تاریخ مقارن بود با ورود علی بن عبدالعالی كركی (مشهور به محقق ثانی) از جبل عامل لبنان به دعوت شاه تهماسب. دولت صفوی برای تقویت و تعلیم اصول و فروع مذهب شیعه اثنی عشری و البته برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود شدیداً محتاج علمای بزرگ شیعی بود. در آن زمان مركز حوزههای علمیه شیعی خارج از ایران، لبنان و نجف بود از همین روی شاه تهماسب از فقهای بزرگ جبل عامل دعوت به عمل آورد. در این میان محقق كركی دعوت وی را پذیرفت و به ایران آمد و به زودی مقام و موقعیت ارجمندی در دستگاه شاه صفوی پیدا كرد به گونهای كه شاه تهماسب، كه در آن هنگام كمتر از شانزده سال داشت، در چند حكم و بیانیه، با اشاره به برخی از روایات، صریحاً اعلام كرد همگان باید از كركی متابعت كنند و دستورات وی نه تنها در امور شرعی بلكه در امور سیاسی و نظامی نیز لازم الاتباع است. (5)
دشتكی و كركی در آغاز همكاری صمیمانهای داشتند اما به تدریج اختلاف نظر میان آنها قوت گرفت و به رقابتی جدی بدل گشت. یكی از فرمانهایی كه كركی به سراسر كشور ابلاغ نمود تغییر قبلهی مساجد و محرابها بود. این فرمان مستلزم ویران كردن بسیاری از مساجد و محرابهایی بود كه توسط معماران متخصص و ریاضیدانان ایرانی ساخته شده بود. غیاث الدین كه خود ریاضیدان بود (6) و در عین حال منصب صدرات شرعی را نیز عهده دار بود به شدت با این فرمان مخالفت ورزید. (7) از سوی دیگر تعیین قبله از حیث سیاسی نیز حائز اهمیت بود. سرانجام در طی مناظرهای در حضور شخص شاه در باب نحوی محاسبهی قبله، شاه جانب محقق كركی را میگیرد (8) و بدین سان دشتكی از صدارت دوساله كناره گرفته و به شیراز باز میگردد و یكی از شاگردان كركی جای دشتكی را میگیرد. (9) این واقعه، به گفتهی برخی پژوهشگران، عملاً سرآغاز تصرف مناصب دینی حساس در زمان صفویه توسط علمای جدید شیعه بود. (10) دشتكی خود فقیه و متكلم نیز بود، اما وجوه حكمی آثارش برجسته تر بود و به همین دلیل با مجتهد عالیقدر و با نفوذی چون محقق كركی، كه در سرتاسر حوزههای شیعی آن روزگار شناخته شده بود و در سیاست نیز فراست و زیركی بسیار داشت، نمی توانست رقابت كند. بدین سان، اختلاف دشتكی و كركی نقطهی آغاز تسلط قشری گری و مخالفت با فلسفه و تصوف در دستگاه صفوی به شمار میآمد.
پس از خروج دشتكی از دولت صفویه با اینكه وی راه انزوا را برگزید، توسط حكومتیان و علمای ظاهربین در معرض بی مهری بهتان و تهمت قرار گرفت و حتی به تسنن نیز متهم گشت. حتی فرزند غیاث الدین هم مغضوب شاه شد و از شیراز گریخت، همان گونه كه بسیاری از شاگردان وی نیز مورد بی مهری و تهمت تسنن و مخالفت با احكام شرع و شخص محقق كركی قرار گرفتند. (11) با این حال دشتكی پس از بازگشت به شیراز در 938 سالهای پایانی عمر خویش را به تدریس، تألیف و تربیت شاگردان اختصاص داد. دشتكی شاگردان بسیاری پرورش داد كه دوفرزند او به ویژه صدر الدین محمد (مشهور به صدر الدین ثانی) از آن جمله اند. وی در سال 948 یا 949 در شیراز در گذشت و در مدرسهی منصوریه به خاك سپرده شد.
2. آثار
غیاث الدین دهها كتاب در زمینههای مختلفی چون علوم قرآنی، منطق، فلسفه، كلام، عرفان و علوم و نجوم به نگارش درآورده است. مشهورترین كتاب او اخلاق منصوری است كه از فحوایش پیداست در پاسخ به اخلاق جلالی دوانی نوشته شده است. به طور كلی حجم گستردهای از آثار دشتكی را ردیههایی تشكیل میدهد كه به نقد آثار و افكار دوانی اختصاص یافتهاند. در بسیاری موارد دشتكی از مسیر ادب خارج شده و با لحنی تند و توهین آمیز از دوانی یاد كرده است. هر چند كه با گذشت زمان و به ویژه پس از مرگ پدر، لحن دشتكی نیز تغییر یافت و برخورد او با موضوعات محل اختلاف حكیمانه تر گردید. (12) از جمله رسائلی كه دشتكی در رد دوانی نوشته است میتوان به 1. اشراق هیاكل النور لكشف ظلمات شواكل الغرور. 2. تجرید الغواشی. 3. المحاكمات بین الحواشی القدیمه و الجدیده، 4. الرد علی رساله الزوراء و 5. الرد علی حاشیه الدوانی علی التهذیب و الرد علی حاشیه الدوانی علی الشمسیه اشاره كرد. از دیگر اثار مشهورتر او: مطلع العرفان، آداب البحث و المناظره، المشارق فی اثبات الوجود، الحكمه العلمیه، مقامات العارفین، تحفهی شاهی، معرفه القبله، جام جهان نما و دیوان شعر قابل ذكرند. (13)اندیشه سیاسی
مبانی فكری و نگرشی
دشتكی در دورهای خاص از تاریخ اندیشه در ایران میزیست كه برخی پژوهشگران آن را دوران زوال اندیشه دانستهاند. در این دوران نوآوری چندانی مشاهده نمی شود و حاشیه نویسی سكهی رایج بود. عمدهی حكمای این دوره دستی در تمام علوم داشتند اما در هیچ كدام ابتكار و نوآوری خاصی نداشتند و اندیشههای آنان قابل اندراج در ذیل منظومهی فكری خاصی نیست. به همین جهت بسیاری از پژوهشگران، افكار رایج در این دوره را التقاطی دانستهاند. (14) همین امتزاج حوزههای مختلف دانش، مانند كلام عرفان و فلسفه اشراقی و مشایی در مكتب شیراز زمینه را برای ظهور حكمت متعالیه ملاصدرا، به مثابهی نظامی «تألیفی» (و نه دیگر التقاطی) مهیا ساخت. (15)غیاث الدین دشتكی همانند دوانی، سید سند، خفری و دیگر معاصران خویش منظومهی فكری خاصی نداشت و در زمینههای مختلف از او آثار، شروح و محاكماتی به دست رسیده است. او علاوه بر حكمت در علومی چون طب، تشریح، فقه، ریاضیات، نجوم و ادبیات فارسی و عرب نیز صاحب نظر بوده است.دشتكی ابتكار و نوآوری فلسفی خاصی ندارد و بیشتر نمایندهی كامل دورهای از حكمت است كه گرایشهای فلسفی مختلف با یكدیگر جمع میگردند. او بیشتر به تعدیلی میان حكمت اشراق و مشا متمایل بود و با هر دو گرایش آشنایی كامل داشت و بیشتر بر آثار فلسفی حاشیه مینوشت. دشتكی شرحی بر هیاكل النور سهروردی نگاشته است تحت عنوان اشراق هیاكل النور لكشف ظلمات شواكل الغرور كه نقدی است به شرح دوانی بر رسالهی سهروردی (شواكل الحور). این اثر اهمیتی چندانی ندارد و تنها از جهت بررسی گسترهی تأثیر گذاری حكمت اشراقی در قرن نهم قابل توجه است. (16) در نوشتههای دشتكی عناصر اشراقی فراوانی وجود دارند. مثلاً در اخلاق منصوری با نقل قطعهای از كتاب تلویحات شیخ اشراق تلقی او از حكمت را تأیید میكند. از دیگر باورهای اشراقی وی میتوان به اعتقاد به عالم مثال یا هورقلیا اشاره كرد كه ساحتی است میان معقول و محسوس و جسمی لطیف متناسب با خود دارد كه نه جسم مادی است و نه روح. (17)
با وجود این وی گرایشهای كلامی نیز دارد و در بسیاری موارد، از جمله در بحث معاد، آراء متكلمان و متشرعان را پذیرفته است. در كلام طرفدار روش عقلی و برهانی است. در آثار متعدد خویش به متكلمان تاخته و آرای كلامی ایشان را نقد كرده و از جمود و ظاهرگرایی و شیوهی جدلی آنها ایراد گرفته است. (18)
دشتكی همچون عمدهی معاصران خویش به آموزههای عرفانی علاقهی ویژهای دارد. آثار عرفانی دشتكی بیشتر جنگ منقولات عرفانیاند تا آثار منسجم و مدرن. مهم ترین رسالهی عرفانی دشتكی رسالهی مقامات العارفین است كه به زبان عربی نوشته شده است. مطالب این رساله عمدتاً برگرفته از مباحث عرفانی نمطهای پایانی اشارات ابن سیناست. علاوه بر این وی از اندیشههای عرفانی خواجه نصیر و سهروردی نیز تأثیر پذیرفته است. دشتكی با تصوف مخالف نبود ولی در حق صوفیهی زمان خویش نظر مساعدی نداشته است و آنها را صوفی حقیقی نمی دانست. مباحث عرفانی وی هم بیش از اینكه با سنت تصوف پیوند داشته باشد نوعی عرفان سینوی است كه بر بسیاری از حكمای پس از ابن سینا تأثیرگذار بوده است. دریافت ابن سینا نوعی توضیح فلسفی عرفان محسوب میشود كه از یك سو با تصوف خانقاهی و از سوی دیگر با عرفان نظری ابن عربی متفاوت است. دشتكی همچنین تحت تأثیر سهروردی اشخاصی چون جنید و بایزید و سهلتستری را فیلسوف میخواند. (19)
دشتكی، در هیچ زمینه ای، صاحب اندیشهای متفاوت و مشخص نیست و نوشتههای او را عمدتاً حاشیهها، جوابیهها و جنگهایی تشكیل میدهد كه نقل و شرح اقوال پیشینیان است و التقاط از ویژگیهای مهم آنها به شمار میرود. با وجود این دشتكی مهم ترین حكیم مكتب شیراز به شمار میآید و تمامی ویژگیهای این مكتب در آثار وی متجلی است. به همین دلیل است كه ملاصدرا برای دشتكی احترام بسیار قایل بوده و از او با تعبیراتی چون «غیاث اعاظم السادات و العلماء، المنصور الموید من عالم الملكوت» یاد كرده است. (20)
شرایط و منابع اندیشهی سیاسی دشتكی
برخی پژوهشگران نگارش كتاب اخلاق ناصری را سرآغاز انحطاط حكمت عملی در تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران دانستهاند؛ دورانی كه با خواجه نصیر آغاز میگردد و تا سدهها بعد تداوم مییابد. سید جواد طباطبایی نویسندگان مكتب شیراز به ویژه جلال الدین دوانی و غیاث الدین دشتكی كه در پایان قرن نهم و نیمهی نخست قرن دهم میزیستهاند را نقطه اوج انحطاط حكمت عملی در ایران دانسته است. در این دوره پیوند عمل و نظر گسسته میشود و حكمت عملی بی معنا میگردد. (21) آنچه در كتب این دوره تحت عنوان «حكمت عملی» آمده است، در حقیقت تهذیب اخلاق است كه بنا به سنتی كه خواجه نصیر آغاز نمود اساس حكمت عملی تلقی میگردد و آنگاه برای خالی نبودن دیگر بخشهای حكمت عملی، نكاتی در باب تدبیر منزل و سیاست مدن از كتب قدما استخراج و به آن افزوده میگردد. (22) اخلاق ناصری خواجه كه خود مشتمل بر جمع بندی آثار پشتیبان در بخشهای سه گانهی حكمت عملی بود (عمدتاً تهذی الاخلاق مسكویه، برخی آثار فارابی و ابن سینا در سیاست و السیاسه منسوب به فارابی در تدبیر منزل) به الگویی برای نگارش آثار حكمت عملی به زبان فارسی بدل گشت و دهها رساله در حكمت عملی با اقتدای بدان پرداخته شد كه از آن جمله میتوان به بخش حكمت عملی رسالة الشجره الالهیه شهرزوری، رساله الشاهیه ایجی، اخلاق جلالی دوانی و اخلاق منصوری اشاره كرد. (23) در این گونه آثار سیاست مدنی و تأملات عقلی در باب حكمت عملی، به گونهای كه در آثار فارابی وجود داشت، جایی ندارد و به همین دلیل میتوان آنها را سیاس نامههایی شرعی دانست كه مشتمل برتركیبی از عرفان مبتذل و شریعت گرایی قشری بود كه با عناصری از اندیشهی شاهنشاهی آمیخته شده و به ویژه در جهت تحكیم و توجیه سلطنتهای موجود نگاشته میشد. در این دوره از حكمت عملی، تقلید از گذشتگان و تكرار اقوال آنها جای نوآوری و ابتكار را گرفت. به اندیشهی سیاسی دشتكی و آرا وی در اخلاق و حكمت ملی را باید برمبنای همین الگو توجه كرد و آنها را به ویژه با آثاری مشابه در سنت خواجه نصیر طوسی سنجید.همان گونه كه اشاره شد دورهای كه دشتكی در آن میزیست، یعنی سالهای پایانی حكومت آق قویونلوها و تأسیس سلسله صفویه، از نظر تاریخی بسیار پرآشوب و متلاطم بود. همان گونه كه در شرح حال زندگی دشتكی اشاره شد، او و پدرش میر صدرالدین زندگی پرفراز و نشیبی داشتهاند و به ویژه به دلیل اظهار تشیع در دوران حكومت سنی مذهبان آزار میدیدند و صدرالدین نیز عاقبت به دست همین تركان سنی كشته شد. در دوران صفوی نیز چنان كه گفتیم او جز در سالهایی كه در مقام صدارت بود از حكومت شیعی نصیبی نداشت. اشارات و گلایههای او بیانگر ناخشنودی از اوضاع سیاسی و اجتماعی است. با وجود این اخلاق و سیاست دشتكی از محدودهی گله گذاری فراتر نرفته و همانند دیگر آثار زمان خود به اندیشهای آرمانی و انتقادی بدل نگشت. (24)
اخلاق منصوری و الحكمة العلمیه، نخستین به فارسی و دیگری به عربی، دو نوشتهای هستند كه در آنها اشاراتی به اندیشهی سیاسی رفته است. از نظر بحث حاضر كتاب الحكمة العلمیه مهم تر است و بیشترین اشارات و نكات سیاسی را دربردارد. در مجموع میتوان منابع اندیشهی سیاسی دشتكی را در سه مورد خلاصه كرد: نخست اندیشهی سیاسی فیلسوفان اسلامی به ویژه فارابی، ابن سینا، سهروردی و خواجه نصیر؛ دوم اندیشهی سیاسی ایرانشهری و سنت اندرزنامه نویسی و سوم سنت عرفانی انسان كامل (حكمت اشراق و عرفان نظری ابن عربی) كه برلزوم حكومت چنین فردی تأكید دارد.
رسالةالحكمةالعلمیه به سبك اخلاق ناصری به نگارش درآمده و واجد بخشهای سه گانهی حكمت عملی- اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر ملك- است. در مقدمهی رساله تأكید شده است كه مطالب آن برگرفته از كلام گذشتگان و مشاهیر است. (25) بخش نخست به تهذیب اخلاق اختصاص دارد و بر فضائل اربعهی افلاطون -حكمت، عفت، شجاعت و عدالت -مبتنی است. همچنین در این بخش به تزكیهی نفس از رذائل اخلاقی و كسب فضائل پرداخته شده است. دومین بخش رساله به علم تدبیر منزل اختصاص دارد. این بخش رساله، به تبع اخلاق ناصری منطبق است با رسالةالسیاسه، منسوب به فارابی و ابن سینا، كه همانند دیگر رسالههای تدبیر منزل دورهی اسلامی برگرفته از كتاب بریسون حكیم نوفیثاغورثی است، هر چند نسبت به آثار مشابه امتیازات و تفاوتهای كم اهمیتی در آن به چشم میخورد. اساساً علم تدبیر منزل دانشی است یونانی و چندان با اقتضائات تمدن اسلامی سازگار نبوده است، به همین دلیل حكمای اسلامی جز در موارد جزئی حرف نویی در این زمینه برای گفتن نداشتهاند و بحث از آن هم تنها برای تكمیل اقسام سه گانهی حكمت بوده است. (26)
مقالهی سوم به «علم تدبیر ملك» اختصاص دارد. این مقاله شامل سه بخش فرعی یا مقصد است.
1. احتیاج انسانها به شهر و حكومت
استدلال دشتكی در این مقصد بسیار مختصر است و بر طبق آن احتیاج انسان به تعاون یا تقسیم كار اجتماعی ضروری تر از احتیاج وی به غذا، پوشاك، مسكن و ازدواج است. بنابراین هر كاری باید به دست كسی سپرده شود و این تعاون جز با تمدن حاصل نمی گردد. پس بقای افراد و به طور كلی نوع انسان به تمدن وابسته است. (27) آنچه دشتكی آورده بیان ناقصی است از استدلال ابن سینا در پایان الهیات شفا كه بر اساس گزارهی «انسان در وجود و بقای خویش نیازمند مشاركت با دیگران است»، به ضرورت حكومت شرعی حكم میدهد. (28)2. نیازهای مدینه برای انتظام و وجود خویش
این مقصد ادامهی استدلال مقصد پیشین است: از آنجا كه انسانها به تعاون و همكاری در شهر نیاز دارند برای تداوم این همكاری چهار عنصر ضروری است.نخست پول یا دینار، كه همان ارزش مشتركی است كه برای تبادل بدان احتیاج است. دوم قانون یا شرع؛ دشتكی استدلال میكند كه تعاون و معاملات میان اعضای مدینه ممكن است در مواقع اضطراری منجر به اختلافات شود پس عقل به ضرورت وجود تدبیر گری حكم میدهد كه همان قانون باشد. این قانون باید توسط وحی الهی تأیید شود و چه بهتر كه یك نبی مرسل آورندهی قوانین شهر باشد. بنابراین نظام شهر در هر عصری به وجود انبیا و شرایع آنها نیاز دارد. زیرا انبیا خلفای خداوند و دارای «ریاست مطلقه»اند. (29) اما در عصر ختم نبوت باید ریاست را به خلفای انبیا سپرد. از آن جا كه دشتكی شیعه است طبیعتاً منظور او از خلیفه با معنای رایج آن متفاوت است. از نظر وی:
«خلیفهی پیامبر در هر عصر كسی است كه از احكام شرعی و اوامر و نواهی آن آگاهی تفصیلی داشته باشد، قادر به بیان كامل و بی نقص منظور خویش در قالب كلمات باشد، توانا بر استخراج احكام شرعی غیر منصوص از اصول باشد و به حقایق امور احاطه داشته باشد.» (30)
قطعاً منظور از چنین كسی در درجهی نخست ائمهی شیعهاند. در ادامه مصادیق دیگر آن را از نگاه دشتكی خواهیم كاوید.
سوم، سلطان است زیرا برای اجرای قوانین شرعی به پادشاهی ذی شوكت نیاز است. (31) چهارم، محبت است زیرا هر چیزی برای بقا و تداوم به محبت نیازمند است. اشارهی دشتكی به محبت بازتاب كم رنگی است از مباحث مفصل خواجه نصیر در اخلاق ناصری. (32) البته در این جا هم دشتكی اشاراتی دارد كه در اخلاق ناصری نشانی از آنها نیست، مثلاً نكتهای كه در بای اقسام مذموم محبت در رسالهی دشتكی وجود دارد به نظر میرسد از تأملات خودش باشد. (33)
3. وظایف اركان مختلف مدینه
در این جا دشتكی ابتدا به بحث راجع به انواع مدینه میپردازد. تقسیم بندی وی از انواع مدینهها، همانند فارابی، براساس غرض اهل مدینه است. بدین سان در مقابل مدینهی فاضله سه نوع مدینهی فاسقه، ضاله و جاهله قرار دارند. اما در ادامه دشتكی به نكتهی جالبی اشاره میكند. وی مینویسد:«تعداد شهرها را در چهار نوع منحصر نمی كنیم، زیرا وجود شهری كه اكثر اهالی آن به غرض و هدف خاصی نظر داشته باشند بر ما مسلم نیست بلكه غرض هر یك از افراد ممكن است با غرض دیگری متفاوت باشد.» (34)
این نكته از این جهت اهمیت دارد كه نوعی واقع گرایی در آن نهفته است كه حتی نزد فارابی هم وجود نداشت. طبقه بندی فارابی از انواع شهرها دارای این اشكال اساسی بود كه انطباقی با شهرهای موجود نداشت و بیشتر به نوعی حصر عقلی میمانست. (35) اما نكتهی اشاره شده را میتوان نقدی قابل تأمل بر تلقی فارابی از انواع مدینه دانست؛ نقدی كه در شالوده و مبنای تقسیم بندی كه همانا «غرض» مشترك اهل مدینه است، تردید میكند.
وظایف حاكم
پس از این اشاره دشتكی به وظایف ده گانهی شاه مدینهی فاضله اشاره میكند. او به طبقات پنج گانهی اهل مدینه شامل اهل فضل (شامل حكما، فقها، نویسندگان، طبیبان، ادبا و مانند آن)، اهل قدرت و شجاعت، كشاورزان، تجار و در نهایت پیشه وران اشاره میكند و وظیفه شاه باید به نظارت بر این مراتب مردم و تنظیم مناسبات آنها میداند. در این جا دشتكی معتقد است شاه باید به تجسس در امور این طبقات بپردازد دربارهی انجام وظایف و تواناییهای هر یك از اشخاص، تعیین رؤسای اصناف، نحوهی معیشت مردم، اعتقادات و التزام به شریعت كسب آگاهی و سپس با دقت در باب آنها تصمیم گیری كند. وظایفی كه دشتكی برای سلطان برشمرده و با اندك تفصیلی به آنها پرداخته است بیشتر وظایف عمل گرایانه هستند و نسبت چندانی با ویژگیهای رئیس اول مدینهی فاضله، كه نزد دیگر حكمای مسلمان بیان گشته است، ندارد. (36) در ادامه دشتكی كه به طور خلاصه اشارهای به وظایف خادمان شاه (از جمله وزیر) دارد و در نهایت رساله را با اشارهای كوتاه به محبت و كیفیت معاشرت انسانها با یكدیگر به پایان میبرد.حكومت الهی
رسالةالحكمه العلمیه را در مجموع باید اثری واقع گرایانه دانست، ضمن اینكه بر خلاف بسیاری از رسالههای معاصر خود به منظور توجیه سلطنت موجود هم نگاشته نشده است. شاید یكی از دلایلی كه اعضای خاندان دشتكی، حتی پیش از دورهی صفویه، با صراحت بیشتری مواضع سیاسی خویش را آشكار میكردند بی نیازی مالی آنها باشد. (37) اما اخلاق منصوری، دیگر رسالهی اخلاقی دشتكی، دارای اشارات سیاسی اندكی است، اما جنبههای آرمانی در آن قوی تر است و همان گونه كه اشاره شد از همان ابتدا با نقدی شدید بر اوضاع و احوال زمان آغاز میگردد. این رساله به سبك اخلاق ناصری نیست و بیشتر با نوشتههای عرفانی اشراقی مناسبت دارد. مهم ترین اشارهی دشتكی در این رساله بحث او در باب خلافت الهی است. دشتكی با این حكم میآغازد كه انسان خلیفهی رحمان است و غایت كمال او هنگامی است كه مقام خلافت الهی را به بهترین وجه كسب كند. تفاوت انسان با دیگر موجودات (فرشتگان و حیوانات) در این است كه انسان براساس استحقاق و اراده میتواند قابلیتهای خویش را به فعل برساند و به كمال برسد اما دیگر موجودات كمالاتشان فطری است. (38) به همین دلیل است كه خواص انسانها بر خواص فرشتگان برتری داند. اما تحقق خلافت انسان منوط به دو امر است: «یكی حكمت بالغه كه عبارتت از كمال علمی، دوم قدرت فاضله كه عبارتست از كمال عملی.» (39) به عبارت دیگر خلافت الهی یا كمال بشری مستلزم دارا بودن علم (حكمت) و عمل (قدرت) توامان است. چنین كسی خلیفهی خدا بر زمین و مظهر اسما و صفات خداوندی است. اشارهی دشتكی به بحث سهروردی در كتاب تلویحات درباب معنای حكمت نشان از تأثیرپذیری وی از اندیشهی سیاسی اشراقی دارد. (40) در این رساله، و متفاوت از رسالهی حكمت عملی، دشتكی دریافتی حكمی از «حكمت عملی» عرضه كرده است:«چون معلوم شد كه تحقق خلافت كه غایت ایجاد انسانیت بعلم و عمل منوط و مربوطست، پس علمی كه كافل تحقق كیفیت رسوم طریق تحصیل این سعادت عظمی باشد اهمّ علوم و انفع آن تواند بود، و آن حكمت عملی است كه حكما آن را طب روحانی خواندهاند چه به معرفت آن، حفظ اعتدال خلقی بر نفس ناطقه توان نمود كه به منزلهی حفظ الصحه است بدن را و بهمان، ردّ نفوس ناقصه با عتدال توان كرد كه به منزلهی مرض است ابدان را، چه ملكات ردیّه امراض نفسانیند.» (41)
بنابراین از نظر دشتكی حكمت عملی با الزامات حكمت اشراق جمع میگردد. برای نخستین بار شیخ اشراق بود كه از لزوم حكومت قطب با انسان كامل عرفانی سخن گفت و بر اندیشهی سیاسی پس از خود تأثیر مهمی برجای گذاشت (42) زیرا تا پیش از سهروردی در سنت عرفانی تنها بحث از ولایت باطنی اقطاب و اولیا بود و بحثی از مشروعیت سیاسی آنها در میان نبود. ایدهی حكومت انسان كامل را دشتكی، در تداوم نظر شیخ اشراق، بسط داده است:
«انبیا و سلاطین عادل، خلفاء حقند، چه ایشان احكام الهی را تقریر نمایند، و این بر رأی ظاهر اهل ظاهر، ظاهرست و بمذاق اهل عرفان، كاملان از افراد انسان بمرتبهای رسند كه قدرتشان ظلّ قدرت حق گردد، و شیوع و عموم یابد و جمیع ممكنات و مقدورات بامر حق، مطیع و منقاد ایشان باشند... و بمذاق صوفیان این دعوی را بوجهی دیگر بیان توان كرد، چه ایشان برآنند كه عالم بانسان كامل قایمست و تتمیم بیان در مساق این رساله نمی گنجد. (43)
این اندیشه آشكارا تحت تأثیر اندیشهی سیاسی اشراقی و تلقی خاص آن را «كیان خرّه» است. شاه آرمانی در تلقی اشراقی، همان قطب یا انسان كاملی است كه با عوالم برتر متصل و عالم ماده و نفوس انسانها همگی منقاد و مسخر اویند. (44)
جمع بندی
غیاث الدین منصور دشتكی مهم ترین فیلسوف مكتب شیراز به شمار میآید. مكتب شیراز ویژه در قرن دهم هجری رونق فراوان یافت و زمینه را برای تدوین حكمت مقایسه ملاصدرا فراهم آورد. غیاث الدین در اندیشه سیاسی به ویژه تحت تأثیر خواجه نصیر الدین طوسی بود و تحت تأثیر وی به تألیف كتاب الحكمةالعلمیه پرداخت. با این همه دشتكی در اندیشه سیاسی صاحب اندیشهای جدید نبود و صرفاً به تكرار كلام پیشینیان بسنده كرد. از سوی دیگر خصلت التقاطی نویسندگان مكتب شیراز مانع از ابتكار و نوآوری و همچنین تدوین نظام فلسفی منسجم بود. دشتكی همچنین شارح حكمت اشراق سهروردی بود و عناصری از اندیشه سیاسی اشراقی را در آثارش میتوان دید. بررسی مباحث دشتكی به خوبی زوال اندیشه سیاسی و تأملات فلسفی در باب سیاست را كه از قرن هفتم آغاز شده بود نشان میدهد. مهم ترین ویژگی آثار دورهی زوال، افول حكمت علمی و تهی شدن آن از معنای راستین - یعنی بحث عقلی و مدنی -و تبدیل آن به مباحث سطحی عرفانی و شرعیات بود. از همین روی، دشتكی هر چند مهم ترین فیلسوف مكتب شیراز به شمار میآید، نتوانست از ویژگیهای این عصر فراتر رود و طرح نوینی در اندیشهی سیاسی در اندازد.پینوشتها:
1. عضو گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی.
2. برای توضیح در باب زندگی و اندیشههای سید سند ر. ك.، قاسم كاكایی، «میر صدر الدین دشتكی (سید سند)»، خردنامه صدرا، شماره 3، صص 89- 82.
3. غیاث الدین منصور دشتكی، اخلاق منصوری، تصحیح: محمد پشت دار، تهران: امیر كبیر، 1386، ص 53 (مقدمه مصحح).
4. مریم میر احمدی، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران: انتشارات امیركبیر، 1363، ص63.
5. محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، بیروت: دارالاسلامیه، 1411ق، ج3، صص364- 362؛ برای توضیحات بیشتر در باب نقش محقق كركی در سیاست دولت صفوی ر. ك.، منصور صفت گل، ساختار نهاد و اندیشهی دینی در ایران عصر صفوی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1381، ص 150 و بعد. برای آشنایی بیشتر با حیات و اندیشه محقق كركی بنگرید به: محمد علی، حسینی زاده، اندیشه سیاسی محقق كركی، قم: بوستان كتاب، 1380.
6. دشتكی اعتقاد داشت تعیین قبله امری است مربوط به دانش ریاضی و ربطی به اجتهاد فقهی ندارد.
7. قاسم كاكایی، پیشین، شماره 5 و 6، 1375، صص 88- 87.
8. در تذكره منسوب به شاه تهماسب آمده است: «اما درینوقت میانهی مجتهد الزامی شیخ علی عبد العالی و میرغیاث الدین منصور مباحثات علمی صدور یافت. با آنكه مجتهد الزمانی غالب بود اذعان اجتهاد او نكردند و مدار بر عناد داشتند طرف حق را منظور داشته اجتهاد را بدو ثابت كردیم»، تذكرهی شاه طهماسب، به كوشش امرالله صفری، تهران: انتشارات شرق، 1363، ص 114؛ در این فقره، حتی اگر در صحت انتساب آن تردیدی باشد، به خوبی نگرش شاه تهماسب، دایر بر «اجتهاد» محقق كركی و عناد دشتكی، آشكار است.
9. منصور صفت گل، پیشین، ص 436.
10. جان كویر، «از طوسی تا مكتب اصفهان»، تاریخ فلسفه اسلامی، به كوشش حسین نصر، تهران: حكمت، ج3، 1383، ص 111.
11. قاسم كاكایی، پیشین، ص 88.
12. قاسم كاكایی، «آشنایی با مكتب شیراز: میر غیث الدین منصور دشتكی شیرازی (2)»، خردنامه صدرا، ش 7، 1376، صص65- 64.
13. عنوان بیشتر آثار دشتكی در الذریعه آقا بزرگ تهرانی آمده است برای گزارشی مختصر از تمامی آثار وی ر. ك.، همان، صص 64- 59.
14. تعبیر یكی از پژوهشگران چنین است: «مكتب شیراز را چنانكه گذشت باید دورهی تقریب دانست نه دورهی فترت. دورهای كه در آن عناصر حكمت متعالیه از جمله حكمت اشراق، حكمت مشاء، عرفان نظری، كلام، تفسیر و معارف بلند شیعی به یكدیگر نزدیك شده و سرانجام در حكمت متعالیه به وحدت رسیدهاند و این امر در آثار غیاث الدین كاملاً هویداست»، همان، ص 67.
15.هانری كربن، تاریخ فلسفه اسلامی، جواد طباطبایی، تهران: كویر، 1373، ص 474.
16. حسین ضیایی، «سنت اشراقی»، تاریخ فلسفه اسلامی، به كوشش: حسین نصر، ج2، ص328.
17. غیاث الدین دشتكی، پیشین، ص 172؛ غیاث الدین دشتكی، اشراق هیاكل النور، به كوشش: علی اوجبی، تهران: میراث مكتوب، 1382، صص هفتاد و 261.
18. غیاث الدین دشتكی، اخلاق منصوری، همان، مقدمه مصصح، ص 71.
19. نصرالله پورجوادی، «مآخذ غیاث الدین منصور دشتكی در مقامات العارفین»، اشراق و عرفان، تهران: مركز نشر دانشگاهی، 1380، صص 262- 248.
20. قاسم كاكایی، «میر صدرالدین دشتكی»، پیشین، ص89، به نقل از: الاسفار الاربعه، ج6، ص86.
21. سید جواد طباطبایی، درآمدی بر تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، ویراست جدید، تهران: كویر، 1385، صص 203- 175؛ سید جواد طباطبایی، «جلال الدین دوانی و پایان حكمت عملی در ایران»، زوال اندیشهی سیاسی در ایران، ویراست جدید، تهران: كویر، 1383، صص322- 295.
22. «چنانكه مضمون قسمی كه بر حكمت خلقی مشتمل خواهد بود خلاصهی معانی كتاب استاد ابوعلی مسكویه را شامل بود، مرتب كرده آید و در دو قسم دیگر حكما مناسب فن اول نمطی تقریر داده شود.»، خواجه نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، به تصحیح: مجتبی مینوی، تهران: خوارزمی، 1387، صص37- 36.
23. «از قرن هشتم به بعد، كمتر اثری در حكمت عملی میتوان یافت كه از مباحث این كتاب[اخلاق ناصری] متأثر نباشد.»
رضا پور جوادی، «رسالهی تدبیر منزل در جامع العلوم فخر رازی»، معارف، دورهی هفدهم، شماره 1، 1379، ص 35، نویسنده در ادامه رسالهی حكمت عملی دشتكی را در زمرهی این آثار ذكر كرده است.
24. در مقدمهی اخلاق منصوری، دشتكی به شدت از اوضاع و احوال زمان خود گلایه كرده است. غیاث الدین دشتكی، اخلاق منصوری، پیشین، صص 157- 156.
25. غیاث الدین منصور دشتكی، «الحكمه العلمیه»، تصحیح: عبدالله نورانی، مقالات و بررسیها، دانشكده الهیات دانشگاه تهران، دفتر 57و 58، 1374، ص 106.
26. برای بحث در باب سیر تدبیر منزل در تمدن اسلامی ر. ك.، رضا پورجوادی، پیشین، صص 43- 23.
27. غیاث الدین دشتكی، «الحكمه العلمیه»، پیشین، صص 122- 121.
28. ابن سینا، الشفاء، تحقیق الاب فتواتی، قاهره: 1960، ص441.
29. غیاث الدین دشتكی، «الحكمه العلمیه»، پیشین، ص 123.
30. همان.
31. فاحتاج الشرع الی ذی شوكه ینفذ احكامه، فاحتاج المدینه الی سلطان، همان.
32. نصیرالدین طوسی، پیشین، ص 258 و بعد.
33. غیاث الدین دشتكی، «الحكمه العلمیه»، پیشین، ص 130.
34. همان، ص 124.
35. «آنچه فارابی مضادات مدینهی فاضله میخواند، بیشتر از آنكه تحلیلی از واقعیت سیاسی و تحول مدینهها بوده باشد، با توجه به حصر عقلی مدینهها، توضیحی لفظی و شرح الاسمی دربارهی برخی واژههاست.»، سیدجواد طباطبایی، زوال اندیشهی سیاسی در ایران، پیشین، ص 166.
36. غیاث الدین دشتكی، «الحكمه العلمیه»، پیشین، صص 128- 123.
37. محمدكریمی، «خاندان دشتكی»، دایرةالمعارف تشیع، تهران: نشر شهید سعید محبی، ج7، 1373، ص 45، مقایسه شود با: فارابی، آراء و اهل المدینه الفاضله، تحقیق: علی بوحلم، بیروت: دارالهلال، 2003، ص 43.
38. غیاث الدین دشتكی، اخلاق منصوری، پیشین، ص 171.
39. همان، ص 174.
40. همان، صص 176- 175.
41. همان، ص 177.
42. شهاب الدین سهروردی، مصنفات، به كوشش:هانری كربن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ج3، 1381، ص 11.
43. همان، صص 185- 184.
44. همان.
ابن سینا، الشفاء، تحقیق الاب فتوایی، قاهره: 1960.
پور جوادی، رضا، «رسالهی تدبیر منزل در جامع العلوم فخر رازی»، معارف، دورهی هفدهم، شماره 1. 1379.
پور جوادی، نصرالله، «مآخذ غیاث الدین منصور دشتكی در مقامات العارفین»، اشراق و عرفان، تهران: مركز نشر دانشگاهی، 1380.
تذكره شاه تهماسب، به كوشش: امرالله صفوی، تهران: انتشارات شرق، 1363.
حسینی زاده، محمد علی، اندیشه سیاسی محقق كركی، قم: بوستان كتاب، 1380.
دشتكی، غیاث الدین منصور، «الحكمه العلمیه»، تصحیح عبدالله نورانی، مقالات و بررسیها، دانشكده الهیات دانشگاه تهران، دفتر 57 و 58، 1374.
دشتكی، غیاث الدین منصور، اخلاق منصوری، تصحیح: محمد پشت دار، تهران: امیركبیر، 1386.
دشتكی، غیاث الدین، اشراق هیاكل النور، به كوشش: علی اوجبی، تهران: میراث مكتوب، 1382.
سهروردی، شهاب الدین، مصنفات، به كوشش:هانری كربن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ج 3، 1381.
صفت گلف منصور، ساختار نهاد و اندیشهی دینی در ایران عصر صفوی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1381.
ضیائی، حسین، «سنت اشراقی»، تاریخ فلسفه اسلامی، به كوشش: حسین نصر، تهران: انتشارات حكمت، ج2، 1383.
طباطبایی، سید جواد، در آمدی بر تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، ویراست جدید، تهران: كویر، 1385.
طباطبایی، سید جواد، زوال اندیشهی سیاسی در ایران، ویراست جدید، تهران: كویر، 1383.
طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، به تصحیح: مجتبی مینوی، تهران: خوارزمی، 1387.
فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینه الفاضله، تحقیق: علی بوحلم، بیروت: دارالهلال، 2003.
كاكایی، قاسم، «میر صدر الدین دشتكی (سید سند)»، خردنامه صدرا، شماره 3.
كاكایی، قاسم، «میر غیاث الدین منصور دشتكی شیرازی»، خردنامه صدرا، شماره 5 و 6، 1375.
كربن،هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، جواد طباطبایی، تهران: كویر، 1373.
كریمی، محمد، «خاندان دشتكی»، دایره المعارف تشیع، به كوشش: مهدی محقق و دیگران، تهران: نشر شهید سعید محبی، ج7، 1373.
كویر، جان، «از طوسی تا مكتب اصفهان»، تاریخ فلسفه اسلامی، به كوشش: حسین نصر، تهران: حكمت، ج3، 1383.
كاكایی، قاسم، «آشنایی با مكتب شیراز: میر غیاث الدین منصور دشتكی شیرازی (2)»، خردنامه صدرا، ش 7، صص 67- 59، 1376.
موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت: دارالاسلامیه، 1411 ق.
میر احمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران: انتشارات امیركبیر، 1363.
منبع مقاله :
علیخانی، علی اكبر و همكاران؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفكران مسلمان (جلد ششم)، تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}