نویسنده: محمد حسن احمدی

 

رابطه‌ی قرآن و عهدین در یک رویکرد تاریخی همواره مورد دقت دانشمندان واقع شده است. به طور کلی دو دیدگاه «اقتباس» و «تصحیح» در این باره قابل طرح است.

1. دیدگاه اقتباس

برخی برآنند که متن تاریخی قرآن، از عهدین اقتباس شده است. البته این ادعا بی‌سابقه هم نیست. دفاع‌های صریح قرآن مبنی بر عدم اقتباس از متنی دیگر حکایت از وجود این واکنش تهاجمی به آیات تاریخی قرآن در همان عصر نزول دارد. ارتباط پیامبر (صلی الله علیه و آله) با منابع و شخصیت‌های یهودی مسیحی، یکی حدس‌هایی است که در مورد ارتباط آیات تاریخی قرآن با عهدین زده شده است. نولدکه شرق شناسی آلمانی (1836-1931م.) پس از اشاره به داستان ذوالقرنین و اصحاب کهف در قرآن می‌نویسد:
این اساطیر ریشه در ادبیات جهان دارد که در آن عصر معروف بوده است. (1)
آرتور جفری شرق شناس انگلیسی، در کتاب واژه‌های دخیل در قرآن مجید ذیل واژه‌ی «داود» می‌نویسد:
در قرآن، از داود هم به عنوان پادشاه بنی اسرائیل و هم به عنوان پیامبر نام برده شده است که کتاب آسمانی زبور بر او نازل شده و در دو آیه از آیات (سوره‌ی 21 آیه‌ی 80 و سوره‌ی 34 آیه‌ی 10) آمده است که داود سازنده‌ی زره بوده است. از قرار معلوم این نام از جامعه‌ای به اعراب رسیده است که این گونه افسانه‌ها در میان آنها رایج بوده است. خواه این جامعه یک جامعه‌ی یهودی باشد یا مسیحی.
وی در جای دیگری از همان کتاب، واژه‌های یأجوج و مأجوج را در قرآن بازتاب افسانه‌های سریانی می‌داند و می‌نویسد:
یأجوج و مأجوج در سوره‌ی 18 آیه‌ی 94 و سوره‌ی 21 آیه‌ی 96 آمده است و هر دو آیه بازتاب افسانه‌های سریانی مربوط به اسکندر مقدونی‌اند. این نام‌ها ظاهراً در عربستان پیش از اسلام کاملاً شناخته شده بودند و ما اشاراتی به آنها در شعر قدیم می‌یابیم و همین اشارات نشان می‌دهد که اطلاعات مربوط به آنها از طریق نوشته‌های مسیحی به اعراب رسیده است. (2)
کارل بورکلمان خاورشناس آلمانی (1868-1956 م) درباره‌ی پیامبر می‌نویسد:
اطلاعاتش در باب تورات و انجیل مخصوص و متفاوت بود و بسیاری از امثله و حکایاتی که نقل نموده از مندرجات تلمود اقتباس شده‌اند. وی اطلاعات و نظریاتی در باب دین مسیح داشته که از آن طریق عیسی را شناخته است و حکایت اصحاب کهف و ذوالقرنین و مطالب دیگر از آن جمله است که عموماً منبع ادبیات قرون وسطی بوده‌اند. ضمناً بعضی افسانه‌های عرب مانند اضمحلال قوم ثمود را بیان کرده و داستان صالح پیامبر را برای پیشرفت هدف و تأیید نظر خویش بر آنها افزوده است. (3)
اما شاید عمده‌ی دلیل معتقدان به اقتباس، شباهت‌های متنی فراوان بین این دو کتاب باشد. این مشابهت به گونه‌ای است که برخی عبارات قرآنی، معادل عبارت عهدینی خود شمرده شده‌اند (4). مثلاً عبارت «ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» (عنکبوت:57) را معادل عبارت «لایذوقون الموت» (5)، عبارت «وَكَأَینْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یرْزُقُهَا» (عنکبوت:60) را معادل «ابوکم السماوی یقوتها» (6)، عبارت «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا» (عنکبوت:58) را معادل «فی بیت ابی منازل کثیرة» و واژه‌ی «جهاد» (عنکبوت:6 و 69) با معادل «بذل نفسه فدیة لاجل الجمیع» (7) گرفته‌اند. این مشابهت‌های متنی را دلیل آن دانسته‌اند که قصص قرآن از تورات و انجیل گرفته شده است. (8) با این توجیه که پیامبر با این اقتباس خواسته چنین پنداشته شود که قصص قرآن با رویدادهایی که یهودیان و مسیحیان می‌دانند و باور دارند هماهنگ و همخوان است. (9)
عبدالرحمن بدوی در نقد آراء خاورشناسان نسبت به قرآن کریم، به استناد آنها به تشابه اشاره می‌کند و می‌نویسد:
برخی سطحی گرایان بانگ برآورده‌اند که در قرآن، جعل، تقلید و سرقت رخ داده است و بر این سخن تنها به تشابهی بی اساس، استناد کرده‌اند. (10)
در نقد دیدگاه اقتباس، البته می‌توان به امّی بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اشاره کرد و این که ایشان، در میان اهل کتاب نیز رشد و پرورش نیافته بود تا دانش‌های آنان را بیاموزد. از سوی دیگر، اگر اندیشه و آموزه‌های یهودی و مسیحی، به راستی در فضا و فرهنگ جاهلی نفوذ و رسویی کرده بود، ناگریز باید از راه ترجمه‌ی عربی کتاب مقدس باشد؛ چیزی که به هیچ عنوان قابل اثبات نیست؛ چرا که در آن عصر- چنان چه اشاره خواهد شد- هنوز تورات به عربی ترجمه نشده بوده است، اما واقعیت آن است که بر اساس آن چه در مورد ماهیت تورات و انجیل نیز خواهیم گفت اساساً- بر فرض وجود اقتباس- اقتباس از تورات و انجیل (به عنوان وحی الاهی) چه مشکلی می‌تواند داشته باشد؟! اتفاقاً همین موارد مشترک را می‌توان دلیل بر اصالت هر دو و اتکاء آنها به یک منبع واحد دانست. این مسئله البته نفی کننده‌ی ناسازگاری‌های اساسی میان قرآن و عهدین نخواهد بود.

2. دیدگاه تصحیح

برخی، آیات تاریخی قرآن را به طور ضمنی، مصحح گزارش‌های عهدین می‌دانند و در واقع، این گزارش‌ها را زمینه‌ی متن آیات تاریخی قرآن می‌گیرند. از نگاه اینان، تمام قرآن در واکنش به فضای خود است و به نحوی در حال پاسخ به سوالات و همین طور تخطئه‌ی روش‌های نادرست و حل ابهامات است. هیچ وقت در قرآن، داستان‌های انجیل دوباره تعریف نمی‌شوند؛ بلکه به طور کلی تغییر داده شده و نکته‌ی اصلی بیان می‌شود. از نگاه اینان، قرآن، حاشیه‌ای بر متن تورات و انجیل است و همه‌ی آیات تاریخی قرآن ناظر به اصلاح خطاهای تورات و انجیل است. (11)
محققی، یکی از این کارکردهای آیات تاریخی را با عنوان «تصحیح التحریف» این گونه توضیح می‌دهد:
نقل اخبار تاریخی منحصر به قرآن نیست؛ بلکه کتب آسمانی پیشین نیز به آن پرداخته‌اند. تفاوت، آن است که قرآن کریم، این اخبار را به صورت عاری از مطالب خرافه و باطل نقل می‌کند و سایر کتب آسمانی، مملو از مطالب غیرواقعی و خرافی‌اند. (12)
در واقع قرآن کریم با توجه به تحریفی که در کتب مقدس پیشین به عمل آمده، به گونه‌ای از تصحیح دست می‌زند که در آن، به مورد تحریف شد‌ه، اشاره نمی‌شود و تنها با بازگویی حقایق به طور ضمنی به تحریف‌ها نیز اشاره می‌کند.
به عنوان نمونه می‌توان به داستان گاو بنی اسرائیل در قرآن (بقره: 67-73) اشاره کرد. این داستان، به گونه‌ای که در قرآن آمده است در تورات وجود ندارد. (13) علامه‌ی طباطبایی (رحمه‌الله)، علت نبود این داستان را ناشی از احتمالی تحریف می‌داند. (14) ابن عاشور، داستان ذکرشده در این آیات را در اصلی دو قصه می‌داند که قسمت دوم داستان یعنی معجزه از طریق زدن گوشت گاو به بدن مرده، در تورات نیامده است. (15)

3. نتیجه

باید گفت که اشتراک قرآن و عهدین در مطالب تاریخی، نه به معنای اقتباس است و نه به معنای تصحیح؛ بلکه صرفاً یک تشابه است. یعنی قرآن کریم بنا به خاصیت جهان شمولی و اعجاز خود، متنی را ارائه می‌کند که در وجود خود مستقل است. گرچه در این استقلال می‌تواند کارکردهای خاص خود از قبیل اصلاح هم داشته باشد.
آن چه این مطلب را تأیید می‌کند آن است که در مقام مقایسه‌ی بین آیات تاریخی قرآن و عهدین، مواردی از گزارش‌های تاریخی، مشاهده می‌شود که قرآن کریم با وجود آن که گونه‌ی تحریف شده آن گزارش‌ها در عهدین وجود داشته، به هیچ وجه در نقل خود، سعی در تصحیح تحریف- حتی به صورت غیرمستقیم- نداشته است. نمونه‌ی آنها، داستان جریان حضرت داوود (علیه السلام) است. این داستان، از جمله مواردی است که به شدت با تفسیرهای اسرائیلی مواجه شده است. (16) گونه‌ی نقل این گزارش در قرآن کریم به صورتی است که با وجود نزدیکی بسیار فراوان موضوع آن با گزارش توراتی (17)، اما قرآن کریم اساساً هیچ توجهی به تحریف‌های موجود در گزارش تورات نکرده است (سوره‌ی ص: 21-25)؛ بلکه حتی روایت‌های صادر شده از امامان معصوم (علیهم السلام) در دوران‌های بعدی، نسبت به تفسیرهای نادرست از این آیات هشدار داده شده است. به عنوان نمونه روایت شده که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
من حدّث بحدیث داود على ما یرویه القصّاص معتقدا صحّته جلّدته مائة و ستّین؛ (18)
هرکس که داستان داود (علیه السلام) را به شیوه‌ی قصه سرایان نقل کند و به درستی نقل خود هم اعتقاد داشته باشد، او را صد و شصت ضربه خواهم زد.

پی‌نوشت‌ها:

1. نولدکه، تیودور، تاریخ القرآن، ص304.
2. جفری، آرتور، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ص98.
3. بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص33.
4.Neuwirth, Angelika, Der Qur’an als Texte der Sp?tantike. Ein europ?ischer Zugang, pp. 473-478.
5. انجیل متی: 16:28.
6. انجیل متی: 6:26.
7. رسالة بولس الاولی، 2:6.
8. گلدتسیهر، ایگناس، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ص12، 15.
9. خلف الله، محمد احمد، پیشین،صص22، نیز 27-28، 147، 177، 182.
10. بدوی، عبدالرحمن، دفاع قرآن در برابر آرای خاورشناسان، ص15.
11..Neuwirth, Angelika, Der Qur’an als Texte der Sp?tantike Ein europ?ischer Zugang,pp 473-478.
12. سبحانی تبریزی، جعفر، پیشین، ج1، ص17.
13. ر. ک. سفر تثنیه:21.
14. طباطبایی، سید محمد حسین، پیشین، ج1، ص303.
15. ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج1، ص530.
16. مشابه این مورد، در آیات تاریخی قرآن که تفسیر آنها غالباً آکنده از روایات اسرائیلی است، آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره است.
17. شموئیل دوم:11و 12.
18. میبدی، ابوالفضل رشید الدین، کشف اسرار و عدة الابرار، ج8، ص335.

منبع مقاله :
احمدی، محمد حسن؛ (1393)، روش شناسی تاریخ در علوم قرآن و حدیث، قم: دانشگاه قم، چاپ اول.