رسانه هاي متعامل و قرن بيست و يکم





سابقه اولين روابط اجتماعي به تشکيل نخستين تجمعات انساني باز مي گردد. انسان هاي نخستين براي ارتباط با هم گروهي هاي خود، از حرکات دست وصورت و اصوات خاص استفاده مي نمودند. بعدها بات افزايش جمعيت انساني و پيدايش گروه هاي متفاوت و قبايل متعدد، ارتباطات درون گروهي، گسترش پيدا نموده، به روابط بين گروه ها و قبايل منجر گرديد. طي اين روند تکاملي، تغييراتي هم در روند ارتباطات پديدار گرديد، به طوري که انسان هاي بعدي از رسم شکل هاي مختلف براي رساندن منظور خود به ديگران استفاده مي نمودند. اين روند تکاملي، ادامه پيدا نمود تا اين که به پيدايش خط و زبان منجر گرديد.
طي سال هاي متمادي، تنها نوشتن، شکل غالب روابط بين انسان ها، قبايل ، ملت ها و دولت ها بود. سلاطين، بزرگان، دانشمندان و نظريه پردازان، براي بيان نظرات خود از نوشتن سود مي جستند و نامه نگاري و نوشتن کتاب، بهترين راه رساندن مطالب به مخاطبان به شمار مي رفت؛ امادر چند قرن اخير با پيشرفت علم و دانش بشري، شکل هاي تازه اي از وسائل ارتباطي و اطلاعاتي مانند تلگراف، تلفن، راديو، تلويزيون، ماهواره و تلويزيون کابلي به وجود آمدند که نسبت به صنعت چاپ، سريع تر و دقيق تر و مطمئن تر عمل مي کردند.
در سال هاي اخير نيز اختراع کامپيوتر و به تبع آن، پيدايش شبکه جهاني اينترنت، انقلابي را در زمينه تبادل اطلاعات به وجود آورده که جهان ر ا در آستانه شکل گيري نوع تازه اي از رسانه هاي ارتباطي به نام « رسانه هاي متعامل » قرار داده است.
در اين مقاله برآنيم که به بررسي اين شکل جديد رسانه اي و تفاوت هاي آن با انواع پيشين بپردازيم.

رسانه ي متعامل و کارکردهاي آن

1. رسانه ي متعامل، چند گفتاري است

سال هاي متمادي اي است که راديو و تلويزيون، دنياي رسانه اي را به خود اختصاص داده اند. فيلم، گزارش، مصاحبه، مستند، مسابقه، سرگرمي و... برنامه هايي هستند که ميلياردها انسان را در سراسر کره زمين به خود جذب نموده اند؛ اما آيا تا به حال از خود پرسيده ايد که ساختار اين برنامه ها و به طور کلي، رسانه هاي جمعي راديو و تلويزيون به چه شکلي است؟
به طور خلاصه مي توان ساختار رسانه هايي مانند راديو و تلويزيون را به چهار قسمت تقسيم نمود:
1. پيام، 2. فرستنده ي پيام، 3. وسيله ي انتقال پيام، 4. گيرنده ي پيام.
اين چهار عنصر، رابطه اي يک سويه را تشکيل مي دهند، بدين ترتيب که برنامه ها ( پيام ها) توسط يک موقعيت متمرکز ( فرستنده پيام ) آماده مي شود و از طريق وسائل ارتباطي ( راديو و تلويزيون ) به سمع و نظر مخاطبان ( گيرنده پيام ) مي رسد. در اين نوع از رابطه، گيرنده ي پيام، هيچ نوعي دخالتي در انتخاب پيام دريافتي ندارد و پيام منتشر شده به نوعي به صورت تک گفتار ( monolog ) و تا حدي غير دموکراتيک ( غيرانتخابي ) است. به اين نوع ساختار، نظام پخش از بالا به پايين( عمودي ) اطلاق مي گردد.
امادر ساختار رسانه هاي مبتني بر کامپيوترت و اينترنت - که براي جهان آينده پيش بيني مي شود ( رسانه هاي متعامل ) - نظام پخش، از حالت عمودي به افقي تغيير پيدا خواهد نمود، به طوري که هر فرستنده مي تواند به عنوان « گيرنده ي پيام » و هر گيرنده نيز با خارج شدن از حالت انفعالي و تماشاگر صرف بودن، به عنوان « فرستنده ي پيام » ايفاي نقش نمايد؛ چرا که برخلاف تلويزيون، کامپيوتر، نه تنها قادر به دريافت علائم است، بلکه مي تواند علائم را ارسال نيز بکند.
در عصر ارتباطات، هر کس با استفاده از يک کامپيوتر و يک خط تماس با اينترنت مي تواندبه يک يا هزاران و يا ميليون ها مخاطبي که تا ديروز فقط غول هاي رسانه اي به آنها دسترسي داشتند، دست يابد. (1) تصور کنيد که هر فرد يا خانواده، به صورت بالقوه تبديل به يک عامل پخش تلويزيوني شود و اين در حالي است که همان فرد و يا خانواده، تماشاگر برنامه هاي توليدي ديگران نيز خواهد بود. بنابراين اگر تا به حال از انبوه مخاطبان سخن به ميان مي آمد، از اين پس بايد از ارتباط گران انبوه سخن گفت.
در چنين شرايطي پيام منتشر شده از حالت تک گفتاري به حالت چند گفتاري (dialog ) تغيير مي يابد، به صورتي که هر کسي حرفي براي گفتن داشته باشد، خواهد توانست از اين طريق، پيامش را به طيف وسيعي از مخاطبان برساند؛ اما در نظام رسانه اي راديو و تلويزيون، چنين شخصي ممکن است به دليل نداشتن قدرت اجتماعي کافي، حتي فرصت بيان يک کلمه از سخنان خود را نيز پيدا ننمايد. جهت داده شده در راديو و تلويزيون از توضيحات بالا چنين بر مي آيدکه دنياي رسانه اي آينده، متشکل از انبوهي از برنامه هاي گوناگون، مطابق با سليقه هاي متفاوت خواهد بود. به طوري که به جاي آن که شبکه ها تعيين کنند که بينندگان چه چيزي را ببينند، بينندگان خواهند توانست دقيقا آنچه را خود مي خواهند تماشا کنند و در حقيقت، مخاطبان مي توانند محتواي برنامه ها را فردي نمايند.

2. رسانه ي متعامل، مجازي( غيرفيزيکي) است

يکي ديگر از ويژگي هاي رسانه هاي متعامل، مجازي وغير فيزيکي بودن ارتباطات آن است. با توجه به پيشرفت سرسام آور علم و تکنولوژي در زمينه فناوري هاي نوين ارتباطي، بشر به مرحله اي خواهد رسيد که از طريق رسانه هاي متعامل خواهد توانست به نيابت از وضعيت هاي واقعي زندگي، در يک شيوه الکترونيکي مشارکت جويد. براي مثال تصور نماييد که به جاي صفحه دو بعدي تلويزيون مي توان خود را در فضايي سه بعدي قرار داد، در آن واحد، به مناطق ديدني جهاني سفر کرد و قدم زنان از مناظرزيباي آن مناطق بازديد نمود و لذت برد. يا اين که بتوان پايان يک فيلم داستاني را به انتخاب خود تعيين نمود و يا حتي تمامي اطلاعات آرشيوي موجود مربوط به يک خبر را در آن واحد رد اختيار داشت. بعضي ها پا را از اين هم فراتر گذارده و پيش بيني نموده اندکه در عصر مجازي، مخاطب خواهد توانست به صورت مجازي در ساحل دريا شنا نموده، خيس شود و اگر کسي سرش را زير آب نگه دارد، خفه بشود. (علي اکبر جلالي / استاد دانشگاه علم و صنعت) و يا اين که بدين روش مي توان حتي مواد مخدر، سکس وتقريبا تمامي فعاليت هاي انساني را شبيه سازي نمود.
بدين ترتيب واژه هايي نظير: تخيل، قدرت، انتخاب، آزادي، و تشبيهاتي نظير: سفر دلپذير، پرواز بلند و سرعت از اصطلاحاتي خواهند بود که در دنياي رسانه هاي متعامل بسيار، کاربرد دارند. هر چند که تمامي اين گفته ها صرفا در حد نظريه بوده و رسانه هاي متعامل هنوز مراحل آزمايشي و تکاملي خود را مي گذرانند، اما چنان هم دور از نظر نيست که روزي چنين شرايطي جنبه عمومي پيدا نمايد.

زير ساخت هاي رسانه ي متعامل و ويژگي هاي آن

هنگامي که سخن از رسانه ها و ارتباطات متعامل به ميان مي آيد، اولين نکته اي که ذهن شنونده را به خود جلب مي کند، اين است که نحوه شکل گيري و ويژگي هاي اين نوع رسانه ها چگونه خواهد بود. به طور کلي، مؤلفه هاي به وجود آورنده يک رسانه متعامل از دو جزء سخت افزاري و نرم افزاري تشکيل مي شوند که سخت افزارها نيز خود، به دو دسته جزء و کلان، طبقه بندي مي گردند. به طوري که هر نهاد، تشکيلات و يا شخصيت حقيقي و حقوقي با در اختيار داشتن اين عناصر مي تواند يک ارتباط دوسويه برقرار سازد.

سخت افزارهاي جزء

به ادوات، وسائل و تجهيزاتي گفته مي شود که ارتباط گران رسانه هاي متعامل بايد خود اقدام به تهيه آنها بنمايند، مانند کامپيوتر. البته منظور از کامپيوتر، ريز پردازنده هايي اند که بتوانند اطلاعات را با سرعت بسيار بالا پردازش نمايند؛ چرا که اساس کار رسانه هاي متعامل را ارتباطات ديجيتالي تشکيل خواهند داد. به طور خلاصه، ديجيتالي شدن را مي توان تمهيدي رياضي در نظر گرفت که اعداد، حروف، اصوات و تصاوير ثابت و متحرک را با استفاده از دو عدد صفر و يک، رمزگذاري و بيان مي کند و انجام دادن چنين عملياتي که به نظام دو تايي معروف است جز با در اختيار داشتن ريزپردازنده هايي که بتوانند به پردازش حجم عظيم اطلاعاتي که در هرثانيه بايد از طريق رسانه هاي متعامل منتقل شوند، امکان پذير نخواهد بود.
البته در کنار اين ريزپردازنده هاي بسيار قوي، به حافظه ها ( هاردديسک ها) يي که بتوانند اين حجم عظيم اطلاعات را در خود نگه داري نمايد نيز نياز خواهد بود که امروزه با اختراع حافظه هاي مولکولي، که مي توانند تمام اطلاعات بشر را در فضايي به اندازه ي سر سوزن جاي دهند، مشکلي در اين زمينه نخواهيم داشت. (2)

سخت افزارهاي کلان

سخت افزارهايي هستند که زيرساخت هاي کلان ارتباطات متعامل را تشکيل مي دهند و تهيه نمودن آنها از عهده اشخاص خارج بوده، تنها دولت ها و يا شرکت هاي بزرگ رسانه اي و مخابراتي قادر به فراهم آوردن آنها هستند. شبکه هاي فيبر نوري که در حقيقت مجراهاي ارتباطات متعامل خواهند بود، نمونه اي از آن به شمار مي رود.
در دنياي رسانه هاي متعامل، ديگر امواج هوايي به کار نخواهد آمد، بلکه اين رشته هاي بسيار نازک فيبر نوري خواهند بود که مي توانند صدها کانال را با سرعت نور و در کسرهايي ازثانيه، بدون ذره اي اختلال از اين سو به آن سوي دنيا انتقال دهند.

نرم افزارها

منظور از نرم افزار، ابداع روش ها و برنامه هاي کامپيوتري اي است که بتوان از طريق آنها متن ،صدا و تصاوير ثابت و متحرک را با يکديگر ادغام نموده، آنها را به صورت چند رسانه اي وبا بهترين کيفيت انتقال داد. به طور کلي مي توان گفت: ايجاد دنياي مجازي و سه بعدي که مهم ترين ويژگي رسانه هاي متعامل در جهان آينده خواهد بود بر عهده نرم افزارهاست.
با توجه به مطالب فوق مي توان ويژگي هاي زير را براي رسانه هاي متعامل در نظر گرفت:
1. سرعت بسيار بالا در انتقال اطلاعات.
2. امنيت انتقال داده ها توسط فيبرهاي نوري نسبت به امواج هوايي.
3. هزينه بسيار کم براي ارتباط گران ( البته ناگفته نماند که هزينه ي راه اندازي چنين شبکه هايي بالغ بر ميلياردها دلار خواهد بود؛ ( اما استفاده کنندگان مي توانند با پرداخت هزينه هايي اندک از اين امکانات نامحدود به راحتي استفاده نمايند ).
4. امکان تبديل هر مخاطب به يک استوديوي سيار پخش تلويزيوني.
5. امکان انتخاب گسترده و دسترسي به منابع وسيعي از اطلاعات، سرگرمي ها و خدمات ارتباطي به صورت اختصاصي.
6. امکان تجربه وا قعيت هاي دور از دسترس با استفاده از فضاي مجازي و فائق آمدن بر موانع زمان و مکان.
7. تمرکززدايي پخش اخبار و اطلاعات از منابع قدرت و امکان برقراري موقعيت هاي برابر براي تمام افراد جامعه.
8. تعامل بين فرهنگ ها از طريق ارتباط دوسويه ومستقيم بين ارتباط گران.
9. تنوع و انعطاف پذيري در انتخاب و نحوه نمايش بر نامه ها و حتي هويت فردي افراد.
10. قابليت ضبط و ثبت ارتباطات.
11. تقويت روحيه فرد گرايي.

رسانه هاي متعامل و آموزش

از مهم ترين کارکردهاي رسانه هاي متعامل مي توان به نقش برجسته ي آن در آموزش از راه دور اشاره نمود. کمبود منابع آموزشي، محدوديت هاي زماني و مکاني، بالا بودن هزينه هاي آموزشي و صدها عامل ديگر، نياز به يک رويکرد نوآورانه به امر آموزش را بيشتر کرده است.
امروزه الگوهاي سنتي يادگيري، متحول شده اند و کاربران با حجم گسترده اي از اطلاعات و دانش مواجه هستند. هم اکنون بسياري از کشورهاي پيش رو در زمينه ارتباطات راه دور، در حال ايجاد و راه اندازي دانشگاه ها و کلاس هاي مجازي نظام هاي سنتي خود هستند.
آموزش مجازي با شعار « آموزش براي همه کس، در همه ي سنين و در همه جا » شرايطي را به وجود آورده است که ارتباط گران رسانه هاي متعامل را در هر شرايطي قادر مي سازد با دسترسي به بهترين منابع، معلمان و اساتيد موجود در جهان، در رشته هاي مورد علاقه خود به تحصيل بپردازند که اين امر، خود به ارتقاي سطح علمي دانش آموزان و دانشجويان کمک نموده، امکان به اشتراک گذاشتن منابع آموزشي، قابليت تکرار مطالب در هر زمان و افزايش ميزان دسترسي به آموزش را براي آنها فراهم ميآورد.
با اين شرايط مي توان گفت که وجود يک کتاب خانه ي مجازي ( به عنوان قلب نظام آموزش الکترونيک و ساختمان مرکزي سامانه ي آموزش مجازي ) بسيار ضروري است.
طرفداران اين نوع نظام آموزشي بر نقش بسيار مهم آموزش هاي چند رسانه اي ( به صورت تلفيقي از نوشتار، گفتار، عکس، انيميشن و فيلم) در دنياي ارتباطات متعامل، تأکيد مي ورزند و بر اين باورند که اين روش مي تواند مخاطبان را تا حدي جذب کند که حتي بهترين اساتيد نيز نخواهند توانست چنين نقشي را ايفا نمايند.
اين گروه، همچنين ابر اين باورند که از طريق آموزش هاي مجازي، مي توان به ميزان زيادي در هزينه هاو زمان، مخصوصا در شهرهاي بزرگ به نفع دانشجويان صرفه جويي نمود و دليل ديگر اين که، اين روش، بر خلاف روش هاي سنتي که معلم و استاد در آنها مرکزيت دارند، موجب دانشجومحور شدن در امر آموزش مي گردد. همچنين آموزش گيرنده را مخير مي سازد تا با سرعت يادگيري خود پيش برود.
امااز سوي ديگر، مخالفان اين نوع آموزش بر اين عقيده اند که رسانه هاي متعامل، آموزش گيرندگان را ترغيب مي کنند که از نظر پيشرفت درسي، بيشتر در حالت متوسط ( نه خوب و نه بد ) قرار گيرند. نکته ي ديگري که مخالفان آموزش مجازي بر آن پافشاري مي نمايند اين است که در شيوه ي آموزش مجازي،حضور فيزيکي و رودررو بين دانشجويان با يکديگر از يک سو، و دانشجو و استاد از سوي ديگر،آن طور که بايد وجود ندارد، حال آن که اصل تعليم و تربيت ايجاد مي کند تا رابطه ي مستقيم بين آنها وجود داشته باشد، تا ضمن فراگيري مهارت هاي اجتماعي، الگوهاي لازم نيز از سوي دانشجويان کسب شود. کاهش آموزش هاي عملي و تغيير محتوا نيز از مشکلات ديگري است که در آموزش مجازي به آنها اشاره شده است. در اين صورت، تضميني وجود نخواهد داشت که سؤالات استاد به درستي به دانشجو و جواب دانشجو به استاد برسد و در شبکه ي کامپيوتري تغيير داده نشود و يا حتي از بين نرود.

رسانه هاي متعامل و آزادي اطلاعات

بسياري از مردم بر اين عقيده اند که با ورود اينترنت، انقلابي در زمينه آزادي اطلاعات در جهان به وجود آمده است؛ چرا که تا قبل از پيدايش اينترنت، رسانه هاي جمعي اقدام به دستچين نمودن پيام ها و کنترل کيفيت آنها مي نمودند و در واقع نظريه ها و عقايد ( مخصوصا در حوزه سياست )، به طور ناقص از طريق راديو و تلويزيون وروزنامه ها به مردم منتقل مي گرديدند؛ اما با ورود فناوري هاي جديد ارتباطي، کاربران توانستند نظرات و عقايد نويسندگان را بدون واسطه و بدون مستقيم از جانب خود آنها دريافت نمايند. اما آيا واقعا مي توان به بهانه ي آزادي اطلاعات هر مطلبي را در شبکه رسانه هاي متعامل منتشر نمود؟ به نظر شما مرز اين آزادي تا کجاست؟
در تعريف آزادي اطلاعات چنين آمده است: « آزادي اطلاعات، يک حق بنيادين بشرو سنگ بناي تمام آزادي هاست که به طور ضمني در برگيرنده ي حق گردآوري، ارسال و انتشار اخبار در هر جا و توسط هر کس و بدون هيچ مانعي نيز هست » ( قطع نامه 59/1 مصوب 1946 مجمع عمومي سازمان ملل متحد).
بنابراين تعريف، مي توان آزادي بيان را هم جزئي از آزادي اطلاعات به حساب آورد که در بين تمام حقوق بشري از جايگاه ويژه اي برخورد است؛ چرا که وسيله اي است براي احقاق ساير حقوق انسان. از اين رو آزادي بيان را جزئي از نسل اول حقوق بشر و به عبارتي، آن دسته از حقوق بشر که حقوق طبيعي محسوب مي شوند، به حساب مي آورند و از طرفي، حق آزادي بيان را جزو حقوق نسبي بشر( حقوقي که مطلق نبوده و محدوديت پذيرند و نه تنها در شرايط استثنايي، که در شرايط عادي هم مي توانند محدود گردند ) نيز به شمار
آورده اند.
بنابراين مي توان گفت با اين که آزادي بيان يکي از ستون هاي جوامع دموکراتيک به شمار مي رود، در عين حال،محدوديت پذير نيز هست؛ چرا که جامعه دموکراتيک، درکنار آزادي بيان، به ارزش هاي ديگري نيز معتقد و پايبند است و نمي پذيرد که استفاده از آزادي ياد شده، به قيمت از ميان رفتن اين ارزش ها تمام شود. در واقع، استفاده از آزادي بيان، تا آن جا مجاز است که بين ديگر حقوق اساسي بشر، مانند: حفظ حيثيت اشخاص حقيقي و حقوقي، نظم، اخلاق و بهداشت عمومي و....و حق آزادي بيان، تعادل ايجاد شود.
از مطالب فوق چنين برمي آيد که همان طور که جريان آزادي اطلاعات در رسانه هاي متعامل مي تواند به رشد، توسعه و بالندگي جامعه و نيز به تکامل انسان منجر شود، به همان نسبت نيز مي تواند موجب تخريب شخصيت انسان، از بين رفتن نظم، اخلاق وبهداشت عمومي شود و کرامت ذاتي انسان را زير سؤال ببرد. لذا جامعه شناسان و حقوق دانان در تلاش اند تا ضمن حفظ دستاوردهاي آزادي اطلاعات در رسانه هاي متعامل، با استفاه از ابزار و روش هاي مختلف از بروز مفاسد بشري در اين زمينه جلوگيري نمايند.
بنابراين، نظارت بر محتواي برنامه ها و مطالب ارائه شده در شبکه ارتباط متعامل، اصلي است که در جامعه ي جهاني امروز پذيرفته شده است و حتي کشورهايي که داعيه ي آزادي اطلاعات را سر مي دهند ( مانند امريکا و آلمان ) نيز با استفاده از روش هاي مختلف بر محتواي رسانه هاي تعاملي نظارت مي کنند و در مواردي آنها را سانسور کرده يا حتي از بين مي برند.
براي نظارت بر اصل آزادي اطلاعات، روش هاي زيادي وجود دارد که در خصوص برنامه هاي غيرقانوني، راه کارهاي اجرايي شامل: وضع مقررات، اعلاميه ها و برچسب هاي هشدار دهنده است و در مورد برنامه هاي مضر و با محتواي زيان آور، فيلتر گذاري به عنوان بهترين روش، مطرح شده است.
نتيجه اين که ضرورت محدود کردن آزادي اطلاعات در رسانه هاي متعامل بايد حتما به اثبات برسد و به عبارت ديگر تا ضرورت وجود نداشته باشد، نبايد آزادي بيان را محدود کرد.

رسانه هاي متعامل، فرصت ها و تهديدها

در قسمت هاي پيشين، بيان نموديم که ساختار رسانه هاي جمعي حاضر مانند راديو و تلويزيون مبتني بر نظام پخش از بالا به پايين ( عمودي ) است. اين مسئله که برنامه هاي توليدي يک رسانه از سوي يک منبع قدرت متمرکز تهيه و يا هدايت شود، باعث يکدست شدن و همگوني نسبي جامعه اي خواهد گرديد که از اين برنامه ها استفاده مي نمايد و در حقيقت، تلويزيون براي مخاطبانش جامعه اي مبتني بر معاني مشترک را به ارمغان آورده است. به طوري که روان شناسان، جامعه شناسان و دانشمندان علوم سياسي، متفقا به قدرت سحرآفريني راديو و تلويزيون، به عنوان ابزاري جهت کنترل از راه دور جامعه اذعان دارند.
جامعه اي مانند ايران را در نظر بگيريد. وجود اقوام مختلف در اين سرزمين، آب و هواي گوناگون و شرايط اقليمي متفاوت، آداب و رسوم گوناگون، تعلقات مذهبي و سنتي غير يکسان، سطوح متنوع و مختلف مالي و اجتماعي و نظاير آنها، امري است بديهي و طبيعي و در چنين شرايطي است که نقش حياتي تلويزيون و رسانه هاي جمعي با ساختار نظام پخش عمودي در همگن ساختن نظرات اين خيل سلايق گوناگون و پرکردن فاصله بين آنها به خوبي نمايان مي گردد.
در کنار اين نقش بسيار مهم، اين نوع رسانه هاي جمعي ( پخش عمودي )، داراي معايبي همچون کاهش داد و ستدهاي فکري در افکار عامه و گفتگوهاي مردم، پرورش حالت انفعالي در مخاطبان، مخدوش نمودن نظام شکل گيري آرا و عقايد بيننده و در نهايت؛ کاهش قدرت تفکر و انديشه در مخاطبان نيز هستند؛ اما از آن جا که ساختار پخش رسانه هاي متعامل، مبتني بر نظام پخش افقي خواهد بود، بنابراين در اين نوع رسانه ها، ديگر اطلاعات مبادله شده بين ارتباط گران، از يک منبع متمرکز قدرت، سرچشمه نمي گيرد و بدين ترتيب، طيف هاي مختلف جمعيت با گرايش هاي گوناگون در يک اجتماع، قادر به دريافت اطلاعات و برنامه هايي مطابق با علايق و سلايق خود خواهند بود.
از اين رو، بافت جمعيتي جوامع، نه تنها فاقد خصلت توده مي شود، بلکه با گسترش فردگرايي و تکثر آرا و نظرات، جامعه از حالت يکپارچگي و اعتدال خارج خواهد گرديد و مفهو م « هويت ملي » ممکن است تبديل به يک رؤياي دست نيافتني بشود. به تعبير کاستلز: « سياست ارتباط مستقيم و فوري مي تواند، فردي شدن، سياست و جامعه را تا جايي جلو ببرد که دستيابي به يکپارچگي و وفاق و بنا کردن نهادها، بسيار دشوار شود ». (3)
از سوي ديگر در صورت عدم توزيع مناسب امکانات ارتباطي بين بخش هاي مختلف جامعه، اين رسانه ها باعث پيدايش شکاف هاي جديد طبقاتي شده، شکاف هاي طبقاتي موجود را نيز که ريشه در سطح دانش عمومي و قدرت فهم و انديشه و نيز توانايي درک و فراگيري مسائل جديد را دارد، عميق تر مي سازد. بدين ترتيب که بخش هاي ثروتمندتر جامعه به صورت خاص به اطلاعات کيفي تر دسترسي پيدا مي نمايند و از اين طريق مي توانند رشد سلطه خود را استحکام بخشند. به اين فاصله ي ايجاد شده در اثر نابرابري در دسترسي به امکانات ارتباطي، اصطلاحا « شکاف ديجيتالي » گفته مي شود. به تعبير تي شه نور (Tichenor ): « هنگامي که جريان اطلاعات از رسانه ها به درون يک سيستم اجتماعي افزايش مي يابد، گروه هاي سطوح بالاي اجتماعي، تمايل بيشتري بر توجه و جذب سريع تر اين اطلاعات از خود نشان مي دهند، به طوري که رفته رفته شکاف علمي و دانش عمومي ميان اين گروه و ديگر سطوح اجتماعي عميق ترمي گردد. در چنين شرايطي است که دانايان داناتر شده،خواهند شد».(4)
راه کاري که جامعه شناسان و کارشناسان علوم ارتباطات براي جلوگيري از بروز چنين اتفاقي در هنگام ورود به دنياي ارتباطات متعامل ارائه مي دهند، اين است که دولت ها و متوليان فرهنگي جوامع، بايد اقدام به فرهنگ سازي در اين زمينه نمايند وضمن غني سازي فرهنگ جوامع خود در ابعاد مختلف، آن را براي شرکت درتعاملات جهاني فرهنگ آماده سازند و تنها در اين صورت خواهد بود که ورود به دنياي رسانه هاي متعامل، نه تنها باعث تکثر فرهنگي در سطح جامعه نخواهد شد، بلکه تماس، آميزش و ارتباط مستقيم فرهنگ ها و درک متقابل آنها از يکديگر را افزايش داده، امکان همزيستي مسالمت آميز آنها در کنار يکديگر، بدون گرايش به حذف را فراهم خواهد آورد.

حاکميت رسانه هاي متعامل در قرن بيست و يکم

از تعريف رسانه هاي متعامل چنين برمي آيد که هيچ قدرتي بر جهان ارتباطات تعاملي حاکميت نخواهد داشت، بلکه اين ارتباط گران هستند که با ارتباطات مستقيم و مداوم خود، شبکه اي به نام رسانه هاي متعامل را به وجود آورده اند؛ اما آيا در واقعيت نيز چنين فرآيندي بر جهان رسانه هاي متعامل حاکم خواهد بود؟ درست است که رسانه هاي متعامل را ارتباط گران به وجود مي آورند و قدرت متمرکزي در رأس آن وجود ندارد، اما آيا خود ارتباط گران را نمي توان به عنوان يک قدرت در نظر گرفت؟ در حالي که هشتاد درصد سايت هاي اينترنتي در ايالات متحده حضور دارند و اين کشور به تنهايي، سي و پنج درصد دسترسي به اينترنت را به خود اختصاص داده است، چگونه مي توان ادعا نمود که فرآيند تبادلد اطلاعات در رسانه هاي متعامل بدون جهت گيري خاصي دنبال خواهد شد.
و اين در حالي است که مقامات امريکايي نيز خود بر اين امر اذعان مي کنند که: « تصميماتي را که ما هم اکنون ( در خصوص رسانه هاي متعامل و سياست هاي پيرامون آن ) خواهيم گرفت، در بسياري از زمينه ها هويت و استقلال مردم امريکا را شکل خواهد داد » ( ادوارد مارکي، از کميته ارتباطات راه دور مجلس نمايندگان امريکا)، و يا آلبرت گور، سناتور و معاون رياست جمهور پيشين امريکا در سخنراني خود در سال 1993 چنين گفت: « از آن جا که در گذشته قدرت اقتصادي ايالات متحده امريکا، با توجه به عمق بندرها و وضعيت راه هاي ما مشخص مي شد، امروز هم اين قدرت با در نظر گرفتن توانايي ما براي انتقال سريع و مطمئن مقادير بزرگ اطلاعات و توانايي ما براي کاربرد اين اطلاعات و شناخت آنها مشخص مي شود. همچنان که شبکه ي بزرگراه هاي دولت فدرال، تحول تاريخي بزرگي در تجارت ما پديد آورد، بزرگراه هاي اطلاعاتي کنوني، با توانايي حمل و نقل انديشه ها، داده ها و تصويرها در سراسر کشور و جهان، براي قابليت رقابتي معارضه گر و قدرت اقتصادي امريکا نقش اساسي دارند ».
آنچه آشکار است، اين واقعيت است که در نظام ارتباطات بين المللي، کشورهاي توسعه يافته، در موقعيت برتري قرار دارند و صدور اطلاعات آنها به مراتب بيشتر از واردات آنهاست و از آن جهت که هر کشوري که در بخش ارتباطات، زير ساخت توزيعي قوي تري دارد، قدرتمند است، و نيز از آن جا که تمرکز دانش، آگاهي، اطلاعات و عمليات با آن در غرب است و روز به روز فاصله دارندگان اين فناوري با محرومان از آن بيشتر مي شود، مي توان چنين پيش بيني کرد که حاکميت رسانه هاي متعامل در جهان آينده،در دست کشورهاي غربي و امريکا خواهد بود. در نتيجه، کشورهاي شرقي و افريقايي که از نظر تکنولوژي هاي ارتباطي در سطح پايين تري قرار دارند اگر مي خواهند در جهان ارتباطات زير سلطه کشورهاي غربي قرار نگيرند، بايستي از هم اکنون، دست به کار شده و اقدام به تقويت و بازسازي زير ساخت هاي ارتباطي خود نموده، سعي کنند که اين شکاف ديجيتالي که بين شرق و غرب جهان به وجود آمده است را هر چه سريع تر پر نمايند.
بديهي است تحقق اين امر، چندان هم دور از دسترس نيست، چنان که کشورهايي مانند: چين، کره جنوبي و مالزي توانسته اند در اين راه، قدم هاي مثبتي بردارند و پا به پاي قافله اطلاعات جهاني پيش روند.
ايران نيز با دارا بودن منابع و فرصت هاي بسيار زياد در اين زمينه و با توجه به موقعيت جغرافيايي استراتژيک خود، در صورت تقويت زير ساخت هاي ارتباطي مي تواند به عنوان گذرگاه شاه راه هاي ارتباطات جهاني، موقعيت خود را در بين کشورهاي صاحب اين فناوري تثبيت نموده، با توجه به پيشينه تاريخي درخشان و غناي فرهنگي خود، عرصه اي نه چندان محدود براي عرض اندام در شبکه رسانه هاي تعاملي را مي تواند به خود اختصاص دهد.

پی نوشت:

1. اينترنت، عرصه روزنامه نگاران تازه کار، مارک گادوين، ترجمه: فريد اديب هاشمي.
2. عصر مجازي، علي اکبر جلالي.
3. عصر ارتباطات، مانوئل کاستلز، ترجمه: حسن چاووشيان، ج 2.
4. رسانه ها و طبقه ي جديد، صادق طباطبايي، تهران: مرکز اطلاع رساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي.

مقالات موجود در سايت آينده نگر (www.ayandehnegar.org ):
1. رسانه هاي متعامل در عصر جديد، سينا قربانلو.
2. چشم اندازهاي جهاني جامعه اطلاعاتي، کاظم معتمد نژاد.
3. ديدگاه هاي علمي درباره جهاني سازي اقتصادي، انقلاب ارتباطات و تأثير متقابل آنها، رحمان سعيدي و علي اصغر کيا.
4. آزادي بيان و جامعه اطلاعاتي، رويا معتمد نژاد.
5. جامعه ي اطلاعاتي، تلالؤ تمدن هزاره ي سوم.
6. نظريه پردازي درباره آينده جهان و جهان آينده، محمد صادق امه طلب.
7. نقش فناوري اطلاعات وارتباطات در آموزش، علي محمد نژاد.
منبع: کتاب حديث زندگي 25