زمينه ها و روش هاي تفاهم در زندگي مشترک

نويسنده:ريحانه علوي



تفاهم، محور زندگي

تفاهم عبارت است از: همديگر را فهميدن و علت رفتارهاي همديگر را درک کردن و به ديگري در سليقه ها و باورها و رفتارهاي شخصي اش حق دادن. در زندگي براي رسيدن به تفاهم بايد عوامل و شرايطي مهيا باشد که قبل از ازدواج، زن و مرد با توجه و عنايت کافي به آنها تفاهم هر چه بيشتر را در زندگي فراهم آورند. زن و مرد بايد به رغم تفاوت هاي فردي خود ( که حاصل عوامل ارثي، محيطي و رشد در طول زمان است ) يکديگر را درک کنند، زبان يکديگر را بفهمد، تفاوت در سليقه ها را بشناسند و در عين تلاش براي خودسازي و تکامل، يکديگر را همان گونه که هستند بپذيرند. از جلوه هاي تفاهم مي توان به روحيه ي مهرورزي و گذشت، حسن خلق، بردباري، گفتگو، انتقاد دلسوزانه و مدارا اشاره کرد.

عوامل مؤثر در تفاهم

ايمان و باورهاي مشترک: زن و مرد، يک عمر شريک هم در زندگي هستند و بيشتر اوقات را با هم مي گذرانند. پس تحت تأثير عقايد و افکار و اخلاق يکديگر قرار خواهند گرفت. بدون ترديد، مرد يا زن معتقد و ديندار و پايبند به اخلاق، نه تنها همسر خود را به دينداري، تقوا و پيشرفت تشويق مي کند، بلکه مي تواند فضاي خانواده را به محيطي امن، با نشاط و دور از گناه يا درگيري و تنش، تبديل کند.
تحصيلات: کساني که از نظر تحصيلي، تناسب داشته باشند، يکديگر را بهتر درک مي کنند و بيشتر قادر خواهند بود با يکديگر ارتباط برقرار کنند. هر چند تحصيلات، به خودي خود نمي تواند عقل و درايت کافي در زندگي را تضمين کند، ولي به هر حال ، نزديک بودن تحصيلات زن و مرد، عامل مؤثري در تفاهم بين آن دو به حساب مي آيد، هر چند اندکي بالاتر بودن تحصيلات مرد، معمولا مانعي براي تفاهم و درک متقابل، محسوب نمي شود.
سن: تناسب ميان زن و مرد، آن دو را از نظر نيازها و علايق به هم نزديکتر مي کند و بهتر مي توانند به نيازهاي طبيعي يکديگر پاسخ دهند و انتظاراتشان نيز تشابه بيشتري به هم دارد ( در مورد تناسب سني ، معمولا توصيه مي شود که زن، حدود دو تا چهار سال از مرد، کوچک تر باشد ).
تناسب تربيتي - فرهنگي دو خانواده: بسياري از عادات، سلوک، رفتار و اخلاق فرد در زندگي، در بستر خانواده آموخته مي شود. بنابراين تشابه در وضعيت تربيتي و فرهنگي خانواده ي دختر و پسر، از اهميت والايي برخوردار است و عدم تشابه و يا تضاد در شيوه هاي تربيتي در دو خانواده، مي تواند منشا بسياري از اختلافات و درگيري هاي زن و مرد در زندگي باشد.
تناسب وضعيت اقتصادي - اجتماعي دو خانواده: کارشناسان خانواده، توصيه مي کنند که خانواده ي دختر و پسر، از نظر طبقه و وضع اقتصادي، نزديک به هم يا مشابه باشند تا سازگاري بيشتري را در کنار هم تجربه کنند. در برخي موارد( که البته عموميت ندارد )؛ هستند افرادي که با وجود در طبقه ي اجتماعي و ثروت و دارايي، در کنار هم زندگي شاد و سعادتمندي را مي گذرانند؛ اما در اغلب اين موارد، طبقه ي اجتماعي - اقتصادي خانواده ي زن، پايين تر از مرد است.
تناسب طبيعي: روان شناسان و مشاوران خانواده، معتقدند که زنان و مرداني که از جهت عواطف، حجم فعاليت و انرژي، زشتي و زيبايي، درون گرايي و برون گرايي، سردي و گرامي مزاج و... وضعيتي معمولي دارند، هيچ گونه مشکل يا مانع خاصي براي ازدواج با يکديگر ندارند؛ اما ازدواج فرد پر انرژي يا بيش فعال با فرد کم تحرک و سنگين، برون گرا و اجتماعي با درون گرا و منزوي، زيبا با زشت، گرم مزاج (پرهيجان) با سردمزاج و... مشکلات فراواني (از جمله: بدبيني، غرور، تحقير، دلزدگي، افسردگي و... ) را موجب مي شود.

اصول هفتگانه ي تفاهم

تنها زماني مي توانيد فرد مناسبي را براي زندگي خود پيدا کنيد که خودتان فرد مناسبي شده باشيد. حتي اگر فرد مناسبي نباشيد، ارتباط شما ناچار به شکست منجر خواهد شد. افراد زيادي هستند که در جستجوي فرد مناسبي هستند، پيش از آن که تلاش کنند تا خود، فرد مناسبي شوند.
پروفسور اولسون، استاد دانشگاه مينه سوتا (در امريکا)، ملاک ها و معيارهاي زير را براي ازدواج موفق پيشنهاد مي کند. اگر به فکر ازدواج هستيد يا در آينده، قصد ازدواج داريد، اين ملاک ها در انتخاب همسر ، به شما کمک خواهند کرد:
1. قبل از ازدواج، هر دو نفر بايد مستقل و پخته باشند: هر چه دو نفري که مي خواهند با هم ازدواج کنند پخته تر و مستقل تر باشند، ايجاد ارتباط صميمانه، راحت تر و ساده تر خواهد بود. استقلال و پختگي اغلب در طول زمان و گذر عمر، همراه با افزايش سن به دست مي آيد. بهترين عامل پيش بيني کننده ي ازدواج موفق بر اساس تحقيقات، سن افراد در هنگام ازدواج است. هر چه سن آنها پايين تر باشد، احتمال طلاق افزايش مي يابد. به نظر مي رسد که علت امر، اين باشد که افراد مسن تر، ثبات بيشتري دارند و دقيق تر مي دانند که از ازدواج چه مي خواهند.
2. هر دو نفر به همان اندازه که ديگري را دوست دارند، خودشان را هم دوست داشته باشند : در روابط صميمانه، داشتن عزت نفس، بسيار مهم است. به واقع؛ اگر شما به خودتان عشق نورزيد، سخت است که به ديگري عشق بورزيد. پيش از اين که بتوانيد عشق بورزيد و دريافت کننده ي عشق باشيد، نياز به احساس امنيت و عزت نفس داريد.
3. هر دو نفر بتوانند همان گونه که از با هم بودن لذت مي برند، از تنها بودن نيز لذت ببرند: تعادل بين « با هم بودن » و « با هم نبودن » يا تعادل بين « همراهي » و « دوري » در يک ارتباط صميمانه نقش مهمي دارد. يک ارتباط صميمانه به هر دوي آنها نياز دارد. براي ايجاد اين تعادل، همسران بايد بتوانند از فعاليت هاي جداگانه، در اوقاتي که با هم نيستند، لذت ببرند . زياد با هم بودن، مي تواند به رفتارهاي مخرب و منفي مثل کنترل همسر و قدرناشناسي منجر شود.
4. هر دو نفر در شغل و حرفه ي خود، ثبات داشته باشند: شغل يا حرفه ي باثبات و رضايت آور، در عين حال که مي تواند امنيت مالي به همراه داشته باشد، ايجاد امنيت هيجاني مي کند. زماني که شغل و حرفه ي فرد، به خوبي پيش مي رود ، او مي تواند زمان بيشتر و انرژي بالاتري را صرف ارتباط خود با ديگري کند. از طرف ديگر، هر چه دل مشغولي و استرس فرد نسبت به کار و فعاليت بيشتر باشد، انرژي کمتري براي ارتباط خواهد داشت.
5. هر دو نفر، از خود ، آگاه باشند و خود را بشناسند: يک ارتباط صميمانه، نياز به گشادگي، درستکاري و صداقت بين دو نفر دارد. هر فردي بايد بتواند توانمندي هاي خود را ارزيابي کند و ضعف هاي خود را به طور واقع بينانه بشناسد و مشکلات را تقصير ديگران نيندازند. در ضمن، لازم است که هر طرف بدانند که از ديگري چه مي خواهد انتظاراتش از او چيست و نيز اين که در اين ارتباط، چه مي تواند به ديگري ارائه کند و چه انتظاري را مي تواند برآورده سازد. آشنايي مي تواند در اين راه، به افرادي که خواهان ازدواج با هم هستند، کمک زيادي بکند.
6. هر دو نفر بتوانند نظرات و خواسته هاي خود را قاطعانه بيان کنند: يکي از کليدهاي رشد صميميت، جسارت است. جسارت به اين معنا که آنچه را مي خواهيد، به طور شفاف، مستقيم و به شيوه ي درست بيان کنيد. افرادي که جسارت - به معناي بيان شده - ندارند، اغلب در روابط خود، منفعل يا پرخاشگر هستند، يا اين که تلاش مي کنند ديگران را فريب دهند در برقراري ارتباط، نقش بازي کنند. هر چه که همسران ، خواسته هاي خود را شفاف تر بيان کنند؛ احتمال اين که به خواسته هاي خود برسند بيشتر است. جسارت را نبايد با خشونت اشتباه گرفت. خشونت، تلاش براي سلطه بر ديگري است و جسارت، بيان ساده ي نياز و ميل فرد، با شفافيت و صراحت همراه با رعايت ادب و حقوق ديگران است.
7. هر دو نفر سعي کنند که خودخواه نباشند وخواسته هاي ديگري را برآورده کنند: وقتي که ما به نيازهاي ديگران توجه مي کنيم، آنها نيز به نيازهاي ما توجه مي کنند. اين، يک قانون است و قانون « جلب توجه روشن بينانه » نام دارد. اصل بر اين است که خودخواهي کمتر، بهترين صلاح فرد است؛ چرا که به روابط همکارانه و صميمانه کمک مي کند و براي همه سودمند است. مراقبت، بدون انحصار طلبي و توجه بدون حسادت، همسر را تشويق مي کند تا به ظرفيت هاي بالقوه ي خود بپردازد و توانمندي هاي نهفته ي دروني خود را بشناسد و اين يعني سود بردن هر دو نفر.
1. پيام مشاور، ماه نامه ي مشترک دفتر مرکزي مشاوره ي وزارت علوم و مرکز مشاوره ي دانشگاه تهران ، ش 40، ( فرودين 85 )
2. آموزش جوانان در آستانه ي ازدواج، شکوه نوابي نژاد و مجيد رشيدپور و احمد به پژوه، تهزان: انجمن اوليا و مربيان.
3. راهنماي ازدواج، جورج اونيل، مترجم: بهزاد رحمتي، تهران: دنياي کتاب.
برگرفته از: مجله ي حديث زندگي، شماره ي33.